پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳ |۸ شوال ۱۴۴۵ | Apr 18, 2024
حجت‌الاسلام والمسلمین آل‌هاشم

حوزه/ رزمندگان اسلام در سایة حضور روحانیون هم ایمانشان، هم اعتقاداتشان و هم بصیرتشان تقویت می‌شد چرا که در فضای جبهه گاهی خدای ناکرده ممکن بود روحیه رزمندگان خسته شود.

به گزارش خبرگزاری حوزه، جنگ فرصتی بود که انسان‌های گمنام و ناشناخه از دل آن پیدا و نمایان گردند، کسانی که با پوست و گوشت خود دوران دفاع مقدس را لمس کردند می‌دانند که نقش روحانیان و طلبه‌ها در آن زمان خیلی کلیدی و اثرگذار بود از جمله کسانی که می‌توان نام برد حاج آقای آل‌هاشم سیدبزرگوار با آن لحجه آذری است، جنگ که شروع شد درس و بحث را رها کرده وارد میادین نبرد آن هم کردستان مظلوم ، وقتی که با ایشان شروع به مصاحبه کردیم جالب بود که هم با شور و هیجان و حرارت خاص صحبت می‌کرد و هم این‌که اسامی افرادی که روزگاری با هم بر علیه ضدانقلاب و عراقی‌ها می‌جنگیدند به خاطر داشت طلبه جوان آن روز الان با کوله‌باری از تجربه مسئولیت سازمان عقیدتی سیاسی ارتش جمهوری‌اسلامی را داشته و هم اکنون نیز نماینده ولی فقیه در آذربایجان شرقی و امام جمعه تبریز می باشد، در وصفش باید دوستان و اطرافیانی که با او ارتباط دارند برفرمایند، در ادامه گفت و گوی با این روحانی ایثارگر تقدیم می شود.

اولین آشنایی‌تان با جنگ از چه زمانی بود و به چه صورتی وارد جنگ شدید؟

ما از همان اوایل جنگ بیشتر آشنایی‌مان توسط حضرت آیت‌الله ملکوتی نمایندة امام(ره) در استان آذربایجان شرقی، بود و از آن‌جا که در معیت ایشان در جبهه‌های مختلف شرکت می‌کردیم در اوایل بیشتر در یگان‌های سپاه و لشکر عاشورا در خدمت ایشان بودیم. بعدها که وارد ارتش شدیم باز هم با آقای ملکوتی همراه بودیم چرا که من عضو دفتر ایشان هم بودم. بعد هم رابط شهید بزرگوار سپهبد صیاد شیرازی با آقای ملکوتی بودم. وقتی عملیاتی در شرف وقوع بود، معمولاً ایشان تلفن می‌زدند و به‌صورت رمزی چیزی می‌فرمودند که منظورشان هماهنگی تعدادی از علمای بزرگ مثل آیت‌الله ملکوتی بود. می‌بایست آنها را به منطقه ببریم. یادم هست در عملیات‌های والفجر مقدماتی و والفجر یک و والفجر دو، در منطقه عمومی پیرانشهر و در عملیات والفجر چهار، در منطقه عمومی مریوان، منطقه عمومی پنجوین و در ارتفاعات کانی‌مانگاه در خدمت ایشان بودیم؛ البته من عضو دایم جبهه نبودم. بیست، سی روز در میان می‌رفتیم سر می‌‌زدیم و از فضای معنوی جبهه بهره می‌‌گرفتیم.

به نظر شما نقش روحانیت در جنگ چه بود؟

قطعاً نقش روحانیت در دفاع‌مقدس، بسیار با ارزش است. تقویت ایمان، اعتقادات رزمندگان و بصیرت آنها در دفاع از استقلال کشور مقابل قدرت مادی دشمن. رزمندگان اسلام در سایة حضور روحانیون هم ایمانشان، هم اعتقاداتشان و هم بصیرتشان تقویت می‌شد چرا که در فضای جبهه گاهی خدای ناکرده ممکن بود روحیه رزمندگان خسته شود. به خصوص بچه‌های بسیج حضورشان در جبهه مدت‌ها طول می‌کشید یا به خاطر عملیات عقب می‌افتاد. این استمرار حضور گاهی باعث خستگی می‌شد به همین خاطر طلبه‌ها در جهت ارتقای روحیة جهادی در میان رزمندگان بسیار مؤثر بودند.

علاوه بر این، روحانیون آموزش دینی هم میان رزمندگان داشتند و احکام را مطرح می‌کردند. روحانیونی نیز پشت جبهه حضور داشتند و کمک‌های مردمی را به جبهه‌ها جلب می‌کردند. بنابراین روحانیت در دو جبهه نقش داشت؛ هم در خط مقدم حضوری معنوی داشتند و هم پشت جبهه نقش مؤثری ایفا می‌کردند. اگر زنان و سالخوردگان را می‌دیدید که وسایل زندگی خودشان را به ستادهای پشتیبانی از جنگ هدیه می‌کردند، در سایه نقشی بود که روحانیت در مساجد و معابر داشتند. روحانیون بودند که به ترغیب و تشویق مردم به حمایت از رزمنده‌ها چه به لحاظ کمک‌های مالی و چه به لحاظ حضور مردم در جبهه‌ها می‌پرداختند.

روحانیونی هم که شاغل در نیروهای مسلح بودند در حوزة تصمیم‌گیری‌ها و انتخاب‌ مسئولین لایق و شایسته جهت احراز مسئولیت‌های مهم به فرمانده‌ها کمک می‌کردند.

روحانیون همچنین با توطئه‌ها و فتنه‌های دشمنان در تضعیف روحیه رزمندگان مقابله می‌کرد و کار بسیار مهمشان در جبهه‌ها همان فعالیت‌های فرهنگی و تبلیغی بود.

جنگی که در سال 59 شروع شد، جنگی برای زمین یا منابع زیرزمینی و مسائلی از این قبیل نبود، بلکه جنگ با ایدئولوژی بود، جنگی بود که می‌خواست انقلاب‌اسلامی را از بین ببرد. در نتیجه دفاع‌مقدس را می‌توان رودررویی دو عقیده و ایدئولوژی نامید. یک‌طرف آن، ایران بود با رهبری حضرت امام(ره) و روحانیت و در طرف دیگر، صدام به نمایندگی از تمام عقیده‌ها و ایدئولوژی‌های مادی موجود در جهان. روحانیت که رهبری این تفکر و رودررویی را به عهده داشت در تمام صحنه‌های جنگ حضوری فعال و بی‌دلیل از خود بروز داد، چه در خط مقدم و چه پشت جبهه پابه‌پای رزمندگان اسلام، اعم از رزمندگان سپاهی، ‌ارتشی بسیجی، جهادگران و ...، این‌ها نقش باارزشی بود که روحانیت از خود به نمایش گذاشت و در یک جمله می‌توان گفت وظیفه خطیر روحانیون در دفاع‌مقدس در واقع نگهبانی از دل‌ها بود.

این نگهبانی از دل‌ها را کمی‌ بیشتر توضیح دهید.

اصلاً وظیفه اصلی روحانیت همین است. مقام معظم رهبری می‌فرمایند این نیروی عقیدتی‌سیاسی وظیفه اصلی‌اش عبارت از این است که دل‌‌ها را به سوی خدا ببرد. منظور از نگهبانی از دل‌ها همین است که این دل‌ها را پاک و قلب‌ها را استوار نگه دارد تا بر قوت گام‌ها افزوده شود و یقین‌ها افزایش یابد.

روحانیت به دنبال چه اهدافی وارد جبهه‌ها شده بودند؟

به نظر من روحانیت می‌خواست اعتماد به نفس رزمندگان را و خودباروری ملی و مذهبی را بین رزمندگان تقویت کند. همراهی و همدلی با آنها به ویژه هنگام خطر، تفقد و دلجویی از رزمندگان از جمله پیامد‌های حضور روحانیت بود، البته در بین این عزیزان، بزرگانی نیز بودند که به شوق جهاد و ادای تکلیف به میدان رزم شتافتند. افرادی مانند حضرت آیت‌الله بهاءالدینی، حضرت آیت‌الله مشکینی و شهدای شاهدی مثل آیت‌الله اشرفی اصفهانی و شهید شاه‌آبادی. مثال روشن‌تر و بزرگ‌ترین اسوه رشادت روحانیت در دفاع‌مقدس،‌ مقام معظم رهبری، حضرت آیت‌الله العظمی‌خامنه‌ای بودند که با قلبی سرشار از عشق به جهاد و شهادت، بسیاری از اوقات گران‌بهای خودشان را به‌خصوص در سال‌های اول جنگ در جبهه‌های حق علیه باطل گذراندند.

زمانی‌که بنده در جبهه مریوان بودم، فرمانده لشکر27 کردستان به ما و چند نفر دیگر از دوستان گفتند دارد برایمان مهمان می‌آید؛ باید برویم استقبال. رفتیم و دیدم مقام‌معظم رهبری‌اند که آن روز لباس رزم سپاهی به تن داشتند. ایشان آمدند و برای همه سخنرانی کردند؛ سال59 و 60 حضوری که در خاطر بسیاری از رزمندگان و فرماندهان زنده است و آن فرمایش بسیار جالب حضرت امام(ره) خطاب به ایشان را هیچ‌گاه فراموش نمی‌کنم که فرمودند: «من به شما آقای خامنه‌ای عزیز تبریک می‌گویم که در جبهه‌های نبرد با لباس سربازی و در پشت جبهه‌ با لباس روحانی به این ملت مظلوم خدمت نمودید.» خود معظم‌له هم دلیل حضورشان را در مناطق عملیاتی چنین بیان می‌کردند: « اوایل جنگ چون احساس کردم که نیروهای نظامی بسیار کم‌اند یا روحیه‌های‌شان نیاز به تقویت دارد (به خاطر انقلاب و اوضاع به‌هم ریخته کشور بعد از انقلاب) برای این‌که بتوانیم همان‌هایی هم که هستند را روحیه بدهیم و نیز افراد دیگری را از مردم برای حضور در جبهه‌ها دعوت کنیم، من از امام(ره) اجازه خواستم و به جبهه رفتم»

به نظر من می‌شود گفت که نقش مقام‌معظم رهبری در جبهه و در طول جنگ تحمیلی مغفول مانده و باید نقش ایشان را در مقاطع مختلف بیان کنیم، چه به عنوان نقش یک روحانی در دفاع‌مقدس، چه به عنوان نماینده امام(ره) در ارتش و چه به عنوان نماینده امام(ره) در شواری عالی دفاع و هم به عنوان بنیان‌گذار جنگ‌های نامنظم البته با مسئولیت وکمک شهید چمران و همچنین به عنوان نماینده امام(ره) در امور عراق و در نهایت به عنوان رئیس‌جمهور و رئیس‌ شورای عالی دفاع. در زمان رهبری ایشان هم درست است که جنگ تمام شده بود اما، امروز ترویج فرهنگ دفاع‌مقدس را مدیون ایشان می‌دانیم؛ چرا که این ارزشی که ایشان به آن دوران و فرماندهان و رزمندگان دوران دفاع مقدس می‌دهند و نگاهی که ایشان به فعالیت‌های فرهنگی و هنری دارند واقعاً باعث زنده‌ نگه‌داشتن آن دوران است.

اعتقاد من این است که اگر چه امروز ما درگیر جنگ نظامی نیستیم ولی به واسطة این‌که در حوزه‌های دیگر در حال دفاع از ارزش‌های فرهنگی و سیاسی و ارزشی‌مان هستیم، محتاج فرهنگ دفاع‌مقدسیم، فرهنگ دفاع مقدس دژی است مستحکم که به هیچ وجه قابل تسخیر نیست.

آیا آماری از روحانیون ارتش موجود هست؟

تا جایی که توانستیم به آمار دسترسی پیدا کنیم حدود بیست هزار نفر از روحانیون شهید را به‌طور رسمی شناسایی کرده‌ایم. ما در گذشته استخدام نداشتیم؛ خیلی‌ها بودند می‌آ‌مدند برای ادای تکلیف و وظیفه که آمار این افراد را نداریم. من خودم تنها در لشکر64 ارومیه که با ضدانقلاب هم درگیر بود، پنج نفر روحانی شهید و مفقودالاثر می‌شناسم. حاج آقا دانشیان، رئیس عقیدتی سیاسی لشکر 64 ارومیه، شهید حجت‌الاسلام حسنی که ایشان هم در مقطعی دیگر رئیس عقیدتی سیاسی لشکر 64 بود و توسط ضدانقلاب در جاده به رگبار بسته و شهید شد، شهید حجت‌الاسلام موسوی‌تبار که رئیس عقیدتی سیاسی توپخانه لشکر بودند و شهید حجت‌الاسلام عباس رنجبری که فعالیت‌های تبلیغاتی خوبی را در ارتش آغاز کرده بود و نیروهای کوموله در شهریور سال61 در محور پیرانشهر سردشت با تیر ایشان را تکه‌تکه کردند! حجت‌الاسلام محمدتقی ممدوحی نیز که رئیس عقیدتی سیاسی قرارگاه جنوب بود، مفقودالأثر شدند.

به غیر از لشکر64 ، شهید حجت الاسلام محمد چاوشی نیز بودند که در نیروی دریایی ارتش مسئولیت داشت و در سال 62 در اتوبان همت ایشان را ترور کردند یا حاج آقا رزاقی، رئیس عقیدتی سیاسی دانشگاه افسری امام علی(ع) که نمایندة مجلس هم بود و در سال 64 به همراه شهید محلاتی به شهادت رسیدند. حاج آقا نوری‌خواه جانشین عقیدتی سیاسی دانشگاه افسری؛ حاج آقا امینی‌نژاد که ایشان را هم در سال 61 در اتوبان همت ترور کردند. حجت‌الاسلام محمود میر‌شاجانی، حجت‌الاسلام سیدجواد موسوی، شهید غلام‌‌رضا صادقی‌نژاد و شهید حجت‌الاسلام مجتبی محدث نیز در حوادثی پس از پایان جنگ به شهادت رسیدند.

چرا امروز نقش روحانیت در جنگ این‌قدر کم‌رنگ نشان داده ‌می‌شود؟

در زمان جنگ، نه تنها روحانیون بلکه بسیجی‌ها، سپاهی‌ها، ارتشی‌ها هیچ‌کس در این فکر نبود که بیاید این موارد را ثبت و ضبط کند، حتی در مقاطعی با مشکل هم مواجه می‌شدیم مثلاً وقتی عقیدتی سیاسی می‌رفت از عملیاتی فیلم‌برداری کند، فرماندهان به دلیل مسائل حفاظتی و امنیتی مانع می‌شدند.

با این‌حال براساس آماری که بنیاد شهید ارائه داده، روحانیون نسبت به جمعیتشان، بیشترین تعداد شهدا را تقدیم انقلاب کرده ‌اند.

در این سی‌سال که درگیر کارهای دولتی بودید بهترین دوران زندگی‌تان چه دورانی بود؟

بهترین دوران، همان دورانی بود که ما برای سرکشی و بهره‌گیری و روحیه‌ گرفتن از رزمندگان به جبهه‌ها می‌رفتیم. برخی می‌گفتند ما می‌خواهیم برویم روحیه بدهیم، البته در این میان بزرگانی بودند مثل‌ آیت‌الله بهاءالدینی، آیت‌الله مشکینی، شهدای محراب، ائمه جمعه و دیگران می‌رفتند و واقعاً مثمرثمر بودند، اما افرادی مثل من اصلاً با این فکر می‌رفتیم که می‌خواهیم روحیه بگیریم. داشتیم رزمندگانی که برای دفاع از میهن‌ همه چیزشان را دادند، کسانی‌که برای شرکت در عملیات حتی شناسنامة‌شان را هم عوض می‌کردند.

یکی از برکات جنگ در دفاع‌مقدس این همدلی و صمیمیتی بود که وجود داشت، شهید بزرگوار صیاد شیرازی به ما همیشه می‌گفتند این شعار را بدهید: «ارتشی و سپاهی، دو لشکر الهی»

ما امروز در مقابل این شهدای گرانقدر که جانشان را تقدیم کردند باید به وظایفمان عمل کنیم. از جمله وظایفمان این است که با شهدا حشر و نشر داشته باشیم. «ولاتقولوا لمن یقتل فی‌ سبیل‌الله اموات بل احیاهم و لکن لا تشعرون» شهدا زنده‌‌اند، ناظرند به اعمال و رفتار ما، باید با این شهدا حشر و نشر داشته باشیم. من خیلی خوشحالم که الآن در اکثر مراکز علمی و دانشگاهی ارتش جمهوری اسلامی، سپاه و جاهای دیگر مزار شهدا وجود دارد. مقبره‌ درست کردند برای شهدا. من بعضی اوقات از منزل به سمت محل کار می‌آیم، صبح زودکه هوا هم تاریک است یا شب‌ها می‌بینم چند نفر یا چند خانواده، نشسته‌اند و با این‌ها راز و نیاز می‌کنند یا درد دل می‌کنند.

مورد دیگر تجلیل و تکریم از خانوادة شهداست. تکریم از خانوادة شهدا راهی است برای انتقال و تبلیغ فرهنگ جبهه و دفاع‌مقدس. ببینید مقام معظم‌ رهبری که خداوند ایشان را با الطاف خفیه‌اش در آن حادثه ترور نگه داشت تا امروز هدایت مسلمین جهان را به عهده بگیرند، در همین سفر اخیرشان به شهر مقدس قم، یک روز سفر را اضافه کرد به خاطر دیدار با خانوادة آن شهید بزرگوار، یا همین چند روز قبل ایشان برای سرکشی و تفقد به خانوادة چهار شهید در پیشوای ورامین (شهیدان جنیدی) تشریف برده بودند. معمولاًٌ در سال‌های گذشته یکی از روزهای ایام نوروز را برای سرکشی به مناطق عملیاتی و حضور در کاروان‌های راهیان‌نور اختصاص می‌دادند.

پس نقش روحانیت هنوز هم پس از جنگ ادامه دارد؟

الآن می‌بینم که ایشان می‌خواهند فرهنگ‌سازی کنند، می‌روند برای بازدید از مناطق عملیاتی می‌خواهند این را فرهنگ‌سازی کنند. می‌خواهند بگویند آی مردم! ما نیاز به این فرهنگ داریم. امروز سربازان و رزمندگان ما در خط مرزی جنوب و غرب کشور مانند دوران دفاع‌مقدس مستقرند و من این توفیق را دارم که گاهی برای سرکشی خدمت این عزیزان بروم، می‌بینم که روحانیت در اینجا مثل زمان جنگ حضور دارد. جا دارد تشکر کنیم از حوزه علمیه قم، از مدیریت حوزه، دفتر تبلیغات حوزه علمیه قم،‌ اداره اوقاف قم که ما را همراهی می‌کنند. ما مرتب اعزام داریم. امروز سازمان عقیدتی سیاسی در قم دفتر نمایندگی دارد که وظیفه‌اش به‌جز کارهای تحقیقاتی و اداری، اعزام مبلغ به مناطق مرزی است. در تابستان‌ها، در ماه‌های رمضان یا محرم‌ها در تمام مناطق مرزی روحانیون وجود دارند. زمان‌بندی کردیم روحانیون شاغل در ارتش هم به نوبت به مناطق مرزی می‌روند.

از آن دوران خاطره‌ای برای ما بیان می‌فرمایید؟

بهتر است به مسئله نماز اشاره کنم. انگار همین دیروز بود در تاریخ 10/10/64 رفته بودیم پیرانشهر، آنجا به‌واسطة توپ‌خانه دشمن، زیر آتش بود و بمباران هوایی هم وجود داشت. برای نماز رفتیم به نمازخانه پادگان. صحنة جالبی‌که هیچ‌گاه فراموش نمی‌کنم این بود که فرمانده لشکر دفترداری داشت به‌نام ستوان احباب‌وند؛ دشمن در میان نماز، بمباران را شروع کرد و همه به‌طور ناخودآگاه نماز را ترک کردند و پناه گرفتند؛ اما این آقای احباب‌وند انگار نه‌انگار که دارد بمباران می‌شود! تکبیرش را گفت و خیلی عادی نمازش را تمام کرد. این خاطره‌ای ‌است که هیچ‌گاه فراموش نمی‌کنم.

خاطره دیگری که الآن در ذهنم هست مربوط می‌شود به سال67 که ما منتقل شده بودیم به تیپ چهل سراب. در آن‌جا یک روز در سنگر فرماندهی بودیم، سرهنگ پورداراب جانشین لشکر21 حمزه آذربایجان به من گفت حاج آقا، این حاج آقای همکار شما تا آخرین لحظه همراه ما بود و هر چقدر هم اصرار کردیم شما برگردید قبول نمی‌کرد و با کلاه‌خود آهنی تا آخرین لحظه من را تنها نگذاشت. این نقش روحانیت است که در یاد‌ها می‌ماند.

یکی دیگر از خاطراتی که هیچ وقت فراموش نمی‌کنم اقتدار و قاطعیت فرمانده لشکر64 ارومیه، امیر آذرفر بود. ارتفاعات25-19 در منطقه عمومی پادگان حاج عمران، بسیار صعب‌العبور بود؛ به‌خصوص در زمستان وقتی برف می‌‌بارید این رزمندگان مظلوم با طناب خودشان را می‌کشیدند بالای ارتفاعات و البته بسیاری از آنها در مسیر راه و زیر برف و باران می‌ماندند، ما آنجا خیلی شهید دادیم که زیر برف و باران ماندند و یخ زدند. رزمندگان از آن ارتفاعات بالا می‌رفتند و از برف سنگر درست می‌کردند. وقتی به این مناطق می‌رفتیم شاهد این فداکاری‌ها و ایثار رزمندگان بودیم.

با تشکر از شما که وقت خود را در اختیار ما قرار دادید.برایتان آرزوی سلامتی وهمچنین توفیق خدمت داریم.

منبع: ماهنامه فکه

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha