به گزارش خبرگزاری «حوزه»، استاد سید علی اکبر پرورش، یکی از اعضای حزب جمهوری اسلامی در کنار حضرات آیات، بهشتی، خامنهای، هاشمی رفسنجانی و دیگر بزرگان بود که فعالیت های سیاسی بسیاری در زمان انقلاب داشته است. مرتضی نجفی قدسی خاطراتی از این شخصیت انقلابی را در قالب کتاب «خاطراتی از استاد پرورش» به رشته تحریر درآورده که در شماره های گوناگون تقدیم حضور علاقمندان خواهد شد.
* ماجرای «یا زهرا» گفتن استاد پرورش در بستر بیماری
فَمَنْ يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلا كُفْرانَ لِسَعْيِهِ وَ إِنَّا لَهُ كاتِبُونَ؛
پس كسى كه برخى از كارهاى شايسته را انجام دهد در حالى كه مؤمن باشد، نسبت به تلاشش ناسپاسى نخواهد شد، و ما يقيناً [تلاشش را] براى او مىنويسيم.
از زمان رحلت استاد اخلاق و عرفان و مفسر قرآن جناب استاد سید علیاکبر پرورش که در روز جمعة ششم دی ماه 1392 به دیار باقی شتافتند، هشتاد روز میگذرد و ما همچنان در فراق ایشان اندوهگین هستیم و با یاد و خاطرات این معلم بزرگ روزها و شبها را سپری میکنیم.
گرچه در این مدت توفیقی دست داد تا مروری اجمالی بر ابعاد وجودی شخصیت استاد پرورش داشته باشیم، ولیکن هنوز معتقدم حق مطلب ادا نشده است و نتوانستهایم به خوبی در تبیین عظمت معنوی ایشان سخنی بگوییم و از مجموع معارف این استاد بزرگ، بهره اندکی بردهایم.
به هرحال در روزهای پایانی سال ۹۲ قرار داریم و از طرفی مصادف با ایام فاطمیه نیز هستیم و به نظرم میآید با عرض مطالبی در همین مقولهها، به این نوشتار پایان دهیم تا ـ ان شاء الله ـ در آینده و در فرصتی دیگر بتوانیم با رویکردی جدید به استفاده از بیانات ایشان بپردازیم.
نکتة اول اینکه استاد پرورش در مواجهه با اعیاد و مناسبتهایی این چنینی همیشه نگاهی معرفتی داشتند و این فرمایش امام حسین(ع) در دعای عرفه را مورد استناد قرار میدادند:
إلهي، عَلِمتُ بِاختِلافِ الآثارِ، و تَنَقُّلاتِ الأَطوارِ، أنَّ مُرادَكَ مِنّي أن تَتَعَرَّفَ إلَيَّ في كُلِّ شَيءٍ، حَتّى لا أجهَلَكَ في شَيءٍ؛ خدایا، دانستم به وسیلة اختلاف آثار و زیر و روشدن و تغییر اطوار هستی، مقصود تو آن است که در هر چیزی خود را برای من بشناسانی تا در هیچ چیزی نسبت به تو ناآگاه نباشم.
در قرآن کریم هم در آیات متعددی به این نکته اشاره شده که پدید آمدن شب و روز و مجموعة خلقت، آثار الهی است و برای خردمندان موجب افزایش معرفت آنها نسبت به پروردگار میشود.
فَانْظُرْ إِلى آثارِ رَحْمَتِ اللَّهِ كَيْفَ يُحْيِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها إِنَّ ذلِكَ لَمُحْيِ الْمَوْتى وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدير؛ پس با تأمل به آثار رحمت خدا بنگر كه چگونه زمين را پس از مردگىاش زنده مىكند. بىترديد اين [خداى قدرتمند] زندهكنندة مردگان است و او بر هر كارى تواناست.
و یا در جای دیگر می فرماید:
إِنَّ في خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّيْلِ وَ النَّهارِ لَآياتٍ لِأُولِي الْأَلْبابِ؛ مسلماً در آفرينش آسمانها و زمين، و در پى يكديگر آمدن شب و روز، براى خردمندان نشانههايى [قانع كننده] است.
به هر حال این گردش روزگار و آمدن سال نو، باید در انسان تحولی و معرفتی جدید پدید آورد و انسان دریابد که:
ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند // تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری
استاد پرورش در بهرهبرداری از فرصتهای زمانی تأکید فراوان داشت و معتقد بود که ترتیب ماهها، به خصوص ماههای قمری و مناسبتهای آنها میتواند برای سیر و سلوک یک انسان عارف، رهگشا و مؤثر باشد.
فرصتهای ماه رمضان، محرم و صفر، دهة ذیالحجه، رجب و شعبان و دیگر ایام و اعیاد بزرگی مانند غدیر، فطر و قربان ، هرکدام ظرفیتهایی دارند که انسان سالک را میتوانند در طی طریق الی الله قوتی افزون ببخشند و صعود او را در مسیر حق تعالی فرصتی جهشی بدهند.
برای ما شاگردان، این اعیاد فرصت مناسبی بود تا همیشه خدمت استاد برسیم و از خرمن علم و دانش و معرفت ایشان بهرهمند شویم. اما حالات ایشان در هر یک از این مناسبتها متفاوت بود. مثلاً در عید غدیر، نیمة شعبان، سالروز تولد حضرت صاحبالزمان(عج)، یا عید فطر و قربان و یا ایام فاطمیه و محرم و صفر در فضای خاص خودش قرار میگرفت و متمرکز در همان مناسبت میشد و در بحری عمیق در آن موضوع به غواصی میپرداخت.
مثلاً در ایام محرم به مطالعهای عمیق در نهضت کربلا میپرداخت و با تک تک یاران حضرت ابیعبدالله الحسین(ع) آشنا میشد و رابطه برقرار میکرد، به طوری که غالب اسامی آنان را از حفظ بود و هر کدام را ستارگانی میدانست که چون در کنار خورشید وجود حضرت سیدالشهدا(ع) قرار گرفتهاند، پرتو نور آنان کمتر دیده میشود و حال آن که هر کدام ستارهای در جهان آفرینش هستند.
در ماه مبارک رمضان، غرق در دعاهای مأثوره در این ماه به خصوص دعای شریف ابوحمزة ثمالی از امام سجاد(ع) میشد و تمامی این دعا را با اشکِ ریزان و سینهای سوزان از حفظ قرائت میکرد. و یا در شبهای احیا، اوج شور و احساس و گریههای عارفانه ایشان بود. و یا در عید فطر آن شادابی و پاکی فطرت و جلوة قبولی اعمال ماه مبارک رمضان، در وجود ایشان مشهود بود.
به هر حال در هر مناسبتی سعی ایشان آن بود که از آن فرصت، حداکثر استفاده را ببرد و حق آن را ادا کند. در عید نوروز هم به اعتبار گردش سال، با ذکر دعای «يَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ يَا مُدَبِّرَ اللَّيْلِ وَ النَّهَارِ يَا مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الْأَحْوَالِ حَوِّلْ حَالَنَا إِلَى أَحْسَنِ الْحَالِ»، پیوسته در صدد ارتقای تغییر و تحول روحی بود. و از هر دریچهای معرفت الهی را جستوجو میکرد.
میفرمود: این خدایی که «فالِقُ الْحَبِ وَ النَّوى؛ شكافندة دانه و هسته است» و این زمین مرده را دوباره به بهار طبیعت زنده میکند، «وَ يُحْيِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها»، این خدا قادر است تا دلهای مردة ما را هم دوباره زنده کند تا همانند گلها و درختان، حیاتی مجدد یافته و با طراوت باشیم.
استاد پرورش دیدش در همه حال معرفتی بود. او به سرسبزی و باغ و گل علاقه داشت، ولی گویا با آفرینش همراز بود و این اشعار را با صدای زیبا و دلنشین بر زبان جاری میکرد:
این درختاناند همچون خاکیان // با زبـان سبز و با دسـت دراز
غـافلان آواز اینان نشنونـد // دستها برکردهاند از خاکدان
از تـوانـایی حـق گوینـد راز // تیزهوشان راز اینان بشنوند
امیدواریم خدای متعال همانطور که ما را به تفکر در خلقت آسمان و زمین و گردش شب و روز و مجموعه آفرینش فرا میخواند، ما هم بتوانیم آیات الهی را در آنها مشاهده کرده و بر معرفت خود بیفزاییم که چه خوب گفته است سعدی شیراز:
برگ درختان سبز در نظر هوشیار هر ورقش دفتری است معرفت کردگار
و اما نکتة دوم، تقارن این روزهای آخر سال با ایام حزن آلود «فاطمیه» است و تعلق دارد به وجود دردانهای در خلقت که محور عالم وجود است؛ چرا که در حدیث کساء میخوانیم: هنگامی که جبرئیل پرسید: «وَ مَنْ تَحْتَ الکِساء؛ چه کسی زیر کساست؟» جواب آمد: «هُمْ فاطِمَهُ وَ ابوها وَ بَعْلُها وَ بَنوها؛ایشان فاطمه است و پدرش و شوهرش و پسرانش.» یعنی مرکزیت با فاطمه(س) است.
این وجود نورانی، هیجده سال میهمان ما خاکیان بود و متأسفانه در حق او و فرزندانش بسیار جفا شد و حال آنکه حق تعالی مجموعه هستی و آفرینش را به طفیل وجود آنان خلق فرمود.
استاد پرورش یکی از کسانی بود که پیوندهای عمیق با مادر خود، یعنی حضرت زهرا (س) داشت و در چنین ایامی بسیار محزون و سوگوار بود و در مصائب این بانوی بزرگوار اسلام بسیار اشک میریخت.
داستان جالبی را جناب استاد حاج علی انسانی از شاعران و مرثیهسرایان اهلبیت(ع) نقل کردهاند که تقریباً دو ماه قبل از رحلت استاد پرورش به عیادت ایشان در اصفهان رفته و جویای احوال استاد بودند، ولی متأسفانه ایشان قادر به صحبت کردن نبودند و ظاهراً مدت زمانی بوده است که دیگر صحبت نمیکردند.
آقای انسانی ساعتی در کنار ایشان نشسته و به یاد سالهایی که در مجاورت منزل ایشان در تهران زندگی میکردند و روابط دوستی داشتند و مجالس اهلبیت(ع) را با هم اداره میکردند، زبانحالی را با ایشان در میان میگذارند و در آخر از سر درد و غصه که ایشان قادر به صحبت کردن نیستند، میگویند قربانت بروم! لااقل یک «یازهرا» بگو تا دلمان خوش شود! در این هنگام ناگهان استاد پرورش گویا تمام نیروی خود را جمع میکند و با تمام وجود میگوید: «یا زهرا»!
و در اینجا اهل منزل و آقای انسانی و همراهانشان همه از این که ایشان توانستند این کلمه را بگویند، بسیار متعجب و خوشحال شدند و این ماجرا در حقیقت سوژة اصلی روضههای جناب آقای انسانی در مجالس ترحیم استاد پرورش شد.
اللّهمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَةَ وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ ذُریَّتِها وَ مَوالیها وَ السِّرِّ الْمُستَودِعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحاطَ بِهِ عِلْمُکَ!
خدایش رحمت کند و روح ملکوتی ایشان را با موالیانش، ائمة اطهار(ع) محشور بفرماید!