جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳ |۱۸ رمضان ۱۴۴۵ | Mar 29, 2024
آیت الله اعرافی

حوزه/ در ارتباطات با کفار، مدارای تمام عیار و آنچه که بین مسلمانان و شیعیان وجود دارد، ترغیب نشده است، لذا باید مرزبندی ایمانی کلاًّ حذف نشود.

خبرگزاری «حوزه»، گزیده ای از مباحث «اصول و روش‌ های تربیتی» که توسط آیت الله علیرضا اعرافی در قالب کرسی خارج فقه، با عنوان «فقه تربیتی» اصل قدرت و استطاعت مربی و متربی (رفق و مدارا) که برای طلاب حوزه علمیه قم تدریس می گردد را منتشر می کند.

اشاره به مباحث قبل:

در بحث رعایت حال طرف ارتباط و توان دیگری، دو مقام از بحث داریم:

یک مقام فقه روابط اجتماعی است و یک مقام فقه تعلیم و تربیت است؛ رفق و مدارا در هر دو مقام قابل بررسی است.

رفق و مدارا در روابط اجتماعی

رفق و مدارا در سطح روابط عام بشری دارای جایگاه است البته با توضیحی که دیروز بیان شد. چند مطلب به نکات دیروز می‌افزاییم.

تقیّه در روابط با کفار

موضوع تقیه که امروزه بیشتر در ارتباط میان شیعه و اهل ‌سنت و مذاهب اسلامی مطرح است، یک دایره وسیع تر هم دارد و آن عبارت از؛ تقیه در ارتباطات مسلمانان با کافران یا با متدیّنان به ادیان مختلف و همچنین بین متدینان و غیر متدینان به ادیان است. گرچه انصراف عنوان «تقیه» در حوزه ارتباطات بین مسلمان با مسلمان از مذهب دیگر است اما اصل این بحث اوسع از آن می باشد.

تقیه در ارتباطات با کافر هم در منابع دینی مطرح شده و آیاتی دال بر همین معنا و در بحث رابطه بین مسلمان و غیر مسلمان نازل شده است. البته روایات اهل‌ بیت (ع) بیشتر اختصاص به روابط بین مذاهب اسلامی دارد.

تقیه با کفار در قرآن

«لا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكافِرينَ أَوْلِياءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنينَ وَ مَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللَّهِ في‏ شَيْ‏ءٍ إِلاَّ أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقاةً وَ يُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَ إِلَى اللَّهِ الْمَصيرُ» (1)

موضوع بحث این آیه شریفه، تقیه قبل از مذاهب، تقیه بین مسلمان و غیر مسلمان است.

تقیه که بخشی از عامه، ما را به خاطر آن ملامت می ‌کنند، ریشه قرآنی دارد و در روابط مسلمان با غیر مسلمان و همین ‌طور روابط متدیّنان با غیر متدینان مطرح شده است و شیعه آن را در حوزه ارتباطات با سایر مذاهب اسلامی به کار می ‌برد.

تقیه خوفی در قرآن

«مَنْ كَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إيمانِهِ إِلاَّ مَنْ أُكْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإيمانِ وَ لكِنْ مَنْ شَرَحَ بِالْكُفْرِ صَدْراً فَعَلَيْهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللَّهِ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظيمٌ» (2)

مضمون آیه این است؛ کسانی که مرتد می ‌شوند مورد غضب خداوند قرار می ‌گیرند، مگر کسانی که مُکرَه و در حال تقیه باشند.

تفاوت این دو آیه آن است که در آیه دوم، تقیه خوفی است؛ اکراه و ترس می باشد. مفهوم آن این است که مانند قصه جناب عمار یاسر عقب نشینی کرده و جان خود را حفظ کند. اما آیه نخست ممکن است بگوییم که اعم می باشد. آیه اول بیان می ‌کند که کافران را «ولیّ» نگیرید یا ارتباطات دوستانه برقرار نکنید مگر در حال تقیه. ممکن است در وضع ضعف و خوف باشد و ممکن است تقیه مداراتی و مصلحتی باشد. برای مصالحی طرح دوستی با کفار را می ‌ریزد و با مدارا رفتار می ‌کند. احتمال اعم بعید نیست در آیه شریفه اول باشد.

تقیه‌ مداراتی

تقیه در روابط حتی آنجا که مأمور به مدارا نستیم، هم جاری است. پس مدارا گاهی به عنوان اولی مطرح است و گاهی به عنوان ثانوی، تقیه مداراتی پیدا می‌ کند.

در جلسه قبل، مدارا به صورت مطلق بحث شد که آیا از آن منع شده ‌ایم یا خیر؟ و بین کافر حربی و کافر غیر حربی تفصیل داده شد. با کافر غیر حربی بر اساس اطلاق آیات می ‌توان مدارا کرد و دارای جایگاه است. آنچه در این جلسه افزودیم، مقوله مدارا به عنوان ثانوی است. یعنی اگر مقولۀ مدارا به عنوان اولی مطلوب نباشد، یا حتی غیرمطلوب باشد؛ می ‌توان به عنوان ثانوی تقیه را در روابط بین مسلمان و غیر مسلمان تجویز کرد. این یک استثنا، است؛ حتی بر فرض ممنوعیت این استثنا بر اساس ادله اولی.

در جایی که مدارا به عنوان اولی ممنوع باشد، در موارد خاص مانند جایی که هدف تبلیغی و هدایت ‌گرانه ایجاب کند به عنوان ثانوی تجویز می ‌شود؛ این هم یکی از موارد استثنا است و حتی در مواردی ممکن است، مدارا با کفار، مستحب بلکه واجب شود.

رابطه تقیه و مدارا

در نوع رابطه مدارا و تقیه می ‌توان رابطه بر اساس عموم و خصوص من وجه ترسیم کرد. در تقیه، نوعی پنهان کاری نهفته است اما در مدارا، نوعی اظهار می باشد و در مواردی هر دو بر یک مصداق تطبیق می ‌کند.

تقیه در روایات

در بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏72، ص: 385 باب 85 النهي عن موادة الكفار و معاشرتهم و إطاعتهم و الدعاء لهم‏؛ روایاتی در این باب وارد شده که از تعدادی اعمال از جمله دوستی و دعا کردن برای کفار منع شده است. اما در همین باب روایاتی هم آمده که از باب تقیه، دعا برای کافر اشکال ندارد.

قرب الإسناد ابْنُ عِيسَى عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ قَالَ: «قُلْتُ لِأَبِي الْحَسَنِ مُوسَى (ع) أَ رَأَيْتَ إِنِ احْتَجْتُ إِلَى طَبِيبٍ وَ هُوَ نَصْرَانِيٌّ أُسَلِّمُ عَلَيْهِ وَ أَدْعُو لَهُ قَالَ: نَعَمْ لِأَنَّهُ لَا يَنْفَعُهُ دُعَاؤُكَ»‏. (3)

بر اساس این روایت دعا برای پزشک غیر مسلمان اشکال ندارد و لو شرایط معمولی تقیه فراهم نیست.

سطوح و قلمرو مدارا

مطلب دیگر که در تکمله بحث مدارای عام بشری می تواند مورد توجه قرار گیرد این است که؛ مدارا با کفار در منابع دینی دارای جایگاه است، البته با شرایطی که با عنوان اولی و ثانوی بیان شد. سطح این مدارا با مسلمانان و مؤمنان فرق دارد. مطلوب نیست همه را در یک سطح بدانیم. درجه ‌بندی آن باید صیانت شود. ارتباط با کافر نباید کاملاً مثل ارتباط با یک مسلمان باشد؛ باید بین این دو یک مرزی محفوظ باشد. این مسأله در روایات وجود دارد.

در مورد اهل ‌ذمه (کافر ذمی) وارد شده که شروع به سلام نکنید، با کُنیه صدا نزنید و ...؛ در این مورد هم باید مرزی بین پیروان دو دین باشد. در ارتباطات با کفار، مدارای تمام عیار و آنچه که بین مسلمانان و شیعیان وجود دارد، ترغیب نشده است لذا باید مرزبندی ایمانی کلاًّ حذف نشود. این بحث نیاز به تکمیل دارد. روح و فلسفه این بحث آن است که در حال غیر جنگ، جنبۀ عام بشری آن پذیرفته است و در عین حال نه به قیمت حذف مرزبندی ‌های بین ادیان. پیوندهای ایمانی در پیوندهای بشری نباید هضم و ذوب شود؛ مانند روشنفکران حقوق ‌بشری نباشد که با کفار لبخند می ‌زنند و هیچ فرقی بین کافر و مسلمان نگذارند. این جمع دقیق است اما نیاز به تکمیل دارد.

تقیه جلوۀ رفق

یکی از جلوه ‌های رفق آن است که دوست نشوید مگر بر اساس قاعده تقیه. بین شیعه و عامه هم تقیه، مراتب و سطوح مختلف دارد. مرز‌بندی همیشه وجود دارد و متفاوت است. در فقه ارتباطات اجتماعی اگر کار شود، این نکات خود را نشان می ‌دهد.

انواع ارتباطات شخصی

انواع ارتباطات یک مسلمان عبارت از: «ارتباطات انسانی»، «ارتباطات اسلامی» و «ارتباطات شیعی» است که این سه در طول هم قرار دارند.

انواع ارتباطات حکومت اسلامی

ارتباطات حاکم اسلامی هم سطوحی دارد که شامل؛ «ارتباط با کافر»، «ارتباط با ذمی»، «ارتباط با عامه مسلمین» و «ارتباط با شیعیان» می باشد.

باید دید آیا وظایف افراد مسلمان در این ارتباطات و همین طور حاکم اسلامی متفاوت می ‌شود؟ ممکن است ادعا شود، سطح ‌بندی موجب تبعیض می ‌شود، در جواب گفته می ‌شود، تبعیض بشود، اشکال ندارد.

پس در ارتباطات فقط علایق بشری مطرح نیست بلکه جنبه ‌های دینی و مذهبی و همه علایق باید مد نظر باشد. در این بین، ارتباطات افراد خاص مانند مبلغان دینی با بقیه متفاوت است.

دلیل عقلی مدارا و حرمت خُرق

مطلب دیگر این است که در استدلال بر استحباب رفق و مدارا و حرمت خُرق در بعضی سطوح آن به ادله نقلی تمسک شد. در استدلالات و پایه، حکم عقلی وجود دارد. بر اساس همان منطق عدل و ظلم، احکام پایه عقلی دارد؛ این احکام حتماً در مواردی خُرق را مذمت و نکوهش می ‌کند و در مقابل رفق و مدارا در ادبیات بشری را ترغیب می‌ کند. در مؤلفه ‌های ارتباطات اجتماعی، حکم عقل دارای وجه است. با اینکه این بحث مبنای عقلی دارد، اما روایات (مثل همه بحث‌ ها) در اینجا غوغا می ‌کند. حکم عقل، بسیط و کلی است اما روایات با جزئیات و دقایق آمده است که خیلی ‌از آن ها در تیررس عقل نیست؛ یا حداقل بعد از بیان روایات، عقل بیدار می ‌شود و حکم ارائه شده،  حکم ارشادی می شود. این عقل در محدوده ‌ای قطعی است؛ در جایی که شخص محترم است، رفتار کردن با خُرق و بدخُلقی مذموم است. داوری عقل، کلان و کلی است. احکام عقلی باید در چارچوب شرع قرار بگیرد. عقل در تفاصیل بحث نظر ندارد بلکه باید از نقل کمک گرفت. این سطح انسانی و بشریِ مدارا بود. پس علایق بشری متروک و منسوخ نیست اما در عین حال به اندازه علایق اسلامی و ایمانی مورد تأکید قرار نگرفته است.

برخی مصادیق ارتباطات سه گانه

ادبیات روایی در سطح دوم یعنی علایق اسلامی در رفق و مدارای این حوزه، خیلی قوی است. اطلاقاتی در مدارا و مذمت خُرق داریم که شامل مسلمانان می ‌شود. ادبیات تعامل مسلمان با مسلمان، ادبیات غنی و قوی بوده و بخشی از آن به عنوان تقیه وارد شده است.

در بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏72، ص: 393 باب 87 «التقية و المداراة» است. در این باب 109 روایت وارد شده است که بخشی از ادبیات روایی ما می باشد. انبوه روایات در جاهای دیگر منابع روایی وارد شده است. این روایات در بحث تعامل با اهل‌ سنت و مذاهب اسلامی خیلی برجسته و آشکارتر است؛ «احترام گذاشتن»، «به عیادت رفتن»، «در تشییع جنازه حضور پیدا کردن» و ... بخشی از عناوینی است که برای  هر کدام ثواب ‌های زیاد نقل شده است. من وارد این بحث نمی ‌شوم. فقه تقریب و فقه تعایُش اسلامی جای کار دارد (غیر از فقه تعایُش انسانی). این بحث ابعاد مختلف دارد، علی رغم نیاز فراوان در این حوزه کار نشده که محل بحث و گفتگو هم است. از نگاه تُند شیعۀ انگلیسی تا نگاه روشنفکران که هیچ مرزی را نمی ‌پسندند.

در تعایُش بشری قائل به تفصیل بودیم در این قلمرو هم که تعایُش اسلامی است، قائل به تفصیل هستیم و این سطح برجسته است. در سطح جامعه شیعی که همبستگی بیشتر نیاز است در سه لایه و سطح کلان اشاره کردیم؛ در لایه ‌های ریزتر وارد نمی ‌شویم. تا اینجا نمونه ‌ای از فقه روابط عام اجتماعی ارائه شد.

ان شاء الله وارد مقام دوم شده و رفق و مدارا را به عنوان اصل تعلیم و تربیت بررسی خواهیم کرد.

پاورقی:

(1)- آل ‌عمران، 28.

(2)- نحل، 106.

(3)- قرب الإسناد ص 129 - بحار الأنوار، ج‏72، ص389.

 

 

 

برچسب‌ها

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha