پنجشنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳ |۱۵ شوال ۱۴۴۵ | Apr 25, 2024
دکتر محمدرضا سنگری

حوزه/ دکتر سنگری معتقد است: در آخرین سال حیات پیامبر(ص)، کسانی که از مدت ها قبل در اندیشه به دست آوردن قدرت بودند، اقدامات خود را در سه محور کلی ترور شخصیتی و تخریب، ترور فیزیکی و همچنین جلوگیری از ارتباط پیامبر(ص) با مردم، به صورت جدی تری دنبال کردند.

دکتر محمدرضا سنگری در گفت وگو با خبرنگار خبرگزاری «حوزه» در تهران، به تحلیل فعل و انفعالات سیاسی و اجتماعی شهر مدینه، در سال آخر زندگی پیامبر اسلام(ص) و همچنین رویدادهای پس از رحلت پیامبر پرداخت.

این عضو هیئت علمی دانشگاه تربیت مدرس تهران، در بخش دیگری از این گفت وگو تأکید می کند که، پیامبر اسلام(ص) با شهادت از دنیا رفته و به همین جهت نباید از عنوان وفات استفاده کرد.

این تاریخ پژوه برجسته کشور، با اشاره به آیاتی از قرآن کریم، گفت: پیامبر اسلام(ص) در قرآن کریم به عنوان اسوه، یعنی فردی که اصولا آمده است تا الگوی دیگران باشد و همچنین با عنوان شاهد، یعنی فردی که در میان مردم حاضر است، معرفی شده است؛ بنابراین پیامبر(ص) به عنوان الگویی است که مثل خود ما انسان هاست و نه فردی که اصلا قابل دسترسی نیست.

دکتر سنگری علاوه بر عضویت در هیئت علمی دانشگاه تربیت مدرس تهران، همزمان عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی نیز هست و به دلیل تحقیقات ویژه و خاص تاریخی اش در مورد حادثه کربلا و عاشورا، با عناوینی چون کربلاپژوه هم شناخته می شود؛ استاد محمدرضا سنگری کتاب های متعددی را به رشته تحریر در آورده و همچنین بسیاری از کتاب های دانش آموزان از مقطع ابتدایی تا دبیرستان زیر نظر وی نوشته شده است.

مشروح گفت وگوی خبرنگار  «حوزه» با استاد محمدرضا سنگری پیرامون تحلیل رویدادهای سیاسی-اجتماعی سال آخر زندگی پیامبر اسلام(ص) و رویدادهای پس از رحلت خاتم الانبیاء را در ادامه بخوانید:

* فضاي سياسي سال هاي آخر وبه خصوص سال آخر زندگي پيامبر(ص) را چگونه تحليل مي كنيد؟ (با توجه به اتفاقاتي كه در اين بازه زماني افتاد مثل قضيه حديث لوح و قلم و يا بازگشت سپاه كه نوعي نافرماني به حساب مي آيد).

پيرامون فضاي سياسي آن زمان نكاتي وجود دارد؛ بعد از غدير و حج آخر كه پيامبر(ص) آن را حجة الوداع معرفي كردند، كساني كه پشت نقاب هاي دروغ، خود را پنهان كرده بودند، همين كه احساس كردند پيامبر(ص) براي آينده بعد از خود، برنامه ريزي كرده است، شروع به نشان دادن عكس العمل هاي خاص كردند كه مي توان آن ها را در چند مورد جاي داد؛

اول ترور شخصيتي؛ اينان سعي داشتند شخصيت هاي مهم اسلام كه خود پيامبر(ص) و علي(ع) بودند را در جامعه بي اعتبار كنند و تا هر اندازه که می توانند، نفوذشان را كم كنند كه نمونه هاي مختلفي را مي توان براي اين مورد نام برد؛ مثلا؛ درتقسيم غنائم، افراد اعتراض مي كردند يا در خود غدير، شخصي از پيامبر عظیم الشأن اسلام(ص) سوال پرسيد كه اين سخن خدا است يا سخن خودت؟ و در ادامه اين جريان آيه (سئل سائل) نازل شد؛ و يا همين دو ماجرايي كه در سوال ذكر كرديد (حديث لوح و قلم و بازگشت سپاه از روم) كه بارزترين اين فضا سازي ها هستند؛ اين جريان ها تاجايي ادامه پيدا كرد كه گفتند: كتاب خدا براي ما بس است و نياز به سخنان پيامبر(ص) نداريم. در مجموع همه اين ها دلالت برنوعي فضا سازي و سم پراكني و ايجاد تشكيك عليه پيغمبر(ص) دارد.

*گویا این جو سازی ها برای تخریب شخصیت، در مورد امام علی(ع) هم بسیار به کار برده می شد؟

البته همه اين جو سازي ها در مورد امير المومنين(ع) هم وجود داشته است؛ مثل قضيه نرفتن امير المومنين(ع) به همراه سپاه، كه در واقع به امر پيامبر(ص) بود، اما برخي از اين جريان سوء استفاده كردند و به عنوان نوعي شكاف بين امام علي(ع) و پيامبر(ص) از آن ياد كردند وگفتند: رابطه پيامبر(ص) و امام علي(ع) خوب نيست.

*غیر از ترور شخصیتی و تلاش برای تخریب چهره پیامبر(ص) و امام علی(ع) که به آن اشاره کردید، به چه کارهای دیگری روی آوردند؟

ترور فيزيكي؛ تلاش براي ترور فيزيكي پيامبر(ص)، مصاديق متعددي در تاريخ دارد؛ كساني كه جريان عقبه را خوانده اند، مي دانند كه در آن جريان، بنا بود با پرتاب سنگ، راه پيامبر(ص) را سد كرده و شتر را تيرباران كنند كه حضرت به وسيله جبرئيل از اين توطئه آگاهي يافت و خوشبختانه اين توطئه خنثي شد؛ ولي در آخر هم حضرت رسول(س) را به شهادت رساندند؛ كلمه وفات كلمه درستي نيست؛ مرگ پيامبر شهادت بوده است، نه وفات.

*غیر از دو عاملی که به آن اشاره کردید، آیا اقدام مهم دیگری را هم در دستور کار قرار داده بودند؟

بله. از اين كه پيام حضرت رسول(ص) عمق و وسعت پيدا كند و به گوش همه مردم جامعه اسلامی برسد، ممانعت مي كردند. پيامبر در غدير خم، امام علي(ع) را به عنوان ولي بعد از خودش قرار داد، اما اين اشخاص تمام سعي خود را به كار گرفتند كه اين پيام منتقل نشود. بنابراين ايجاد مانع بين پيامبر(ص) و جامعه، اقدام دیگری بود كه اين جماعت براي به دست آوردن آن در تكاپو بودند.

*تحلیل شخص شما از این اقدام آخر، که به آن اشاره کردید، چیست؟

علت معلوم است؛ اين اشخاص در واقع اسلام نياورده بودند، بلكه تسليم شده بودند؛ كما اين كه حضرت زينب(س) در مجلس يزيد، آنها را با عنوان  "يا بن الطلقا" را مورد خطاب قرار دادند و تأکید کردند: تا زمان زنده بودن پيامبر(ص) و اوائل قدرت اسلام، راه ديگري به جز پنهان كردن شخصيت خود نداشتند اما بعد از بیماری پيامبر(ص) و اين كه مي ديدند پيامبر(ص) را به مسجد مي آورند و يا از خود حضرت شنيده بودند كه من هم مثل شما خواهم مرد و از اين جهت فرقي با ساير افراد ندارم، آنچه در ذات وجودشان بود، شعله ور شد و نتيجه آن همين اتفاقاتي است كه به برخي از آن ها اشاره شد.

البته قرآن هم اين حوادث را پيش بيني كرده بود در آن جايي كه مي فرمايد (فان مات او قتل انقلبتم علي اعقابكم...) و در نهايت همين طور هم شد.

*چه سيري و چه فعل و انفعالات سیاسی و اجتماعی، در اين مدت كم اتفاق افتاد كه حتي برخي از اهل مدينه و مهاجرين، بعد از ارتحال پيامبر(ص)، به خود جرأت دادند که نسبت به خانواده پيغمبر(ص) اين قدر بي اعتنا باشند، درحالي كه خيلي از اين افراد، از افرادي كه در فتح مكه، اسلام آوردند نبودند؟

دنيا ودنيا زدگي خيلي سريع انسان را عوض مي كند؛ اصلا به خاطر همين طبع انسان است كه خداوند نماز را دربين ساعات روز توزيع نمود. ماهر روز با عوامل مختلفي رو برو هستيم كه مي تواند ما را آلوده كند و نماز مانند نهري است كه  خود را در آن از آلودگي ها پاك مي كنيم؛ اگر انسان مراقب نباشد، خيلي سريع آلوده مي شود.

يكي از اين عوامل،  ثروت اندوزي است؛ همان طور كه قرآن هم به آن اشاره دارد. كساني كه از قبل در آرزوي قدرت بودند و يا قدرت خود را به خاطر وجود پيامبر(ص) از دست داده بودند، در اين موقعيت از فضا استفاده كردند و درحالي كه اميرالمومنين امام علی(ع) مشغول كفن و دفن پيامبر(ص) بودند، اينان مردم را در مسجد جمع كردند و به جاي مطرح كردن جريان غدير، بحث از اين كردند كه كدام قبيله براي خلافت مناسب تر است؟

شروع اين توطئه ها به قبل از سقيفه بر مي گردد و اينان حكومت را بين خودشان تعارف مي كردند. اين فرصت، مجالي بود براي ثمره گرفتن از درختي كه از قبل ها كاشته بودند. حضرت سلمان(رض) فرمودند، كردند و نكردند؛ به اين معني كه حقي را كه بايد به علي(ع) مي رسيد را گرفتند و خليفه مشخص كردند و اين كاري بود كه نبايد مي كردند. به صورت كلي عامل اصلي شكل گيري اين رخ داد ها، فقط دنيا گرايي و ثروت طلبي بوده است؛ همين و بس.

*در صحبت هاي‌ خود اشاره كرديد كه پايان زندگي پيامبر(ص) به شهادت بوده است، نه وفات؛ علاوه بر گفته شما برخي روايات هم بر اين امر دلالت دارد؛ لطفااين بحث را تشريح نماييد؟

يك شخصی بود به اسم بشر (به ضم با) که به وسیله سم کشته شد؛ وقتي پيامبر(ص) در بستر بیماری بودند، مادر بشر به ديدن پیامبر اسلام(ص) رفت و حضرت رسول(ص) نیز به او فرمودند، همان زهري كه فرزندت را از تو گرفت، مرا از پا در خواهد آورد؛ خصوصیت این زهر این است که یک باره شخص را از پا در نمي آورد و اثرش به تدريج مشخص مي شود؛ معاويه هم از اين زهر زياد استفاده مي كرد و آن را با عسل مخلوط كرده و به شخص مورد نظر مي خوراند. پدر عمربن سعد را نيز به همين شكل از پاي درآورد.

براي به قتل رساندن حضرت رسول(ص)، پاچه گوسفندي را آغشته به همين سم كردند و به واسطه شخص ديگري، وارد خانه ي پيغمبر(ص) كردند. ابتدا بشر از اين گوشت خورد و سپس، خود حضرت رسول(ص). عاملي كه گوشت را سمي كرده بود، يك زن يهودي بود و به واسطه شخصی ديگر، گوشت را خدمت پيامبر(ص) مي رساند. ظاهرا اين واسطه، بدون علم به زهرآگين بودن گوشت، آن را براي پيامبر(ص) آورده است.

*در ديد اول اين مسئله كمي عجيب به نظر مي رسد كه يك زن يهودي براي پيامبر گوشت بفرستد؛ به بيان ديگر ارتباط پيامبر(ص) با اديان ديگر، آيا در آن زمان معمولي به حساب می آمد؟

در جامعه آن زمان مدينه، بسياري از افراد، يهودي بودند و با مسلمانان ارتباط نسبتا خوبي داشتند؛ حتي در روايات داريم كه حضرت زهرا(س) لباسي را براي فروختن به شخصي يهودي، به فرزندان شان سپردند؛ اين ها در دين خودشان بودند و با دادن جزيه راحت زندگي مي كردند و در واقع با مسلمانان هم زيستي خوبي داشتند؛ با آن ها تجارت مي كردند، هديه مي دادند؛ گاهي هم براي پيامبر(ص) هديه مي آوردند و اين امر معمولي بود.

*در پايان يك پيام كلي، پيرامون شخصيت حضرت رسول ا...(ص) بيان کنید ؟

اگر قرار باشد تصويري از زندگي حضرت پیامبر(ص) ارائه دهيم، بهترين تصوير، آن است که قرآن، پيرامون ايشان فرموده است؛ قرآن کریم، حضرت پیامبر(ص) را اسوه معرفي مي كند؛ بين اسوه و اسطوره فرق است؛ اسوه به كسي گفته مي شود كه مي توان مثل او بود و اساسا آمده كه الگو باشد.

همین طور قرآن پيامبر(ص) را شاهد معرفي مي كند؛ شاهد كسي است كه در صحنه حضور دارد؛ بين مردم حاضر است؛ بنابر اين ما با كسي مواجه هستيم كه مثل ما بوده است و البته قرآن هم به اين نكته تصريح مي كند؛ درنتيجه الگوي ما شخصي مثل خودمان قرار داده شده است، نه فردی که نتوانیم حتی تصورش کنیم.

 اگر مي خواهيم زندگي موفقي داشته باشيم، بايد به ارتباطات حضرت پیامبر(ص) با عالم هستي، با خودش و با جامعه طبيعت و همه چیز، نگاه کنیم.

انتهای پیام

برچسب‌ها

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha