به گزارش خبرگزاری حوزه، آیتالله سید علی اکبر حائری از زمره شاگردان شهید آیتالله شهید سیدمحمد باقر صدر است که در دوران صدام و حکومت حزب بعث مجبور میشود به ایران مهاجرت کند و پس از سقوط نظام بعث برای تدریس دوباره به نجف اشرف بازگشته است. فرصت گفتوگو با وی، پیش از کرونا در دفترشان در نجف اشرف فراهم شد. آیتالله حائری معتقد است طرح نظام حکومتی از ابتدا در اسلام بوده و اکنون فقط اظهار شده است. مشروح گفتوگوی خبرگزاری حوزه با این عالم نجفی را در ادامه میخوانیم.
تجربه فقه حکومتی در حوزه نجف، در دوران معاصر از کجا آغاز شده است و آیا اصلا فقه حکومتی مطرح بوده یا صرفا بحثهای فقه فردی بوده است؟
بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدالله رب العالمین و الصلاة و السلام علی اشرف خلقه محمد و اهل بیته الطیبین الطاهرین. مهمترین بحث فقه حکومتی در نجف، در دوران معاصر که ما آن را قبل از هجرت به ایران درک کردیم، بحث مرحوم امام خمینی رضوان الله تعالی علیه بود. در آن ایام امام در نجف ساکن بودند و بحث ولایت فقیه را مطرح کرده و مفصل درباره آن بحث کردند.
این بحث در نجف پدیده جدیدی بود، چون میدانید که جو عمومی حوزه علمیه نجف این بود که کسی به فکر تشکیل حکومت در عصر غیبت امام زمان عجل الله تعالی فرجه نبود و شاید اکثرا معتقد بودند که ما برای تشکیل حکومت باید منتظر امام زمان باشیم و تنها کسی که امکان دارد حکومت اسلامی تشکیل دهد، خود امام زمان است و در زمان غیبت، وظیفه ما تشکیل حکومت نیست. این جو غالب حوزه نجف بود و شاید در زمان معاصر اولین کسی که خیلی شجاعانه با این فکر مقابله کرد و وارد بحث فقه حکومتی شد، مرحوم امام خمینی رضواناللهتعالیعلیه بود.
گرچه مرحوم استاد ما شهید صدر رضواناللهتعالیعلیه قبل از امام خمینی هنگامی که کتاب «اقتصادنا» را تألیف کرده بودند در آن کتاب، به مسئله «منطقة الفراغ» اشاره کرده بودند. میشود گفت که بحث منطقة الفراغ تقریبا تعبیر دیگری است از صلاحیات ولی امر هر زمانی به حسب آن زمان و مکان. حالا ولی امر را چه از طریق نظریه ولایت فقیه ثابت کنیم و چه از راه شورا که اهل سنت به آن قائل هستند و چه از هر راه دیگری. حدود صلاحیات حاکم در حکمی که صادر میکند و محدوده اعمال ولایت را شهید صدر اسمش را گذاشته بود منطقة الفراغ. این بحث را شهید صدر در کتاب اقتصادنا مطرح کرده بود. بعد هم من جزوهای درباره همین منطقة الفراغ منتشر کردم و این فکر را توضیح دادم.
این جزوه در رد دو تا از علمای اهلسنت بود که این فرمایش شهید صدر را به باد استهزاء گرفته بودند و میگفتند: نتیجه این فکر این است که اسلام ناقص است، کمبود دارد، فراغ در آن است. مسخره کرده بودند و رد کرده بودند. در رد اینها من جزوهای نوشتم و «منطقة الفراغ فی الإقتصاد الإسلامی» که شهید صدر تعبیر کرده بودند را توسعه دادم به «منطقة الفراغ فی التشریع الإسلامی».
چه مباحثی را در آنجا مطرح کردید؟
سه محور را برای حدود صلاحیات ولی امر ذکر کردم و گفتم منظور از منطق الفراغ این است که ولی امر در این سه محور حق تدخل و تشریع دارد. یکسری مسائل است که شارع مقدس برای آنها حکم ثابت ذکر نکرده است، چون یکسری ملاکات احکام و مصالح جامعه هست که نمیشود برای آنها حکم ثابت گذاشت و باید این حکم متغیر باشد به تغیر جامعه و به تغیر زمان و مکان. کمال هر نظامی هم به این است که برای این مصالح و ملاکاتی که در هر جامعه ای قابل تغیر است، چاره کرده باشد. هر نظام تشریعی و قانونگذاری که بخواهد بر جامعه حکومت کند، اگر فقط بخواهد تشریعات ثابت را داشته باشد و تشریع متغیر نداشته باشد، این نقص آن تشریع است و باید برای مصالح و ملاکات متغیر هم چاره اندیشی کرده باشد. چاره اندیشی اسلام از این راه است که مصالح و ملاکات قابل تغیر در جامعه به دست ولی امر و حاکم شرعی زمان باشد. حاکم شرعی هر زمان میتواند، تشریعاتی را انجام بدهد و قانون بگذارد که اسم این را میگذاریم حکم ولایی یا حکم با إعمال ولایت.
حضرت امام ولایت فقیه را در حوزه نجف مطرح کردند ولی خاستگاه اصلی ایشان حوزه قم بود. خاستگاه شهید صدر هم نجف بود. چطور میشود که دو فقیه و استوانه علمی یکی از حوزه قم و دیگری از حوزه نجف به این نتیجه میرسند که باید رویکرد به فقه تغییر کند؛ یعنی ما تا الآن فقهی داشتهایم که سرجای خودش لازم است اما باید تغییر کند و ما باید طور دیگری به ابواب فقهی نگاه کنیم. آیا اصلا این اتفاق افتاده و تغییر در نگاه ایجاد شده است؟
این اضافه نگاه است؛ نه تغییر نگاه. آن نگاه فقهی قبلی به جای خودش هست و باطل نشده است. اضافه بر آن، بحث ولایت فقیه و بحث نظام حکومتی بوجود آمده و در واقع آشکار و اظهار شده است. از خودشان در نیاوردهاند و در اسلام بوده است. امام خمینی و شهید صدر این را آشکار کردهاند. به این معنا نیست که فقه قبلی را کنار گذاشته باشند و فقه دیگری به جایش آورده باشند. خود امام خمینی هم چنین ادعایی نداشتهاند. ایشان چقدر بر فقه جواهری تأکید میکنند. فقه جواهری به جای خودش هست ولی جنبههای حکومتی هم به آن اضافه میشود که باید رعایت شود و بحث شود.
ممکن است لازم باشد جنبههای حکومتی فقه در احکام فردی تغییری ایجاد کند. آیا این اتفاق میافتد؛ یعنی اگر ما فقه حکومتی داشته باشیم، این فقه میتواند بر فقه فردی تأثیر بگذارد؟
این ارتباط پیدا میکند به محورهایی که حاکم شرعی در آنها صلاحیت دارد و میتواند إعمال ولایت کند. در هر یک از آن محورها بحث میشود که آیا این مورد میتواند حکم ثابت شرعی را به حکم متغیر تغییر دهد یا نمیتواند. اگر میتواند تغییر دهد، به چه میزان میتواند تغییر دهد. البته برخورد اینچنینی اگر هم باشد، خیلی نادر و کم است.
یعنی اصطکاکی بین فقه فردی و حکومتی ایجاد نمیشود؟
مهمترین محور، تعیین موضوعات است که هیچ برخوردی با احکام کلی ندارد. در این محور اصطکاکی صورت نمیگیرد. آیا مثلا فعلا مصلحت جامعه اقتضای امر به جهاد میکند یا نه؟ اگر امید به پیروزی باشد و شرایط زمان هم مهیا باشد، بله و اگر نه، نه. خوب این مربوط به موضوع خارجی است. این ربطی به عبادت فردی یا احکام شخصی ندارد. این در موضوعات است و ولی امر، تشخیص موضوع میدهد. لذا این محور، محور موضوعات است که حاکم شرع، موضوع را تشخیص میدهد و تعیین موضوع میکند و بر طبق آن تشخیص موضوع، در محدوده تشخیص موضوع و نه در احکام کلی امر حکومتی صادر میکند.
محور دوم جایی است که بین احکام ثابت تزاحم بوجود بیاید. آیا این اولویت دارد یا آن اولویت دارد. خب همه میگویند: اگر تزاحمی بوجود آمد بین دو حکم از احکام ثابت هر کدام اهم باشد باید آن را مقدم کنیم. از نظر فقهی کلی، بحثی ندارد ولی در تعیین اهم، ولی فقیه و حاکم شرع میتواند ورود بکند و با تعیین اهم و مهم، امر بکند به اینکه این اهم است این را انجام بدهید.
محور سوم هم مباحات است. حاکم شرع حق دارد در بخشهایی از مباحات، الزامی بوجود بیاورد؛ چه الزام وجوبی و چه تحریمی، مثلا درباره تعیین قیمتها. از نظر فقهی مباح است که صاحب کالا به هر قیمتی بخواهد، کالای خودش را در بازار عرضه کند، اگر تداخل ولایتی نباشد. ولی حاکم شرع حق دارد با حکم ولایتی او را محدود بکند؛ یعنی در حیطه حکم مباح یک الزام ، وجوب یا حرمتی بیاورد و بگوید حق نداری بیش از این مبلغ، کالای خودت را عرضه کنی. خوب این هم با حکمهای کلی منافاتی ندارد، مباح را الزام کرده است. اگر الزام را مباح بکند، این برخورد پیدا میکند. اگر وجوب یک چیزی که واجب است ساقط بشود، این تنافی پیدا میکند.
شما فرمودید قبل از اینکه امام خمینی ولایت فقیه را در نجف درس بدهند، شهید صدر به بحث منطقة الفراغ در کتاب اقتصادنا اشاره کرده بودند. غیر از این، شهید صدر در بحث فقه حکومتی چه کار دیگری انجام دادند؟
مرحوم شهید صدر رضواناللهتعالیعلیه بعد از پیروزی انقلاب در ایران غیر از بیانیههای متعددی که در تأیید امام خمینی و جمهوری اسلامی دادند و حتی روز ۲۲ بهمن که انقلاب پیروز شد ایشان آمدند در مجلس بحثشان و سخنرانی کردند و از جمله سخنانشان این بود که: «الیوم تحققت حلم الأنبیاء»؛ یعنی امروز آرزوی پیامبران در ایران به وقوع پیوست. خب اینها به جای خود، اضافه بر اینها همان ماههای اولیه پیروزی انقلاب ایشان جزوهای به عنوان پیشنویس قانون اساسی نوشت تا در ایران برای قانون اساسی مورد استفاده قرار بگیرد و آنگونه که ما شنیدم این جزوه در زمان مرحوم بهشتی و در آن مجموعهای که قانون اساسی را مینوشتند کم و بیش مد نظر قرار گرفت. این جزوه ظاهرا در شماره اول مجموعه «الاسلام یقود الحیاة» چاپ شده است.
شهید صدر کسی بود که جمهوری اسلامی را به شکل خیلی قوی و نیرومند کمک کرد و تأیید کرد و خودش را در معرض خطر قرار داد. ایشان حتی برای آن سری از رفقا –شاگردان و دوستان شهید صدر- که هجرت کرده بودند به ایران نامه نوشت که عبارتی از آن شهرت یافته است به این مضمون که «ذوبوا فی الإمام الخمینی» ذوب شوید در امام خمینی «بقدر ما ذاب هو فی الإسلام». این بخش دوم خیلی شهرت ندارد ولی ما میدانیم که در نامهاش بود. همان اندازه که امام خمینی در اسلام ذوب شده است شما هم در او ذوب شوید. ایشان به مسائل حکومتی معتقد بود.
نگاه شهید صدر به فقه حکومتی در شاگردان شهید صدر هم ادامه پیدا کرد؟
اخوی ما آیتالله سید کاظم حائری از مراجع تقلید عراق که مقلدانشان در عراق هستند ولی خودشان ساکن قم هستند، یکی از مبرزترین شاگردان شهید صدر هستند و درباره حکومت کتابهای متعددی دارند. یکی از کتابهای ایشان «ولایة الأمر فی عصر الغیبة» است و کتاب دیگرشان «الحکومة الإسلامیة» است که این کتاب دوم را قبل از پیروزی انقلاب یا همان اوائل نوشته بودند. ولی ظاهرا بعد از پیروزی انقلاب چاپ شد. کتاب دیگر ایشان «الکفاح المسلح فی الإسلام» است. ایشان کتابهای متعددی دارند که برخی از آنها در زمان شهید صدر و برخی دیگر پس از شهادت شهید صدر نوشتهاند.
در نجف غیر از خطی که متعلق به شهید صدر است، درباره فقه حکومتی جریان دیگری در دوره معاصر نبوده است که به این مسائل توجهی داشته باشد؟
من اطلاعی ندارم. علمای دیگر به ظاهر که توجهی به حکومت اسلامی نداشتهاند. حالا اینکه آیا در دلشان چیزی بوده است ولی صلاح نمیدیدند که اظهار کنند، نمیدانم. اجمالا آنچه در ظاهر از علمای دیگر بروز پیدا میکرد، جنبههای دیگر نبود. گفته میشود که بعد از پیروزی انقلاب مرحوم آقای خوئی غیر علنی و برای بعضی از خصوصیها گفته بوده که من همیشه برای آقای خمینی دعا میکنم. ایشان از تشکیل جمهوری اسلامی خوشحال بوده ولی علنی چیزی اظهار نمیکرد. نمیتوانست اظهار کند یا تقیه میکرد و یا به هر دلیل دیگر.
یا مثلا مرحوم آقای حکیم رضواناللهتعالیعلیه. ایشان زمانی که امام خمینی به نجف تبعید شدند، در قید حیات بودند. نقل میکنند که یکبار امام خمینی و مرحوم آقای حکیم در مجلسی نشسته بودند و امام به ایشان گفته بودند باید قیام کنیم و به فکر حکومت اسلامی باشیم. مثل اینکه آقای حکیم گفته بودند الآن اقتضای زمان نیست و باید صبر و تحمل کنیم. در نهایت نقل میکنند که آقای حکیم گفته بودند: من سید حسنی هستم و به روش جدم امام حسن مجتبی صلح میکنم و شما حسینی هستید به روش جدتان امام حسین عمل کنید. حالا اینکه این مطلبی که نقل می کنند چقدر دقیق است را نمیدانم ولی گفتگویی بین مرحوم امام خمینی و مرحوم سید محسن حکیم بوده است.
البته شاگردها و حتی خانواده خود مرحوم سید محسن حکیم دو بخش بودند. یک بخش انقلابی بودند؛ مثل سید محمدباقر حکیم و سید عبدالعزیز حکیم. یک بخش نه اصلا مخالف این مطالب بودند، حالا یا به علت تقیه و یا باورشان این بوده است. عدهای از همانهایی که جدای از این مسائل بودند و در خط سیاست نبودند و به فکر تشکیل حکومت نبودند، به دست رژیم عراق به شهادت رسیدند.
آیا میشود گفت علت اینکه فقه حکومتی در گذشته در حوزههای علمیه و بویژه در حوزه نجف مطرح نبوده، این واقعیت است که آقایان زمینهای برای اجرای فقه حکومتی نمیدیدهاند، چون مثلا در زمان «ثورة العشرین» که بحث مبارزه با انگلستان مطرح میشود، سعی میکنند نوعی حکومت در محدوده نجف برای مقابله با انگلیسیها تشکیل دهند.
بله؛ ثورة العشرین به امر علما بر ضد انگلیسی ها در ۱۹۲۰ بر پا شد و بعضی از علما نیز شهید شدند. پسر سید کاظم یزدی صاحب عروة نیز در آن جریانها شهید شد. اگر بخواهیم تاریخ را ببینیم، ریشههای حکم ولایتی در آن قضیه تحریم تنباکو که میرزای شیرازی بزرگ آن را تحریم کردند، دیده میشود. این تحریم، تحریم ولایی است. تحریم شرعی اولی نیست. هیچ بعید نیست که این اندیشه بوده ولی میدان عمل نداشته و وقتی میدان عمل پیدا میکرده، بروز میکرده است.
گفتوگو: محمدجواد حسین زاده