شنبه ۱۲ خرداد ۱۴۰۳ |۲۴ ذیقعدهٔ ۱۴۴۵ | Jun 1, 2024
کد خبر: 1156376
۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۳ - ۱۳:۲۹
آزادی

حوزه/ عُمر کلمه «آزادی» با این معنایی که از آن اراده می‌شود، از چند قرن گذشته تجاوز نمی‌کند که بر سر زبان‌ها افتاده است و گویا علت اختراع این کلمه، نهضت تمدن اروپاست که از چند قرن پیش شروع شده است، ولی معنای آزادی از زمان‌های گذشته در ذهن‌ها جولان داشته و به‌صورت یک آرمان و آرزو در دل‌ها بوده است.

به گزارش خبرگزاری حوزه، رسانه رسمی حوزه به انتشار گزیده ای از سخنان متفکرین انقلاب اسلامی با عنوان «گفتمان ناب» پرداخته که در این شماره، سخنان علامه طباطبایی (ره) تقدیم علاقه‌مندان می‌شود.

عُمر کلمه «آزادی» با این معنایی که از آن اراده می‌شود، از چند قرن گذشته تجاوز نمی‌کند که بر سر زبان‌ها افتاده است و گویا علت اختراع این کلمه، نهضت تمدن اروپاست که از چند قرن پیش شروع شده است، ولی معنای آزادی از زمان‌های گذشته در ذهن‌ها جولان داشته و به‌صورت یک آرمان و آرزو در دل‌ها بوده است.


اصل طبیعی و تکوینی‌ای که این معنا از آن ناشی می‌شود، این است که آدمی در وجود خود مجهز به «اراده» است و اراده، آدمی را وادار به‌عمل می‌کند و حالتی نفسانی است که از بین رفتن آن مساوی با از بین رفتن حس و شعور و از بین رفتن اصل انسانیّت است.


ولی چون انسان یک موجود اجتماعی است، طبیعتش، او را به زندگانی در جامعه سوق می‌دهد و ملزم است که هم‌رنگ جماعت شود «۱»؛ یعنی اراده و کارش را در اراده و کار دیگران دخالت دهد. بنابراین باید در برابر قانونی که حدودی برای اراده‌ها و افعال مردم معین و آنها را تعدیل کرده است، خضوع کند.

پس همان طبیعتی که به یک‌ انسان آزادی مطلق داده که هر چه بخواهد بکند، همان طبیعت، اراده و عمل را محدود و رهایی و آزادی اولیه را مقیّد می‌سازد و چون قوانین تمدن حاضر- همان‌گونه که دانستید- بنای احکام خود را بر پایه کام‌روایی‌های مادی گذاشته، نتیجه‌اش این شده است که مردم در معارف اصلی و اساسی دینی آزاد باشند که اگر بخواهند، خود را به آنها ملزم سازند و اگر نخواهند، ملزم نشوند.

هم‌چنین در امر اخلاق و هر چه ماورای قانون است و مورد خواست اختیار آدمی قرار گیرد، مردم آزادی و حریت دارند. این، معنای آزادی در تمدن جدید است.

اسلام از آن‌رو که قانون خود را اولًا بر اساس توحید و در مرتبه بعد، بر پایه اخلاق گذاشته و آن گاه متعرض همه اعمال فردی و اجتماعی اعم از کوچک و بزرگ شده است، پس چیزی نیست که انسان به آن وابسته باشد یا به انسان تعلق داشته باشد و شریعت اسلامی در آن جا گام نگذاشته و یا جای پایش پیدا نباشد.


بدین ترتیب حریت به معنای گذشته هیچ‌گونه مجال و مظهری در اسلام ندارد!.

بله آدمی در اسلام از قید بندگی غیر خدا آزاد است.

هر چند جمله فوق چند کلمه‌ای بیش نیست، اگر کسی در سنّت و رویه اسلامی و هم‌چنین سیره عملی‌ای که اسلام بدان دعوت کرده و بین افراد و طبقات جامعه برقرار نموده، به‌طور عمیق بحث و بررسی کند و به ویژه آن‌که اگر شیوه اسلامی را به روش‌های ارباب و بندگی و برتری‌طلبی و زورگویی جوامع متمدن- اعم از روش‌هایی که بین افراد و طبقات خودشان برقرار است و یا روابطی که بین ملت‌های قوی و ملت‌های ضعیف موجود است- مقایسه کند، در می‌یابد که همین چند کلمه‌ چه قدر پرمعنا است.


از لحاظ احکام و دستورها نیز به دست می‌آید که اسلام در هر چیزی که خدا مباح کرده است- از ارزاق پاک و پاکیزه و مزایای زندگی عادلانه و بدون افراط و تفریط- به مردم آزادی کامل داده است:

بگو چه کسی زینت‌هایی را که خدا برای بندگانش از زمین خارج ساخته و روزی‌های پاکیزه را حرام کرده است؟«سوره اعراف /آیه ۳۲»

خدا هر چه در زمین است برای همگی شما آفریده است «سوره بقره/آیه ۲۹».

خدا هر چه در آسمان‌ها و زمین است که همه از خود اوست، مسخر شما کرده است. «سوره جاثیه/ آیه ۱۳»


با این حال بسیار عجیب است که عده‌ای از مفسران و کسانی که در این زمینه‌ها به بحث پرداخته‌اند با زحمت فراوان خواسته‌اند اثبات کنند که در اسلام آزادی عقیده وجود دارد!

اینان به آیه‌ای که می‌فرماید: «در دین اکراه نیست. سوره بقره / آیه ۲۵۶» و نظایر آن استدلال کرده‌اند که خواننده محترم تفسیر این آیه را در ذیل آیه مربوطه می‌تواند (از تفسیر المیزان) مطالعه کند.


آن‌چه فعلًا در این جا می‌توانیم بگوییم آن است که «توحید»، اساس همه نوامیس اسلامی می‌باشد و با وجود این، چگونه ممکن است اسلام قانون «آزادی عقیده» را تشریع کند؟ آیا این، چیزی جز یک تناقض صریح است؟ اگر کسی بگوید در اسلام عقیده آزاد است، مثل این است که بگوید در قوانین مدنی مردم از حکومت قانون آزادند.

و به عبارت دیگر: «عقیده» یعنی پدید آمدن یک ادراک تصدیقی در ذهن انسان.

منبع: کتاب روابط اجتماعی اسلام، ص ۱۰۵

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha