جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳ |۱۸ رمضان ۱۴۴۵ | Mar 29, 2024
جهنم

حوزه/ هـمـانـا گـروهـى در آتـش سـوزانـده مـى شـونـد تـا هـمـچـون زغـال شـونـد؛ آنـگـاه شفاعت به ايشان مى رسد. پس ايشان را به سوى نهرى كه از ترشّحات بدن اهل بهشت خارج مى شود مى برند و در آن شسته مى شوند. پس از آن گوشت و خون آنها ...

به گزارش خبرگزاری«حوزه»، کتاب «معاد استدلالی» اثری از مرکز تحقیقات اسلامی است که در 15 بخش به موضوع معاد پرداخته که در شماره های گوناگون تقدیم حضور شما علاقمندان می گردد.

* خلود

مسأله خلود، در مباحث معاد از اهميت ويژه اى ، در زمينه هدايت و سعادت انسان برخوردار است .

خـلود بـه مـعـناى بقاى هميشگى و ثبات است. از آيات و روايات بخوبى استفاده مى شود كه افراد با ايمان به صورت جاودان در بهشت خواهند ماند و بعضى از افراد گناهكار كـه وجـود آنـهـا غـرق در كـفـر، انكار، گناه و تجاوز است براى هميشه در عذاب جهنّم مى مانند. از شـصت و نُه بار مسأله خلود در قرآن ، بيست و هفت مورد آن درباره خلود در دوزخ است . علاوه بر ايـن ، گـاهـى بـا عـبـارات ديـگـرى جـاودانـگـى پـاداش و كيفر، مشخص شده و مورد تاءكيد قرار گرفته است . بطور مثال ، قرآن درباره شقاوتمندان و سعادتمندان مى فرمايد:

((فَاَمَّا الَّذينَ شَقُوا فَفِى النّارِ لَهُمْ فيها زَفيرٌ و شَهيقٌَ خالِدينَ فيها ما دامَتِ

السَّماواتُ وَ الاَْرْضُ))

پـس كـسـانـى كـه شـقـاوت ورزيدند براى ايشان ، در آتش ، ناله و فرياد است ، تا زمانى كه آسمان و زمين برپاست در جهنّم باقى مى مانند.

((وَ اَمَّا الَّذيـنَ سـُعـِدُوا فـَفـِى الْجـَنَّةِ خـالِدي نَ فـي ها ما دامَتِ السَّمواتُ وَ الاَْرْضُ اِلاّ ما شاءَ رَبُّكَ عَطاءًا غَيْرَ مَجْذُوذٍ))

و امـا سـعـادتـمـنـدان در بهشت بطور دائم ، تا آسمان و زمين برپاست باقى مى مانند مگر آنچه خداى تو بخواهد كه اين بخششى قطع نشدنى است .

ممكن است اين سؤال پيش آيد كه (اگر خلود مراد است پس) معناى تقييد به ((ما دامَتِ السَّمواتُ وَ الاَْرْضُ)) چيست؟

در جواب به وجهى كه مرحوم علامه طباطبايى بيان كرده بسنده مى كنيم :

((و اگـر در آيـه مـورد بـحـث ؛ بـقـاى بـهـشـت و دوزخ و اهـل آن دو را بـه مـدّت بـقـاى آسمان و زمين محدود كرده از اين جهت است كه معناى اين دو اسم از حيث آسـمـان و زمـين بودن هيچ وقت از بين نمى رود، آن كه از بين مى رود يك نوع آسمان و زمين است و آن آسـمـان و زمـيـن دنـيايى است كه اين نظام مشهود را دارد و اما آسمانها و زمينى كه مثلاً بهشت در آنـهـاسـت و بـه نـور پـروردگار روشن مى شود به هيچ وجه از بين نمى رود و خلاصه جهان ، هـمـواره آسـمـانـهـا و زمـيـنـى دارد. چـيـزى كـه هـسـت در آخـرت ، نـظـام دنـيـايـى اش را از دست مى دهد))

دعوت به بهشت جاودان

جـاودانگى در بهشت و هميشه در جوار رحمت الهى بودن يكى از نعمتها و الطاف بزرگ الهى است و باعث آرامش خاطر، خرسندى و تشويق انسان به انتخاب راه سعادت و هدايت مى شود.

خـداى مـتـعـال در آيـات بـسيارى اين نعمت بزرگ را گوشزد كرده و همه را براى رسيدن به آن دعوت نموده است :

((وَ بَشِّرِ الَّذينَ امَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ اءَنَّ لَهُمْ جَنّاتٍ تَجْرى مِنْ تَحْتِهَا الاَْنْهارُ ... وَ هُمْ فيها خالِدُونَ))

و كـسـانـى را كـه ايـمـان آوردنـد و كـارهـاى شايسته انجام دادند به بهشتهايى كه از زير آنها جويها روان است ، مژده بده ... و آنان هميشه در آن بسر مى برند.

((وَالَّذينَ امَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ اوُلئِكَ اَصْحابُ الْجَنَّةِ هُمْ فيها خالِدُونَ))

كـسـانـى كـه ايـمـان آوردنـد و كـارهـاى شـايـسـتـه انـجـام دادنـد، اهل بهشتند و هميشه در آن به سر مى برند.

ايـن آيـه ، مـلاك سـعـادت را، تـنـهـا و تـنـهـا حـقـيـقـت ايـمـان و عمل صالح بيان كرده ، نه صرف ادعا.

هـمـچـنـيـن ، در آيـه ديـگـرى اطـاعـت خـدا و رسـولش را سـبـب داخل شدن در بهشت قرار داده و آن را رستگارى بزرگ دانسته است :

((وَ مـَنْ يـُطـِعِ اللهَ وَ رَسُولَهُ يُدْخِلْهُ جَنّاتٍ تَجْرى مِنْ تَحْتِهَا الاَْنْهارُ خالِدينَ فيها وَ ذلِكَ الْفَوْزُ الْعَظيمُ))

هـر كـسـى خـدا و پـيـامـبـرش را اطـاعـت كـنـد او را بـه بهشتهايى كه در زير آن جويها روان است داخل مى كند و هميشه در بهشت خواهند بود و اين رستگارى بزرگى است .

تشويق و تحذير

همان گونه كه اشاره شد خداى سبحان در آيات زيادى انسان را به بهشت جاودان تشويق نموده اسـت كه مصيبت هولناك خلود در آتش جهنّم ، در مقابل آن قرار مى گيرد و خداوند همه را به خوف و ترس جدى از آن ، هشدار داده و از عذاب سخت آن مى ترساند:

((وَعَدَ اللهُ الْمُنافِقينَ وَ الْمُنافِقاتِ وَالْكُفّارَ نارَ جَهَنَّمَ خالِدينَ فيها))

خداوند، زنان و مردان منافق و كافر را وعده آتش جهنّم داده ، در حالى كه هميشه در آن خواهند بود.

خـداوند حكيم ، انسان را از نافرمانى خدا و رسولش و تجاوز از حدود الهى ، به وسيله خلود در آتش جهنّم ترسانده و مى فرمايد:

((وَ مَنْ يَعْصِ اللهَ وَ رَسُولَهُ وَ يَتَعَدَّ حُدُودَهُ يُدْخِلْهُ ناراً خالِداً فيها))

كـسـانـى كـه خـدا و رسـولش را عـصـيـان كـنـنـد و از حـدود او تـجـاوز كـنـنـد، بـراى هـمـيـشـه داخل آتش خواهند شد.

جاودانگان در جهنّم

از آيـات قـرآن و روايـات امـامـان معصوم عليهم السلام استفاده مى شود كه عده اى در آتش براى هميشه خواهند ماند:

الف ـ كافران و تكذيب كنندگان آيات الهى

قرآن در اين زمينه مى فرمايد:

((وَالَّذينَ كَفَرُوا وَ كَذَّبُوا بِاياتِنا اوُلئِكَ اَصْحابُ النّارِ هُمْ فيها خالِدوُنَ))

آنـان كـه كـافـر شـدنـد و نـشـانـه هـاى خـداى را تـكـذيـب نـمـودنـد، ايـشـان اهل آتشند و در آن جاويد هستند.

همچنين در آيه ديگرى مى فرمايد:

((همانا خداوند، كافران را لعنت كرده ، براى آنان آتشى افروخته و آماده نموده است كه هميشه در آن به سر مى برند و هيچ يار و ياورى ندارند. ))

گفتنى است كه ظاهر آيه 93 از سوره نساء (هر كس مؤ منى را بطور عمد بكشد، كيفر او جهنّم است و هـمـيـشـه در آن است ) چنين مى نماياند كه بعضى از افراد غير كافر نيز در جهنّم براى هميشه خـواهـنـد مـانـد؛ ليـكـن آيـه مـزبـور بـه دو شـكـل تـبـيـيـن شـده اسـت . طـبـق بـيـان اول ، مراد از ((مَنْ)) در اين آيه كافر است اما طبق بيان دوم ، مراد از ((مَن )) غير كافر است . در هر صورت ، از جمع اين آيه با آيات ديگر، چنين استفاده مى شود كه ماندن غير كافر در آتش جهنّم ، هميشگى نيست :

1 ـ مـقـصـود از آيـه ايـن اسـت كـه اگـر كـسى مؤ من را به خاطر اينكه اعتقاد به خدا و اسلام دارد بـكـشـد، هـمـيـشـه در جـهـنـّم اسـت و چـنـيـن فـردى كـه تـنـهـا انـگـيـزه او بـراى قتل ، ايمان ديگرى باشد، كافر است.

2 ـ مـرحوم علامه طباطبايى در مورد آيه مزبور مى فرمايد: خداى عزّوجلّ در اين آيه شريفه چنين قـاتـلى را بـسـخـتى تهديد كرده و به او وعده خلود در آتش داده است ؛ ليكن در سابق ، آنجا كه پـيرامون آيه ((اِنَّ اللهَ لا يَغْفِرُ اَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَ يَغْفِرُ ما دُونَ ذلِكَ لِمَنْ يَشآءُ)) و آيـه ((اِنَّ اللهَ يـَغـْفـِرُ الذُّنـُوبَ جَميعاً)) بحث كرديم ، گفتيم كه اين دو آيه مى تـوانـد حكم خلود قاتل را مقيد كند و در نتيجه مى توان گفت هر چند آيه مورد بحث وعده آتش دائم را مى دهد ليكن ممكن است به خواست خدا و شفاعت شافعان مورد عفو قرار گيرد.

ب ـ منكر امامت و ولايت امامان معصوم (ع)

علامه مجلسى از شيخ مفيد نقل مى كند كه فرموده :

((اتفاق اماميه است كه اگر كسى امامت يكى از امامان را انكار كند و اطاعت واجبى را كه خداوند بر او لازم كرده انكار كند، او كافر، گمراه و مستحق خلود در آتش است .))

علامه مجلسى فرموده :

((در روايت صحيح از امام باقر(ع ) وارد شده كه هر كس از افراد اين امّت صبح كند در حالى كه امـامـى تـعـيـيـن شـده و عـادل از طـرف خـداونـد نـداشـتـه باشد، صبح كرده با حالت گمراهى و سرگردانى و كسى كه بر اين حالت بميرد به مرگ كفر و نفاق مرده است .))

بـديـهـى اسـت كـه مـرگ بـا حـالت كـفـر و نـفـاق ، خـلود در آتـش را بـه دنبال دارد.

البـتـه بـايـد تـوجـه داشـت كـه مـقـصـود كـسـانـى هـسـتـنـد كـه از روى عـلم و عـمـد، ولايـت اهـل بـيـت را انـكار مى كنند؛ اما كسانى كه از روى ناآگاهى و بدون لجاجت به اين اشتباه بزرگ مـبـتـلا شـده انـد و به عبارت ديگر از جمله مستضعفان محسوب مى شوند، ممكن است مورد لطف الهى قـرار گـيـرنـد البـتـه بـه درجـات متفاوتى كه دارند، در عذاب جهنم قرار مى گيرند و پس از مدّتها ممكن است مورد عفو الهى قرار گيرند.

((وَ اخَرُونَ مُرْجَوْنَ لاَِمْرِ اللهِ اِمّا يُعَذِّبُهُمْ وَ اِمّا يَتُوبُ عَلَيْهِمْ))

دسته اى ديگر اميدوار امر خدا هستند، يا آنان را عذاب مى كند و يا مور عفو قرار مى دهد.

امام محمد باقر(ع ) درباره دشمنان على (ع ) فرمود:

(( ... اِنَّ اَعْداءَ عَلي هُمُ الْخالِدُونَ فِى النّارِ لا تُدْرِكُهُمُ الشَّفاعَةُ))

هـمـانـا دشـمـنـان عـلى (ع ) بـطـور دائم در آتـش هـسـتـنـد شـفـاعـت شامل حالشان نمى شود.

مؤمن گناهكار

اعـتـقـاد بـيـشـتـر عـلمـاى شـيـعـه كـه بـرخـاسـتـه از قـرآن ، سـنـّت و عـقـل مى باشد، اين است كه سرانجام در قيامت ، عذاب گناهكاران ، از شيعيان گنهكار و مستضعفان اهل سنت برداشته مى شود.

مرحوم علامه حلّى در شرح تجريد (به بيان علامه مجلسى) پس از آنكه مى گويد كافر هميشه در عذاب است ، دو دليل براى خروج مؤ من از آتش ، بيان مى كند:

1 ـ مؤمن به سبب ايمانش مستحق ثواب است ، زيرا خداوند مى فرمايد:

((فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ))

هر كس به اندازه ذره اى ، كار نيك انجام دهد، آن را مى بيند.

و ايمان بزرگترين كار خير است و بنا به اجماع فقها، نمى شود ثواب ، مقدم بر عقاب باشد، زيرا ثوابش دائمى است . پس اول عقاب مى شود، سپس به صورت جاويد در بهشت به سر مى برد.

2 ـ اگـر مـؤ مـن گـنـاهـكـار از آتـش خـارج نـشـود، لازم مـى آيـد (بـطـور مثال) كسى كه در تمام عمرش با انواع واجبات و مستحبات ، خداوند را عبادت كرده ، ولى در آخر عـمـرش يـك مـعـصـيـت انـجـام داده ، بـا ايـنـكـه ايـمـانـش بـاقـى اسـت مـثـل كـسـى بـاشـد كـه تـمـام عـمـرش را مـشـرك بـوده و هـمـيـشـه در عـذاب بـاشـد و ايـن قـبيح و محال است .

طـبـق روايات ، عده اى از اهل توحيد به سبب شفاعت امامان معصوم (ع) از آتش رهايى يافته ، وارد بهشت مى شوند. از امام باقر (ع ) چنين نقل شده است :

قُونَ فِى النّارِ حَتّى اِذا صارُوا حِمَماً اَدْرَكَتْهُمُ الشَّفاعَةُ قالَ: فَيَنْطَلِقُ بِهِمْ اِلى نَهْرٍ مِنْ رَشَحِ اَهْلِ الْجَنَّةِ فَيَغْتَسِلُونَ فيهِ فَتَنْبُتُ لُحُومُهُمْ وَ دِمائُهُمْ وَ تَذْهَبُ عَنْهُمْ قَشَفُ النّارِ وَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ فَيُسَمُّونَ ((اَلْجَهَنَّمِيُّونَ)) فَيُنادُونَ بِاَجْمَعِهِمْ اَلّلهُمَّ اَذْهِبْ عَنّا هذَا الاِْسْمَ قالَ فَيَذْهَبُ عَنْهُمْ ... ))

هـمـانـا گـروهـى در آتـش سـوزانـده مـى شـونـد تـا هـمـچـون زغـال شـونـد؛ آنـگـاه شفاعت به ايشان مى رسد. پس ايشان را به سوى نهرى كه از ترشّحات بدن اهل بهشت خارج مى شود مى برند و در آن شسته مى شوند. پس از آن گوشت و خون آنها مى رويـد و پـليـدى پـوسـت و بـدى شـكـل و حـال آنـهـا بـرطـرف مـى شـود و داخـل بـهـشت مى شوند، ايشان را ((جهنميّون)) مى خوانند پس همگى آنها ندا مى دهند: بار الها اين اسم را از ما بردار پس آن اسم از ايشان برداشته مى شود.

در حديث ديگرى آمده است كه امام رضا(ع ) براى مأمون چنين نوشت :

((هـمـانـا خـداونـد مـؤمـنـى را كـه بـه او وعـده بـهـشـت داده ، داخـل آتـش نـمى كند و كافرى را كه به او وعده آتش و خلود در آن را داده از آتش خارج نمى كند، گناهكاران از اهل توحيد، داخل آتش مى شوند و از آن خارج مى گردند و شفاعت براى ايشان نافذ است .))

كـسـانـى كـه اعمال شايسته داشته اند، ولى به خاطر ارتكاب گناهانِ زياد به جهنم مى روند، پـس از مـدتـى عـذاب و شـكـنـجه ، بر اثر عفو الهى از جهنّم رهايى مى يابند و براى هميشه از نعمتهاى بهشت بهره مند مى گردند.

عمر بن ابان مى گويد: از امام معصوم (ع ) شنيدم كه درباره جهنمى ها (مسلمانان جهنمى) مى گفت : هـمـانـا ايـشان به واسطه گناهانشان داخل آتش مى شوند و به سبب عفو خداوند از آن خارج مى گردند.

همچنين در قرآن كريم آمده است :

((امـا كسانى كه شقاوت ورزيدند، در آتشند و در آن فرياد و ناله دارند. در آن آتش تا آسمانها و زمـيـن پـايـدار است ماندگارند مگر آنچه كه پروردگار تو بخواهد زيرا پروردگار تو هر چه بخواهد مى كند.))

بعضى از مفسران گفته اند استثناى در آيه (مگر آنچه را كه خدا بخواهد) دلالت بر اين دارد كه عده اى پس از شكنجه از جهنّم ، آزاد مى شوند و به بهشت وارد مى گردند.

راز جاودانگى در جهنّم

قـرآن كـه سـندى قطعى است ، از كيفيّت و كمّيّت جهنّم نسبت به افراد و عذابهاى مختلف خبر داده است .

هـمـان گـونـه كـه در نـظـام كـيـفـرى جـرايـم و كـيـفـر آن مـتـفـاوت اسـت و بـطـور مـثـال كـيـفـر قـتـل بـا يـك خـسـارت جـزئى مـتـفـاوت اسـت (و مـورد قـبـول انـسـانها است و بر اساس كم و زياد بودن جرايم ، كيفر را تعيين مى كنند) در آخرت نيز چـنـيـن اسـت و طـبـق صـريـح قـرآن هـر كـس بـه انـدازه عـمـل خـيـر و شـرّ خـود پـاداش و كـيفر مى بيند.

آنـچـه سؤال برانگيز است ، مسأله هميشگى بودن عذاب ، براى عده اى از انسانهاست كه قرآن بـه صـراحـت بـيـان كـرده اسـت . چگونه ممكن است فردى در مدت عمر محدود خود گناه كند امّا به صـورت نامحدود و براى هميشه در عذاب بماند و به عبارت ديگر راز جاودانگى عده اى در جهنم چيست ؟

راز جاودانگى عده اى در جهنم دو عامل است :

الف ـ كفر و شرك

چـون كـه اهل شرك و كفر، مستحق پاداش الهى نيستند. بنابراين ، در بهشت هرگز جاى ندارند؛ و بـه دليـل اين كه كفران نعمت الهى كرده اند، مستحق كيفرند؛ درجه كيفر آنها نيز متناسب با درجه كفر و شرك آنهاست ، اگر كفر آنان كفر جحود است يعنى حق را درك كرده اند ولى از روى لجاجت بر شرك و كفر اصرار ورزيده اند، كيفر آنها بقاى هميشگى در عذاب است همچنان كه اگر براى ابد در دنيا مى بودند، بر كفر خود باقى مى ماندند.

به علاوه ، در عالم قيامت كيفرها اثر طبيعى اعمال افراد است ، و آنچه كشته اند مى دروند. گاهى در اثـر يـك كـار غـلط، انـسـان عـمـرى طـولانـى از نـداشـتـن يـك عـضـو مـثـل چـشـم در نـاراحـتـى قـرار مـى گـيـرد و حـال آن كـه كار نادرست ممكن است در يك لحظه انجام گرفته باشد.

قرآن كريم مى فرمايد:

((ذُوقُوا عَذابَ الْخُلْدِ هَلْ تُجْزَوْنَ اِلاّ بِما كُنْتُمْ تَكْسِبُونَ))

(بـه دسته اى از جهنميان گفته مى شود) عذاب جاودانه را بچشيد آيا به غير از اعمالى كه كسب مى كرديد پاداش داده مى شويد؟!

امام موسى بن جعفر(ع ) فرمود:

((لا يُخَلِّدُ اللهُ فِى النّارِ اِلاّ اَهْلَ الْكُفْرِ وَالْجُحُودِ وَ اَهْلَ الضَّلالِ وَالشِّرْكِ))

خـداونـد بـطـور جـاودان در آتـش نـگـه نـمـى دارد مـگـر اهل كفر و انكار و گمراهى و شرك را.

ب ـ كيفر متناسب با گناه

مقتضاى عدالت در كيفر، يكسان و مساوى بودن مدت گناه با مدت كيفر نيست .

بـراى تـفـهـيـم بـهـتر از مثالهايى كه همه روزه با آن رو به رو هستيم استفاده مى كنيم . فردى مشروبات الكلى را به صورت پى در پى به مدت يك ماه مى نوشد و بر اثر آن زخم معده يا امـراض ‍ ديـگـرى بـه او دسـت مـى دهـد كـه گـاهـى تـا آخـر عـمـر از آن رنـج مـى بـرد. حـال اگـر فـرض كـنـيـم عـمـر چـنـيـن شـخـصـى هـزارسـال يـا يـك مـيـليـون سـال باشد، بناچار بر اثر اين گناه در تمام زندگى اش ‍ دچار زخم معده خواهد بود، در حالى كـه بـه مـدت يك ماه مشروب نوشيده است . بنابراين ، لازم نيست زمان كيفر متناسب با زمان گناه باشد و اگر كسى چنين فكر كند، اشتباه كرده است .

در عـالم رستاخيز كيفر و مجازات ، اثر طبيعى عمل و گناه افراد است و عذابها و رنجهايى را كه گناهكاران مى كشند، نتيجه اعمال خود آنها است :

((فَلا يُجْزَى الَّذينَ عَمِلُوا السَّيِّئات اِلاّ ما كانوُا يَعْمَلُونَ))

به آنهايى كه اعمال بد انجام دادند، جزايى جز اعمالشان داده نمى شود.

بـعـلاوه اقـتـضـاى بـعـضـى از گـنـاهـان خـلود در آتـش اسـت . بـطـور مثال قرآن مى فرمايد:

((وَ مَنْ يَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزائُهُ جَهَنَّمُ خالِداً فيها وَ غَضِبَ اللهُ عَلَيْهِ وَ لَعَنَهُ وَ اَعَدَّ لَهُ عَذاباً عَظيماً))

هـر كـسـى مـؤمـنـى را بطور عمد بكشد، كيفر او جهنّم است و براى هميشه در آن خواهد ماند و مورد غضب و لعنت خداست و عذاب عظيمى براى او آماده ساخته است .

هـمـچـنين اگر كسى مرتكب گناه كبيره گردد اما پشيمان نشود و مُصرّ بر گناه و نافرمانى خدا بـه حـدّى كـه ارتـكـاب آن گـنـاه بـرايش ملكه شود كه ترك آن برايش ميسّر نباشد، چنين كسى مـسـتحق كيفرى هميشگى خواهد بود. زيرا بنابر آنچه در روايات آمده استمرار بر گـنـاه و تـصـمـيـم بر ادامه آن بگونه اى كه سيره عملى شخص گناهكار گردد و تا زمانى كه حيات دارد به گناه خود ادامه دهد، كيفر متناسب براى چنين فردى ، عذاب سخت و هميشگى است . امام صادق (ع) مى فرمايد:

هـْلُ النّارِ فِى النّارِ لاَِنَّ نِيّاتَهُمْ كانَتْ فِى الدُّنْيا لَوْ خُلِّدُوا فيها اءَنْ يَعْصُوااللهَ اَبَداً وَ اِنَّما خـُلِّدَ اَهـْلُ الْجـَنَّةِ فـِى الْجـَنَّةِ لاَِنَّ نـِيـّاتـَهـُمْ كـانـَتْ فـِى الدُّنـْيـا لَوْ بـَقـَوْا اءَنْ يـُطـيـعـُوا اللهَ اَبَداً))

علّت هميشه بودن دوزخيان در جهنم اين است كه نيّت و تصميم آنها اين بوده كه اگر جاودانه در دنـيـا بـمـانـنـد خـدا را نـافـرمانى خواهند كرد و سبب هميشه بودن بهشتيان در بهشت اين است كه تصميم آنها اين بوده كه اگر جاودانه در دنيا بمانند خداوند را اطاعت خواهند كرد.

خداى جاودانه و بقاى انسان

در ايـنـجا، ممكن است سؤالى پيش آيد كه آيا خلود انسان با اختصاص جاودانگى به خدا منافات ندارد؟

اين سخن ، ايرادى است كه ((نَظّام معتزلى)) در مباحثاتش با هشام بن حكم ، مطرح كرد. وى گفت : بـقـا و ابـديـّت اخـتـصـاص بـه ذات خـدا دارد و بـراى هـيـچ كـس مـمـكـن نـيـسـت . بـنـابـرايـن ، اهـل بـهـشـت تـا ابـد بـاقـى نـمـى مـانـنـد، زيـرا درايـن صـورت بـقـاى آنـهـا مثل بقاى خداوند خواهد بود.

هـشـام در پـاسـخ گـفـت : در ايـنـجـا مـنـافـاتـى وجـود نـدارد، چـرا كـه خـداونـد خـودش اهـل بهشت را باقى مى گذارد و بهشتيان به واسطه خدا كه علّت باقى گذارنده آنهاست باقى مى مانند، در حالى كه خداوند بدون اينكه كسى او را نگه دارد، باقى مى ماند.

تجسم و جاودانگى اعمال

چـيـزى كـه كـيـفـر و پـاداش را در آن سـرا جـاودانـى مـى كـنـد ، تـجـسـم و جـاودانـگـى اعمال انسان است ، كه آن نيز از مسائل قطعى آن عالم است . چنانچه در درس پنجم گذشت . حكما و مـتكلمان اسلامى مى گويند: ميان عمل و جزا رابطه علّى و معلولى ، و بلكه بالاتر رابطه عينيت و اتحاد وجود دارد.

توضيح آن كه دانشمندان اسلامى مى گويند: مجازات سه گونه است :

1 ـ مجازات قراردادى (تنبيه و عبرت)

2 ـ مجازاتى كه با گناه رابطه تكوينى و طبيعى دارد (مكافات دنيوى)

3 ـ مجازاتى كه تجسم خود جرم است و چيزى جدا از آن نيست (عذاب اخروى)

نـوع اول مـجـازات ، همان كيفرها و مقررات جزايى است كه توسط قانون گزاران جوامع انسانى وضـع ، و بـه مـورد اجـرا گـذارده مـى شـود؛ و قوانين جزايى براى حفظ نظام اجتماعى و تنبيه متجاوزان به حريم اجتماع و تربيت متخلفان و مجرمان ضرورى است . نوع دوم از انواع مجازات ، كـيـفـرهـايـى اسـت كـه رابـطـه عـلّى و مـعـلولى بـا جـرم دارنـد، يـعـنـى كـيـفـر، مـعـلول جـرم و اثـر و نـتـيـجـه طـبـيـعـى آن اسـت . ايـن كـيـفـرهـا را ((مـكـافـات عـمـل)) ، يـا ((اثـر وضـعـى گـنـاه)) مـى نـامـنـد، كـه در هـمـيـن دنـيـا و در رابـطـه بـا اعمال زشت مطرح است .

از بـاب مـثـال ، بـدى كردن به پدر و مادر، و به اصطلاح عاق والدين شدن اثر وضعى آن در هـمـيـن دنيا ظاهر مى شود. يا اين كه كشتن آنان حتى اگر سزاوار كشتن باشند موجب كوتاهى عمر مـى شـود، مـانند كشتن منتصر پدرش ((متوكل عباسى)) را به جرم توهين به ساحت قدس حضرت زهراى مرضيه (س)، كه پس از آن 7 ماه بيشتر زنده نماند.

امـا مـجـازاتـهـاى جـهـان ديـگـر، رابـطـه تكوينى قويترى با گناهان دارند. چه اين كه رابطه عـمـل و جـزا در آخرت نه مانند نوع اوّل قراردادى است ، و نه مانند نوع دوم از نوع رابطه علّى و مـعـلولى اسـت ، بـلكـه از آن هـم يـك درجـه بـالاتـر اسـت ؛ در آنجا رابطه ((عينيت)) و ((اتحاد)) حـكـمـفـرمـاسـت ، يـعـنـى عـالم آخـرت ، تـجـسـم اعـمـال هـمـيـن دنـيـاسـت بـه شـكـل حـقيقى ، و آنچه در آخرت به عنوان پاداش يا كيفر به نيكوكاران و بدكاران داده مى شود تجسم عمل آنهاست .

آتـشـهـا و عذابها تجسم همان گناهانى است كه بدست بشر انجام گرفته و فرستاده مى شود؛ مـار و كـژدم و عـقـرب و آب جـوشـان جـهـنم و خوراك زقّوم دوزخ ، از ناپاكيها و پليديها خلق مى شود؛ همان طورى كه حورالعين و قصرها و نعيم جاويدان بهشت از تقوا و كارهاى نيك آفريده مى شود.

قرآن كريم درباره تجسم اعمال در قيامت مى فرمايد:

((يـَوْمَ تـَجـِدُ كُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُحْضَراً وَ ما عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ اَنَّ بَيْنَها وَ بَيْنَهُ اَمَداً بَعيداً))

روزى كـه هـر كس آنچه از كار نيك يا زشت انجام داده است حاضر مى بيند، آرزو مى كند كه كاش ميان او و كار زشتش مسافت درازى فاصله مى بود!

روشـن اسـت كـه يـافـتـن عـمل خير و يا عمل بد، صورت ملكوتى و حقيقى آن مراد است ، كه براى انسان به شكل زيبا يا زشت جلوه گر و مجسم مى شود.

درباره خوردن مال يتيم ، و پى آمد اخروى آن قرآن كريم چنين مى فرمايد:

((اِنَّ الَّذيـنَ يـَاءْكـُلُونَ اَمـْوالَ الْيـَتـامـى ظـُلْمـاً اِنَّمـا يـَاءْكـُلُونَ فـى بُطُونِهِمْ ناراً وَ سَيَصْلَوْنَ سَعيراً))

كـسـانـى كـه امـوال يـتـيمان را به ظلم و ستم مى خورند (در حقيقت) در شكم خويش آتش فرو مى برند، و بزودى در آتشى افروخته مى افتند.

يـعـنى مال يتيم خوردن عيناً آتش خوردن است ، اما چون در اين دنيا هستند نمى فهمند، به محض اين كه حجاب بدن كنار رفت و از اين جهان بيرون شدند آتش مى گيرند و مى سوزند.

امـا روايـات ، در ايـن زمـيـنـه زيـاد اسـت . در ايـنـجـا بـه ذكـر يـك حـديـث از رسول اكرم (ص) بسنده مى كنيم . آن حضرت فرمود:

((هـنگامى كه مؤمن از قبرش خارج مى شود، اعمالش به صورت زيبايى نمايان مى گردد و با او سـخـن مـى گويد كه من اعمال توام ؛ و به صورت نورى در مى آيد كه او را به سوى بهشت هدايت مى كند؛ و كافر، هنگامى كه از قبرش بيرون مى آيد، اعمالش به صورت زشتى برايش جـلوه گـر مـى شـود، و بـه او مـى گويد: من اعمال تواءم ، پس با او همراهى مى كند تا او را در جهنم داخل كند.))

بـنـابـراين ، اعمال آدمى دو صورت دارد: صورت مُلكى ، كه فانى و موقت است ، و آن همان است كه در اين جهان به صورت سخن و يا عمل ديگرى ظاهر مى شود، و صورت و وجهه اى ملكوتى ، كـه پـس از صـدور از مـا هـرگـز فانى نمى شود، و از توابع و لوازم جدا ناشدنى ما است ؛ اعـمـال مـا از وجـهـه مـلكـوتـى و چـهـره غـيـبـى بـاقـى اسـت و روزى مـا بـه آن اعـمـال خواهيم رسيد، و آنها را با همان وجهه و چهره مشاهده خواهيم كرد؛ اگر زيبا و لذتبخش است نعيم ما خواهد بود، و اگر زشت و كريه است آتش و جهيم ما خواهد بود!

 

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha