پنجشنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳ |۱۵ شوال ۱۴۴۵ | Apr 25, 2024
وهابیت و آمریکا

حوزه/ هر انسان عاقلی به فکر فرو می رفت که چه ارتباطی بین این دین بی اخلاق با استکبار جهانی وجود دارد تا اینکه بعدها خود آمریکائی ها گفتند که چقدر عاشق داعش و طالبان و القاعده بودند و آن را ترویج دادند و به اين امر بسيار كمك كردند.

خبرگزاری «حوزه»، امروز بفضل الله و با مجاهدت های سربازان مخلص اسلام, شجره خبیثه داعش به طور کامل از صحنه میدانی محو شده است و تمام قراين و شواهد نيز نشان مى‏ دهد كه عمر «وهّابى‏گرى افراطى» به سر آمده و طرفداران و حاميان خود را به سرعت از دست مى‏ دهد و به گذشته تاريخ سپرده مى‏ شود، و هم اكنون آثار اين فروپاشى نمايان شده است، زيرا در بطن اصول «وهّابيّت تندرو» امورى نهفته است كه قابل بقا و دوام به خصوص در دنياى امروز نيست.

اين اصول عبارتند از:

1- خشونت فوق‏ العاده‏

2- تحميل عقيده‏

3- تعصّب شديد و افراطى‏

4- عدم آشنايى به ارزش‏هاى فرهنگى‏

5- جمود و مخالفت با هر پديده نوين‏

6- ضعف منطق و برداشت نادرست ازقرآن

7 - عقل ستیزی

8 - ضدیت با عرفان

9- ظاهر نگری

دینی خشن تر از هر بی دینی

دین که باید مظهر اخلاق باشد، امروز دست افرادی افتاده که غیر اخلاقی ترین کارها را با استناد به دین خدا و شریعت محمدی صلی الله علیه و آله انجام می دهند، خشونت فوق العاده وهّابى‏هاى افراطى، چيزى نيست كه بر كسى پوشيده و پنهان باشد. كشتارى كه وهّابيّت در طول عمر خود از مسلمانان- نه كفّار حربى!- كرده، بسيار وحشتناك است.

سيل خونى كه در سالیان نه چندان دور در شهر كربلا از شيعيان به راه انداختند، و غارت اموال، و ويرانگرى شهر كربلا را همه به خاطر دارند و از آن عجيب‏تر، كشتار هولناك طائف و خونريزى وسيع از اهل سنّت آن سامان بود. تا امروز نیز همه جنایاتی که شجره خبیثه داعش مرتکب آن می شد برمبنای همین تفکر وهابیت بوده است.

تکفیر بنیه اساسی دین وهابی ها

اين‏ها همه نشان مى ‏دهد كه خشونت در جوهر تعليمات وهّابيّت است، و دليل آن همان برداشت غلطى است كه از كفر و ايمان و توحيد و شرك دارند و به آسانى هر كس را متّهم به شرك مى‏كنند و به دنبال آن اباحه دماء و اموال است كه به خواست خدا شرح آن خواهد آمد.

امام وهّابيان- طبق اسناد قطعى كه به آن اشاره خواهيم كرد- مسلمانان عصر ما را به دو دليل از مشركان عصر جاهليّت بدتر مى‏شمرد و با چنين قضاوتى معلوم است، آنها چه بر سر مسلمانان خواهند آورد، نيازى به مراجعه تاريخ نيست، نگاهى به عصر خودمان بيندازيم.

از جمله ميوه‏هاى تلخ اين شجره خشونت، در عصر ما «طالبان» و «سپاه صحابه» و بعضى از گروه‏هاى ديگر مانند «القاعده» و بالاخره «داعش» هستند و ديديم كه هر كدام از اين‏ها چه تصوير زشتى از اسلام در اذهان جهانيان ترسيم كردند و ضربه‏اى را كه آنها به اسلام كه در حال پيشروى در جهان است، وارد آوردند ضربه‏اى جبران‏ناپذير است. و دستاويز بدى به دست مخالفان اسلام دهد تا آنجا كه در بسيارى از كشورها، مسلمانان را «جماعتى آدمكش!» معرّفى كنند. و این همان خواسته آمريكايى‏ها و به خصوص صهيونيست‏ها بود اینجا بود که هر انسان عاقلی به فکر فرو می رفت که چه ارتباطی بین این دین بی اخلاق با استکبار جهانی وجود دارد تا اینکه بعدها خود آمریکائیها گفتند که چقدر عاشق داعش و طالبان و القاعده بودند و آن را ترویج دادند و به اين امر بسيار كمك كردند.

چرائی استقبال استکبارجهانی ازتفکروهابیت

اسلام دارد جهانی می شود و براساس همه آمارهای جهانی چند ده سال بعد اکثریت مردم دنیا مسلمان خواهند شد و چون مبنای غربی ها برای فریب مردم اساس قرار دادن اکثریت است وقتی اکثریت جامعه جهانی مسلمان باشند بی شک علاقه خواهند داشت که مبانی اسلامی اعم از عدالت و صلح و محبت و رفاه و آزادی مشروع در جامعه نهادینه شود واین هرگز مطابق میل مستکبرین عالم نبود!! بهترین راه مقابله با پیشرفت اسلام خشن کردن چهره آن بود.

اصل اولی در اسلام صلح و محبت است

اسلام پيام ‏آور صلح، عدالت و محبّت بوده و هست.همه مى‏دانيم در قرآن 114 سوره است كه همه آنها جز يك سوره با نام خداوند «رحمان» و «رحيم» كه اشاره به رحمت عام و خاص او است، آغاز مى‏شود و اين يك مورد هم مربوط به اعلان جنگ با كسانى است كه پيمان صلح با مسلمانان را شكستند.

قرآن با صراحت به پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله مى‏گويد ما تو را خشن و سنگ‏دل قرار نداديم كه اگر چنين بود مردم از گرد تو پراكنده مى‏شدند: «وَلَوْ كُنْتَ فَظّاً غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ».

در روايات اسلامى مى‏خوانيم «هَلِ الدِّينُ إِلَّا الحُبُّ؛ آيا دين چيزى جز محبّت است»، محبّت به خدا، پيامبر، صالحان، و همه خلق خدا؛ ولى اين آيينى كه بر پايه محبّت بنا شده بر اثر اعمال گروه‏هاى زاييده وهّابيّت، چنان شد كه بدترين دستاويز را براى تشويه چهره اسلام به دست مخالفان داد ولی این در حالی است که اسلام تنها احکام جهاد را درباره کفار محارب(کافرانی که به جنگ اسلام آمده اند) و نه حتی با هر کافری و آن هم به عنوان دفاع از اسلام نه جنگ مطرح کرده است و اساسا در اسلام چنانچه علامه طباطبائی میفرمایند چیزی با عنوان جنگ مطرح نیست و هرچه هست دفاع است ولذا خداوند متعال در قرآن خود را مدافع مومنین میخواند نه جنگ آورعلیه کفار! و می فرماید «إن الله یدافع عن الذین آمنوا» و بر همین اصل قرآنی است که دولت جمهوری اسلامی ایران بر عکس آمریکا و سائر دول وزارت جنگ ندارد بلکه وزارت دفاع دارد.

ريشه ‏هاى خشونت در تعليمات پيشوا

مشهور اين است كه «محمّد بن عبد الوهّاب» پيشواى مذهب‏ وهّابى در سال 1115 در شهر كوچك «عُيَينه» از شهرهاى حجاز ديده به جهان گشود و در سال 1207 وفات كرد.

پدرش از قضات حنبلى بود و در كودكى به او درس مى‏ داد.

((نويسنده كتاب «ازالة الشبهات» مى‏ نويسد: او در كودكى علاقه شديدى به مطالعه كتاب‏هاى «ابن تيميّه» و «ابن قيم جوزى» كه هر دو در قرن هشتم مى ‏زيستند، داشت و خميرمايه افكار خود را از آن دو گرفت.

بسيارى نوشته‏اند كه پدرش در همان سنين جوانى فهميده بود كه او اشتباهات فكرى فراوانى دارد، و از آينده او نگران بود و پيوسته او را سرزنش مى‏كرد و برحذر مى‏ داشت.))

او سفرهاى زيادى كرد، مدّتى به مكّه و مدينه و سپس به بصره رفت و از آنجا به ايران آمد و مدّتى در اصفهان نزد دانشمندى به نام ميرزا جان اصفهانى درس خواند، سپس به قم رفت و مدّت كمى در آنجا ماند و بعد به قلمرو حكومت عثمانى و شام و مصر رفت سپس به جزيرة العرب (نجد) بازگشت و به اظهار عقايد خود پرداخت.

نخست گروهى به مخالفت با او برخاستند و از شهر «حريمله» بيرونش كردند و او به شهرك «عيينه» رفت. خبر افكار نادرست او به امير احسا و قطيف «سليمان بن محمّد» رسيد و او به حاكم عيينه «عثمان» دستور داد او را به قتل برساند، ولى چون عثمان نمى‏خواست آلوده قتل او گردد دستور به اخراج او از شهر داد.

سرانجام او به شهر «درعيه» پناه برد. حكمران منطقه مردى از قبيله «عنيزه» به نام «محمّد بن سعود»، بود. شيخ محمّد با او ملاقات كرد و افكار خود را عرضه داشت و به او قول داد به كمك وى مى‏تواند بر تمام سرزمين نجد مسلّط شود!

 قدرت مند شدن وهابیت توسط جد آل سعود

محمّد بن سعود، جدّ اعلاى پادشاهان سعودى احساس كرد مى‏تواند از وجود محمّد بن عبد الوهّاب براى توسعه قلمرو خود كمك گيرد، زيرا يك عدّه جوان پرجوش و خروش اطراف او را گرفته و سر بر فرمان او بودند و آنها نيروى خوبى براى پيشبرد اهداف «ابن سعود» محسوب مى‏شدند.

ابن سعود قول حمايت و دفاع از شيخ را به دو شرط داد. نخست اين كه شيخ با ديگرى جز او رابطه برقرار نكند، ديگر اين كه خراجى را كه همه‏ساله از اهل شهر درعيّه دريافت مى‏كند باز هم دريافت دارد! شيخ اوّلى را پذيرفت ولى دوّمى را تلويحاً رد كرد و گفت: اميد است فتوحات و غنايم زيادى بيش از خراج درعيّه نصيب تو گردد!

امّا نبايد فراموش كرد كه غنايمى را كه شيخ محمّد انتظار آن را مى‏كشيد، در درجه اوّل اموال مسلمانان حجاز و مكّه و مدينه و سپس ساير كشورهاى اسلامى بود كه از او پيروى نكرده بودند، زيرا چنان كه گفتيم او همه را غير از پيروانش مشرك مى‏پنداشت و خون و اموال آنها را مباح مى‏شمرد!

پيروان محمّد بن عبد الوهّاب به شهرهاى مختلف حجاز حمله‏ كردند و براى ترويج وهّابيگرى، و در واقع كشورگشايى، دست به كشتار و خونريزى عجيبى زدند و اموال زيادى را به تاراج بردند.

بعد از وفات محمّد بن عبد الوهّاب پادشاهان سعودى برنامه‏هاى او را دنبال كردند و دايره حكومت خود را گسترش دادند و بر تمام نجد و حجاز سلطه يافتند.

از جمله اعمال بسيار وحشتناكى كه در تاريخ وهّابيّت ثبت شده و حتّى مورّخان وهّابى نيز به آن اعتراف كرده‏اند، قتل عام عجيب مردم «طائف» و از آن وحشتناك‏تر قتل عام مردم «عراق و كربلا» بود.

((وهّابى‏ها در تاريخ 1216 به بعد (حدود ده سال بعد از فوت محمّد بن عبد الوهّاب) به منظور جلب غنايم و كشورگشايى و در ظاهر براى نشر توحيد (توحيد به زعم خودشان) چند بار به «كربلا» و نجف حمله كردند؛ يك بار با استفاده از فرصتى كه به خاطر ايّام زيارتى على عليه السلام پيش آمده بود و بسيارى از اهل كربلا، به نجف مشرّف شده بودند، حمله غافلگيرانه‏اى به كربلا كردند، ديوار شهر را خراب نمودند و به شهر وارد شده و هزاران نفر از مردم كوچه و بازار و زنان و كودكان را به قتل رساندند و هر چه بر سر راه خود يافتند غارت كردند. به حرم امام حسين عليه السلام كه نفايس زيادى داشت حمله‏ور شدند و آن را ويران كردند و تمام جواهرات و نفايس را با خود بردند))

این یعنی اگر داعش امروزه بر کربلا و نجف حاکم می شد اثری از حرم و حریم و زائر و شیعه در این مناطق باقی نمی گذاشت والبته خود داعشی ها هم به این نکته بارها و بارها اذعان داشتند

به هر حال محمّد بن عبد الوهاب داراى چند كتاب كوچك است كه عقايد خود را به طور عريان در آنها بيان كرده است.

او بهره كمى از سواد و علوم اسلامى داشت و هيچ‏گاه در حوزه‏هاى مهمّ علمى اسلام و نزد بزرگان علماى پيشين درس زيادى نخوانده بود و به همين دليل اشتباهات قابل ملاحظه‏اى داشت و متأسّفانه بر اشتباهات خود پافشارى مى‏كرد.

يكى از كتاب‏هاى او كشف الشبهات است، اين كتاب كوچك را- چنان كه از نامش پيداست- به منظور پاسخ‏گويى از ايرادات علماى‏ بلاد (اغلب از اهل سنّت) بر افكارش نوشته است.

بررسی کتاب تکفیری عبدالوهاب

مطالعه و بررسى همين كتاب براى پى بردن به ريشه‏هاى خشونت در عقايد وهّابيان كافى است:

1- نامبرده برداشت نادرستى درباره «توحيد» و «شرك» دارد و تمام كسانى را كه از پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله تقاضاى شفاعت عند الله كنند- در حالى كه موافق صريح آيات و روايات است- مشرك و كافر مى‏داند و جان و مال و ناموس آنها را مباح مى‏شمرد.

به يقين همه مسلمانان اعمّ از سنّى و شيعه (به جز وهّابى‏ها) از پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله طلب شفاعت عند الله مى‏كنند، بنابراين همه آنها كافرند و خون و جان و مال و زنانشان بر وهّابى‏ها حلال است!

2- از اين هم فراتر رفته و با صراحت مى‏گويد: مشركين زمان ما از مشركان عصر پيامبر صلى الله عليه و آله كه آن حضرت با آنها جنگيد، بدترند! به دو دليل:

اوّلًا، مشركان زمان پيامبر صلى الله عليه و آله تنها در حال آرامش به غير خدا متوسّل مى‏شدند ولى- طبق آيات قرآن- هنگامى كه گرفتار بلا مى‏شدند (مثلًا گرفتار امواج خروشان دريايى) خدا را خالصانه مى‏خواندند «فَإِذَا رَكِبُوا فِى الْفُلْكِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذَا هُمْ يُشْرِكُونَ».

ولى مشركان زمان ما در هر دو حال به غير خدا متوسّل مى‏شوند، هم در رفاه و هم در بلا!

ثانياً، مشركان جاهليّت سنگ و چوبى را مى‏پرستيدند كه مخلوق و مطيع خدا است! ولى مشركان عصر ما افراد فاسق را مى‏پرستند (كه به ظاهر منظورش بعضى از سران صوفيّه است)»

 به اين ترتيب خون و مال و ناموس آنها مباح‏تر است!

البتّه اين برداشت‏ها حاصل يك سلسله مغالطه‏هاست. در اينجا منظور روشن ساختن ريشه خشونت آنها نسبت به جان و مال مسلمين غير وهّابى است.

3- نمونه ديگرى از خشونت آن‏ها اين است كه مخالفان خود را- كه جمعى از بزرگان علماى اهل سنّت هستند- هنگام گفتگو با القاب زشت و توهين‏آميز ياد مى‏كند، به عنوان مثال:

در يك جا مى‏گويد: أيّها المشرك! (اى مشرك)،

در جاى ديگر اعداء الله! (دشمنان خدا)،

در جاى ديگر للمشركين شبهة اخرى (مشركان ايراد ديگرى دارند!)،

در جاى ديگر هؤلاء المشركين الجهّال (اين مشركان جاهل!)، 

در جاى ديگر اعداء التوحيد (دشمنان توحيد!)،

و در جاى ديگر مى‏گويد يك نفر عامى بى‏سواد بر هزار نفر از علماى مشركين (مسلمانانى كه معتقد به شفاعت هستند) غلبه پيدا مى‏كند.

همان‏گونه كه قبل از اين اشاره شد امام اين مذهب بهره كمى از معلومات اسلامى داشته است و به نظر مى‏رسد از پاسخ‏گويى‏هاى علماى بزرگ عصبانى بوده، لذا آنها را با انواع كلمات اهانت‏آميز خطاب و همه را متّهم به شرك و كفر و جهل مى‏كند، در حالى كه قرآن مجيد با صراحت مى‏گويد: «به كسانى كه اظهار اسلام مى‏كنند و از در صلح در مى‏آيند نگوييد مسلمان نيستيد تا اموال آنها را به عنوان‏

غنايم به چنگ آوريد»: «وَلَا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقَى‏ إِلَيْكُمُ السَّلَامَ لَسْتَ مُؤْمِناً تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا».

چراغ سبز براى خشونت‏

از آن چه در بالا آمد، مى‏توان فهميد چرا داعش و طالبان و القاعده و ساير متعصّبان وهّابى، به آسانى خون ديگر مسلمانان را در نقاط مختلف جهان مى‏ريزند و اموال آنها را به يغما مى‏برند.

چه كسى سبب شد كه اين گروه‏ها اين همه بى‏رحم باشند؟ همان كسى كه گفت غير وهّابى‏ها مشركند و خون و مال مشرك مباح است! و نبايد تعجب كرد كه خون‏هايى كه طرفداران اين مذهب ريختند اغلب خون مسلمانان بود و تمام اموالى كه به غارت رفت اموال مسلمين بود.

و وظیفه همه مسلمین اعم از شیعه و سنی است که با اتحاد مقابل این جریان توطئه و تکفیر ایستاده و منشا ترور را در جهان اسلام بخشکانند.

((تحقیق حامد حسن زاده، شرح و تفصیل مطالبی بر گرفته شده از کتاب وهابیت بر سر دوراهی نوشته آیت الله مکارم شیرازی))

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha