جمعه ۳۱ فروردین ۱۴۰۳ |۹ شوال ۱۴۴۵ | Apr 19, 2024
کد خبر: 859488
۱۹ مرداد ۱۳۹۸ - ۱۳:۵۳
دوست دارم دمشق

حوزه/ «دوستت دارم دمشق» مجموعه داستان کوتاه با محوریت جنگ سوریه و مدافعان حرم توسط انتشارات کاظمی منتشر شد.

به گزارش خبرگزاری حوزه، کتاب «دوستت دارم دمشق» مجموعه داستان کوتاه با محوریت جنگ سوریه و مدافعان حرم توسط انتشارات کاظمی منتشر شد.

«دوستت دارم دمشق» تلاشی است از نویسندگان جوان برای ایجاد ارتباطی عمیق بین جنگ و باورهای دینی با ادبیات برای همة کسانی که آن را می‌خوانند.

این کتاب شامل ۱۰ داستان از ۱۰ نویسندة جوان و توانا است که به بحران سوریه و پدیدة داعش پرداخته‌اند. داستان‌های این مجموعه از نظر سبک، فرم و زاویة دید گوناگون و متنوعند. داستان‌ها سعی دارند در بستر عاطفی اتفاقات حماسی را روایت کنند و گوشه‌ای از این بحران را نمایش داده و حس همدلی را بپرورانند. زنان محوریت اکثر این داستان‌ها هستند. دمشق و دفاع از حرم، جنگ داخلی سوریه، اسارت زنان و کودکان به دست داعش، مدافعان حرم، مستشاران ایرانی، لشکر فاطمیون و حملة تروریستی داعش به مجلس درون مایة اصلی داستان‌های این مجموعه است.

افسانه گودرزی، سارا اسماعیلی، سیده زهرا طباطبائی، سیده اسماء‌هاشمی، رقیه بابایی، سیده طاهره موسوی، زهرا اخلاقی، زینب بخشایش، صدیقه شاهسون و سیده نفیسه محمدی نویسندگانی هستند که در این مجموعه اثری از آنها منتشر شده است.

برشی از کتاب:

صدای زنگ پیامک ابوذر بلند شد. موبایل را از جیب شلوار جینش بیرون کشید. باز هم همان پیام های همیشگی از شماره های ناشناس:

ای شیردلان و شیرصفتان و ای برادران از راه روح های صادق پیروی کنید چرا که  راهی دیگر برای رستگاری امت مظلوم وجود ندارد!…

بلافاصله پیامک دوم رسید:

خلافت از شما می خواهد که به صف مبارزه کنندگان درآیید و برای بقای دولت اسلامی بپاخیزید… بشتابید به سوی بهشتی که پهنایش از زمین تا آسمان است!…

می خواست در جواب پیامک بنویسد:

بهشت؟ بهشت خود دمشق بود! دمشق قبل از درگیری… دمشق قبل از ورود داعش. بهشت خنده کودکان دمشق بود!…

اما نتوانست. با مشت به در مغازه کوبید. بیرون مغازه رفت و عربده کشید. تفنگش را به سمت آسمان گرفت و بی وقفه شلیک کرد. پوکه های تیر روی زمین می ریخت.

گنجشک ها از روی زمین پر کشیدند. بچه ها همه دست از کار کشیدند و خیره نگاهش کردند. عمو عمران بیرون آمد. نگاهش کرد. حرفی نداشت که بزند. بوی نان سوخته همه جا را گرفت. احمد و عماد چند بسته نان را برداشتند و دویدند.

هنوز چند قدمی برنداشته بودند که صدای قِل خوردن یک بشکه در کوچه پیچید. ابوذر بلند شد. تفنگش را مسلح کرد. پسرهای دیگر نان ها را توی دست گرفتند و بلند شدند. نگاه همه به ته کوچه بود.

کتاب «دوستت دارم دمشق»، مجموعه داستان کوتاه می باشد که در قطع رقعی و به کوشش جمعی از نویسندگان جوان خوش ذوق با محوریت جنگ سوریه و مدافعان حرم است که توسط انتشارات شهید کاظمی روانه بازار شد.

علاقمندان جهت تهیۀ این کتاب می توانند از طریق سایت manvaketab.ir با ۲۰ درصد تخفیف، اقدام کنند.

313/60

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha