جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳ |۱۸ رمضان ۱۴۴۵ | Mar 29, 2024
کد خبر: 448753
۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۷ - ۱۴:۴۶
مرجعیت شیعه

حوزه/ مرجعیت شیعه یکی از ارکان نهاد روحانیت است که پرچم دار دینمداری در عصر غیبت بوده و در حافظه تاریخی مسلمین٬ با مفاهیمی چون زهد٬ دعوت به خدا٬ قداست٬ روشنگری دینی خدمات اجتماعی٬ و زعامت سیاسی٬ و... گره خورده است.

به گزارش خبرگزاری حوزه، مرجعیت شیعه یکی از ارکان نهاد روحانیت است که پرچم دار دینمداری در  عصر غیبت بوده و در حافظه تاریخی مسلمین٬ با مفاهیمی چون زهد٬ دعوت به خدا٬ قداست٬ روشنگری دینی خدمات اجتماعی٬ و زعامت سیاسی٬ و... گره خورده است.
مرجعیت شیعه در ادوار تاریخی مختلف٬ همواره با برخی اصالتهای پایدار٬ قرین بوده است، قدر متیقن برای قرار گرفتن در جایگاه مرجعیت٬ مقام اجتهاد و برخورداری از ملکه استنباط است که بزرگانی چون وحید بهبهانی(رضوان الله علیهم) از آن به عنوان  قوه قدسیه تعبیر کرده اند.

تشخیص اجتهاد٬ در مقام ثبوت و اثبات٬ فرایندی ظریف و پیچیده دارد؛ شخص مجتهد به محض علم حضوری به حصول یا تحصیل ملکه استنباط٬ حق تقلید از غیر(و به قولی حتی احتیاط مقلدانه) را نخواهد داشت و باید به فتوای خود عمل کند اما با این وجود٬ سنت آن بوده که افراد برای اطمینان قلبی٬ خود را در معرض سنجش افراد فنان و افقه و اعلم قرار دهند تا حجت تمام شود.

صدور اجازه نامه و گواهی مکتوب یا شهادت به اجتهاد٬ در واقع اعطای اجتهاد به غیر نیست٬ بلکه شهادت به وجود این ملکه نفسانیه علمیه در یک فرد خاص در مقام اثبات است. بعد از اثبات اجتهاد٬ افراد به طور طبیعی در معرض و مظان افتاء و استفتاء قرار می گیرند؛ پاسخ به استفتائات مراجعین(که نوعا از اطرافیان و نزدیکان شروع می شود)٬ در مقام اثبات٬ نشانه ای است برای حرکت در مسیر اعلان مرجعیت عامه.

البته تطبیق شرایط عامه مرجعیت٬ بر افرادی که خود را در معرض آن قرار می دهند نیز ممکن است مورد مناقشه واقع شود و حتی مورد استفتا از مراجع ذی نفوذ قرار گیرد(چنانکه در مورد مرحوم سید محمد شیرازی چنین شد و مراجع عظام نجف حتی حاضر به تایید اجتهاد ایشان هم نشدند)

یا ممکن است بعد از طی مراحل عادی٬ و پس از اشتهار فردی به مرجعیت٬ شرایط و صلاحیت تقلید از وی سلب گردد و عده ای از مجتهدان ذی صلاح بدان گواهی دهند، صدالبته برخورداری از صلاحیت های اولیه علمی٬ هرگز دلالت قطعیه با ورود در عرصه مرجعیت نداشته و ندارد و تاریخ حوزه بزرگان زیادی را سراغ دارد که علی رغم برخورداری از مقام اجتهاد٬ از معرض افتاء و مرجعیت و یا حتی از عرصه زعامت گریخته اند!

مرحوم میرزا حبیب الله رشتی(اعلم علمای بعد از شیخ انصاری) نمونه بارز این مساله است که با کنار رفتن از عرصه زعامت٬ زمینه ساز مرجعیت مقتدر و جهانی میرزای شیرازی بزرگ گردید.

اما از آن سو٬ ورود در این وادی نیز امری غیرعادی نبوده و تعداد پرشماری از مجتهدان را سراغ داشته ایم که در عصر زندگانی مراجع بزرگ و زعمای قوم٬ به عنوان مرجع محلی و منطقه ای مطرح بوده اند.

مرجعیت آیات ثلاث قم(حضرات حجت٬ خوانساری٬ صدر) در عصر زعامت آیت‌الله بروجردی‌ (رضوان الله علیهم) نمونه ای از تکثر در عرصه مرجعیت است که مناسبات کاملا محترمانه آن عصر٬ الگوی قابل مطالعه ای است.

اساسا نسل پیشین از علمای بلاد٬ اکثرا در چنین جایگاهی قرار داشته اند که سید عبدالحسین لاری و ملامحمد خمامی تنها دو نمونه اند که در عصر مرجعیت آخوند خراسانی٬ در جنوب و شمال ایران٬ مرجعیت منطقه ای داشته اند.

در همه ادوار تاریخی٬ با وجود این  تکثر ظاهری در عرصه مرجعیت٬ تدابیری برای ایجاد نوعی  تمرکزگرایی و اقتدار_دینی اندیشیده شده تا ضمن احترام به این تکثر٬ از انشقاق و تفشیل و احیانا اختلاف و سرگردانی در راهبری دینی نیز پیشگیری گردد.

جایگاه  مرجعیت تامه و زعامت٬ و ولایت فقیه٬ در چنین فضایی قابل فهم است. که تضمین کننده  وحدت و اقتدار دینی روحانیت شیعه بوده و هست.

عبدالحسن مسلمی شهیدانی

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha