جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳ |۱۸ رمضان ۱۴۴۵ | Mar 29, 2024
آیت الله سید یونس اردبیلی

حوزه/ از ورود آیت الله سید یونس اردبیلی به مشهد رضوی چندی سپری نشده بود که خبر تغییر لباس مردان و زنان به حکم حکومتی، به مشهد رسید. علماء و فقهای بزرگ مشهد جهت اعتراض، در منزل آیت الله اردبیلی جلساتی تشکیل دادند.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری«حوزه» در تبریز، حضرت آیت الله سید یونس اردبیلی، فرزند سید محمد تقی، در سال 1293 هجری قمری(1) در اردبیل چشم به جهان گشود.

وی، تحصیلات مقدماتی را نزد پدرش سپری کرد و در سطوح عالی از محضر آیت الله سید مرتضی خلخالی بهره برد   و سپس برای ادامه تحصیلات، رهسپار زنجان شد و دروس فقه و اصول و علوم عقلی را از آخوند ملا قربانعلی زنجانی معروف به «حجت الاسلام»، حکیم آخوند ملا سبز علی زنجانی و حکیم میرزا مجید زنجانی فرا گرفت.

آیت الله اردبیلی، سال 1312 هجری قمری، به عراق رفته و در حوزه علمیه نجف اشرف و کربلا از محضر آیات عظام، آخوند ملا محمد کاظم خراسانی، ملا محمد فاضل شربیانی، سید محمد کاظم یزدی، ملا فتح الله شیرازی بهره برد. همچنین در آنجا با آیت الله ابوالقاسم کاشانی هم حجره بود.

بنا به نقل آیت الله العظمی مرعشی نجفی،  ایشان از ملا فتح الله شیخ الشریعه اصفهانی و میرزا محمد تقی شیرازی، اجازه نقل حدیث داشت و خودش نیز به آیت الله مرعشی نجفی اجازه نقل حدیث داده است.(3)

وی، در سال 1346 هجری قمری بر اثر چشم درد به اردبیل برگشت و در محله شهیدگاه، واقع در پشت مقبره شیخ صفی الدین اردبیلی، ساکن شد و به خدمات علمی، دینی و پاسخ گویی به مراجعه کنندگان پرداخت.

آیت الله اردبیلی از همان بدو ورود به اردبیل، در مسجد قنبلان (تازه میدان فعلی)، به اقامه نماز جماعت پرداخت. در بعضی مناسبت ها نیز در مسجد اعظم و مسجد جامع به وعظ و ارشاد مردم می پرداخت و سطوح عالی و خارج فقه برای بعضی از طلاب تدریس می کرد.

وی، در سال 1353 هجری قمری به مشهد رضوی رفته و به تدریس و تربیت شاگردان فاضل وفقیه پرداخت که اسامی برخی از شاگردان وی با حذف القاب چنین است:

1. سید ابوالحسن مولانا

2. سید ابوالفضل خسرو شاهی،

3. سید جواد مصطفوی،

4. سید محمد تقی آل هاشم؛

5. شیخ ابراعیم سلطانی گل شیخی،

6. شیخ ابوالفضل دانیالی،

7.  شیخ جعفر زاهدی،

8. شیخ کاظم مدیر شانه چی،

10. شیخ محمد علمی اردبیلی،

11. شیخ محمد واعظ زاده حراسانی،

12. ملا بشیر مدرس،

13. ملا یوسف صاحب الزمانی اردبیلی،

14. میرزا بیوک مروج(امام جمعه فقیداردبیل)،

15. میرزا حسین واعظ،

16. میرزا محمود شتربانی،

17. میرزا مسلم ملکوتی (امام جمعه سابق تبریز)،

18. میرزا ولی الله اشراقی سرابی،

از ورود آیت الله سید یونس اردبیلی به مشهد رضوی چندی سپری نشده بود که خبر تغییر لباس مردان و زنان به حکم حکومتی، به مشهد رسید. علماء و فقهای بزرگ مشهد جهت اعتراض، در منزل آیت الله اردبیلی جلساتی تشکیل دادند.

در یکی از این جلسه ها قرار شد آیت الله حاج حسین قمی برای ابلاغ اعتراض علماء و مردم، به تهران برود و با رضاخان ملاقات کند و او را از این تصمیم باز دارد.

براین اساس، آیت الله قمی عازم تهران گردید و در باغ سراج الملک متحصن شد، اما اقدامات وی ثمر بخش نبود و رضاخان او را به عتبات عالیات تبعید کرد. وقتی خبر تبعید حاج حسین قمی به مشهد رسید، اعتراضات مردم شدیدتر شد و مردم دسته دسته به منازل مراجع روی آوردند.

یکی از مراجعی که منزل وی محل اجماع مردم بود و واقعه گوهرشاد بعد از آن به وقوع پیوست، آیت الله سید یونس اردبیلی بود. اعتراضات و اجتماعات مراجع فشرده تر گردید و خطبا برای مردم که همه روزه در منزل ایشان اجتماع می کردند، به وعظ و خطابه پرداخته و چنین نتیجه می گرفتند که این تغییر لباس مقدمه رفع حجاب از بانوان خواهد بود.

ازدحام مردم به جایی می رسد که دیگر منزل آیت الله سید یونس اردبیلی گنجایش نداشته و مردم ناگریز به مسجد گوهرشاد منتقل می شوند و خطبا به منبر رفته و به وعظ و خطابه پرداخته، مردم را دعوت به مقاومت و تهییج می نمایند، مخصوصا دو نفر از خطبا یکی شیخ محمد تقی بهلول و دیگری نواب احتشام رضوی، بیش از سایر وعاظ ابراز احساسات نموده، به طوری که مردم تا پای جان حاضر به مبارزه و قیام می گردند.

از دیگر خطبایی که در مسجد گوهرشاد سخنرانی نموده اند، شیخ محمد واعظ خراسانی، شیخ عباسعلی محقق، شیخ علی اکبر مدقق و شیخ محمد قوچانی را نام برده اند.(4)

وقتی اجتماع مردم به مسجد گوهرشاد کشیده شد، ماموران حکومتی در صبح روز جمعه، 20 تیرماه سال 1314 هجری شمسی مسجد را محاصره کردند و با متحصنین به زد و خورد پرداختند. از مردم حدود 100 نفر و از قوای انتظامی دو سه نفر کشته و زخمی شدند.

حسین مکی در این مورد می نویسد: بالاخره صبح جمعه،20 تیرماه سال 1314 هجری شمسی، قوای انتظامی، اطراف مسجد را محاصره می نماید و زد وخورد آغاز می گردد. در این زد و خورد ها عده ای از دو طرف کشته و زخمی می شوند، ولی چون مردم مسلح نبودند تعداد کشته و زخمی از مردم، حدود 100 نفر و از قوای انتظامی دو سه نفر بیشتر نبوده است.

در این موقع به قوای انتظامی دستور داده می شود اطراف مسجد گوهرشاد را تخلیه، و به مراکز خود مراجعت نمایند، ولی هنگام شب با قوای بیشتر و تجهیزات کامل تر اطراف صحن و مسجد را کاملا محاصره می کنند.(5)

در فاصله عقب نشینی قوای دولتی و یورش مجدد آنان، مردم که در میان آنها زنان حضور چشمگیری داشتند، وارد صحن مسجد گوهرشاد شدند و اجتماع کردند. دژخیمان رژیم رضاخان به فرماندهی سرلشگر ایرج مطبوعی با استقرار توپ های سنگین در خیابان تهران و استقرار مسلسل های سنگین در بام های مشرف بر صحن گوهرشاد، متحصنین را به محاصره کامل درآوردند و در نیمه های شب  از هر سو بر اجتماع مردم آتش گشودند.

تعداد شهدای واقعه خونین گوهرشاد را از دو تا پنج هزار نفر نوشته اند. به گفته یک شاهد عینی، 56 کامیون جنازه از مسجد گوهرشاد بیرون بردند و حتی زخمیان را نیز همراه کشته شدگان در گودال دفن کردند.(6)

یک روز پس از واقعه خونین مسجد گوهرشاد، آقا سید یونس اردبیلی به همراه حضرات آیات شیخ هاشم قزوینی، سید عبد الله شیرازی، سید هاشم نجف آبادی، سید علی اکبر خویی (پدر آیت الله ملکی ابوالقاسم خویی)، میرزا حبیب الله ملکی تبریزی، سید علی سیستانی، شیخ شاهرودی، شیخ علی اکبر آشتیانی و شیخ عباسعلی محقق، دستگیر و روانه زندان شدند.

ابتدا آنها را در زندان مشهد بازجویی کردند و سپس به زنجیر کشیدند و باانواع و اقسام توهین و تحقیر، تحت حفاظت شدید، از راه زمینی به زندان تهران منتقل کردند. وی در مدت حبس و بازجویی، جسارت و شهامت بسیاری از خود نشان داد و بی محابا به رئیس تامینات، گفت: ما ازحبس نمی ترسیم؛ یک سال و دو سال باشد؛ نه از شاه می ترسیم و نه از کسی دیگر.

آیت الله اردبیلی،  پس از آزادی از زندان که حدود 5 ماه به طول کشید، به اردبیل تبعید شد و حدود 8 سال در آنجا به اجبار اقامت کرد. او در این مدت، در مسجد محله قنبلان به اقامه نماز جماعت پرداخت و نیز جلسات تدریس فقه و اصول را از سرگرفت و پس از سقوط رضا خان در سال 1364 هجری قمری دوباره به مشهد بازگشت.

آیت الله اردبیلی، علاوه بر عرصه سیاسی، در ابعاد علمی و سجایای اخلاقی نمونه بود. به عنوان نمونه به چند مورد از گفتار دیگران در مورد سید یونس اردبیلی اشاره می کنیم.

امام خمينى بارها شخصيت ممتاز اين مجتهد را ستود و او را در زمره مراجع مبارز اخير شيعه و مايه افتخار معرفى كرد. در فرازى از بيانات امام آمده است:

«قيام خراسان را كى كرد؟ علماى خراسان، مرحوم آميرزا يونس و مرحوم آقازاده و امثال اين ها... .(7) يك نهضت، نهضت علماى خراسان بود. مرحوم آقازاده و مرحوم آسيد يونس، ساير علماى آن وقت، همه را گرفتند و آوردند در حبس در تهران. من خودم مرحوم آميرزا محمد آقازاده (رضوان الله عليه) را ديدم كه يك جايى نشسته بود بدون عمامه،...تحت مراقبت بود... .(8) در اين مدت كه خودمان مشاهده كرده ايم قيام هايى از اين طبقه (روحانيت و علماى شيعه) ديده ايم در مقابل رضاشاه، آنوقت كه آمد كودتا كرد... قيامى كه از خراسان شد كه همه علماى خراسان را كه قيام كرده بودند گرفتند و بردند در زندان مثل مرحوم آسيد يونس و... ديگران و...»(9)

آیت الله العظمی ملکوتی(ره) می گوید: مرحوم سید یونس اردبیلی به طور مسلم از اعاظم فقهای شیعه و از شاگردان بارز مرحوم آخوند خراسانی بود و در میان بزرگان از مقام و منزلت والایی برخوردار بود. من شنیدم مرحوم بروجردی هم به وی احترام می گذاشت. حتی معروف است وی قبل از اینکه به مشهد بیاید، فتوای وی«عدم جو از بقا بر میت» بود، ولی وقتی به مشهد مشرف می شوند و طی جلسه دید و بازدید با مرحوم سید یونس در این مورد بحث می کنند، از فتوای قبلی عدول کرده، به« جواز بقا بر میت» فتوا می دهند.این خود بهترین دلیل بر موقعیت علمی ایشان است.(7)

آیت الله سید عزالدین حسینی زنجانی نقل کرده است: بنده زمانی که سید یونس را در مشهد زیارت کردم، فوق العاده محترم و مورد توجه مردم بودند و محبوبیت بسیار زیادی داشت. به هنگام حضور بای نماز جماعت، تمام صحن ها و اطراف، مملو جمعیت نمازگزار پشت سر ایشان می شد.

جناب حاجی زاده، نقل می کند: « نزدیک غروب آفتاب، مردم تا دم در بیت وی آمدند و با محبت و گرمی خاصی وی را تا مسجد گوهرشاد می بردند. در میانه راه، همه بازاریان و مردم متوجه وی شده و دست ایشان را می بوسیدند و التماس دعا می کردند. گاهی به زحمت تمام، تا محراب راه پیموده می شد و هنگامی که صف جماعت منعقد می گردید، چهار یا پنج نفر مکبر در طول جمعیت می ایستادند تا بتوانند نماز جماعت را اداره کنند. گاه هنگام بازگشت، از کثرت ازدحام، جمعیت نمی توانستند به حرم مشرف شوند و به محضر مقدس امام رضا(ع) عرض سلام می کردند.»(8)

آیت الله سید عبد الکریم موسوی اردبیلی می گوید: سید یونس بسیار بحاث بودند و در مسائل علمی با جدیت تمام وارد بحث می شدند. روزی در قم دیداری با آیت الله بروجردی داشتند و آیت الله گلپایگانی هم که در آن زمان، جزو مدرسین بنام حوزه و ازعلما و فضلای حوزه محسوب می شدند، حضور داشته اند. آیت الله سید یونس اردبیلی  یک بحث فقهی مطرح می کردند، آیت الله گلپایگانی هم در مقام پاسخ بر می آمدند. آیت الله گلپایگانی که خود را مجاب می دید، رو به آیت الله بروجردی کرد و گفت پس از طرح مجدد استدلال خود گفت: این طور نیست؟ آیت الله بروجردی با قاطعیت گفت: نه این طور نیست.(9)

استاد محمد واعظ زاده خراسانی می گوید: سید یونس اردبیلی وقتی به مشهد امد، خارج رسائل را تدریس می نمود، مرجع تقلید شد و شهریه ای هم پرداخت می نمود. یک بار از آیت الله بروجردی پرسیدم: اعلم علمای مشهد کیست؟ که نام سید یونس اردبیلی را بردند و گفتند ظاهرا او اعلم است.(10)

آثار ایشان بدین قرار است:

1. حاشیه بر عروه الوثقی(عربی،مشهد1377عجری قمری).

2. رساله فی مجنسیه المتنجس،

3. رساله فی فروع العلم الاجمالی،

4. رساله فی قاعده اصاله الصحه،

5. رساله فی قاعده لاضرر،

6. رساله فی صلاه المسافر،

مجموعه این رساله ها با عنوان تالیف القاصر فی صلوه المسافر و غیر ها من المسائل العویصه در ربیع الاول 1371 هجری قمری در چاپخانه حکمت قم چاپ شد.

7. رساله مختصر فی اصول الدین،

8. رساله مختصر فی اصول الدینف

این دو اثر سال 1373 هجری قمری در چاپخانه خراسان مشهد رضوی چاپ شد.

9. جیزه المسائل( رساله عملیه، چاپ مکرر)،

10. تعلیه بر کفایه الاصول،

11. دوره فقه کامل استدلالی.

آیت الله اردبیلی در سال 1376 هجری قمری به عتبات عالیات رفت و مورد استقبال روحانیون و مردم قرار گرفت. سپس بیمار شد و به تهران آمد و در جماران زیر نظر هیئت پزشکان بود تا این که در 21 ذیقعده الحرام سال 1377 هجری قمری مصادف با 20 خرداد ماه 1337 سال هجری شمسی رحلت کرد و پیکر شریفش به مشهد منتقل گردید و در دارالسعاده حرم مطهر حضرت امام رضا(ع) دفن شد.

ثمره وصلت معظم له با سیده راضیه خانم، صبیه یکی از عموزادگانش به نام حجت الاسلام اسماعیل هاشمیان، سه پسر و دو دختر بود.

به منظور بزرگداشت یاد و خاطره آیت الله سید یونس اردبیلی، کتاب هایی در خصوص زندگی نامه و مبارزات وی چاپ و منتشر شده است:

1.مبارزات آیت الله سید یونس اردبیلی ( به روایت اسناد و خاطرات)،

2.سرو چمان، (فارسی، تبریز، 1386 هجری شمسی)

منابع:

1. سال ولادت وی، 1292، 1294، 1296، و1297 هجری قمری نیز ذکر شده است.

2. سرو چمان، ص4

3. الاجاره الکبیره، ص241-242

4.  سرو چمان، 100

5. تاریخ بیست ساله ایران،ج 3،ص 101

6. سرو چمان، ص 102

7. صحيفه نور، ج 9، ص 30.

8. همان، ج 1، ص 261.

9. همان، ج 2، ص 328.

10. خاطرات آیت الله مسلم ملکوتی، ص 94؛ سرو چمان ،ص 150

11. سرو چمان، ص 139

12. همان، ص147

13. همان، ص 138

14.برای مطالعه شرح حال او  ر.ک: گنجینه دانشمندان، ج 3،ص61-62؛ مشاهیر مدفون در حرم رضوی، ج 1،صص 60-62؛ زندگی نامه رجال و مشاهیر ایران، صص 127-129؛فرهنگ ناموران معاصر ایران، ص 374-375؛ دایره المعارف تشیع، ج 2؛ص 62؛ مفاخر اذربایجان، ج 1،ص329؛ سرو چمان، صفحات مختلف.

------------------

تهیه و تنظیم: رضا صادقیان

 

 

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha