جمعه ۳۱ فروردین ۱۴۰۳ |۹ شوال ۱۴۴۵ | Apr 19, 2024
کد خبر: 864080
۲۶ شهریور ۱۳۹۸ - ۱۹:۵۸
قطاری از کلمات

حوزه/ «قطاری از کلمات» کاروان قصه‌های روشن است. قصه‌هایی از متن و بطن زندگی. کتابی که خودِ نوشتن و قصه گفتن می‌شود ماجرا و مساله قهرمانش.

به گزارش خبرگزاری حوزه سید حسین موسوی‌نیا بر کتاب «قطاری از کلمات» نوشتۀ احمد اکبرپور یادداشتی نوشته است که در ادامه می‌خوانید.

عکس، هنر عکاس در یافتن و انتخاب یک قاب زیبا از جهان برای ثبت تصویری منفک از پیرامون قاب است، شعر، پیوند لحظه با معناست برای خلق یک آنِ شور انگیز فارغ و داستان، زندگی است. داستان خود زندگی است.

هر روز ماجرایی دارد و هر لحظه معنایی. زندگی ما هر لحظه اش روایتی است که تقاطع داشته‌ها و نداشته‌های ماست و قصه و روایت در جهان خیال، زندگی و خود ما را می‌برد به جایی که باید باشد جایی که رویا و تخیل آرزویش را دارد. ما با قصه، قهرمانی می‌کنیم که این حس را در زندگی مان تکثیر و تزریق کنیم. ما با قصه آنچه می‌خواهیم را داریم.

مخاطب قصه در یک قرار ناگفته و نانوشته خود را قهرمان داستان می‌پندارد و روحش را و چه بسا جسمش را با ماجرا همراه می‌کند و این است بر گرده قصه و داستان که داشته‌های قهرمان را در روح و جان مخاطب تکثیر کند و نداشته‌های مخاطب را از او بگیرد و امید و راه روشن را به جای آن پیش رویش بگذارد.

«قطاری از کلمات» کاروان قصه‌های روشن است. قصه‌هایی از متن و بطن زندگی. کتابی که خودِ نوشتن و قصه گفتن می‌شود ماجرا و مساله قهرمانش.

این کتاب قطاری که راوی‌اش دست ما را می‌گیرد و کوپه به کوپه جلو می‌برد و آدم‌ها را با زندگی‌شان نشان مان می‌دهد. قصه آدم‌ها را زندگی می‌کند و زندگی آدم‌ها را تبدیل به قصه.

باری در کوپه‌ای با دختر کوچکی که مادرش را از دست داده و معلمی جوانی که قصه می‌گوید و قصه می‌نویسد آشنا  و همراه می‌شویم؛ که معلم دختر را از عالم واقعیت به داخل قصه‌اش می‌کشد و او را می‌نویسد و برای دختر اما قصه تبدیل به واقعیت و زندگی و عاطفه مادری می‌شود و معلم را مادر خود می‌بیند.

معلم می‌نویسد از آنچه دیده از دختر کوچک و آنچه باید باشد را با دانش آموزانش گام به گام می‌سازد. گویی قصه، آدم‌ها را می‌نویسد و می‌سازد.

مرز قصه گفتن و زندگی کردن در این کتابِ صمیمی و پاک، مرز باریکی است که گاهی نویسنده و حتی مخاطب دوست دارد همین مرز باریک را هم نادیده بگیرد و بخواند که قصه همان زندگی است و زندگی چیزی جز قصه‌هایی که ما می‌بافیم نیست.

نویسنده ماجراها را با یک فرم زیبا و منطقی و باورپذیر که از خود قصه گویی گرفته، به هم گره می زند و هیچ ماجرایی را منفرد رها نمی‌کند. مثلا وقتی پدر دختر کوچولویی که در کوپه ی قطار روایت کرده، شب برای دخترش قصه می‌گوید. قصه ی دختر کوچکی که در پارک کنار پیرمردی تنها می‌نشیند و با او انس می گیرد و زمانی که دختر از آن شهر می رود قول می‌دهد که برای پیرمرد نامه بنویسد و هیچ وقت انتظار آن پیرمرد برای دریافت نامه ای از سوی دختر به سر نمی‌آید تا این که از دنیا میرود ، نویسنده این قصه که پدر دختر از روی کتابی برای دختر کوچکش روایت شده با زندگی واقعی معلم پیوند می دهد آنجا که: همان معلم نویسنده که در کوپه قطار با دختر کوچک آشنا شده وقتی برای پرس و جوی وضعیت کتاب های داخل کتاب فروشی می‌شود، فروشنده می‌گوید، خانم نویسنده، دختری برای شما و کتاب تان نامه‌ای فرستاده. و می‌فهمیم که نامه از سوی همان دختری که داخل پارک با پیرمرد انس گرفته برای معلم ارسال شده  و آنجا ادامه قصه‌ای که پدر برای دختر تعریف کرده تا شب آرام بخوابد در واقعیت ساخته و روایت می‌شود.

یعنی نویسنده به زیبایی و با شیوه‌ای نرم ، مرز بین قصه و زندگی را بر می‌دارد و شما هر دو را حاضر و موثر می‌بینی. هم قصه را و هم زندگی را،  و شخصیت‌ها به درستی برای تولید معنا نقش‌های خود را بازی می کنند. دختر کوچکی که مادرش را یعنی کسی که بچه را باقصه آرام می‌کند و می‌خواباند از دست داده و حالا با معلمی که قصه می‌نویسد آشنا می‌شود و آرزو می‌کند که او مادرش باشد.

آن که قصه می گوید و قصه می‌آورد پیام آورده و پیام رسان است، او مادر است. آرام می‌کند و هدایت می کند. آن که قصه می‌گوید و می‌نویسد هادی و پیامبر است.

و یا در ماجرای عمه مهوان و شوهرش که بچه دار نمی‌شدند و قباد را به فرزندی گرفته‌اند و اکنون سال هاست که قباد به خارج سفر کرده و شوهرِ عمه مهوان هم ناپدید شده، آنجا هم نویسنده با زیبایی تمام و با یک طراحی نرم و دوست داشتنی ، نوجوانی را خلق کرده که بیش از زندگی واقعی و درس و مشق منجمد کننده ذهن و کُشنده تخیل، به قصه خواندن و قصه نوشتن علاقه دارد. این نوجوان کسی است که از طرف عمه مهوان برای قباد نامه می‌نویسد و این پسر بیش از تعامل با دیگران و بیش از زندگی در چارچوب تعیین شده مدرسه و خانواده، هزارتوی خودش را دارد و با تخیلش زندگی می‌کند. قصه خودش را می‌نویسد و آن را زندگی می‌کند.

او می‌گوید برای من پیرها مثل کتاب هستند و هر دوست تازه برایم یک کتاب جدید است.

در نظام آموزشی مرسوم پدر نیز مانند دیگران فکر می‌کند فرزنش بیمار است و برای این مدل زندگی می‌خواهد او را به شهر و دکتر ببرد و گناه پسر این است که رویا دارد و با تخیلش دنیایی رویایی برای خود ساخته است. او با نوشتن قصه، روشی برای بیان دلتنگی‌های خودش و عمه مهوان برگزیده.

و در اوقات و احوالش خیال و زندگی مرتب مانند رفت و برگشت موج و نسیم، در ساحل و دشت به ساحت هم رفت و آمد دارند.

نوجوانی که از نظر دستگاه تحلیلی خشک و بسته و محدود آموزش مَدرَسی، باید فقط درس و مشق‌هایش را انجام دهد، به تشخیص پدر، بیمار است ولیکن او زندگی و دنیای خودش را دارد و رویاها و آرزوهایش را زندگی می‌کند.

ویژگی بارز کتاب «قطاری از کلمات» به رسمیت شناختن ذهن و تخیل کودک و نوجوان است، یعنی آن چیزی که گاهی همه زندگی یک کودک یا نوجوان است را ارزشمند و موثر و سازنده تلقی می‌کند.

برای یک کودک هر چه در پیرامونش هست واقعیت دارد و واقعیت را آنچه و آنگونه که می‌فهمد می‌شناسد.

 قصه وارد زندگی راوی می‌شود و او سررشته کار را دست می گیرد و از نخ رویا و تخیل برای خودش تنپوشی می‌بافد که آرزویش دارد و از داشتنش لذت می برد.

وجه دیگر کتاب حرکت اصلاحی قصه است در جهان واقعیت که نویسنده با شیوه‌ای دل‌نشین و خوش‌ساخت، قصه را مصلح اوضاع معرفی می‌کند. آنجا که راوی تنها امید و پناه ارتباط عمه مهوان با پسرش اقبال می‌شود که سرنوشتی نامعلوم دارد و کم‌کم این خود راوی است که در جای اقبال می نشیند تا روح و روان عمه مهوان آرامش گیرد و یا جایی که دختر کوچکی که مادرش را از دست داده و رنگ و بوی مادر را در معلم قصه‌نویس و قصه‌گو در می‌یابد و قصه واقعیت و خیال را در زندگی آنها به پیوند عاطفی می‌رساند. همه اینها، کتاب «قطاری از کلمات» را به عنوان یک کتاب شاخص و ارزشمند از منظر فنی و محتوایی و فرهنگی به مخاطب معرفی می‌کند.

وقتی صحبت از اثر تالیفی می‌شود، منتقد و کارشناس از مولفه‌ ایرانی بودن و ایرانی نوشتن می‌گوید و می‌نویسد ولی مساله مهم این است که، آنچه مقدم بر گفتن و نوشتن با صفت ایرانی است، ایرانی زیستن است ایرانی اندیشیدن است. لذا هنرمند و از میان رشته‌های هنری ، هنر روایت گری جهان و زندگی ، بیش از هر چیز به زیست فرهنگی و آن هم فرهنگ خویش نیازمند است. هنرمند مولف تا با فرهنگ میهن خود مانوس نباشد و از ذخیره‌های آن بهره نبرده باشد، اثرش مایه‌ای از ایرانی بودن را عرضه نخواهد کرد.

313/60

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha