پنجشنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳ |۱۵ شوال ۱۴۴۵ | Apr 25, 2024
حضرت آیت الله مظاهری

حوزه/ در روز قيامت ‌چشم‌ ها تيزبين می ‌شود و همديگر را می ‌بينند و می ‌شناسند. می ‌بينند که بعضی آدمند و اين آدميت را در دنيا پيدا کرده است. بعضی هم حيوانند و اين حيوانيت را در دنيا پيدا کرده است.

به گزارش خبرگزاری «حوزه» حضرت آیت الله مظاهری در سلسله گفتارهای اخلاقی خود چگونگی تغییر هویت انسان و نیز تجسم عمل را با بهره گیری از آیات و روایات تشریح نموده اند.

آنچه در پی می آید گفتار اخلاقی دیگری از این استاد والامقام حوزه می باشد.

بحث معرفة ‌النفس، يعنی انسان‌ شناسی و خودشناسی از نظر اهل معرفت از بهترين بحث ‌هاست. حتی پيغمبر اکرم (صلی ‌الله ‌علیه ‌وآله ‌وسلّم) فرمودند: «مَنْ‏ عَرَفَ‏ نَفْسَهُ‏ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّه‏»،[1] اگر کسی خود را شناخت، خدا را شناخته است. این مبحث فوق ‌العاده مهم بوده، چون بحث جزاها و کيفرهاست و به سه قسم تقسیم می شود.

* بهشت و جهنم در گرو عمل انسان

قسمت نخست این است که هرکسی کار خوب کند، تقيد به ظواهر شرع داشته باشد،‌ پروردگار عالم به او بهشت عنايت می ‌کند. هر کسی که متوغل در گناه بوده و آدم بد و شقی باشد، مورد شفاعت واقع نمی شود و به جهنم می‌ رود؛ در جهنم نیز عذاب ‌های گوناگون وجود دارد. اين معنا، مشهور در قرآن شريف، در روايات اهل بيت (ع) و در ميان مشهور از علما، مخصوصاً علامه مجلسی اوّل و دوّم (ره) است.

* تجسم عمل

قسم دوّم تجسم عمل بود. اينکه بهشت و جهنم را خود ما می ‌سازيم، و آن کسی که آدم بدی باشد، بايد در عمل خود غوطه ‌ور باشد. به قول قرآن، جهنميانی که می ‌سوزند به آن ها خطاب می ‌شود: «ذلِكَ بِما قَدَّمَتْ أَيْديكُم‏‏»[2]

خودتان اين آتش را تهيه کرده‌ ايد، پس بسوزيد. آدم ‌های خوب برای خود بهشت بنا می‌ کنند. لذا وقتی به بهشت رفتند، خطاب می ‌شود: «كُلُوا وَ اشْرَبُوا هَنيئاً بِما أَسْلَفْتُمْ فِي الْأَيَّامِ الْخالِيَةِ»[3]

خوشا به حالتان با اين بهشتتان که خود در دنيا تهيه کرده ‌ايد. به اين تجسم عمل می ‌گويند و آيات فراوانی دربارۀ اين مسئله وجود دارد.

* تغيير هويت

سومین قسم از جزاها و کيفرها، تغيير هويت است. انسان ‌های خوب به واسطۀ اعمال خوبش، شب ‌زنده داری ‌ها، اجتناب از گناهشان و تقيّد داشتن به ظواهر شرع به صورت یک انسان کامل می‌ شوند. در روز قيامت علاوه بر اينکه يک انسان کامل و زيباست، يک درخشندگی خاصی دارد که از نور او، هم خود و هم ديگران استفاده می ‌کنند؛ و اما اگر آدم بدی باشد و حيوان منش باشد، در روز قيامت به صورت همان حيوان درمی‌‌ آيد. در همين دنيا به صورت حيوان است و افرادی که چشم بصيرت دارند، نگاه کنند، می ‌بينند و می ‌فهمند. بالاخره به صورت يک حيوانی وارد صف محشر می ‌شود و بايد به جهنّم رود. اگر جداً شيعه باشد به مرور زمان اين تغيير هويت پيدا می ‌شود و يک انسان کامل می ‌شود بعد از اينکه در حوض کوثر افتاد و نورانيت خاصی پيدا کرد. به اين تغيير هويت می ‌گويند و آدم ‌های خوب اين هويت ملکوتی را دارند. لذا با ملائکه سرو کار دارند:

«إِنَّ الَّذينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ أَلاَّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتي‏ كُنْتُمْ تُوعَدُونَ»[4]

کسانی که گفتند الله و پابرجا روی گفته‌شان بودند،‌ يعنی موحدين و شيعيان کامل،‌ اينها در همين دنيا با ملائکه سر و کار دارند. ملائکه با اينها گفتگو دارند. ملائکه به اينها می‌گويند غم و غصه نخوريد و نگرانی نداشته باشيد. ما دوست شما هستيم، هم در دنيا و هم در آخرت.

اگر شخص، العياذبالله آدم ناجنسی باشد، آدم حيوان منش باشد، با شياطين رفت و آمد دارد، حتی بعضی اوقات می ‌تواند شيطان را ببيند و با شيطان حرف بزند. قرآن می ‌فرمايد؛ شياطين می ‌گويند ما به تو وحی داريم.

قرآن می ‌فرمايد اينها از وحی شياطين استفاده می‌ کنند: «إِنَّ الشَّيَاطِينَ لَيُوحُونَ إِلَى أَوْلِيَائِهِمْ لِيُجَادِلُوکُمْ»[5] اصلاً طرز مجادله و طرز بی ‌دينی را به آنها نشان می ‌دهند. اين دنيايشان است و اگر چشم بصيرت باشد، اين را با شياطين می ‌بينند و به صورت حيوانی می ‌بينند.

* خروج از آدمیت و ورود به حیوانیت

اين تجسم عمل به معنای دوم است و تجسم عمل به معنای سوم اين است که اين نيش‌ ها تو را به صورت مار درمی ‌آورد. آبروريزی ‌ها تو را به صورت عقرب درمی ‌آورد. در صف محشر اين شخص شناخته می‌ شود اما صورت به صورت مار و عقرب است. غيبت ‌ها، تهمت‌ ها، شايعه ‌ها، آبروريزی ها و تجاوزها به ناموس و آبروی مردم، به مرور زمان فرد را از آدميت بيرون می ‌برد و به صورت درّنده‌ ای درمی آورد.

قرآن می فرماید؛ آدم‌ هايی که در این دنیا کور هستند،‌ واقعيت ‌ها را نمی ‌بينند و گناه روی گناه دل اينها را کور کرده است. از گناه لذت می ‌برد و نماز برای او سنگين است و بالاخره رابطه با خدا، رابطه با دين و رابطه با دستورات اسلام ندارد. اين فرد، کور وارد صف محشر می ‌شود: «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْکاً»[6]، کسانی که اعراض از دين و احکام اسلام دارند، ‌يک زندگی ناخوشی دارند. زندگیِ چه کنم و چه کنم و بدتر از آن تماس با شياطين جنّی و شياطين اِنسی و معلوم است که زندگی خيلی ناخوش و با بدبختی است. اما بدی کار اينجاست که «وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَى»[7]، در روز قيامت وارد صف محشر می ‌شود اما کور است؛ تغيير هويت از نظر ديد دارد. با خدا درد و دل می ‌کند و می ‌گويد خدايا! من در دنیا چشم داشتم و می ‌توانستم ببينم، چرا در اينجا کورم؟ خطاب می ‌شود: «قَالَ کَذلِکَ أَتَتْکَ آيَاتُنَا فَنَسِيتَهَا وَ کَذلِکَ الْيَوْمَ تُنْسَى»[8]، در دنيا ما را فراموش کردی و تجسم عملش اين است که کور در صف محشر باشی و نتوانی واقعيت ‌ها را ببينی و معلوم است که جای تو جهنّم است.

اما آيۀ دومی که مدّنظر است،‌ اينکه قرآن گاهی می ‌فرمايد بعضی از مردم دل ندارند و چشم و گوش ندارند و اينها حيوان ‌ها هستند، بلکه از حيوان پست ‌ترند. برای اينکه حيوان هرچه درّندگی داشته باشد، کاری به آن ندارند و حيوان هرچه بد باشد، جهنّمی ندارد. اما تجسم عمل برای چنین شخصی جهنم درست می‌ کند: «وَ لَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ کَثِيراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ»[9]؛ بسياری از مردم مثل اينکه خلق شده ‌اند که به جهنم روند و راه جهنم را گرفته ‌اند و جلو می ‌روند.

قرآن می ‌فرمايد: انسان خلق شده برای اينکه به عالم ملکوت برسد، انسان خلق شده برای اينکه سعادت صد در صد در دنيا و آخرت پيدا کند، پس چطور اين آيه می ‌فرمايد: گويا اينها برای جهنم خلق شده ‌اند و دوان دوان رو به جهنم می ‌روند؟ يعنی به جای صراط مستقيم، راه ضلالت و به جای صراط مستقيم راه بدبختی و غيرمستقيم می‌ روند که هر قدمی بردارند از راه و از بهشت دور می ‌شوند.

* کور و کر در معنويت

قرآن می ‌فرمايد: «لَهُمْ قُلُوبٌ لاَ يَفْقَهُونَ بِهَا» اينها افرادی هستند که دل دارند اما نمی ‌فهمند. يعنی تغيير هويت پيدا کرده‌ اند و دل اينها به دل حيوانيّت برگشته است. دل دارد اما عاطفه ندارد، دل دارد اما فهم و شعور ندارد. به اين معنا که در آخر آيه می‌ فرمايد: غفلت دارند. اما به حسب ظاهر دلی دارد: «لَهُمْ قُلُوبٌ لاَ يَفْقَهُونَ بِهَا وَ لَهُمْ أَعْيُنٌ لاَ يُبْصِرُونَ بِهَا»، اينها چشم دارند اما نمی ‌بينند و کور در معنويت هستند. به جای اينکه قرآن بخواند و نور قرآن ببيند، اما از قرآن خسته می ‌شود و اصلاً قرآن در زندگی او نيست. راجع به حق و حقيقت نيز حق را نمی ‌بيند و آن چه می ‌بيند و لذت می‌ برد، ضلالت و شهوت و بدبختی است: «وَ لَهُمْ آذَانٌ لاَ يَسْمَعُونَ بِهَا» اينها گوش دارند اما نمی ‌شنوند. هرچه برای آنها بخوانند، فايده ندارد. مثل کسی که به صورت کامل کر باشد هرچه با او حرف بزنند، نمی ‌فهمد؛ آدمی که راه جهنم را گرفته و می ‌رود، کور و کر در معنويت است و درک حقايق را ندارد، از نماز لذت نمی برد و نماز برايش سنگين است. کمک به خلق خدا برای او سنگين است و بالاخره راه غيرمستقيم است. بعد قرآن می ‌فرمايد: «أُولئِکَ کَالْأَنْعَامِ» اينها آدم نيستند بلکه حيوانند. بعد می ‌فرمايد: «بَلْ هُمْ أَضَلُّ» يعنی بدتر از حيوانند. اينها «أُولئِکَ هُمُ الْغَافِلُونَ»،‌ کسانی هستند که توجه به مطالب ندارند. نمی ‌داند برای چه خلق شده است. به قول اميرالمؤمنين (سلام ‌الله ‌عليه)، که می فرماید: خدا رحمت کند کسی را که بداند از کجا آمده و برای چه آمده و  می ‌خواهد به کجا رود.

همين مقدار که بدانيم از کجا آمده ‌ايم و اين روح ما که متعلق به اين بدن ما شده و در اين دنيا آمده، برای چه آمده است و می ‌خواهد به کجا برسد.

* روز آشکار شدن آدمیت و حیوانیت انسان ها

انسان خلق شده برای اينکه منازل هفتگانه را طی کند و تازه اول کار است و سير صعودی به سوی قرب خدا داشته باشد تا خدا خدايی می‌ کند. به اندازه‌ ای که بهشت برای او کوچک است. اما وقتی غفلت باشد، اينگونه چيزها فراموش می ‌شود. وقتی اينگونه چيزها فراموش شد، کم کم شخص، کور در معنويت، بی ‌عاطفه در معنويت و کر در معنويت است و بالاخره به صورت يک حيوان خواهد بود؛ و کسانی که چشم بصيرت دارند می ‌بينند که به صورت حيوان است اما در روز قيامت: «فَكَشَفْنا عَنْكَ غِطاءَكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَديدٌ»[10]، ‌چشم‌ ها تيزبين می ‌شود و همديگر را می ‌بينند و می ‌شناسند. می ‌بينند که بعضی آدمند و اين آدميت را در اين دنيا پيدا کرده است. بعضی هم حيوانند و اين حيوانيت را در دنيا پيدا کرده است. انتخاب از خودش است و پروردگار عالم او را دو بُعدی خلق کرده است. يک بُعد معنويت که اگر پيروی کند به عالم ملکوت می ‌رسد و عالم ملکوت مستخدم و متواضع برای او می ‌شود. چنانچه بهشت برای او متواضع است؛ و اما اگر راه کج را انتخاب کرد، به قول قرآن راه ضلالت و راه کسانی که خدا به آنها غضب کرده است، اين هم در مغضوبٌ‌ عليهم رفت، به جای اينکه به عالم ملکوت رود، متوغل در بدبختی و شقاوت می ‌شود. کم کم تغيير هويت می‌ دهد و به صورت حيوان درّنده و يا حيوان معمولی و شناخته می ‌شود و حسرت هم فايده ندارد و هرچه حسرت بخورد، نمی ‌تواند نتيجه بگيرد. اگر العياذبالله به اينجا برسد، چاره ‌ای نيست که به جهنم برود و جهنم بايد او را پاک کند، ‌البته اگر شيعه باشد؛ و اگر شيعه هم نباشد: «هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ» هميشه بايد در جهنم باشد. اين حيوان هميشه بايد بسوزد و بسازد. ولی اگر شيعه باشد و نتواند مورد شفاعت قرار گرفته، پاک شود و آب کوثر بخورد، آنگاه بايد به جهنم برود؛ و اين را کم نگيريد و جهنم رفتن مشکل است.

اميرالمؤمنين (سلام ‌الله ‌علیه) با این که کليد بهشت و جهنم در دست آن حضرت قرار دارد، در دل شب «يَتَمَلْمَلُ تَمَلْمُلَ السَّلِيم‏ وَ يَبْكِى بُكَاءَ الْحَزِينِ ... آهِ آهِ مِنْ قِلَّة الزَّادِ وَ بُعْدِ السَّفَرِ وَ وَحْشَة الطَّرِيق».[11]

* ذکری که رسول خدا (ص) بر زبان داشتند

پيغمبر اکرم «صلی ‌الله‌ علیه ‌وآله ‌وسلّم» بيشتر شب را بيدار بودند و تضرع و زاری و گريه داشتند و می‌ فرمودند:

«اللَّهُمَّ وَ لَا تَكِلْنِي‏ إِلَى‏ نَفْسِي‏ طَرْفَةَ عَيْنٍ أَبَداً»[12]

‌يکی از اذکار پيغمبر اکرم اين بود که خدایا! يک لحظه مرا به خودم وامگذار. کسانی که به صورت حيوان درمی ‌آيند، معنايش اين است که خدا آنها را به حال خودشان واگذاشته و خودشان به جای اينکه انسان بسازند، حيوان می ‌سازند و به جای اينکه به عالم ملکوت روند، ‌به جهنم می‌ روند. انتخاب از خود انسان است و به قول قرآن بايد: «أُولئِکَ هُمُ الْغَافِلُونَ‌» نباشيم و متوجه باشيم.

بايد هميشه متوجه باشيم و حساب خود را بکنيم. استاد بزرگوار ما علامه طباطبائی (ره) دم مرگ اين جمله را گفتند و از دنيا رفتند و اين جمله را برای همه و مخصوصاً جوان‌ ها گفتند که «توجه! توجه! توجه».

پاورقی:

[1]. مصباح ‌الشّریعه، ص 13؛ بحار‌الانوار، ج 2، ص 32.

[2]. آل ‌عمران، 182: «اين [عقوبت‏] به خاطر كار و كردار پيشين شماست‏.»

[3]. الحاقه، 24: «بخوريد و بنوشيد، گواراتان باد، به [پاداش‏] آنچه در روزهاى گذشته انجام داديد.»

[4]. فصلت‏، 30

[5] . الأنعام‏، 121

[6] . طه‏، 124

[7] . طه‏، 124

[8] . طه‏، 126

[9] . الأعراف‏، 179

[10]. ق، 22

[11]. كنز الفوائد، ج 2، ص 161.

[12]. تفسیر القمی، ج 2، ص 75.

منبع: پایگاه اطلاع رسانی دفتر آیت الله العظمی مظاهری

برچسب‌ها

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha