پنجشنبه ۹ فروردین ۱۴۰۳ |۱۷ رمضان ۱۴۴۵ | Mar 28, 2024
بیانیه گام دوم انقلاب

حوزه/ نشست علمی «جایگاه علوم عقلی درگام دوم انقلاب»، با حضور و سخنرانی حجج اسلام والمسلمین خسروپناه و پارسانیا برگزار شد.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری حوزه، نشست علمی «جایگاه علوم عقلی در گام دوم انقلاب» امروز در مجمع عالی حکمت اسلامی و در ذیل همایشی با عنوان «جایگاه حکمت اسلامی در انقلاب اسلامی» برگزار شد.

در ابتدای این نشست علمی حجت‌الاسلام والمسلمین سیداحمد غفاری، عضو هیئت علمی مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران، به عنوان دبیر این نشست در سخنانی گفت: امام خمینی(ره) و رهبر بزرگوار انقلاب به صراحت از تأثیر حکمت اسلامی در پیدایش انقلاب سخن فرموده‌اند؛ لذا بررسی این موضوع برای تحقق بیانیه انقلاب بسیار مهم است.

حجت‌الاسلام والمسلمین غفاری با بیان اینکه تقابل جدی میان عقل در مدرنیته و غرب با عقل در فرهنگ و اندیشه اسلامی وجود دارد، تصریح کرد: بنیاد همه فاصله‌ها میان دو تمدن غربی و اسلامی ریشه در همین تعریف دارد و امتداد تمدن اسلامی و غربی هم در این راستا قابل تحلیل است.

وی با بیان اینکه در تبیین رهبری دلالت‌های روشنی وجود دارد، بیان کرد: ایشان فرمودند انقلاب ناشی از یک عقلانیت بود؛ این طور نبود که مردم بی‌حساب و کتاب به خیابان بریزند و رژیمی را ساقط کنند.

حجت‌الاسلام والمسلمین تصریح کرد: به تعبیر رهبر انقلاب، بنابراین عقلانیت گاهی منشأ چنین تحولات عظیمی است؛ انقلاب بیش از آنکه دلالت‌های مطابقی خود را در عرصه سیاست و اقتصاد به نمایش بگذارد، صراحت بیشتری در بعد عقلانی و و معرفتی دارد؛ لذا در بیانیه گام دوم خودآگاهی نسبت به این معرفت از اهمیت زیادی برخوردار است.

وی با اشاره به یکی از بندهای سند الگوی پیشرفت، تصریح کرد: کمک به حکمیت بین‌المللی از جمله بندهای سند الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت است که هیچ تفاوتی با رویکرد غربی در پیشرفت ندارد و با فرهنگ اسلامی ناسازگار است؛ سندی که البته هم‌اکنون در دست بررسی از سوی نخبگان در حوزه و دانشگاه و نهادهای علمی و پژوهشی است.

در ادامه حجت الاسلام والمسلمین پارسانیا و خسروپناه به ارایه مباحث خود پرداختند که مباحث آنها را در ذیل می خوانید:

حجت الاسلام والمسلمین خسروپناه:

تمدن سازی نیازمند ساختار سازی است

حجت‌الاسلام والمسلمین عبدالحسین خسروپناه، معاون علوم انسانی و هنر دانشگاه آزاد اسلامی در این نشست گفت: در این راستا سه دسته نظریه در طول یکدیگر داریم؛ دسته اول نظریات انتزاعی و فلسفه محض است، مانند نظریات هستی‌شناسی، انسان‌شناسی، دین‌شناسی و معرفت‌شناسی که از آن به نظریاتی می‌رسیم که به نظریات ایدئولوژیکی و انضمامی شهره هستند؛ مثلاً نظریه معنویت اسلامی، عدالت اسلامی، مالکیت اسلامی.

مرحله سوم نظریات ساختاری و کاربردی است که معمولاً از آن غفلت می‌شود؛ تاکنون فلسفه محض را می‌دانیم چیست و حتی فلسفه مضاف هم جای خود را پیدا کرده و به فلسفه عدالت، امنیت و ... پرداخته شده است، ولی به دسته سوم یعنی نظریات کاربردی کم‌توجهی شده است؛ یعنی به مسائلی مانند ساختار بانک، بیمه، فضای مجازی و پوشاک.

زندگی مردم با نظریه رئالیسم معرفتی و حتی با نظریه عدالت، امنیت و مالکیت هم درگیر نیست بلکه با ساختار مالی بیمه و بانک درگیر هستند، گاهی نظریه تعلیم و تربیت داریم و گاهی نظریه ساختار تعلیم و تربیت که در میان مردم عینیت دارد که معمولاً از نظریات کاربردی غفلت شده است؛ بیانیه گام دوم مبتنی بر نظریه نظام انقلابی است که سه رکن دارد؛ خودسازی، جامعه‌پردازی و تمدن‌سازی؛ در ذیل این سه رکن، نظریه معنویت، آزادی، عزت، مقاومت، پیشرفت، استقلال و ... است.

عمده مباحث رهبری در بیانیه مبتنی بر نظریات دسته دوم است. بنده با شناختی که از منظومه فکری امام(ره) و رهبری و استادان دیگر دارم، حکمت اسلامی جایگاه خوبی در نظریات دسته اول یافته است.

نظریات پیشرفت ایشان کاملاً مبتنی بر مبانی حکمی است، آنچه بر زمین مانده و باید با کمک فقاهت و حکمت به آن برسیم این است که نظریات دسته اول و دوم را در تبیین ساختارها به کار بگیریم؛ یعنی رسیدن به بانکی که مبتنی بر اجیر بودن و دولة بین الاغنیاء و ربوی نباشد.

ساختار اقتصادی لیبرالیسم معتقد به اجیر کردن افراد است؛ این تفکر معتقد است که باید ۹۵ درصد سرمایه جامعه در اختیار ۵ درصد باشد و مابقی مردم اجیر این چند درصد باشند که این روش در آمریکا و انگلیس  در حال اجراست و محصول آن کارتن‌خوابی و فقر ۴۵ درصد مردم آمریکا است یا در مارکسیسم و سوسیالیسم هم ۹۵ درصد اجیر دولت هستند که در کشورهای اروپای شمالی در حال اجراست.

در کشور ما ساختار ترکیبی برگرفته از لیبرالیسم و سوسیالیسم است، در حالی که هیچ کدام از آن‌ها هم نیست؛ لذا اگر لیبرالیسم به نئولیبرالیسم می‌رسد ناشی از تحول فلسفی آنهاست و این تحول در ساختارهای آن‌ها هم رخ می‌دهد؛ اگر بخواهیم به پیشرفت و تمدن اسلامی برسیم و گام دوم انقلاب را طی کنیم باید بسیج نخبگانی در ایجاد ساختارهای مبتنی بر ایدئولوژی اسلامی شکل دهیم نه اینکه ترکیبی از ایسم‌های دیگر را بگیریم.

در فقه اجیر شدن حرام است و یا کراهت دارد و افراد باید مولد باشند؛ ساختار سوسیالیستی و لیبرالیستی بر اساس اجیر شدن سرمایه‌داران و دولت است، ولی فقه می‌گوید اجیر نباش و مولد باش؛ البته ممکن است گفته شود که با این پیشرفت صنعتی آیا می‌توان ساختار را تغییر داد؟ البته اگر مانند شورای نگهبان عمل کنیم در زمین بازی لیبرالیست‌ها حکم می‌دهیم، ولی اگر مبانی انتزاعی، انضمامی و احکام فقهی و مقاصد شریعت را بگیریم می‌توانیم با آن ساختار بسازیم.

مثلاً در خودروسازی دو شرکت داریم که ترکیبی از دولتی و سرمایه‌داری است؛ گفته می‌شود اگر واردات آزاد شود ۵ هزار کارگر این دو شرکت بیکار می‌شوند ولی از آن سمت قیمت هم دست خود آنان است؛ لذا مردم مجبورند ماشینی مثل پراید را ۵۰ میلیون بخرند، در حالی که براساس فقه، قیمت‌گذاری باید با دولت باشد؛ براساس احکام فقهی، باید مولد باشیم؛ بنابراین اگر تنها در ساختن لنت که دستگاهی با ۲۵ میلیون تومان هزینه نیاز دارد، ده‌ها هزار کارگر در بحث تولید لنت مشغول شوند و اجیر این شرکت‌ها نباشند، خودرو دقیقاً از سوی مردم و مبتنی بر فقه و عدالت اقتصادی تولید خواهد شد و پیوند دنیا و آخرت رقم می‌خورد.

گوهر مدرنیته اومانیسم است که در دو معنای سوبژکتیو و سکولاریسم تجلی یافته است و این دو در هم تنیده هستند. معرفت اومانیستی با عمل و اراده اومانیستی همراه و پیوسته هستند و به همین دلیل تقدم و تأخری ندارند و سر از نسبیت‌گرایی در آورده‌اند.

اگر بخواهیم در گام دوم انقلاب کاری بکنیم باید فعالیت در دسته اول کمتر و بیشتر به بحث ساختارها بپردازیم، زیرا تا ساختارها شکل نگیرند تمدنی ایجاد نمی‌شود، البته مبنای ما عقلانیت اسلامی است و معرفت بر اراده و عمل مقدم است، ولی عمل مبتنی بر معرفت الهی در مرحله بعد تأثیرگذار بر معرفت هم هست، یعنی حکمت نظری بر عملی مؤثر است و حکمت عملی هم موجب تقویت حکمت نظری می‌شود.

حجت الاسلام والمسلمین پارسانیا:

فاصله میان فقه و قانون سطحی از عقلانیت است که نیازمند ساختارهای خود و نظام تعلیم و تربیت مخصوص به خود است

حجت‌الاسلام والمسلمین حمید پارسانیا، عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی، در ادامه این نشست گفت: انقلاب اسلامی به یک انقلاب سیاسی محدود نمی‌شود، گفت: انقلاب صرفاً اقتصادی و ناظر به بخشی از نهادهای اجتماعی نبوده بلکه همه جانبه است و شکل تمدنی دارد.

انقلاب اسلامی، انقلاب فرهنگ و تمدن اسلامی، تکبیر و توحید بود، و بعد از دو یا سه قرن هجوم فرهنگ غرب بر این کشور این انقلاب نقطه عطفی در برابر این فرهنگ بود؛ قاعدتاً یکی از وجوه تمایز فرهنگ و تمدن اسلامی اگر اصلی‌ترین نگوییم نحوه رویکرد فرهنگ اسلامی به عقل و عقلانیت است.

جهان مدرن را با نوع نگاه به عقل و مواجهه با علوم عقلی می‌شناسیم؛ ماکس وبر خصوصیت جهان مدرن را با نوع عقلانیت می‌شناساند و می‌گوید جهان مدرن با غلبه عقلانیت ابزاری شکل گرفته است. عقلانیت ابزاری لوازم زیادی دارد؛ یکی از تأثیر این عقلانیت در علم جدید و دانش تجربی است؛ آنها هرچه را خصوصیت آزمون‌پذیری نداشته باشد می‌گویند که علم نیست و عقلانیت، معطوف به هدف و اغراض دنیوی در دسترس بشر در این عالم است.

از این دید عالم، موجودی بی‌جان است که برای تسخیر انسان بر آن آفریده شده است؛ همچنین جدایی علم از ارزش از دیگر لوازم این نوع عقلانیت است و این عقلانیت در مورد گزاره‌های متافیزیکی و ماورایی موضعی ندارد و آن را علم نمی‌داند. علم حاصل این عقلانیت و تقسیم‌بندی‌های این نوع عقلانیت، مرجعیت جهانی دارد؛ ده دانشگاه برتر جهان مانند کمبریج، مرجعیت داشتن برای معنای علم و هنر را برای خود تعریف کرده‌اند تا اقتدار عقلانی و علمی خود را حفظ کنند.

اگر انقلابی در برابر این سلطه جهانی و گسترش نفوذ سیاسی این عالم شکل گرفته و قرار است، به هویت فرهنگی و تاریخی خود باز گردد باید مبتنی بر عقلانیت خود شکل بگیرد و بتواند این عقلانیت را در نهادهای علمی و سازمان‌های اجتماعی خود نهادینه کند.

حتماً معرفت و عقلانیتی در پشت این انقلاب بوده است؛ دنیای امروز بسیار در هم تنیده هستند و مرزهای سیاسی تا حدودی رنگ خود را از دست داده‌اند؛ بنابراین اگر دنبال تداوم آن در ۴۰ سال دوم هستیم ابتدا باید هویت خود را روشن کنیم.

آسیب موجود در فضای انقلاب این است که خودآگاهی ما نسبت به خودمان کمرنگ است، عقلانیت مدرن چند نقطه عطف دارد؛ اولین آن روشنگری است و ویژگی آن این بود که پیوند خود را با عقل شهودی و وحیانی و نقل مبتنی بر شهود از دست داد که از آن به عنوان اسطوره‌زدایی از علم یاد کردند و کتاب مقدس و کلیسا مرجعیت خود را از دست داد، ولی عقل نوری است که قرار است انسان و جهان را روشن کند.

ویژگی دیگر عقل بعد از دکارت آن است که خودبنیاد می‌شود و عقل، سوژه‌بنیاد و به فاعل شناسای خود برمی‌گردد؛ عقل عینک چشم کسی است که می‌بیند نه نوری که با آن باید چیزی دیده شود؛ عقل جهان را صورتگری می‌کند و سایه عقل بر عالم می‌افتد اما سایه عقلی که مربوط به انسان است.

بعد از آن هم رویکردهای عقلی در غرب، نئوکانتی، عقل بیناذهنی و فرهنگی  و تاریخی شد؛ عینکی شد که مربوط به انسان بود ولی در تاریخ دگرگون می‌شد و عقل جنبه سیال می‌داد در حالی که در دوره کانت یک ثباتی داشت.

این نوع عقل، محصول کنش‌های انسانی است، به تدریج با پدیده مرگ سوژه مواجه می‌شویم و عقل کاملا امری عرفی، این جهانی و سکولار می‌شود؛ عقل چیزی را نمی یابد بلکه می‌سازد و فرم می‌دهد و خودش هم برساخته است.

وقتی عقل تغییر معنا داد جایگاه علم هم عوض می شود؛ علوم عقلی و محض با این فرض دچار تحولاتی می‌شوند و جهان اسلام کاملا در بحث عقلانیت هویت دیگری دارد که در تاریخ ما زنده هست، ولی با چالش‌های جدی در نهادهای علمی ما مواجه است و قاعدتاً باید عقلانیت متناسب با این فرهنگ خودآگاهانه، شفاف و روشن شود و پیامدهای آن نیز بازسازی شود.

در فلسفه صدرایی هم معتقد هستیم که عقل انفعال ندارد و فاعل است؛ در روایات اسلامی، عقل مانند چراغ و نور است و خوب و بد و جهان با آن شناخته می‌شود نه اینکه خوب و بد ساخته و تولید شود؛ در انسان دو قوا وجود دارد یکی قوه عماله و دیگری علامه؛ وقتی ادراک نظری عقل حاصل شود و بعد عملی هم همراه اندیشه و نظر او بود انسان کامل خواهد شد و برعکس اگر انسان به مقداری که می‌داند عمل نکند از عقلش بهره نبرده است. سکوت، گوش کردن و یافتن حقیقت و عمل کردن به تبعیت از آن سبب ازدیاد عقل است. اگر عمل در پی عقل نظری نباشد، عقل اسیر هوای نفسانی او خواهد شد.

در عقلانیت مدرن به سمت تقدم عقل بر اراده پیش می‌رویم که عکس جهان اسلام است؛ در فرهنگ اسلامی، انسان در عقل، حقیقت انسانی خود را می‌یابد ولی در غرب، عقل و علم ساخته می‌شود لذا جهان اسلام باید از سیطره و تسلط این نوع علم و عقلانیت خود را بیرون بکشد گرچه قرار نیست از صفر شروع کنیم، زیرا حوزه و عالمان با وجود همه این هجوم‌ها هویت خود را حفظ کردند و انقلاب هم با همین هویت یعنی ارتباط مردم با عالمان رخ داد.

متافیزیک در جهان اسلام علم است؛ بر این اساس، اخلاق و فقه هم علم است البته در جهان اسلام در مواجهه با عقل و نقل تکثراتی وجود دارد ولی آنچه در فرهنگ شیعه و در شخص امام متجلی بود رابطه عقل با وحی است.  در این نگاه عقل قوه مجرد مستقل از انسان هم هست.

در دوره کانت ما دانشی به نام متافیزیک نمی‌توانستیم داشته باشیم و شیرازه علوم عقلی مستقل از هم فروپاشید؛ او متافیزیک را چیزی جز معرفت‌شناسی نمی‌دانست، یعنی ما علوم عقلی نداریم؛ البته او احکام عقل عملی را بیان کرده و عقل نظری و عملی او شبه متعالی است، ولی بعد از او این رویکرد شبه متعالی هم از عقل گرفته شد.

اگر انقلاب قرار است در فرهنگ خود مستقر باشد نمی‌تواند در ذیل تعاریف مدرن عقل و علم قرار بگیرد؛ اگر انقلاب به برکت قیام مردم ساختارهای دنیای سیاسی مدرن را بهم ریخت باید ساختارهای معرفتی جهان مدرن را هم بهم بریزد و ساختارهای متناسب با خود ایجاد کند؛ فرهنگ و تمدن اسلامی بر محوریت توحید است لذا نمی‌تواند بر مبنای تقسیم بندی غربی از علم و عقل استوار شود.

اگر حوزه بپذیرد که فقه و اصول و تفسیر و ... هیچ کدام دانش نیستند بلکه موضوعی برای علوم هستند و اگر علم می‌خواهیم باید به دانشگاه برویم تا این موضوعات را هم بشناسیم که متأسفانه کما بیش این حرف‌ها در حوزه هم وجود دارد در این صورت این علوم صرفاً موضوعی برای علوم و بازی در زمین معرفتی غرب خواهد بود؛ انقلاب اسلامی تقسیم‌بندی خودش را نسبت به علوم دارد و در ۴۰ سال دوم انقلاب یکی از مواردی که باید در سطح راهبری راهبردی علم مورد توجه باشد خودآگاهی نسبت به این مسئله و بازسازی مرجعیت علمی برای این نوع عقلانیت است.

اگر تمدنی فرهنگ خود را از دست بدهد جسم بدون روح است؛ در سطوح عقلانیت ابتدا باید عقلانیت متعالی شکل گرفته و به دنبال آن ساختارهای متناسب با نظریات ایجاد شود البته فعالیت‌های اجتماعی، به گونه‌ای است که فرهنگ آن در میان مردم پذیرفته شود؛ لذا سطوح از عقلانیت باید نوعی تحقق فرهنگی پیدا کند تا به نتیجه برسد.

معرفت و نظریه باید در حوزه فرهنگ عمومی و در میان مردم جامع عمل و تحقق به خود بگیرد و در میان مردم نهادینه شود و ساختارها متناسب با آن تنظیم شود؛ فقه حکومتی مدیریت این کار را بر عهده دارد که یک لایه آن استنباط قواعد کلی را دارد، ولی تا بخواهد به قلمرو اجرا برسد نیازمند دانش‌های دیگری است؛ یعنی فاصله میان فقه و قانون سطحی از عقلانیت است که نیازمند ساختارهای خود و نظام تعلیم و تربیت مخصوص به خود است و سیستم بیرونی نمی‌تواند متولی آن باشد.

انتهای پیام 

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • طلبه IR ۱۲:۳۵ - ۱۳۹۸/۰۷/۰۵
    0 0
    غلط املایی