پنجشنبه ۹ فروردین ۱۴۰۳ |۱۷ رمضان ۱۴۴۵ | Mar 28, 2024
حجت الاسلام و المسلمین احمد مبلغی

حوزه/ مقام معظم رهبری شیوه‌های گوناگونی را در شناخت لحن روایی در پیش گرفته‌اند که یک مورد آن این‌که فقیه باید فضای عمومی احادیث را فراروی خود از رهگذر مراجعه به همه احادیث خلق کند. از نظر ایشان در زمینه فقه الحدیث می‌باید ما پیشاپیش و پیش‌تر احادیث باب را ببینیم. حتی آن احادیثی که ضعیف هستند.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری حوزه ، حجت الاسلام و المسلمین احمد مبلغی در دومین نشست علمی از سلسله نشست های پژوهشی موسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی قم که در موسسه عالی فقه و علوم اسلامی و با حضور جمعی از طلاب سطوح عالی، با موضوع روش شناسی اجتهادی مقام معظم رهبری در درسنامه غناء برگزار گردید، ضمن تاکید بر اهمیت روش شناسی اجتهاد فقیهان بزرگ گفت: روش‌شناسی از ضرورت‌های مؤکد در حوزه‌های علمیه برای پیگیری است و فواید بی‌شماری از جنبه‌های مختلف دارد.

وی با ارائه تعریفی از روش شناسی در اجتهاد به بیان چیستی این علم پرداخت و افزود: براساس این تعریف روش فقهی عبارت است از چارچوب دادن، فعال کردن و مؤثر قرار دادن عمل استنباط و ارکان آن از رهگذر ایجاد و اتخاذ نگاه‌ها و رویکردها و زاویه‌های دید ویژه از یک طرف تکیه کردن بر معلومات اقوال و قرائن خاص از طرف دیگر و بکارگیری تکنیک‌های مؤثر در استنطاق نصب و ایجاد هماهنگی بین مصادر از طرف سوم و چگونگی تنظیم و ترتیب حرکت در استنباط و چینش اجزای مختلف آن از طرف چهارم است.

عضو خبرگان رهبری ادامه داد: اگر فقیه دارای روش بود این روش او می آید که چارچوب بدهد، فعال کند و مؤثر قرار دهد عمل استنباط او را. به این منظور چهار جنس در روش استنباط به کار گرفته می شود: اول، نگاه‌ها و انگاره‌ها و رویکردها و زاویه‌های دید مختلف فقها؛ دوم، معلومات اقوال و قرائن ویژه؛ سوم، تکنیک هایی که کارویژه آن‌ها استنطاق نص است. یعنی نص را به سخن گفتن وامی‌دارد و همچنین ایجاد هماهنگی ویژه و تنسیق بین مصادر؛ چهارم، تنظیم و ترتیب حرکت استنباط این‌که چگونه در طول امل استنباط حرکت می‌کنید و از کجا به کجا در طول عمل استنباط می‌روید و درنهایت چگونه از عمل استنباط خارج می‌شوید. این چهار مورد را می‌توان مؤلفه‌های روش استنباط دانست.

این استاد حوزه با بیان این که روش‌شناسی که در این جلسه بررسی می شود معطوف است به فقه یک فقیه قدرتمند، دارای نگاه‌های اجتماعی، سیاسی و فرهنگی، گفت:‌ در پرداخت به روش‌شناسی اجتهاد مقام معظم رهبری که فقیه مغتنمی از حیث فقاهت برای حوزه‌های علمیه هستند می‌باید این تعریفی را که عرض کردم از این زاویه می‌خواهم وارد شوم و ارکان عملیات استنباط که بستر اون مؤلفه‌های روشی است یعنی این مؤلفه‌های روشی می آیند روی بستر قرار می‌گیرند، باید این تعریف را ذکر کرد و توضیحات و تبیینات تمهیدی را بهشان پرداخت تا بشود به یک نتیجه‌ای برسیم.

رئیس مرکز تحقیقات اسلامی مجلس شورای اسلامی ادامه داد: ارکان عملیات استنباط عبارتند از یک فقه و نص شامل: رکن اول) فقه‌القرآن با فقه الحدیث خود فقه الحدیث. پس این یک رکن. رکن دوم) فقه الموضوع است. فقه الموضوع یعنی کوشش فقیهان در محیط استنباط برای شناخت موضوع به عنوان بخشی از عملیات استنباط. افرادی هستند که فقه الموضوع ندارند و این یک ضعف است و افرادی هم هستند که فقه الموضوعشان ضعیف است و این هم به نحوی ضعف حساب می‌شود. بعضی‌ها می‌گویند فقیه را با موضوع چکار! آن مصداق است، نه موضوع! اگر موضوع را بلد نباشی چه جور و حکم چه چیزی را می‌خواهی استخراج کنی؟ رکن سوم) فقه الآراء و الاقوال است. اجتهاد در قول اصلاً بخشی از اجتهاد است. اجتهاد در اقوال علم یعنی این که فقط تو نیستی که اجتهاد میکنی بلکه شما در یک سلسله هستی در یک محیطی هستی که عالمانی آمده‌اند و زنجیره‌هایی از اقوال و آراء شکل گرفته است. علم نتیجه آن آراء و اقوال و آن نظریات و مبانی است که وجود دارند. انسان را گریزی نیست از این‌که آراء فقیهان را بداند. زیرا از آراء فقیهان می‌خواهیم استفاده ابزاری و آلی بکنیم یعنی در آینه آراء آن‌ها خیلی از حقایق شریعت منعکس شده. علم هم که تاریخی است و شما در قرن چهاردهم تاریخ شمسی ایستاده‌اید و از چه رهگذری می‌خواهید به علم برسید؟ باید آراء و اقوال را ببینید این می‌شود فقه و اقوال فقه‌اللغه یعنی باید لغت‌های وارد در حدیث را ما بدانیم. این رکن چهارم بود. رکن پنجم) فقه و سیر و المرتکزات و اعراف است. شما باید سیرها را و مرتکزات را و اعراف را بشناسید. رکن ششم) فقه التطبیق هست. منظور، تطبیق قواعد مختلف است که در قواعد استنباط وجود دارد. آن فقاهت فقیه، آن مهارت فقیه که چگونه و با چه میدانی و کجا تطبیق انجام می‌دهد. این خودش یک رکن است که برای فقهای مختلف، متفاوت است.رکن هفتم)فقه التاصیل است که در علم اصول و علم رجال استفاده می شود. رکن هشتم) و آخرین رکن هم می‌شود فقه الترتیب. ترتیب یعنی ترتیب دادن، به حرکت درآوردن و این‌ها را در ارتباط با هم به‌مثابه اجزای یک درخت، یک حرکت مستمر عمل استنباط قرار دادن است.

 عضو خبرگان رهبری یادآور شد: اهمیت روش‌شناسی فقه مقام معظم رهبری این است که وقتی آدم این کتاب غنا را مطالعه می‌کند احساس می‌کند که در این ارکان هشت‌گانه نگاه‌ها دیدگاه‌ها و رویکردهای بدیع و دقیقی به چشم می‌خورد که برای حوزه‌های علمیه قابل استفاده است. هم بدیع است هم دقیق است و هم قابل آموزش دادن است و قابل پیگیری کردن. این چند خصلت را می‌شود  برای روش ایشان ذکر کرد.

وی افزود: از فقه الحدیث شروع می‌کنیم به این دلیل که اهمیت دارد. قاعدتاً اگر فرصت می‌بود و فرصت داشتیم باید فقه‌القرآن ایشان را هم می‌گفتیم. فقه نصوص فقط فقه الحدیث نیست فقه القرآن هم هست. منتها به‌عنوان یک نموذج و یک نمونه مواردی را عرض می‌کنم. در این جلسه بر فقه الحدیث ایشان تمرکز می‌کنیم. ایشان وقتی به احادیث می‌رسند تأملات ویژه‌ای دارند و و ابتکارات قابل توجه. برخی به شکل سراسیمه وار یک حدیث را روایت می‌کنند و روشی برای برای شناخت آن ندارند. این‌چنین پرداختنی به حدیث اساساً فقه الحدیث نیست. اما کسانی دارای عناصری از روش هستند که آن‌ها به حدیث می‌توانند توجه عمیق فقیهان را معطوف بدارند. حالا چند مکانیزم و عنصر در روش فقه الحدیثی مقام معظم رهبری هست که قابل‌توجه است: اول) لحن القول شناسی حدیث. لحن القول، فهوایی است که برای قول وجود دارد و تنها از رهگذر تامل شناخته می شود. بلااستظهار است. همه مردم قول را می‌فهمند. اما لحن القول عبارتست از یک مضمونی که برای قول وجود دارد ولایمکن ان وصول جز با دقت و تامل بدست نمی آید، شناسایی نمی‌شود .

استاد حوزه علمیه قم بیان داشت: مقام معظم رهبری شیوه‌های گوناگونی را شناخت لحن روایی در پیش گرفته‌اند که من فقط به یک مورد اشاره می‌کنم و آن این‌که فقیه باید فضای عمومی احادیث را فراروی خود از رهگذر مراجعه به همه احادیث خلق کند. از نظر ایشان در زمینه فقه الحدیث می‌باید ما پیشاپیش و پیش‌تر احادیث باب را ببینیم. حتی آن احادیثی که ضعیف هستند. آن‌ها را هم ببینیم. مجموعه این‌ها روایت فراروی خودمان قرار بدهیم تا به فضای عمومی حاکم بر این احادیث دست پیدا کنیم به بیان دیگر از جمله عناصر فعال روشی در نگاه معظم‌له در حوزه فقه الحدیث عنصر قرائت همه روایات وارده در مسئله با هدف تکوین فهم و تلقی از رهگذر دستیابی به فضای عمومی حاکم بر احادیث میسر است. پس چند تا کار باید انجام دهیم. همه احادیث را در مقابل خود قرار دهیم این احادیث را قرائت کنیم، مرور کنیم تا از رهگذر این‌ها فضای کلی حاکم بر این‌ها به دست بیاید و این فضای کلی به ما فهم و تلقی بدهد. چون ما به‌هرحال می‌خواهیم از روایت فهم و تلقی پیدا کنیم. این فهم و تلقی کلان را باید بالاخره بگیریم احادیث را در مقابل خود قرار دهیم آن‌ها را قرائت کنیم. قرائت با تأمل مقصود است، تا به فضای حاکم بر این احادیث دست پیدا کنیم و درون این فضای حاکم و در مواجهه با این احادیث باید فهم و تلقی را تکوین کنیم. پس یک اصل مطرح در روش ایشان لحن القول شناسی بود.

وی اضافه کرد: قاعده دوم بهره‌گیری از قاعده مناسبات حاکم بر سؤال و جواب در روایات. یکی از راه‌های فهم محتوا توجه به سوالاتی است که در ابتدای احادیث از سوی اصحاب یا هر سائلی دیگر ارائه شده است و امام با توجه به این سوال پاسخ ارائه کرده است. بی‌توجهی به سوال یا بی‌توجهی بر مناسبات حاکم بر سؤال و جواب باعث می‌شود که ما به مضمون حدیث دست پیدا نکنیم و یا از ظرائف و دقائق نهفته در حدیث بازبمانیم. ایجاد این مناسبات براساس دو قاعده می‌تواند استوار گردد. پس تا اینجای بحث این شد که ما همین‌طور که مناسبات حکم و موضوع داریم، یعنی با برقراری توازن و تناسب بین موضوع و حکم به تنقیح موضوع و به دایره واقعی موضوع دست پیدا می‌کنیم، می‌باید یک یک قاعده دیگری را هم اضافه کرد و این قاعده در فقه مقام معظم رهبری در غنا تبلور پیدا کرده است و آن قاعده ایجاد مناسبات بین سوال و جواب است اکثر روایات آن‌ها دارای سوال هستند خب این سوالات را ما محل اجتهاد چندان قرار نمی‌دهیم.

حجت الاسلام والمسلمین مبلغی ادامه داد: اگر به این سوالات توجه کنیم و از سوال به جواب بیاییم و از جواب به سمت سؤال برویم و یک مناسباتی را بین این‌ها براساس یک قواعدی برقرار کنیم مضمون حدیث برای ما به‌صورت دقیق منکشف خواهد شد. دو تا قاعده کلان در اینجا وجود دارد یکی قاعده ناظرسازی جواب امام به انگیزه معرفتی سائل چون سائل وقتی می آید سوال می‌کند، یک انگیزه شناختی دارد. یعنی به دنبال شناخت یک چیزی است. اگر فقیه به آن انگیزه معرفتی موجود در سائل دست پیدا کند و بعد به سمت جواب امام بیاید و با ایجاد مناسبات بین این و آن در این صورت می تواند آن مقصود اصلی روایت را کشف کند. پس شما باید انگیزه شناسی کنید.

وی افزود: انگیزه شناسی سائل. البته انگیزه مختلف است و من بر انگیزه معرفتی تمرکز کردم ولی ممکن است انگیزه‌های دیگری هم دخالت کنند. این یک قاعده. قاعده دوم، قاعده ناظرسازی جواب امام به اندیشه سائل است. آن اندیشه‌هایی که سائلان داشته‌اند که اگر شما این اندیشه ها را بشناسید بسیار کمک می‌کند به شما تا از حدیث و ظرفیت‌های حدیث استفاده کنید. البته این در ذیل روش برخی از فقیهان مثل امام یا شهید صدر فعال شده است.

استاد حوزه علمیه قم گفت: اولی در فقه مقام معظم رهبری دیده می‌شه و من درمورد اون صحبت می‌کنم. این قاعده در فقه مقام معظم رهبری در مبحث غناء مورد استفاده قرار گرفته است. ابتدا می‌خواهیم قاعده ناظرسازی جواب امام به انگیزه معرفتی سائل را توضیح بدهیم بعد ببینیم مقام معظم رهبری در فقه چگونه استفاده کرده اند. توضیحش این است که سائل وقتی سؤال از امام می کند در ورای سوال او یک انگیزه معرفتی نهفته است. خب این انگیزه همیشه هست. سائل وقتی که سوال می کند خب قطعاً می‌خواهد یه چیزی را بشناسد.

عضو خبرگان رهبری ادامه داد: اما گاهی این انگیزه از چنان اهمیتی برخوردار است که اگر کشف شود جواب امام بهتر، دقیق‌تر ناظر و تعیین‌کننده‌تر شناخته می شود. این‌قدر اهمیت دارد. و اما استفاده از این قاعده در کتاب غنا همان‌طورکه اشاره شد تکنیک انگیزش شناسی سائل و راهیابی به مضمون حدیث براساس مناسبت سنجی بین جواب و انگیزه در کتاب غنای مقام معظم رهبری به‌صورت بارز و تاثیرگذار مورد استفاده قرار گرفته است وی براساس این تکنیک به نقد این دیدگاه می‌پردازد. ایشان در جایی از کتاب دیدگاهی را ذکر می‌کنند. دیدگاه شیخ انصاری که می‌گوید از تفسیر شدن قول زور که در قرآن هست به غنا در روایات یعنی برخی از روایات آمده اند قول زور را تفسیر کرده اند به غنا. از این تفسیر شدن به غنا استفاده می‌شود که غنا صوت متضمن کلام باطل است. آن صوتش را از کجا گرفته اند؟ از غنا. کلام باطلش را از کجا گرفته اند؟ زور یعنی قول باطل. آمده اند این‌ها را به هم‌دیگر تلفیق کرده اند، گفته اند پس معلوم می‌شود که خداوند وقتی که امر به اجتناب از قول زور کرده است صوت متضمن کلام باطل مقصود او بوده است. این یک نظر است، یک رای است که ایشان براساس همین قاعده این رای را نقد کرده اند.

حجت الاسلام والمسلمین مبلغی گفت: جوهر نقد این است که انگیزه نهفته در ورای سوال سائلان که از تفسیر به قول زور پرسیده بودند انگیزه‌ای که در ورای سوال وجود دارد شناخت به عمق فراتر از یک مصداق واضح برای قول زور است. ببینید صوت متضمن یک کلام باطل این مصداق روشن نیست؟ نیازی به توضیح ندارد. به هرحال کلام باطل است چه در قالب صوت باشد چه در قالب صوت نباشد. کلمه زور شامل می‌شود و آن را خارج می‌کند و آن را محرّم می‌کند و این یک مصداق واضح است. انگیزه سائلان که آمدند از امام سوال کردند قطعا این نبوده که این مصداقی که خودشان بلدند را بیایند بپرسند. این‌که روشن بود. پس انگیزه چه بوده؟ پس این‌ها به دنبال یک امر فراتر، یک امر مخفی و نامرئی، یک امری که برای آن‌ها سوال بوده است آمدند و سوال پرسیدند و چون انگیزه آن‌ها این بود امام هم بر این مصداق تمرکز می‌کرد. حالا کلام خود آقا را ببینید. ایشان می‌فرماید: چطور این‌ها از قول زور از امام سؤال می کنند، لغت که نمی‌خواهند بپرسند، این‌ها پیداست که می‌خواهند یک مصداق و یک معنای غیر واضحی از این کلام را بفهمند.

وی افزود: حالا یا این‌ها شنیده‌اند یا احتمال می دهند و حرف می‌زنند، حدس می‌زنند که این‌طور معنایی داشته باشد. بنابراین شما با اقامه مناسبات بین سوال و جواب می‌بینید تفسیر و رأی شیخ انصاری و بعضی از فقهای دیگر را کنار می‌گذارید این ثمره فقهی دارد. در فقه ایشان آن رای را نقل می کنند. بر اساس لزوم تطابق سؤال و جواب از امام سؤال می‌کنند و امام هم جواب می دهند چنانچه غنا را معنای قول باطل گرفتید دیگر این معنای ناآشنایی نیست. سوم) لزوم مراجعه به منبع اصلی حدیث جهت شکل دادن به عمل استظهار به‌صورت درست است. این نکته مهمی است روشی است فقه الحدیثی. از جمله مؤلفه‌های روشی معظم‌له این است که باید در اخذ روایات به آنچه در کتب فقهی آمده است بسنده نکنیم بلکه به آنچه در منبع اصلی روایات آمده‌است مراجعه کنیم. و اما فقه الموضوع. هنگامی که از فقه الموضوع سخن به میان می‌آید می‌توان آن را به دو دسته تقسیم ‌کرد: یکی فقه الموضوع وارد در نص و یکی فقه الموضوع جدید. من به نظرم می‌رسد که در کتاب ایشان و در بحث غنای ایشان چند سازوکار آلیه و ابزاری برای تبیین، تعیین و تحدید موضوع حکم به چشم می‌خورد که ما باید این‌ها را سازمان‌دهی کنیم و در قالب‌های روشی بیاوریم و عرضه بکنیم. اما در فقه ایشان فعال است و کارساز هم بوده است. حالا من ذکر می کنم. ببینید با بررسی روش معظم‌له در کتاب غنا می شود به ساز و کارهایی دست پیدا کنیم که در جهت تعیین موضوع حکم بکار گرفته شده‌اند. مانند استفاده از جامعه زمان صدور احادیث مربوط به غنا و تحلیل واقعیت‌های مربوط به غنا و مغنی‌های آن زمان و بهره‌گیری از نگاه تخصصی. در درواقع تحلیل واقعیت های موسیقی به‌صورت تخصصی و تحلیل موضوع غنا براساس این تحلیل‌ها خیلی مهم است. که یک فقیهی واقعیت بیرونی موسیقی را به دقت بشناسد و موسیقی کلاسیک و غیرکلاسیک را. این‌ها مربوط به موسیقی و تخصص مربوط به موسیقی است یا سخنی که بعضی از فقیهان گفته‌اند که موسیقی یا غنا آنی است که مستی می‌آورد؟ ایشان خوب این را بحث کرده‌اند که مستی به چه معناست؟ چه معنایی می‌دهد؟ به‌ هرحال ایشان با یک نگاه بیرونی و تخصصی و واقعی این را بررسی کرده‌اند.

استاد حوزه علمیه اظهارداشت: پس ما الان تا به اینجا یکی استفاده از جامعه زمان صدور احادیث، یکی بهره‌گیری از نگاه تخصصی را ذکر کردیم. یک مورد مهم تری را در نظر دارم که می‌خواهم آن را مطرح کنم. سوم، بحث مناط شناسی است. این بحث مناط شناسی بحثی شیرین، مهم و پرظرفیت در فقه است که در فقه ایشان منعکس شده است من توضیحاتی را مقدمتاً داده‌ام. ببینید هنگامی که بحث از موضوعات وارده در لسان شارع به میان می‌آید، بحث از مناطات شرعی نیز به میان می‌آید. سه نوع تنقیح مناط می‌توانیم داشته باشیم. تنقیح مناط یکی از این سه به‌صورت رایج در فقه در استنباط فقهی مشاهده می شوند. ولی دو مورد از آن مشاهده نمی‌شود اما در کتاب غنا فعال شده است که قابل استفاده است.

وی ادامه داد: آن سه مورد، یکی تنقیح مناط با استفاده با بهره‌گیری از مکانیزم القاء یا الغاء خصوصیت داخلی است. تنقیح مناط رایج و معروف و موجود همین است و ملاک دوم مناطی در یک موضوع نهفته است و پیرامون آن لایه‌هایی از خصوصیت‌ها به چشم می‌خورد این لایه‌ها را ما با عمل الغاء که یعنی پرت کردن به بیرون، از گردونه موضوع خارجش کنیم. ما با عمل الغا این لایه ها را کنار می‌زنیم و به یک مناط دست پیدا می‌کنیم و این نوع در فقه مقام معظم رهبری فعال است. عمدتاً این صنف مناط شناسی را همه ما تجربه و فعال کرده‌ایم. در تنقیح از نوع دوم، آنی که در فقه ایشان مشاهده می شود اینست: تنقیح مناط با بهره‌گیری از مکانیسم الغاء خصوصیت های خارجی. مقصود من از خصوصیت های داخلی این است که موضوعی که در لسان شرع آمده عناصری در آن به چشم می‌خورد که شما این عناصر را با عمل تنقیح مناط می‌فهمید که هیچ نقشی و دخالتی ندارند. آنچه می‌ماند یک منات است که در واقع آن برای این خصوصیات است. و یا یکی از آن خصوصیت هاست و شما آن خصوصیت را می‌گیرید و آن می‌شود مناط. آن خصوصیت داخلی در موضوع است. اما گاهی موضوع وارده در لسان شرع خصوصیت هایی را که ما می‌خواهیم القاء کنیم ندارد. ادبیات فقهی ما، بحث‌های فقهی ما تراکم اقوال فقهی، کش و قوس‌های بحث ما در طول آن در مقاطع مختلف زمانی، یک سری عناصر و خصوصیت‌هایی را تحمیل کرده به موضوع که وقتی به خود موضوع مراجعه می‌کنیم در لسان شرع می‌بینیم فاقد این خصوصیت هااست.

عضو خبرگان رهبری بیان کرد: به ادبیات که نگاه می‌کنیم و به خودمان که نگاه می‌کنیم و می‌خواهیم یک بحث فقهی را انجام بدهیم می‌بینیم چندین خصوصیت را راجع به غنا سراغ داریم درحال حاضر مثلا در مورد طرب‌انگیز بودن گفته اند یعنی آواز ویژه داشتن و غیره. این‌ها را که شما وقتی می‌خواهید مطالعه کنید، استنباط کنید، این عناصر در ذهنتان فعال می شوند. این‌ها از کجا آمده‌اند؟ چه کسی می‌گوید این‌ها عناصر دارای دخالت در موضوع هستند؟ چه کسی این‌ها را ساخت؟ تراکم اقوال و ادبیات و ما هم بر سر سفره این اقوال نشسته‌ایم و اولین چیزی که می‌فهمیم همین خصوصیات است. این هم یک تنقیح موضوع است. یعنی شما اگر قدرت و مهارت داشته باشید و اگر فقاهت داشته باشید این خصوصیات ریخته‌شده روی موضوعی که زیاد هم هست در جاهای مختلف را کنار می‌زنید و منات را تنقیح می‌کنید. این هم تنقیح مناط است. الغاء خصوصیت های چسبیده به موضوع مهم است که این‌ها کشف شوند و این‌ها کنار گذاشته شوند. واقعیت این خصوصیات چیزی جز پیرایه‌های بسته شده بر مناط واقعی حکم نیست و به گونه‌ای شکل گرفته است که مناط واقعی را گرفته است که مناط واقعی را از دسترس خارج کرده است شما غنا آرا در نظر بگیرید همین‌طور است وقتی آن را می‌بینید شما وقتی نگاه می‌کنیم  وقتی غنا را نگاه می کنی چندین عنصر آن‌جا می‌بینید و آن مناط واقعی از دسترس خارج شده است در واقع هنر یه ناحیه مقام معظم رهبری آنست که آن خصوصیت‌های پیرایه ای را کشف کرده‌اند و سپس به آن مناط واقعی دست پیدا کرده‌اند.

حجت الاسلام والمسلمین مبلغی گفت: سومین تنقیح مناط که این هم بی‌سابقه است. تنقیح مناط از رهگذر تثبیت خصوصیت می باشد. دو تنقیح مناط قبلی از نوع الغاء خصوصیت بود، ولی این تنقیح مناط از نوع تثبیت خصوصیت است. یعنی یک خصوصیتی است که به حال خودش رها شده. یعنی مهمل گذاشته شده، نادیده انگاشته شده است. گویی جریان فقه بر ریل بی‌توجهی به این خصوصیت چرخیده و حرکت کرده است. ما اگر خصوصیت را کشف کنیم و بفهمیم آن خصوصیت اتفاقاً همان خصوصیت ذی‌دخل در موضوع است، این هم تنقیح موضوع است. یعنی شما دارید منات را تنقیه می کنید ولی نه با القاء که با تثبیت. که با تمرکز بر یک خصوصیت مثال فقها عنصر لهو را به‌عنوان مقوم غنای محرم می گرفته اند. مقام معظم رهبری هم این را می‌پذیرند ولی خصوصیتی در لهو وجود دارد یعنی در قرآن که آن خصوصیت مهمل قرار گرفته است. به همین خاطر حکم به حرمت هر لهوی داده‌اند. ولی ایشان درواقع حکم به حرمت هر لهوی نمی‌کنند. آن خصوصیت اضلال به راه خداست. ایشان می‌فرمایند لهوی که در عنوان و غنای محرم مأخوذ است مطلق ما الها عن ذکرالله نیست. هر چیزی که الها از ذکرالله بکند حرام نیست. در زندگی متعارف ما مردم کارهایی هست که ملهم از ذکرالله است، اما آن لهوی که اگر غنا به آن متصف شد به آن می شود حرام لهو مضلُِ عن سبیل‌الله است.

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • علی قازان LB ۰۹:۳۴ - ۱۴۰۰/۰۱/۰۹
    0 0
    با عرض سلام و احترام. دقت پیاده کردن سخنان جناب استاد مبلغی بسیار پایین است به طوری که مخل به مطالب است.