چهارشنبه ۵ اردیبهشت ۱۴۰۳ |۱۴ شوال ۱۴۴۵ | Apr 24, 2024
دعای سحر

حوزه/ تجلّى خداوند در هر موجود خاصّى، با اسمى مخصوص از اسماى حسناى الهى است، و گرنه ويژگى نمى‏ يافت. يكى از اسماى بزرگ خداوند همانا «نور» است.

سرویس علمی فرهنگی خبرگزاری «حوزه»، در ادامه سلسله مباحث شرح دعای سحر به بررسی تعریف نور ونشانه های قلب وسعت یافته به نور الهی می پردازد.

«اَللّـهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ مِنْ نُورِكَ بِاَنْوَرِهِ وَكُلُّ نُورِكَ نَيِّرٌ، اَللّـهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ بِنُورِكَ كُلِّهِ»

خداوندا! روشن‏ترين درجات نورت را خواستارم، در حالى كه همه مراتب و درجات نورت روشن و تابنده است، خدايا! درخواست مى‏ كنم بحقّ تمام مراتب نورت.

*ظهور عالم هستى در پرتو اسم شريف «نور» است

شيخ اشراق در تعريف «نور» مى‏گويد: «ظاهِرٌ بِذاتِهِ، مُظْهرٌ لِغَيرِه»، نور خود ظاهر و روشن است، و چيز ديگر را هم ظاهر و روشن مى‏ كند. «نور» اسم براى ذات اقدس اله است به اعتبار اين كه به بركت مشيت بالغه الهى جميع اشيا را ظاهر و روشن نموده است. پس ظهور عالم هستى در پرتو اسم شريف «نور» است.

مرحوم صدرالمتألهين شيرازى، در تفسير آيه نور مى‏فرمايد: «هذا النّور احد اسماءاللّه‏تعالى، و هو منوّرالانوار و محقق‏الحقايق و مظهر الهويّات وموجد الماهيات».

  اين نور يكى از نام‏ هاى خداوند سبحان است كه نورها و روشنى‏ ها، به واسطه آن، نورانى و روشن مى‏ گردند، آن نور، حقايق موجودات را ايجاد، و هويّات وجودى را آشكار، و ماهيات را وجود مى‏ بخشد.

آنگاه بعد از نقل اين كلام شيخ اشراق سهروردى كه «فهو (النّور) حقيقةٌ بسيطةٌ ظاهرةٌ لذاتها مظهرةٌ لغيرها»، در شرح اين كلام مى‏گويد: «پس بنابراين چون حقيقت نور بسيط است و تركيب در او راه ندارد، جنس و فصل براى آن نيست، و چون جنس و فصل ندارد تعريف حدّى و رسمى در آن مطرح نخواهد بود. بلكه حقيقت نور اظهر اشيا است به جهت اين كه مقابل ظلمت و خفاست، و تقابل نور و ظلمت، تقابل سلب و ايجاب است. بر اين اساس براى او دليل و برهانى نيست بلكه خود دليل و برهان بر همه چيز است، ولى پنهانى و پوشيدگى كه بر آن عارض مى‏ گردد به حسب مراتب و درجات نور است، مانند نور قيّومى الهى به حسب نهايت ظهور و غايت بروز، زيرا شدّت ظهور و بروز و برترى و غلبه تجلّى چه بسا باعث پنهانى و خفاى تجلّى كننده و از قصور تجلّى شونده بر او پوشيده و پنهان گردد.»

جامع‏ترين و مؤثرترين تعابير درباره نور اين فقره از دعاى نورانى جوشن كبير است كه: «يا نُورَ النُّورِ، يا مُنَوِّرَ النُّورِ، يا خالِقَ النُّورِ، يا مُدَبِّرَ النُّورِ، يا مُقَدِّرَ النُّورِ، يا نُورَ كُلِّ نُورٍ، يا نُورا قَبْلَ كُلِّ نُورٍ، يا نُورا بَعْدَ كُلِّ نُورٍ، يا نُوراً فَوْقَ كُلِّ نُورٍ، يا نُوراً لَيْسَ كَمِثْلِهِ نُورٌ». هرگـونـه ظهورى در عالم در پرتو آن نورِ محض است.

قرآن كريم، خداوند سبحان را نور محض معرّفى مى ‏نمايد وهرگونه ظهورى را در پرتو آن نورِ صرف مى‏ داند، «اللّه‏ُ نُورُ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ»[1]، و كسانى كه نور حق را نمى ‏بينند، محجوب به پرده ‏هاى پندارى و باطل مى‏ داند، «الَّذِينَ كَانَتْ أَعْيُنُهُمْ فِي غِطَاءٍ عَن ذِكْرِي وَكَانُوا لَا يَسْتَطِيعُونَ سَمْعاً»[2].

و چيزى اين پرده و حجاب وَهمى را كنار نمى ‏زند مگر ظهور كامل همان نور محض و در هر موطنى كه آن نور صرف ظهور تام نمود، تمام تار و پود آن پرده دريده مى‏ گردد. نه تنها زمين به نور حق نورانى است «وَأَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا»[3]، بلكه ماسوى اللّه‏ به نور او روشن است.

بارى! چون ويژگى نور اين است كه ظاهر به ذاتِ خود و مُظهر اشياى ديگر است، اين خصوصيت، هم براى نورِ محسوس كه اشياى مادىِ فاقد نور را قابل رؤيت مى‏ كند و هم براى نور معنوى مانند عقل و وحى وجود دارد. وجود، نور است كه مفاهيم و ماهيات را روشن مى‏ كند هر وجودى نور خود را از نور مطلق گرفته است، يعنى هرچه وجود بر آن صدق مى‏ كند، نور خود را از خداى سبحان گرفته است. از اين جهت هيچ يك از آنها نمى‏ توانند معرِّف و مُظهر خدا باشند، زيرا موجوداتى كه خود در پرتو آن نور مطلق هويدا شدند، فرض ندارد كه بتوانند پيش از او ديده شوند، «اللّه‏ُ نُورُ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ»[4].

«آفرينش، تجلّى خداست: «اَلحَمْدُللّه‏ِ المُتَجَلّى لِخَلقِهِ بِخَلقِهِ»[5]. قرآن حكيم تجلّى ويژه الهى است: «فَتَجَلّى لَهُم سُبحانَهُ فى كِتابِهِ مِنْ غَيرِ اَنْ يَكُونُوا رَأوْهُ»[6]،

تجلّى خداوند در هر موجود خاصّى، با اسمى مخصوص از اسماى حسناى الهى است، و گرنه ويژگى نمى‏يافت. يكى از اسماى بزرگ خداوند همانا «نور» است، «اللّه‏ُ نُورُ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ»[7]، خداوند در قرآن كريم كه عصاره وحى و نبوت است، از مظهر اسم شريف «نور» تجلّى فرمود، لذا اين آخرين كتاب الهى به سمه «نور» موسوم شد: «قَدْ جَاءَكُم مِنَ اللّه‏ِ نُورٌ وَكِتَابٌ مُبِينٌ»[8]. و «فَآمِنُوا بِاللّه‏ِ وَرَسُولِهِ وَالنُّورِ الَّذِي أَنزَلْنَا وَاللّه‏ُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ»[9].

هدف والاى تجلّى خداوند، در مهم‏ترين كتاب آسمانى به اسم برين «نور»، آن است كه فضاى زندگى جوامع انسانى نورانى گردد، چنان كه به اين مقصد سامى صريحا عنايت شد: «كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَيْكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ»[10].[11]»

در ذيل اين آيه كريمه «أَفَمَن شَرَحَ اللّه‏ُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلاَمِ فَهُوَ عَلَى نُورٍ مِن رَبِّهِ»[12]. از وجود مقدس رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله نقل شده است كه: «عن النّبى صلى‏الله‏عليه‏و‏آله اَنّه قرء هذه الآية فقال انّ النّور اذا وقع فى القلب انفسخ له و انشرح، قالوا يا رسول اللّه‏ فهل لذلك علامة يعرف بها قال: التجافى عن دارالغرور و الانابة الى دارالخلود والاستعداد للموت قبل نزوله.»[13]

*علامت و نشانه‏ هاى قلبى كه با نور الهى وسعت پيدا كرده و مشروح گرديده است

وقتى اين آيه در محضر مبارك رسول خدا صلى ‏الله ‏عليه‏ و‏ آله قرائت شد، فرمود: اين نور هرگاه بر قلبى بتابد آن قلب وسعت پيدا مى‏ كند و مشروح مى‏ گردد. عرض شد، آيا علامت و نشانه‏ اى براى آن وجود دارد؟ فرمود: علامت تابش نور الهى بر قلب آن است كه انسان نورانى از دنيا كه دار غرور است، دل مى‏ كَنَد، تجافى براى او حاصل مى‏ شود، و به سوى قيامت كه زندگى جاودانه است برمى‏ گردد و قبل از فرا رسيدن مرگ طبيعى، استعداد انتقال به سوى آخرت پيدا مى‏ كند. اهل معرفت با اسم شريف «نور» اُنس و رابطه ‏اى خاص دارند، لذا مى‏ فرمايند: «جليل‏ترين چيزى كه از عالم ملكوت بر سالك الى اللّه‏ وارد مى ‏شود، و عظيم ‏ترين فيضى كه از عالم جبروت بر مهاجر الى اللّه‏ افاضه مى‏ گردد، و نفيس‏ ترين خلعت‏ هايى كه پس از خلع ناسوت از ناحيه وادى مقدس و بقعه مبارك بر انسان سالك ساعى پوشانده مى‏ شود، و از شيرين ‏ترين چيزهايى كه از شجره مباركه در جنّت فردوس بعد از قلع و ريشه كن نمودن شجره ملعونه از عالم طبيعت، به ذائقه انسان مسافر مى‏ رسد، آن است كه در پرتو نور الهى سينه ‏اش براى فراگرفتن ارواح معانى و بطون اسرار حقايق وسيع مى‏ گردد و دريچه‏ هاى نورى قلب باز مى‏ شود و از قشرهاى تعيّنات مجرد مى‏ گردد و گرد و غبار عالم طبيعت از سرو روى او برطرف مى ‏شود و از تاريكى تعيّن رهايى يافته و به نورانيت بى‏ تعيّنى مى ‏رسد.»

توحيد در مقام اسم شريف «نور» اقتضا  مى‏ كند كه گفته شود: چون نور همان وجود است و در نظام هستى به جز او نورى و ظهورى نيست، و هرچه نور و ظهور است به او باز مى‏ گردد، «وَبِنُورِ وَجهِكَ الّذى اَضاءَ لَهُ كُلُّ شى‏ءٍ»[14]، و به نور تجلّى ذاتت كه همه عالم را روشن ساخته است. «يا منوّر النّور» اى حقيقت هستى كه نور را نورانى كرده‏اى.

پس نورانيت انوار عرضى و نورانيت علوم با همه مراتب و درجاتش از آنِ نور اوست، و نورانيت عالم ملك و ملكوت و ظهور موجودات عالم قدس و جبروت  همه به واسطه نور اوست، و او نور مطلق و ظهور صرف است بدون آن كه با كمترين ظلمت و كدورتى آميخته باشد. «يانور النّور».

از آنجايى كه انسان را در تعالی  و ارتقاى وجودى، حدّ يقف نيست زيرا به سوى كمال مطلق و نور بى‏نهايت سير مى‏ كند. و براى سيمرغ جان اين موجود شگفت‏ انگيز نظام آفرينش مرحله پايانى كمال وجود ندارد. لذا هرگاه به حقيقت خويش آگاهى پيدا كرد براى نيل مقام خليفة اللهى، عالى‏ترين مرتبه نور الهى را مسألت مى ‏كند تا آيينه تمام نماى نور حق گردد. ««اَللّـهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ مِنْ نُورِكَ بِاَنْوَرِهِ»

و وقتى توفيق مشاهده اسماى حسناى الهى را پيدا كرد و به مرحله توحيد ناب راه يافت، اعتراف مى‏كند كه تمام درجات نور الهى تابنده و فروزان است: «وَكُلُّ نُورِكَ نَيِّرٌ».

و سرانجام نيز براى اصرار در اين دعا و درخواست متوسل مى ‏شود به تمام مراتب و درجات نور الهى، «اَللّـهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ بِنُورِكَ كُلِّهِ».

*حجت الاسلام و المسلمین سید علی طباطبایی

[1]. سوره نور 24، آيه 35.

[2]. سوره كهف 18، آيه 101.

[3]. سوره زمر39، آيه 69.

[4]. سوره نور 24، آيه 35.

[5]. نهج البلاغه، خطبه 107.

[6]. همان خطبه 146.

[7]. سوره نور 24، آيه 35.

[8]. سوره مائده 5، آيه 15.

[9]. سوره تغابن 64، آيه 8.

[10]. سوره ابراهيم 14، آيه 1.

[11]. سروش هدايت، ج 4، ص 59، حضرت آيت اللّه‏ جوادى آملى.

[12]. سوره زمر39، آيه 22.

[13]. تفسير صافى ج 4، ص 319.

[14]. دعاى كميل.
 

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha