جمعه ۳۱ فروردین ۱۴۰۳ |۹ شوال ۱۴۴۵ | Apr 19, 2024
استاد رشاد

رئیس شورای حوزه علمیه تهران با اشاره به رسالت های روحانیت و آسیب های پیش رو، تصریح کرد: باید به میان مردم رفت، اما نباید همرنگ جامعه شد، بلکه باید جامعه را همرنگ خویش کرد، این تکلیف طلبه است، چرا که فضای جامعه آمیخته با بعضی خطایا است، حال اینکه طلبه با این فضا ممزوج شود و در میان مردم و با مردم، کار خلاف و خطایی انجام دهد، شأن طلبه نیست.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری «حوزه» از تهران، استاد علی اکبر رشاد، در درس اخلاق طلاب حوزه علمیه امام رضا(ع) تهران، با تبیین وظایف و ماموریت های طلاب و روحانیون، بر اهتمام به تهذیب و خودسازی تاکید کرد و گفت: کسی که خودش را در جایگاه رهبری و راهبری مردم قرار می دهد (قهراً منظور امام، راهبری معصوم نیست، بلکه راهبری اجتماعی است. که طلبه ها و روحانیت عموماً چنین نقشی دارند و به مثابه مرجع گروه های اجتماعی تلقی می شوند) قبل از اینکه به اندیشه تعلیم، تربیت و تزکیه نفوس دیگران باشد، باید به اندیشه تعلیم و تزکیه خودش باشد.

لزوم تهذیب و خودسازی

رئیس شورای حوزه علمیه تهران ادامه داد: ما به عنوان متولیان حوزه موظفیم که برای تعلیم و تهذیب طلاب برنامه ریزی کنیم، اما این امور در حد مقدور انجام می شود و علی فرض اینکه به علت کوتاهی یا کمبود امکانات در حد توان هم کاری صورت نگیرد، تکلیف را از گردن طلاب و روحانیون ساقط نمی کند و هر کدام از ما به تنهایی مسئولیم و هرکس باید به تربیت خود بپردازد.

وی بر ارتباط حوزویان با مردم تاکید کرد و افزود: باید به میان مردم رفت، اما نباید همرنگ جامعه شد، بلکه باید جامعه را همرنگ خویش کرد، این تکلیف طلبه است، چرا که فضای جامعه آمیخته با بعضی خطایا است، حال اینکه طلبه با این فضا ممزوج شود و در میان مردم و با مردم، کار خلاف و خطایی انجام دهد، شأن طلبه نیست.

انتقاد شدید از حرکت های خلاف شأن روحانیت

استاد رشاد با اشاره به حضور روحانیون در ورزشگاه ها، گفت: ما نمی خواهیم یک جا بنشینیم تا مردم به سراغ ما بیایند. فرموده اند « طبیب دوّار بطبه». ممکن است گاهی اقتضا کند که به ساحل یا ورزشگاه برویم، تا با جوانان ارتباط بگیریم، نکات اخلاقی را به آنها بیاموزیم و نماز جماعت برگزار کنیم.

تولیت حوزه علمیه امام رضا(ع) تهران، بر رعایت شأن طلبگی تاکید کرد و یادآور شد: این که یک طلبه، بوق به دست بگیرد و به نفع تیم محبوب خود بوق کشی کند، شأن طلبگی چنین اقتضا نمی کند. طلبه باید اخلاق، آداب اسلامی و مهربانی را به جوانان یاد بدهد و مردم را از تعدی به اموال عمومی و اشخاص منع کند، نه اینکه لیدر طرفداران یک تیم شود.

عزاداری سیدالشهدا(ع) نماد تشیع ماست

استاد رشاد به ایام عزاداری حسینی نیز اشاره کرد و گفت: عزاداری برای سیدالشهدا(ع) علاوه بر اثرات وضعی معنوی نماد و نمود مذهب ماست و دنیا هم ما را به این شعار می شناسد.

وی تصریح کرد: علت موجده مذهب ما، محبت و معرفت به ساحت اهل بیت علیهم السلام بوده و علت مبقیه آن هم همین محبت و معرفت توأمان است و چیزی از نوافل و مندوبات، باارزش تر از این سنت الهی نیست.

متن کامل درس اخلاق استاد رشاد را در ادامه بخوانید:

بسم الله الرحمن الرحیم

در آستانه ماه محرم هستیم. فصلی که طلاب عزیز در میان مردم حضور می یابند و نقش روحانیت و اصحاب حوزه به عنوان راهبر اجتماعی پررنگ تر می شود.

از جمله کلمات قصار حضرت امیرالمومنین علیه السلام حدیث معروفی است که در نهج البلاغه ذکر شده است و در رده هفتاد و سوم (حسب ترتیب نهج البلاغه صبحی صالح) جای دارد. در بین نسخه های نهج البلاغه، نسخه «صبحی صالح» دقیق ترین آنها است. ایشان به خاطر اینکه استاد عرب و انسان فاضل ادیبی بوده است که معاصر ماست؛ خیلی دقیق به تصحیح نهج البلاغه پرداخته است. از ویژگی های آن این است که لغات مشکل و مفردات متن را در قالب لغت نامه در انتهای متن آورده است. و مجموعا بیشتر می توان به متن ایشان اعتماد کرد.

هرکس مسئول خویشتن است

حضرت می فرمایند: « من نصب نفسه للناس اماما فلیبدأ بتعلیم نفسه قبل تعلیم غیره». کسی که خودش را در جایگاه رهبری و راهبری مردم قرار می دهد ( قهراً منظور امام، راهبری معصوم نیست بلکه راهبری اجتماعی است. که طلبه ها و روحانیت عموماً چنین نقشی دارند و به مثابه مرجع گروه های اجتماعی تلقی می شوند) قبل از اینکه به اندیشه تعلیم، تربیت و تزکیه نفوس دیگران باشد باید به اندیشه تعلیم و تزکیه خودش باشد.

از این فقره این نکته به دست می آید که آدمی خودش مسئول خویشتن است. گاهی عرض می کنم که ما به عنوان متولیان حوزه موظفیم که برای تعلیم و تهذیب طلاب برنامه ریزی کنیم، اما این امور در حد مقدور انجام می شود و علی فرض اینکه به علت کوتاهی یا کمبود امکانات در حد توان هم کاری صورت نگیرد تکلیف را از گردن شما ساقط نمی کند. پس یک نکته مهم که از این فقره اصطیاد می شود این است که هر کدام از ما به تنهایی مسئولیم. و این میسر است که هرکس به تربیت خودش بپردازد.

 ادب کردن خود!

اصول اربعه معاملات که در کتاب مصباح الشریعه طی حدیثی از امام صادق علیه السلام نقل شده است؛ اصل اولی آن تعامل با خود است؛ « التعامل مع النفس». هر انسانی با خودش یک سری روابط و مناسباتی دارد. باید برای خود برنامه ریزی کند. آدمی همانگونه که با خدا و خلق خدا و به تعبیر حضرت با دنیا، مناسبات و روابطی دارد با خودش هم رفتارهایی دارد که باید آن را اصلاح کند. در حدیث اخیر حضرت ظوابط و مناسبات بین انسان ها را به چهار بخش کلان تقسیم کرده اند که به نام «اصول التعاملات» معرفی شده است. این رفتارها دو سویه است. در مورد رفتار انسان با نفس خودش هم این روابط حاکم است. آنچنان که باید در چهارچوب وظایف و تکالیف قاعده مندی مشی کند. این تکالیف مسجّل است. علاوه بر اینکه لحن کلام، گویای این است که از عهده برمی آید. بلکه باید گفت به طریق اولی از عهده ما برمی آید. چرا که وقتی یک طلبه مدعی می شود که می خواهد با مجلس وعظ خود، تربیت جمعی چند صد نفره را به دوش بکشد؛ باید بتواند امر تربیت خودش را به انجام برساند. حتی می توان گفت تربیت خودش از تربیت نفس واحد دیگری، سهل تر است. چون زمام اراده و اختیار خودش را در قبضه دارد. ولی چیره شدن بر نفس دیگری کار آسانی نیست. نکته سوم این است که این آغاز کردن از خود، اولویت دارد. آن چنان که امام علیه السلام، آن را نقطه شروع تأدیب برمی شمرد.

آداب و اخلاق؛ جسم و روح؛ ظاهر و باطن

فقره بعدی می فرماید «...ولیکن تأدیبه بسیرته قبل تأدیبه بلسانه.»

«آداب» با «اخلاق» تفاوت هایی دارد. بسیاری چیزها جزء آداب است و نه اخلاق. آداب تحت تأثیر عرف و جزئی از فرهنگ و سنن است. در ادبیات دینی ما هم عمدتاً به آنها سنن اطلاق می شود. مانند کتاب شریف «سنن النبی» که در آداب نبوی نگاشته شده است.

آدمی در دو ساحت نفس و بدن تعریف می شود. اگر کسی جسم خود را تربیت کند ورزشکار خوبی بار می آید. ولی از بُعد روحی خود غافل مانده است. و گاهی انسان می بیند بعضی ورزشکارها جسم قوی دارند اما خردی همچون مردم عادی دارند. بعضی از این قشر در بعد روحانی هم قوی هستند. مانند کشتی گیر اسطوره ای ما ایرانی ها، پوریای ولی که علاوه بر جسم، روح سترگی هم دارد. چنین کسی مصداق بیان شریف «اشجع الناس من غلب هواه» است. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم به چند جوان برخورد کرد که بر سر تخته سنگی زورآزمایی می کردند. ایشان آنان را تشویق کرد. سپس فرمودند: این زورآزمایی و زورافزایی خوب است و باعث تقویت جسم می شود؛ اما آن کسی ورزشکارتر است که روحش ورزیده باشد. شجاع تر آن کسی است که در مقابل خودش ایستاده باشد. افرادی هستند که در مقابل یک لشکر بزرگ با شجاعت تمام می ایستند اما در برابر خودشان شکست می خورند. جلودار نفس خودشان نیستند.

گاهی متعلق ادب، جسم است و گاهی روح. گاهی باطن است و زمانی ظاهر. بعضی به ظاهر می پردازند. مثلا اگر فردی طلبه است و با عمامه ای تمیز و زیبا و لباسی پاکیزه و اتو کشیده و خوش رنگ ظاهر می شود؛ این خیلی خوب است و باعث تحسین دیگران می شود. متأسفانه یکی از مشکلات برخی از طلبه ها همین است که توجهی به ظاهر خود ندارند. خیال می کنند این باعث ظاهر سازی و ریاکاری است. نخیر! ما باید در همه چیز الگو باشیم. گاهی طلبه هایی را در خیابان می بینم که دکمه ی قبایشان باز است و بیجامه شان دیده می شود. یا با کفش آن چنانی یا بدون جوراب در خیابان تردد می کنند. خیلی ناراحت می شوم. آخر چرا؟! مردم به قواره و قیافه ما نگاه می کنند. تعلیم می بینند. این لباس چون به تعبیر شما «یونیفرم» است؛ مانند کت و شلوار یک شخص عادی نیست. بلکه مثل این است که لباس یک سرتیپ یا سرلشکر کثیف و نامرتب باشد. این وضعیت هرچند اولا دلالت بر این دارد که این فرد یونیفرم پوش، انسان پاشان و پریشان و ژولیده و بی نزاکتی است؛ اما از آن طرف حیثیت نظامیان دیگر را می برد که مخالف شئون یک نظامی الگو عمل کرده است.

وقتی لباس یک روحانی بد است گفته می شود که چرا این روحانی، اینقدر بی نزاکت و از ادب و شخصیت به دور است. اما در مرحله بعد می گویند: آخوندها این جور هستند. یعنی لطمه به صنف هم می زنند. خب اگر گرم است برای بقیه هم همین طور است. چطور است که به خانم ها می گوییم تنها مجازند قرص صورت خود را پیدا بگذارند ولی خودمان آداب پوششی خود را رعایت نمی کنیم!  تصور من این است که این گونه رفتارها در خیابان، خلاف مروت است. یعنی از نظر فقهی فرد را از عدالت ساقط می کند. چرا که خلاف عرف است. موجب اشمئزاز عرف می شود. وقتی عملی سرمی زند که خلاف شأن روحانیت است یعنی خلاف مروت است و این به معنای سقوط عدالت فرد است. دیگر نمی توان پشت سر او نماز خواند. از شروط عدالت، رعایت مروت است. مردم در ظواهر ما هم توقع دارند. این صحیح است.

تأدیب باطن، قبل از آراستن ظاهر

 اما گاهی ظواهر خوب است، ولی بواطن مشکل دارد. در این صورت ظاهر نیکو هم نباشد بهتر است. چون نوعی ریا و نفاق است. ظاهر آباد و باطن خراب؛ حسن نیست. چون چنین شخصی، صیاد است. قصد فریب دیگران را دارد. معمولا هم دیگران فریب او را می خورند. حضرت در اینجا می فرمایند: قبل از چنین ظاهری آراسته ای به باطن خود بپردازید. یک مطلب تقدم تأدیب سیرت بر صورت و باطن بر ظاهر است.

مطلب دوم اینکه هر دو لازم است. مگر خیال می کنید اهل معنا و معرفت بودن به ژولیدگی و پریشان حالی است؟ اینکه می بینید مرحوم قاضی طباطبایی عمامه آنچنانی می بندد؛ به خاطر این است که از ظاهر گذشته است. مردم هم از او توقع ندارند. اصلا به این چیزها توجه ندارد. ما که هنوز پابند ظاهریم؛ اگر رسیدیم به آن حد و مرحله ای که از ظاهر عبور کرده باشیم مانند علامه طباطبایی عمامه می بندیم. ایشان پارچه مختصری به سر می پیچید. طوری که شکل و ظاهری نداشت. از ایشان توقعی این چنین هم می رود، چرا که او بسیار از ظواهر فاصله گرفته است. اما بنده طلبه اگر بخواهم اصلاح نامناسبی داشته باشم و لباسم کثیف و کهنه و پاره و مندرس باشد تا بگویند این اهل معناست؛ اینها دیگر کلک است. اینها دکان باز کردن است.

حضرت علامه وقتی آن چنان عمامه ای بر سر می گذارد خاص و عام هم از او بیش از این انتظار ندارند. اما من اگر این کار را بکنم می گویند ظاهرسازی و نیرنگ است. چون گاهی ظاهرسازی به زیباسازی است و گاهی به نازیبا سازی است. می خواهد بگوید من اصلا اعتنایی ندارم.

علی ای حال تأدیب ظاهر باید صورت گیرد. اما تأدیب ظاهر بدون تأدیب باطن، خلاف تأدب است. و بلکه نشان دروغ و فریب و ریاکاری است. نوعی نفاق رفتاری است؛ هرچند نفاق عقیدتی نباشد. در این روایت حضرت از ظاهر به «لسان» تعبیر فرموده اند. چون نماد ظاهر، لسان است و بروز آدمی به زبان اوست. آن چنان که سابقاً بحث هایی پیرامون آفات اللسان داشتیم. آفات اللسان مسأله اول بشر است. چنان که روایت داشتیم اگر کسی زبانش را حفظ کند بقیه مشکلاتش هم برطرف می شود. این مسأله، خاص ما طلبه ها هم هست. چرا که ابزار ما زبان است. از این جهت خاص ماست که ما طلبه ها بیشتر مبتلا به آفات اللسان هستیم. حضرت تأکید دارند که پیش از ظاهر، باطن را باید تأدیب کنیم. و این به معنای این است که ظاهر را هم باید تأدیب کرد.

چه کسی شایسته احترام است؟

«... و معلم نفسه و مودّبها احق بالاجلال من معلم الناس و مودبهم».

مگر نمی خواهی راهبری اجتماعی کنی و بین مردم شأن و منزلتی داشته باشی؟ البته اگر کسی با چنین قصدی وارد فعالیت های فرهنگی و دینی می شود؛ باید بداند آنکه معلم و مودّب خویش است به احترام و اجلال سزاوارتر است تا کسی که تنها به تربیت نفوس دیگران اهتمام دارد. برای اینکه وقتی خودش را تربیت نکرده باشد نمی تواند دیگران را تربیت کند. ذات نایافته از هستی بخش  کی تواند که شود هستی بخش.  

این افراد عملا در تربیت غیر هم توفیقی ندارند. بله! منبر که می رود ممکن است چند صدنفر گوش کنند. ضبط هم بشود. این طرف و آن طرف هم پخش شود. ولی این منابر اثر ندارد. اگر داشت اوضاع جامعه ما این نبود. البته در ذهنم شخص خاصی نیست. اگر بسیاری از فعالیت های فرهنگی و تبلیغی که خصوصا بعد از انقلاب شدت گرفت و توسط ما طلبه ها و رسانه ملی و دیگران صورت پذیرفت؛ مطابق قواعد بود و اثر گذاری داشت؛ جامعه ما به این روز نمی افتاد. مثلا ما تصور می کنیم اگر یک فیلم اخلاقی و ارزشی بسازیم اثر مطلوبی دارد. حال آنکه بعضا بازیگران نقش مثبت آن فیلم ها، در واقعیت، به سبک دیگری از زندگی قائلند. وقتی کسی نقش مثبت دارد اما وجودش منفی است، معلوم است که اثرگذاری ندارد. اثر، وضعی و تکوینی است. اعتباری نیست تا بگوییم شما این حرکات را بکن تا جامعه متحول شود. لذا اگر بخواهد موثر باشد باید موثر واقعی باشد.

خلاصه اینکه اگر کسی اهل تربیت کردن و ادب آموختن است آن گاه برای اجلال و اکرام سزارتر است که مودّب و مذکّی نفس خویش باشد. اصلا اگر اهل تأدیب نفس خویش نباشد دیگران را نمی تواند ادب کند. به همین جهت است که می بینیم بعضی از بزرگان ما چقدر محبوب مردم اند. به عنوان نمونه مرحوم قاضی در هیچ یک از این اجلاسیه ها و همایش های پر طمطراق حضور نداشت و مستقیما به تربیت دیگران نمی پرداخت، لکن ببینید چقدر محبوب مردم شد! مردم به نحو تلقائی و غیر اختیاری احساس می کردند که این انسان، قابل احترام است. مردم خیلی باهوش اند. می فهمند که خودت را ساخته ای، و مشغول تربیت کردنی یا در همین ظاهری که ساخته ای، غرض و قصد تربیت نداری بلکه قصد و منفعت دیگری در کار است.

خطر یک انحراف

امروز ما با مشکلی مواجهیم که این ایام هم تکرار می شود. و آن اینکه انحرافی در هویت حوزویان و کارکرد طلبه ها ایجاد شده است. این هم حتما از سر جهد نیست، بلکه از سر جهل است. گاهی بعضی معممین، بعضی وظایف و اعمال را به عهده می گیرند؛ یا برخی کارها را انجام می دهند؛ عده ای هم خوششان می آید.

 مثلا کسی هست که منزلش محل تردد حیوانات شده است و دائما غذای حیوانات را می دهد و آنها را وارسی می کند. خب اینکه انسان توجه به محیط زیست کند و حقوق حیوانات را به جا آورد. فی نفسه مطلوبیت دارد. و همه انسان ها باید به آن اهتمام داشته باشند. اما آیا این یک رسالت صنفی ماست؟! و چون آخوند هستند باید چنین کنند؟!

نمونه دیگر اینکه خبری پخش شد راجع به نوعی حرکات مثلا تبلیغی در سواحل شمال کشور. خیال می شود اگر چنین کنیم می گویند چقدر این آخوندها مهربان و اجتماعی هستند. خیر! وظیفه ما کار تأدیب است! اگر فضا طوری نیست که ما را در معرض گناه قرار دهد، ساحل رفتن هم ایرادی ندارد.

 در همان ساحل هم می شود با همان دختر بد حجاب، به نحو منطقی و شرعی و عالمانه صحبت کنیم تا او هم باحجاب شود. این هیچ اشکالی ندارد. ما نمی خواهیم یک جا بنشینیم تا مردم به سراغ ما بیایند. فرموده اند: « طبیب دوار بطبه». ممکن است گاهی اقتضا کند که به ساحل یا ورزشگاه برویم. اما به ورزشگاه برویم تا با جوانان ارتباط بگیریم. نکات اخلاقی را به آنها بیاموزیم. نماز جماعت برگزار کنیم.

بحمدالله دوستان ما در مرکز مدیریت تهران، فعالیت خوبی در این بخش دارند. در بعضی از مسابقات بزرگ، نزدیک صد نفر را اعزام کرده اند.

اوایل نگران بودند که خدای ناکرده استهزاء و توهینی صورت نگیرد. اما اتفاقا تجلیل بسیار خوبی شد. شنیدم شب تا به صبح که جوانان منتظر برگزاری بازی بودند؛ و در اطراف استادیوم می گشتند؛ طلبه ها در گوشه گوشه ورزشگاه، نماز جماعت برگزار کردند. این خیلی خوب است. اما این که یک طلبه، بوق به دست بگیرد و به نفع تیم محبوب خود بوق کشی کند؛ شأن طلبه چنین اقتضا نمی کند. آنجا برویم اخلاق و آداب و مهربانی یاد بدهیم؛ مردم را از تعدی به اموال عمومی و اشخاص منع کنیم. نه اینکه لیدر طرفداران یک تیم شویم!

 بنده بیش از سی سال اهل کوهنوردی و شنا بوده ام. و شاید کسی به اندازه من کوه ها و تپه ها و دره های اطراف تهران را نشناسد. همه را رفته ام. ورزش خیلی خوب است. مستحب است و حتی نسبت به بعضی شاید واجب باشد. اما برویم ورزش کنیم؛ ورزشکاران را تربیت کنیم. نه اینکه کارهای سخیف دون شأن طلبگی را انجام دهیم به خیال اینکه داریم خدمت می کنیم. البته این افراد حتما از سر ندانستن و جهل مرتکب چنین رفتارهایی می شوند. اما کار ما که این نیست.

جامعه همرنگ نه همرنگ جامعه!

باید به میان مردم رفت، اما نباید همرنگ جامعه شد. بلکه باید جامعه را همرنگ خویش کرد. این تکلیف طلبه است. فضای جامعه آمیخته با بعضی خطایا است. حال اینکه طلبه با این فضا ممزوج شود و در میان مردم و با مردم، کار خلاف و خطایی انجام دهد شأن طلبه نیست! یا مثلا از اوایل انقلاب مطرح شد الان هم هست که طلبه ها بروند فیلمساز شوند؛ فیلمبردار شوند. این که کار طلبه نیست. طلبه باید محتوای فیلم را تولید کند نه اینکه به کارهای فنی ساخت فیلم بپردازد. این هنر طلبه نیست. عملاً هم همه کسانی که به این عرصه ها وارد شدند از طلبگی بیرون رفتند، هرکسی باید شأن خودش را داشته باشد.

ما وظایف و تکالیفی داریم. حتما باید در عرصه های جدید حضور پیدا کنیم و از شیوه های نو بهره بگیریم. اما اینکه به جای تأثیر گذاشتن تأثیر بپذیریم، خلاف و خطا است. ما باید از تأدیب خودمان شروع کنیم تا بتوانیم دیگران را هم تأدیب کنیم.

ایام محرم و وظیفه طلبگی

ایام سوگواری حضرت سید الشهدا(ع) است. عزاداری برای آن حضرت نشانه تشیع ماست و علاوه بر اثرات وضعی معنوی نماد و نمود مذهب ماست. دنیا هم ما را به این شعار می شناسد.

در این عزاداری ها، بعضی انحرافات و تحریفات راه یافته است. اما علت موجده مذهب ما محبت و معرفت به ساحت اهل بیت علیهم السلام بوده و علت مبقیه آن هم همین محبت و معرفت توأمان است. و چیزی از نوافل و مندوبات، باارزش تر از این سنت الهی نیست.

طلبه ها در محله و مسجد و فامیل فعالیت تبلیغی کنند. حتی طلبه های سطوح پایین هم موظف هستند که فعال باشند البته تا مرز عدم تزاحم با درس! تکلیف اول ما، درس است. اما اینها قابل جمع اند. مانعه الخلو نیستند. شما هم می توانید خوب درس بخوانید و باید هم چنین کنید در عین حال می شود فعال فرهنگی و معنوی هم باشید و وظیف خود را انجام دهید.

خداوند متعال این توفیقات را به جمع ما عنایت فرماید و جمع ما را در زمره سوگواران حقیقی حضرت سیدالشهداء علیه السلام و اصحاب و اعوان و اولاد آن بزرگوار مقرر بدارد.                             

برچسب‌ها

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha