به گزارش خبرگزاری حوزه، آدمها عاشق همنوع خود میشوند؛ دوستش میدارند و همه زندگیشان را برایش خرج میکنند؛ تمام سرمایهشان را به پایش میریزند؛ ولی بعضی دیگر هستند که عاشق میشوند؛ نه لزوماً عاشق همنوع و یک انسان؛ بلکه عاشق یک شیء میشوند؛ از ماشین و کفش و کمربند گرفته تا چیزهای کوچک و بهظاهر کمارزش مثل سکه و تمبر و حتی تشتک نوشابه. آنها تمام هستیشان را با آن شیء بیجان تعریف میکنند و همه وقت و فکر و ذهنشان را وقف آن میکنند.
دوستی داشتم از این دسته دوم؛ عاشق تسبیح بود؛ هرتسبیحی را که میدید، جمع میکرد و در کلکسیون تسبیحش با دقت و حساسیت میچید؛ از عقیق یمن و دُرّ نجف تا شاهمقصود هند و یاقوت مصر. آدم عجیبی بود. چند باری باهم سر این علاقه و معشوقهایش حرف زدیم. چیزی که میان تمام آن ایدههای جذابش شگفتزدهام کرد، این بود که همه تسبیحها را میشکافت و خودش برایشان نخ میزد. گفتم خب این چه کاری است که میکنی! با نگاهی عاقل اندر سفیه به من میگفت تو نمیدانی نخ تسبیح چه اهمیتی دارد... همه این دانههای زیبا و باارزش را که تو زیبا میبینی، اگر نخ ظریف و ضعیفی داشته باشند، با اندک فشاری متفرق و متلاشی میشوند و تمام زیباییشان به باد میرود؛ میشوند دانههای بههم ریخته و نامرتبی که تنها باید مراقب باشی گم نشوند و زیر میز و تخته و داخل سوراخی نروند.
فکر میکنم یک چیزهایی هم در زندگی ما مثل همین نخ تسبیح هستند که چیزهای درهمبرهم زندگیمان را سامان میدهند و دورِ هم، یکدست و منظم جمع میکنند؛ باعث میشوند تمام تکههای خرد زندگیمان باهم باشند و از هم جدا نشوند؛ مثل کانون خانواده که اعضایش را در کنار هم جمع میکند؛ یا ساختار قانون اساسی و حقوق شهروندی برای افرادی که در یک جامعه با هم زندگی میکنند؛ و نماز جماعت در جوامع دینی. دقیقتر که نگاه میکنم، در میان شرایع دینی که ساختار جماعت دارند، نماز جمعه خصوصیاتی شبیه نخ تسبیح دارد؛ مراسمی که در یک روز و یک ساعت، همه مؤمنان و متدینین جامعه را در کنار هم جمع میکند؛ مثل نخ تسبیح، گرد هم میآوردشان؛ یکدست و یکشکل میکند؛ برای شنیدن و صحبت کردن درباره اتفاقات مختلفی که در جامعه افتاده؛ بستری بینظیر برای شنیدن و گفتن و آماده شدن فکری و مذهبی و عقیدتی برای هفتهای که شروع میشود؛ روشن شدن با هدف نظاره به نور خورشیدِ شنبهای که طلوع میکند؛ عین نخ تسبیح، آدمهایی را که شاید در طول هفته از هم فاصله گرفتهاند، دور هم مینشاند؛ چیزی شبیه یک جشن، یک مراسم آیینی، یک دوستی و رفاقت با رگههایی از دین و سیاست و جامعه و خانواده.
شاید آن وقتها معنای کار دوستِ تسبیحدارم را نمیفهمیدم یا حتی در ذهنم با تردید به کارش مینگریستم؛ ولی حالا فکر میکنم نخهای تسبیح، مهمترین قسمت آن دانههای گرد و شفاف هستند. نخهای تسبیح مثل رگهای حیاتی آن تسبیح و خانواده و جامعه دینی هستند؛ نخهایی که نباید هیچ وقت ضعیف و آسیبپذیر باشند؛ تا دانههای باارزش و زیبایش متفرق نشوند و همیشه کنار هم باشند.
به قول رهبر فرزانه انقلاب: «نماز جمعه مثل رشته تسبیح است؛ این مثل یک کانونی است که نور و گرما به سطح جامعه میبخشد».1
منبع:
1ـ بیانات در نهمین گردهمایى سراسرى ائمّه جمعه، ۲۸/۰۶/۱۳۷۲
حجت الاسلام سید احمد بطحایی/
313/60
توجه: انتشار یادداشت و مقالات به معنای تأیید یا ردّ آن از سوی خبرگزاری حوزه نیست.