جمعه ۳۱ فروردین ۱۴۰۳ |۹ شوال ۱۴۴۵ | Apr 19, 2024
آیت‌الله گرامی

تا زمانی که در جامعه ما تبعیض وجود دارد، معلوم می‌شود با نظام اقتصادی اسلامی فاصله زیادی داریم. نظام اقتصادی باید به گونه‌ای باشد که ...

تا زمانی که در جامعه ما تبعیض وجود دارد، معلوم می‌شود با نظام اقتصادی اسلامی فاصله زیادی داریم. نظام اقتصادی باید به گونه‌ای باشد که تبعیض مطرح نباشد در زمان پیامبر اکرم‌(ص) تبعیض به این صورت یا در رده‌های پایین‌تر نمی‌دیدیم، افرادی که ثروت‌اندوزی می‌کردند منزوی می‌شدند.

در راستای تاکیدات مقام معظم رهبری بر لزوم توجه به اقتصاد مقاومتی و رعایت موازین اسلامی در اقتصاد، سرویس علمی- فرهنگی خبرگزاری حوزه در گفتگو با آیت‌الله محمد‌علی گرامی، اقتصاد از نگاه امیرالمومنین‌(ع) و را به بحث نشسته است.

آنچه در پی می‌آید حاصل گفتگوی خبرنگار خبرگزاری حوزه با این استاد پیشکسوت حوزه است.

رابطه تنگاتنگ معاش و معاد

ایمان مردم دارای درجات متعددی است، در برخی روایات آمده است که ایمان عموم مردم ده درجه است و در برخی دیگر از روایات آمده است، بار سنگین متناسب افراد با درجات بالای ایمان را به افراد پایین‌تر تحمیل نکنید، زیرا توانایی حمل این بار را ندارند، بنابراین برخورد مردم با مشکلات به حسب قدرت روحی آن‌ها متفاوت است، برخی از مردم دارای قدرت بیشتری هستند و می‌توانند مشکلات را تحمل کنند ولی برخی دیگر تحمل زیادی ندارند و ممکن است اگر کار برایشان زیاد مشکل شود به اصل اعتقاد آن‌ها لطمه وارد شود.

روایتی نقل‌شده «من لا معاش له لا معاد له» منظور از روایت، طبقه متوسط و عموم مردم است که ایمان آن‌ها در درجه اعلی قرار ندارد، در این‌گونه از مسائل، یکی از مواردی که بسیار مؤثر است، مسئله تأمین معاش زندگی انسان‌هاست؛ اگر معاش آن‌ها تأمین باشد، آرامش دارند در غیر این صورت آرامش آن‌ها سلب می‌شود و به ایمان آن‌ها لطمه وارد می‌آید، البته بزرگان و اصحاب خاص ائمه‌(ع) این‌گونه نیستند، امثال  ابوذر غفاری ها که از همه مسائل دنیا دست کشیده‌اند و به خاطر اعتقادشان از همه چیزش گذشته اند اینگونه نیستند. این‌گونه افراد به هیچ عنوان از اعتقاد خودشان دست نمی‌کشند.

میثم تمار آن قدر ایستادگی کرد تا به درجه شهادت رسید، آن هم چه شهادت سختی، طوری که دست و پایش قطع و زبانش کشیده شد و تا وقتی که زبان داشت حرف می‌زد او را بر درخت خرما به دار کشیدند و همان جا جان داد این افراد پای عقیده خودشان ایستادند، اصحاب ائمه این‌طور نبودند که اگر معاش نداشته باشند، ایمان هم در آنها سرد و خاموش شود ولی بسیاری از مردم که درجه ایمانشان در حد متوسط است به معادشان لطمه می‌خورد و باید معاش این‌ها تأمین بشود.

*رابطه اقتصاد و ایمان در کلام نبی مکرم اسلام

روایتی از پیامبر اکرم هست که فرمودند :« اللَّهُمَّ بَارِكْ لَنَا فِي الْخُبْزِ وَ لَا تُفَرِّقْ بَيْنَنَا وَ بَيْنَهُ فَلَوْ لَا الْخُبْزُ مَا صُمْنَا وَ لَا صَلَّيْنَا وَ لَا أَدَّيْنَا فَرَائِضَ رَبِّنَا؛ المحاسن، ج‏2، ص: 586»

خدایا در نان ما برکت نازل کن و اگر این نان نبود، نه روزه می‌گرفتیم و نه نماز می‌خواندیم ؛ این روایت در مورد خود پیامبر اکرم و اصحاب معنای گسترده‌ای دارد.

اگر نان نبود قدرت و توان عبادت نداشتیم، این نان نیرو دهنده است، اما نسبت به برخی از افراد، نان اشاره به معاش زندگی و نماز و روزه هم اشاره به «عمود دین» است، اگر معاش آن‌ها تأمین نشود دینشان در معرض خطر است.

در روایت داریم که «كَادَ الْفَقْرُ أَنْ يَكُونَ كُفْراً؛ كافي (ط - الإسلامية)، ج‏2، ص: 307 » فقر نزدیک است که شخص را به کفر بکشاند، یک معنایش همین است که برخی اشخاص تحملشان کم است و ممکن است به اعتقادشان لطمه وارد شود.

*اسلام در اقتصاد صاحب‌نظر است

به همین جهت اسلام در اقتصاد نظر دارد و به انحاء مختلف تأکید و اصرار دارد. امام صادق‌(ع) به یکی از  یارانشان ‌فرمودند: « اغْدُ إِلَى عِزِّك‏ ‏؛ من لا يحضره الفقيه، ج‏3، ص: 192» زود به سراغ عزتت برو، توضیح دادند منظور از عزت کار و کسب است.

دین بر مسئله معاش اصرار دارد. روایات زیادی در باب مسائل اقتصادی در کتب روایی ما وارد شده است که تأکید بر قضیه معاش دارد لذا بحثی در فقه مطرح است که آیا مستحب است شخص طلبه بشود و در علوم اسلامی کار کند و یا اینکه به سراغ کسب‌وکار برود و از محل درآمدش به حوزه‌های علمیه کمک کند، مرحوم شیخ انصاری می‌فرماید؛ استعدادها مختلف است، اگر کسی است زحمت می‌کشد و فقط مقداری از فرمایشات علمای سابق را می‌فهمد، برای این شخص بهتر است به سراغ کسب‌ و کار برود، ولی اگر شخصی می‌تواند با افکار جدیدش تحولی به حوزه بدهد یا عده‌ای را تربیت کند، بهتر است از بیت المال استفاده کند و به حوزه بیاید، آن قدر مسئله کسب‌وکار مهم است که آن را هم سطح علمای دین در نظر گرفته‌اند و در روایت داریم که «الکاسب حبیب الله».

*اصول و فروع نظام اقتصادی اسلام

*الف- اهتمام به کشاورزی و دامداری

باید بدانیم اقتصاد ظواهر و اصولی دارد، اصول، فروع و ظواهر نظام اقتصادی  در مسائلی است که اسلام ترویج کرده، مثل کشاورزی و دامداری، یعنی اگر جامعه ای در کشاورزی ضعف داشته باشد، باید دست خود را نزد دیگران دراز کند و در نتیجه به عبودیت و بردگی اجتماعی کشیده خواهد شد.

دامداری هم همین طور است، بدون این دو؛ فاکتور، کشور نمی‌تواند روی پای خودش بایستد، تأمین نیازهای غذایی اصل است و منشأ تأمین نیازهای غذایی منابع کشاورزی و دامداری است حتی اصرار شده در خانه‌هایتان دام نگه داری کنید، چون در آن زمان امکان دامپروری گسترده وجود نداشته است بلکه در زمان ما هم کارهای دولتی عملاً خوب پیش نمی‌رود به این دلیل کارمندی که می‌خواهد، حقوق خودش را بگیرد، دلسوزی نمی‌کند و ممکن است تلفات زیادی به دام و کشاورزی افراد وارد شود و به نتیجه مطلوب نرسد لذا کشورهایی که روی مسائل دولتی تکیه می‌کنند، عملاً شکست می‌خورند

آنچه متعلق به جامعه است متعلق به من است.

 مقاله ای تحت عنوان، مالکیت خصوصی در اسلام به رشته تحریر درآورده‌ام که بارها منتشر شده است؛ در آنجا نقل کرده‌ایم مائو رهبر چین می‌گوید؛ ما خبر داریم کشاورزان مقدار زیادی از محصولات خود را مخفی می‌کنند و به مأمورین ما تحویل نمی‌دهند، ما هم گفته‌ایم با آن‌ها مماشات کنید،  آماری داریم که در بین راه تحویل محصول، مقدار زیادی از محصول از بین می‌رود طبیعی است کسی که مال خودش را حمل نمی‌کند و مالی که حمل می‌کند عمومی است، برای آن دلسوزی ندارد در قرآن کریم آمده است «وَ إِنَّهُ لِحُبِّ الْخَيْرِ لَشَديد؛ عادیات 8» بشر مالدوست شدیدی است این تصور که «آنچه متعلق به جامعه است متعلق به من است» به درستی تبیین نشده است، اگر جامعه خوب باشد افراد هم می‌توانند خوب باشند، اما بالشخصه برای افراد تبیین نشده است، فردی که سیل خانه او را خراب می‌کند با کسی که در قسمتی از کشورش سیل جاری شده فرق می‌کند و آنطوری که برای خانه خودش شدت عمل به خرج می‌دهد در مورد سایر نقاط کشور شدت عمل ندارد، در جامعه؛ کشاورزی حرف اول را می‌زند.

*ب- تجارت و نقل و انتقال

تجارت با اینکه منبع اصلی تولید نیست، ولی در نقل و انتقال محصولات دخالت دارد، در استان قم دو مرتبه قحطی آمد؛ یک بار در سال 1288 قمری حدود 180 سال قبل، قحطی بدی آمد به حدی که مردم سگ و گربه می‌خوردند، منازلی که نان می‌پختند نان را با مواد غیر خوراکی مخلوط می‌کردند تا به همه اهل منزل برسد، بار دیگر در سال 1336 قمری حدود 100 سال قبل، قحطی دیگری در قم اتفاق افتاده بود، اما نه به سختی قحطی قبل. از نزدیکان ما نقل می‌کردند طفلی را در همین خیابان آذر دیدیم که کاغذی را گوشه ای دید و با حرص و ولع دوید و کاغذ را خورد تا کس دیگری نخورد، شرایط به این صورت بوده است، خدا چنین روزهایی را نیاورد! منشأ این قحطی این نبوده که اجناس در کشور نبوده چه بسا در سایر نقاط کشور اجناس وجود داشت، اما تجارت نقص داشته و مسئله نقل و انتقال درست انجام نشده و این امکانات امروزی وجود نداشته است، بنابراین قبل از کشاورزی و دامداری، تجارت نقش مهمی ایفا می‌کند همان طوری که امیرالمؤمنین در عهد نامه‌اش به مالک اشتر، برای انتقال رزق و روزی جامعه از نقطه ای به نقطه دیگر سفارش کرده‌اند، مثلاً فراهان اراک خیلی به قم دور نیست، اما طوری بوده نقل و انتقال به خوبی انجام نمی‌شده است، من فراموش نمی‌کنم در محدوده سالهای 1320 و جنگ جهانی دوم که رضا شاه از ایران فرار کرد، نان کم بود و مردم تظاهرات کردند، رادیو مسکو مطلبی پخش کرده بود که من با سن کم شنیدم. که می‌گفت «ای مردم قم گرسنه هستید، گندم‌های شما در فلان گاراژ وجود دارد» در پی این سخنان مردم به آنجا هجوم بردند تا آنجا را غارت کنند.

همین چند سال قبل که برف شدیدی در گیلان بارید، رشت در محاصره برف قرار گرفت و در نتیجه تجار نتوانستند ارزاق را از جاهای دیگر به رشت انتقال بدهند، کار مشکل شد، حتی بالگرد هم نتوانست ارزاق را برساند، فاصله هم تا تهران زیاد بود و مشکلات زیادی بوجود آمد و چند نقطه از شهر رشت  توسط مردم غارت شد و همین امسال هم که برف زیاد شد برخی ترسیدند همان خطرها بوجود بیاید، همه چیز در تهران بود، اما نمی‌توانستند به شهر رشت برسانند، بنابراین مسئله تجارت که در روایات ما در موردش تأکید فراوان شده، نقش مهمی را ایفا می‌کند، این مسائل ظواهر و صور و فروع اقتصاد است.

اما اقتصاد؛ نظام و اصولی دارد که این اصول باید رعایت بشود، ما در کتاب مالکیت خصوصی در اسلام حدود 12 اصل را توضیح داده‌ایم، اجمالش این است که اقتصاد نقش مهمی در زندگی افراد برای همگان ایفا می‌کند خصوصاً کسانی که ایمان در حد متوسط دارند.

*دروس اقتصاد در حوزه

البته من کتابی تحت عنوان «مالکیت‌ها» دارم که درس آن را می‌گفتم، دیگران هم در این خصوص بحث کرده‌اند، اما به جای بحث از اصول و فروع در ظواهر و کلیات بحث کرده‌اند، مسائلی مثل قانون عرضه و تقاضا و اهمیت آن ذکر نشده، مثلا در اقتصاد آیا باید ملاک عرضه و تقاضا باشد یا ملاک زحمت تولید کننده باشد؟ کلیاتی که به عنوان اقتصاد گفته می‌شد، مسائل شرعی فرعی بوده و چون حکومت به دست فقها نبوده مگر به طور مختصر و محدود، این مباحث مطرح نبوده و مباحث فردی مثل عبادات و معاملات بیشتر مطرح بوده است و در اجتماع نیز مسائلی که برای جلوگیری از مفاسد بود مطرح می‌شد ؛ در باب معاملات هم مسائل عمومی مثل گرانفروشی و احتکار مطرح بوده است، اما مسائلی که در باب نظام اقتصادی و اصول آن مطرح است، بیان نمی‌شده است.

*فاصله نظام اقتصادی ما تا نظام اقتصادی اسلامی

تا زمانی که در جامعه ما تبعیض وجود دارد، معلوم می‌شود ما با نظام اقتصادی اسلامی فاصله زیادی داریم. نظام اقتصادی باید به گونه‌ای باشد که تبعیض مطرح نباشد در زمان پیامبر اکرم(ص) تبعیضی به این صورت یا در رده‌های پایین‌تر نمی‌دیدیم، افرادی که ثروت‌اندوزی می‌کردند، منزوی می‌شدند در مجلسی که پیامبر اکرم با فرد ثروتمندی صحبت می‌کردند فرد فقیری وارد شد شخص ثروتمند، قدری خودش را جمع کرد تا با او تماسی نداشته باشد. که آیاتی در توبیخ این کار او وارد شد، و شخص سرمایه‌دار گفت؛ من حاضرم نیمی از سرمایه خودم را به ایشان بدهم که از این اشتباه من گذشت کند، در آن زمان، اخلاق ترویج می‌شده؛ نه سرمایه‌داری. در زمان امیرالمؤمنین‌(ع) هم همین طور بوده است افرادی سعی می‌کردند خودشان را به مرکز حکومت نزدیک کنند، وقتی می‌دیدند حضرت امیر‌(ع) خودش چنین وضعی دارد، متنبه می‌شدند.

دعوت به کار و فعالیت می‌شده اما محصول را فقط برای خودشان نمی‌خواستند، حضرت امیر‌(ع) به دست خودشان قناتی حفر می‌کردند و وقف می‌کردند، حضرت پیراهنی خرید که آستینش بلند بود با دست آن را پاره کردند خیاط گفت، اجازه بدهید برایتان بدوزم؛ حضرت فرمودند: دنیا به این جاها نمی‌کشد، وقتی شخص اول حکومت این‌گونه رفتار می‌کند، اشخاص دیگر که این‌ها را می‌دیدند درس می‌گرفتند.

پیامبر اکرم‌(ص) خودشان سوار الاغ بدون زین می‌شدند و شخص دیگری را نیز همراه خودشان سوار می‌کردند در شرایطی که اشراف سوار اسب های قیمتی می‌شدند.

در زمان حضرت امیر شرایط سخت شد چرا که عثمان تبعیض زیادی بین مردم و خویشاوندان خودش ایجاد کرده بود و بنی امیه را بر گرده مردم سوار کرده بود و عمر هم قدری تبعیض بین صحابه و غیر صحابه و بین عرب و عجم داشت و همان تبعیض‌ها زمینه تبعیض در زمان عثمان شد، حضرت امیر‌(ع) وقتی حکومت را به دست گرفتند با دریایی از این تبعیض‌ها روبرو شدند و فرمودند؛ من هر مالی را که به حرام نزد شما باشد به بیت المال بر خواهم گرداند، حتی اگر کابین زنان باشد.

*آیا اقتصاد ما اسلامی است؟

الان هم ببینید، اگر برخی مسئولین نظام مثل ضعفا مردم زندگی نمی‌کنند، بدانید با اسلام فاصله زیادی داریم. در دعای ندبه می‌خوانیم « بَعْدَ أَنْ شَرَطْتَ عَلَيْهِمُ الزُّهْدَ فِي زَخَارِفِ هَذِهِ الدُّنْيَا الدَّنِيَّةِ وَ زِبْرِجِهَا، فَشَرَطُوا لَكَ ذَلِكَ، وَ عَلِمْتَ مِنْهُمُ الْوَفَاءَ بِهِ فَقَبِلْتَهُمْ وَ قَرَّبْتَهُم‏» خدایا امامان ما را رهبری دادی بعد از اینکه با آن‌ها شرط کردی باید در زندگی زاهد باشند و ایشان هم پذیرفتند و عمل کردند، در این صورت است که اقتصاد به صورت اسلامی در می‌آید.

حضرت امیر‌(ع) می‌فرمایند من می‌توانم نان را از مغز گندم درست کنم و از عسل مصفی استفاده کنم، اما شاید در دورترین نقاط حجاز کسانی باشند که هنوز مزه سیری را نچشیده باشند، می‌فرماید «شاید»، و «لعل»، از این رو حضرت هرگز از چنین چیزهایی استفاده نمی‌کنند و در نامه‌شان به عثمان  بن  حنیف که بر سر سفره اشراف رفته بود نوشت:« ألا! و إنّ إمامكم قد اكتفى من دنياه بتمريه، و من طعمه بقرصيه؛نهج البلاغه صبحی صالح نامه 45» آگاه باشيد كه امام شما از دنيا به دو لباس كهنه و از خوراكى به دو قرص نان بسنده كرده است.

اگر می‌بینیم که تبعیض ها و اختلاس‌ها، خیانت‌ها و دزدی‌ها  وجود دارد مشخص است که اقتصاد ما اسلامی نیست.

اقتصاد ما ولو اسلامی نیست،اما در طریق اسلامی شدن هست و مسئولین موظف هستند به درد محرومین برسند.

 

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha