جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳ |۱۸ رمضان ۱۴۴۵ | Mar 29, 2024
نمایی از فیلم «سامورایی در برلین»

حوزه / سینمای ایران بعد از پیروزی انقلاب راهی جدید را پیش روی خود قرار داد، اما با گذشت دهه ها آرمان‌هایش به فراموشی سپرده شد به‌نحوی که محصولاتی چون «سامورایی در برلین» جز تولیدات اصلی محسوب می‌شود، پس بیراه نیست که نسبت به این روند به هیچ وجه خوشبین نبود.

خبرگزاری «حوزه»،/  «سامورایی در برلین» ساخته مهدی نادری جدیدترین دستپخت سینمای ایران است، فیلمی که برای تولید آن نمی‌توان دلیل جز مال اندوزی در نظر گرفت. این فیلم سینمایی نه تنها در مباحث مفهومی حرفی برای گفتن ندارد، بلکه در ساختار هم از کیفیت بسیار نازلی بهره برده، اما بحث اصلی اینجاست چگونه چنین تولیداتی فرصت ساخت و نمایش پیدا می‌کنند، ولی کارهایی که در ژانر دفاع مقدس یا سینمای دینی تولید می‌شود فرصتی در اکران ندارند.

قبل از این‌که بخواهیم به این فیلم به صورت جزئی‌تر بپردازیم باید بررسی کنیم، چرا فیلم‌هایی نظیر «سامورایی در برلین» در گیشه فروش نسبتاً خوبی دارند؟ جواب این سوال را به دو صورت میتوان داد. ابتدا گفته‌ای که سینماداران و تهیه‌کنندگان عموماً برای این مطلب بیان می‌کنند. آنهم این‌که فضای جامعه نیازمند شادی است، برای همین مردم در سختی‌های زندگی با دیدن این قبیل فیلم‌ها فرصتی برای رها شدن از مشکلات پیدا کرده تا احیاناً با سر دادن خنده‌های بی‌عاری، تولید کنندگان را بیشتر به سمت ساخت چنین کارهایی تشویق کنند.

اما جواب دیگر که به نظرم، کارشناسی‌تر است به دوری اقشار مختلف جامعه از سینما مربوط می‌شود، زیرا در فضای موجود تماشاگران آثار سینمایی محدود به بخشی خاص از جامعه شده‌اند و عمده مردم به ویژه خانواده‌های مذهبی از سینما فاصله گرفته‌اند. دلیلش هم این است محصولات مورد نظر خود را، چندان در سینما مشاهده نمی‌کنند، پس ترجیه می‌دهند معدود فیلم‌هایی هم که با محوریت موضوعات ارزشی تولید می‌شود را از طریق شبکه نمایش خانگی ببینند. با این توضیح طبیعی است که آثار متداول در سینمای امروز، تنها برای عده‌ای که هم اکنون مخاطب آن هستند، خوشایند باشد.

در این رابطه ممکن است این سوال نیز مطرح شود که در میان فیلم‌های سخیف سینمایی کارهایی نظیر «شبی که ماه کامل شد» هم اکران می‌شود، پس چگونه است که این فیلم‌ها نمی تواند قشر مذهبی را به سینما بکشاند؟ جواب این سوال کاملاً روشن است. وقتی کلیت سینما در اختیار تولیدات گیشه‌پسند قرار گرفت دیگر معدود کارهای ارزشی فرصت دیده شدن را پیدا نمی‌کنند. برای مثال در یک پردیس سینمایی ممکن روزانه 5 یا شش فیلم اکران شود، اما بهترین ساعات نمایش در اختیار فیلم‌های کمدی قرار می‌گیرد و آثار فاخر هم در بدترین زمان روی پرده می‌رود.

با توجه به فضای موجود راهکار اساسی این است که شرایط اکران برای تولیدات ارزشی اگر قرار نیست بهتر از فیلم‌های تجاری باشد باید از آنها نیز کمتر نشود. این مسئله هم در تعداد سانس‌ها باید صدق کند، هم در تعداد سالن‌هایی که فیلم‌ها را به نمایش در می‌آورد، اگر این اتفاق در یک برهه زمانی طولانی تداوم پیدا کند همه اقشار جامعه محصولات مورد نیاز خود را در سالن‌های نمایش خواهند یافت، آنگاه است که خواهیم دید فیلم‌های دینی و انقلابی هم همانند دهه 60 جز پرفروش‌های سینما خواهد بود.

اما بپردازیم به ساخته مهدی نادری. «سامورایی در برلین» فیلمی است که خانواده‌ها باید از آن پرهیز کنند، چون کلماتی که در آن به کار برده می‌شود که بسیار زننده و زشت است، به‌نحویکه این سوال در ذهن پیش می‌آید، چگونه وزارت ارشاد به چنین کارهای مجوز نمایش می‌دهد؟ آیا هیئتی که موظف به دادن پروانه نمایش است فیلم‌های سینمایی را می‌بیند؟ اگر این تولیدات دیده شده و سپس به آن پروانه نمایش داده می‌شود که باید به حال سینمای و مدیران آن تاسف خورد و اگر هم دیده نشده به این قبیل تولیدات مجوز داده باشد باز هم عذر بدتر از گناه آورده شده است.

داستان فیلم «سامورایی در برلین» درباره سه کلاهبردار است که به آلمان سفر می‌کنند تا ماموریتی که به آنها داده شده را انجام دهند. این افراد ناخودآگاه وقتی به عنوان ایرانی وارد یک کشور بیگانه می‌شوند نماینده آن سرزمین می‌شوند، ولی متاسفانه این قبیل افراد جز خجالت چیزی برای گفتن ندارند. نکته جالب‌تر این‌که مردم آلمان در این فیلم انسان‌های ساده و قانومند هستند که خارجی‌ها می‌خواهند از آنها سواستفاده کنند! پس وقتی فیلم‌های خودمان چنین برداشتی را به بیننده منتقل می‌کنند، چگونه توقع داریم آثار آنها خلاف این رویه عمل کند.

نکته بعد در «سامورایی در برلین» و آثار مشابه دیگر وجود دارد صحنه‌های رقص و حرکات موزون است. این معضل در تمام کارهای تجاری این روزهای سینما رایج شده و انگار قرار نیست، هیچ فیلمنامه در این عرصه بدون داشتن صحنه رقص تولید شود. این اتفاق هم دیگر بدون خجالت رخ می‌دهد بدون اینکه سانسوری پیرامون آن رخ دهد.

درباره کارگردانی و مسائل فنی فیلم هم بهتر است چیزی گفته نشود، چون در تمامی ابعاد کار ضعیف بوده و حرفی برای گفتن ندارد، اما در عرصه بازیگری یک نکته تاسف‌آور وجود دارد، آن‌هم این‌که چرا بازیگرانی نظیر حمید فرخ نژاد که آثاری چون «به رنگ ارغوان»، «ارتفاع پست» و... در پرونده کاریشان است تن به بازی در این دست آثار بدهند؟ آیا نیاز مادی آنهم برای این قبیل هنرمندان که وضعیت مالی خوبی دارند، توجیه مناسبی برای حضور در این فیلم‌هاست؟.

انتهای پیام

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha