جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳ |۱۸ رمضان ۱۴۴۵ | Mar 29, 2024
امام جمعه هامبورگ حجت‌الاسلام والمسلمین رمضانی

حوزه/ حجت‌الاسلام والمسلمین رمضانی گفت: در آیین اسلام، «وحدت» و دوری از تفرقه، وظیفه‌ و تکلیف الهی است و نباید مسأله وحدت بر محور نژاد، زبان، ملیت، اقتصاد، سیاست و فرهنگ باشد، بلکه باید بر اساس انسان محوری و احترام به شخصیت انسانی باشد.

به گزارش سرویس بین الملل خبرگزاری «حوزه»، نماز جمعه این هفته هامبورگ به امامت حجت الاسلام والمسلمین رمضانی، امام و مدیر مرکز اسلامی هامبورگ، اقامه شد. مدیر مرکز اسلامی هامبورگ در خطبه های این هفته به ادامه مباحث حیات دینی پرداخت.

متن خطبه های نماز جمعه این هفته هامبورگ به این شرح است:

دین مبین اسلام برای اینکه بشریت را به سوی سعادتمندی در دنیا و آخرت سوق دهد، هم برای ابعاد فردی و شخصی انسان دارای برنامه است، هم در خصوص ابعاد اجتماعی انسان. لذا از هر جهت، انسان را پرورش جسمی، روحی و روانی می دهد. بر همین اساس قوانین اسلامی نیز به همین منظور و در راستای دستیابی انسان به کمال حقیقی، نقش آفرینی می کنند،‌ چرا که این قوانین با تأثیرگذاری که دارند، می توانند نقش تربیتی مهمی برای جامعه داشته باشند.

عدم جدایی ابعاد فردی از ابعاد اجتماعی انسان در طول تاریخ حیات بشر

روشن و واضح است که انسان به لحاظ غریزی و فطری روحیۀ جمع گرایی دارد. چرا که مطالعه در تاریخ نشان می دهد که این پیوستگی در زیست و حیات اجتماعی آدمیان وجود دارد و به آسانی قابل دسترسی است. هر چند سیر تکاملی و رشد ابعاد اجتماعی انسان ها مانند سایر امور روحی و ادراکی انسانی، پیوسته و همگام با کمالات مادی و معنوی او در مسیر کمال قرار می گیرد، لذا در بررسی های دقیق میدانی این مهم به دست می آید که در هیچ زمانی بُعد اجتماعی، از آدمیان جدا نشده است، هر چند در اوایل حیات انسان‌ها این بُعد به شکل کامل و به صورت تفصیلی مورد توجّه قرار نگرفته است.

نقش پیامبران الهی در تبیین ابعاد اجتماعی انسان

پیامبران الهی، اوّلین معلّمان بشری، در آگاهی بخشیدن به ابعاد اجتماعی انسان بوده اند؛ آنان بیان کنندۀ اهمیت این موضوع برای افراد انسان بوده و جنبه های اجتماعی آن را برای انسان روشن ساخته اند. لذا در قرآن کریم در آیات مختلف به این مهم اشاره شده است مانند آیه شریفه: «وَ ما كانَ النَّاسُ إِلاَّ أُمَّةً واحِدَةً فَاخْتَلَفُوا وَ لَوْ لا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ فيما فيهِ يَخْتَلِفُون؛‏ (در آغاز) همه مردم امّت واحدى بودند؛ سپس اختلاف كردند؛ و اگر فرمانى از طرف پروردگارت (درباره عدم مجازات سريع آنان) از قبل صادر نشده بود، در ميان آنها در آنچه اختلاف داشتند داورى مى‏ شد (و سپس همگى به مجازات مى ‏رسيدند)».[1] 

در آیه ای دیگر چنین آمده است: «كانَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرينَ وَ مُنْذِرينَ وَ أَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فيمَا اخْتَلَفُوا فيهِ وَ مَا اخْتَلَفَ فيهِ إِلاَّ الَّذينَ أُوتُوهُ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَيِّناتُ بَغْياً بَيْنَهُمْ فَهَدَى اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فيهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَ اللَّهُ يَهْدي مَنْ يَشاءُ إِلى‏ صِراطٍ مُسْتَقيمٍ؛ مردم (در آغاز) يك دسته بودند؛ (و تضادى در ميان آنها وجود نداشت. بتدريج جوامع و طبقات پديد آمد و اختلافات و تضادهايى در ميان آنها پيدا شد، در اين حال) خداوند، پيامبران را برانگيخت؛ تا مردم را بشارت و بيم دهند و كتاب آسمانى، كه به سوى حق دعوت مى‏ كرد، با آنها نازل نمود؛ تا در ميان مردم، در آنچه اختلاف داشتند، داورى كند. (افراد باايمان، در آن اختلاف نكردند؛) تنها (گروهى از) كسانى كه كتاب را دريافت داشته بودند، و نشانه ‏هاى روشن به آنها رسيده بود، به خاطر انحراف از حق و ستمگرى، در آن اختلاف كردند. خداوند، آنهايى را كه ايمان آورده بودند، به حقيقت آنچه مورد اختلاف بود، به فرمان خودش، رهبرى نمود. (امّا افراد بی‌ايمان، همچنان در گمراهی و اختلاف باقی ماندند.) و خدا هرکس را بخواهد، به راه راست هدایت می کند».[2]

 

 

نگاه اسلام به ابعاد اجتماعی انسان

اسلام با صراحت؛ دعوت خود را بر اجتماع بنا نهاده، و در هیچ شأنی از شئون انسان نسبت به قوانین آن بی توجّه نبوده است. لذا اگر برخی از احکام اسلام مانند: «حج، نماز جماعت، انفاق، امر به معروف و نهی از منکر» به صورت دقیق انجام گیرد، این جمع بندی به دست می آید که روح این احکام، اجتماعی است؛ و در حقیقت انسان را به اجتماعات و گردهمایی ها سوق می دهد. بر همین اساس احکام و قوانین اسلامی که از این قبیل هستند، برای سامان دادن جامعه در نظر گرفته شده اند. چرا که از مهمترین اهداف بُعد اجتماعی، حرکت کردن در مسیر جامعه ای بر پایۀ اعتقاد به توحید و معاد خواهد بود تا آدمیان در بستری مناسب و با همگرایی و همدلی به «سعادت، خوشبختی، قرب الهی و تحقق عدالت» نائل شوند. بر همین اساس و نگاه دقیق اسلامی، از مجموع آیات و روایات این مطلب به دست می آید که پیامبر اکرم(ص) به عنوان یک مصلح بزرگ جامعۀ بشری هستند. زیرا آن حضرت(ص) با مدیریت اخلاقی و با روشی مداراگونه[3] توانست فرهنگ منحط جاهلیت آن زمان را دگرگون ساخته، و انسان‌ها را در مسیر توحید و بندگی خداوند متعال قرار دهد، و همگی را به تقوای فردی و اجتماعی فرا خواند.

از منظر شهید مطهری، زندگی اجتماعی نوعی زندگی سالم است که افراد جامعه حقوق یکدیگر را محترم شمرده و در تحقق عدالت و استیفای حقوق شهروندی تلاش می کنند. در چنین جامعه ای نسبت به یکدیگر محبت می ورزند و آنچه را که برای خود می پسندند برای دیگران نیز می پسندند، و هر چه را که برای خود ناپسند می دارند برای دیگران نیز آن را زشت می شمارند. آنان افراد با ایمانی هستند که نسبت به یکدیگر اعتقاد و اطمینان داشته و نسبت به حلّ مشکلات همدیگر احساس مسئولیت می کنند.[4] از همین رو در اسلام دستورهایی برای بهبود روابط اجتماعی داده شده است، مانند: «رعایت حقوق خویشاوندان و پیوند میان آنان» که خدای تعالی در این خصوص می فرماید: «وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذي تَسائَلُونَ بِهِ وَ الْأَرْحامَ؛ (و نيز) (از قطع رابطه با) خويشاوندان خود، پرهيز كنيد».[5] در بیان پیامبر اکرم(ص) نیز آمده است: «بِرُّ الْوَالِدَيْنِ وَ صِلَةُ الرَّحِمِ يُهَوِّنُ الْحِسَابَ؛‏ نیکی به پدر و مادر و پیوند با خویشاوندان حساب قیامت را آسان می کند»،[6] و در جای دیگر می فرمایند: «حسنوا اخلاقكم و الطفوا بجيرانكم و أكرموا نساءكم تدخلوا الجنة بغير حساب؛ اخلاق خویش را نیکو کرده و با همسایگان مهربان باشید و همسرتان را گرامی بدارید تا بی حساب وارد بهشت شوید».[7]

یکی دیگر از مسائلی که روابط اجتماعی را بهبود می بخشد و مورد تأکید زیادی نیز است، موضوع «ایجاد روابط صحیح با مؤمنان» است که در تعابیر اسلامی به عنوان همزیستی برادرانه از آن یاد می شود؛ که این نوع تعبیر در خصوص این گونه روابط، تعبیری بسیار زیبا و لطیف است. چرا که امام صادق(ع) در مورد این موضوع می فرمایند: «الْمُسْلِمُ أَخُو الْمُسْلِمِ هُوَ عَيْنُهُ وَ مِرْآتُهُ وَ دَلِيلُهُ لَا يَخُونُهُ وَ لَا يَخْدَعُهُ وَ لَا يَظْلِمُهُ وَ لَا يَكْذِبُهُ وَ لَا يَغْتَابُهُ؛ مسلمان برادر مسلمان است، او چشم و آیینۀ وی است و خیانتش نکند و ضررش ندهد و ستم به او نکند و او را دروغگو نشمارد و پشت سر او نگوید».[8] پیامبر اکرم(ص) نیز در این باره می فرمایند: « تَرَى المُؤمِنينَ في تَراحُمِهِم وتَوادِّهِم وتَعاطُفِهِم كَمَثَلِ الجَسَدِ؛ إذَا اشتَكى‏ عُضواً تَداعى‏ لَهُ سائِرُ جَسَدِهِ بِالسَّهَرِ وَالحُمّى‏؛ مؤمنان را در مهربانى ورزيدن به يكديگر، دوستى با يكديگر و ملاطفت با يكديگر، چونان يك پيكر مى ‏بينى كه چون عضوى [به درد آيد و] شكايت كند، ديگر اعضا با بى‏ خوابى و تب با او همصدا مى ‏شوند و يكديگر را فرا مى ‏خوانند».[9]

 

برترین ملاک برادری از منظر اسلام

برای این که انسان در یک جامعه اسلامی و دینی بتواند اخوت و برادری خود را نسبت به سایرین به اثبات رسانده و آشکار سازد، یک ملاک بسیار مهم دارد و آن این که بهترین ملاک «خود انسان» می تواند باشد. چرا که پیامبر رحمت(ص) در تبیین این ملاک می فرمایند: «جَاءَ أَعْرَابِيٌّ إِلَى النَّبِيِّ (ص) وَ هُوَ يُرِيدُ بَعْضَ غَزَوَاتِهِ فَأَخَذَ بِغَرْزِ رَاحِلَتِهِ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ عَلِّمْنِي عَمَلًا أَدْخُلُ بِهِ الْجَنَّةَ فَقَالَ مَا أَحْبَبْتَ أَنْ يَأْتِيَهُ النَّاسُ إِلَيْكَ فَأْتِهِ إِلَيْهِم؛ پيامبر(ص) آماده رفتن به يكى از جنگ‏ها بود كه باديه ‏نشينى آمد و ركاب اشتر ايشان را گرفت و گفت: اى پيامبر خدا(ص)! به من كارى بياموز كه با انجام دادن آن به بهشت بروم. حضرت(ص) فرمود: «هر رفتارى كه دوست دارى مردم با تو بكنند، تو با آنان همان كن و هر رفتارى كه خوش ندارى مردم با تو انجام دهند، تو نيز با آنان چنان مكن‏».[10]

با توجه به این که در سطور گذشته به صورت دقیق به شیوه های مختلف برای بهبود روابط انسانی در اسلام اشاره شد، می توان به سایر اموری به بهبود این روابط کمک کند نیز اشاره کرد که برخی از آن امور عبارتند از: داشتن سیره گشاده، تبسم و لبخند، سلام کردن، مصافحه یا دست دادن،[11] پرسش از نام، جا را باز کردن تا در کنار تو بنشیند، احترام به شخصیت افراد و مدارای با مردم،[12] سخن خوش تر و نیکوتر با او گفتن.[13]

 

سخن پایانی

در اسلام احکام و قوانین مربوط به مسائل اجتماعی به اندازه ای است که می توان برای هر یک از آن قوانین و احکام، کتاب نوشت و جلسات بسیاری را به آن اختصاص داد، امّا آنچه که مسلّم است، از منظر اسلام مسألۀ اجتماع و جماعات به اندازه ای مهم است که در این آیین «وحدت» و دوری از تفرقه یک وظیفه و تکلیف الهی است. به این بیان که نباید مسأله وحدت بر محور نژاد،  زبان، ملیت، اقتصاد، سیاست و فرهنگ باشد؛ بلکه باید بر اساس انسان محوری و احترام به شخصیت انسانی باشد. زیرا چنین وحدتی قطعاً نمی تواند فقط ظاهری باشد، بلکه باید بر اساس پیوند دل‌ها و دوری جستن از کینه ها و حسادت ها باشد.

در نتیجه اگر حیات دینی در ابعاد گوناگون زندگی انسانها آشکار شود، انسان‌ها و مؤمنین به سعادت و خوشبختی به معنای واقعی در دنیا و آخرت خواهند رسید، و بهشت دنیایی را تجربه خواهند نمود.

 

[1]. یونس/19.

[5]. النساء/1.

[6]. عياشى، محمد بن مسعود، تفسير العيّاشي، ج2، ص208، ح28،  تهران، المطبعة العلمية، چ اول، 1380ق.

[7]. الأمين، السيد محسن، أعيان الشيعة، ج1، ص301، تحقيق وتخريج : حسن الأمين، بیروت، دار التعارف للمطبوعات، بی تا.

[8]. كلينى، محمد بن يعقوب، الكافي، ج2، ص166، ح5، تهران، دار الكتب الإسلامية، چ چهارم، 1407ق.

[9]. البخاري‏، أبو عبد اللّه محمد بن إسماعيل، صحیح البخاری، ج5، ص2238، ح5665، تحقيق: مصطفى ديب البغا، بیروت، دار ابن كثير، الطبعة الرابعة 1410ق.

[10]. کلینی، همان، ج2، ص146، ح10.

[11]. قال رسول الله(ص): «تَبَسُّمُكَ في وَجهِ أخيكَ صَدَقةٌ؛ لبخند زدن تو به روى برادرت، صدقه است‏» (الترمذى، محمّد بن عيسى، سنن‏ الترمذى‏ (الجامع الصحيح)، ج4، ص340، ح1956، تحقيق: أحمد محمّد شاكر، بيروت، دار إحياء التراث، بی تا). قال امیر المؤمنین(ع): «طَلاقَةُ الوَجهِ بِالبِشرِ وَالعَطِيَّةُ، و فِعلُ البِرِّ وبَذلُ التَّحِيَّةِ، داعٍ إلى‏ مَحَبَّةِ البَرِيَّة؛ گشاده ‏رويى، بخشيدن، نيكوكارى و سلام كردن، برانگيزاننده دوستىِ مردم است‏»(تميمى آمدى، عبد الواحد بن محمد، غرر الحكم، ص437، ح49، قم، دار الكتاب الإسلامي، چ دوم، 1410ق). قال النبی الاعظم(ص): «تَصَافَحُوا فَإِنَّ الْمُصَافَحَةَ تَزِيدُ فِي الْمَوَدَّة؛ با يكديگر دست بدهيد؛ زيرا دست دادن، بر دوستى مى ‏افزايد»( ابن اشعث، محمد بن محمد، الجعفريات (الأشعثيات)، ص153، تهران، مكتبة النينوى الحديثة، چ اول، بى تا).

[12]. «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِذا قيلَ لَكُمْ تَفَسَّحُوا فِي الْمَجالِسِ فَافْسَحُوا يَفْسَحِ اللَّهُ لَكُم؛‏ اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! هنگامى كه به شما گفته شود: «مجلس را وسعت بخشيد (و به تازه‏واردها جا دهيد)»، وسعت بخشيد، خداوند (بهشت را) براى شما وسعت مى ‏بخشد»(المجادلة/11). و قال الامام الرضا(ع): «كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(ع) يَقُولُ لَا يَأْبَى الْكَرَامَةَ إِلَّا حِمَارٌ قُلْتُ مَا مَعْنَى ذَلِكَ قَالَ التَّوْسِعَةُ فِي الْمَجْلِسِ وَ الطِّيبُ يُعْرَضُ عَلَيْهِ؛ اميرالمؤمنين(ع) مى ‏فرمود: از پذيرفتن عزّت و احترام خوددارى نكند، مگر الاغ. حسن بن جهم مى ‏گويد: عرض كردم: مقصود ازاحترام چيست؟ فرمود: جا باز كردن براى نشستن و عطر و بوى خوشى كه به او تعارف شود»(ابن بابويه، محمد بن على(شیخ صدوق)، عيون أخبار الرضا(ع)، ج1، ص311، ح77، تهران، نشر جهان، چ اول، 1378ق).

[13]. «وَ قُلْ لِعِبادي يَقُولُوا الَّتي‏ هِيَ أَحْسَن‏؛ به بندگانم بگو: «سخنى بگويند كه بهترين باشد!»(الإسراء/53). و قال الأمیر المؤمنین(ع): «لا تَغضَبُوا وَ لا تُغضِبُوا، ... وَ أَطِيبُوا الكَلام‏؛ خشمگين نشويد و خشمگين مسازيد، ... ، سخن خوش بگوييد»(کلینی، همان، ج2، ص645، ح7).

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha