جمعه ۲۳ آذر ۱۴۰۳ |۱۱ جمادی‌الثانی ۱۴۴۶ | Dec 13, 2024

کتاب منتقد المنافع،‌ کتابی است که اگر چاپ شود بر ثروت فقهی ما افزوده می‌شود. من گمان می‌کنم اگر مرحوم ملاحبیب‌الله مثلاً ده‌سال نجف می‌ماند، آن چنان ستاره درخشانی می‌شد که شاید آدم نظیر ایشان را در فقه کمتر پیدا می‌کرد...

به گزارش سرویس علمی- فرهنگی مرکز خبر حوزه، این جملات، سخنان مقام معظم رهبری در خصوص جایگاه علمی مرحوم علامه ملاحبیب‌الله شریف کاشانی است.

وقتی معظم‌له از محاسن کتاب منتقدالمنافع آگاه شدند،‌ دستور چاپ کتاب را به دفتر تبلیغات اسلامی دادند و گفتند: این کتاب را بسیار مبارک یافتم و با دقتی که در آن صورت گرفته است، اقول علما، بررسی نتایج اقوال، مقتضای روایات، جمع بین راویان و مقام تعارض آن روایت که باید مقدم داشته شود، به طور دقیق بررسی شده است.

آیت‌الله ملا‌حبیب شریف کاشانی (ره) در طول عمر پر برکتشان بیش از صدو شصت عنوان اثر ارزشمند، پیرامون فقه، اصول، تفسیر حدیث عقائد ادبیات، منطق و عرفان به رشته تحریر درآورده است و همچنین از ایشان، هشت هزار بیت شعر نیز، در موضوعات مختلف به یادگار مانده است.

کتاب منتقدالمنافع که در اواخر قرن 13 هجری تالیف شده است یکی از شرح‌های مفصل «المختصرالنافع» تالیف محقق حلی به شمار می‌‌رود، سه جلد آن در طهارت، پنج جلد آن در صلاة یک جلد در زکات خمس و صوم می‌باشد و کتاب‌های حج، متاجر، مواریث، قضاء و شهادات هر کدام جداگانه در یک جلد تنظیم شده است که مجموعا چهارده مجلد خطی را تشکیل می‌دهند.

مروری بر حیات طیبه ملاحبیب‌الله کاشانی

تولد: 1262 قمري

محل تولد: كاشان

وفات: 1340 قمري

عمر: 78 سال

مزار: كاشان « دشت افروز»

اساتيد: عالمانی بزرگی هم‌چون حاج سيدحسين كاشاني،  ميرمحمدعلي كاشاني، حاج ملاهادي مدرس، فاضل اردكاني، حاج ميرزا ابوالقاسم تهراني و... .

شاگردان: عالمان وارسته‌ای هم‌چون محمد غروی كاشاني، ملاعبدالرسول مدني كاشاني، آقارضا مدني كاشاني، سيد محمد حسين رضوي، سيد محمد علوي بروجردي كاشاني و... .

آثار: منتقدالمنافع، شرح قصيده حميري، حكم المواعظ، گوهر مقصود، رياض الحكايات و... .

عالم فاضل و فقيه فرزانه ملاحبيب الله كاشاني از علمای برجسته دارالمؤمنين كاشان در قرن 14 هجري بود. ایشان هشت ساله بود كه با غم رحلت والد فاضلش آية‌الله ملا علي مدد ساوجی، مواجه شد، اما با عنايت حضرت حق و سرپرستي آية‌الله سيد حسين كاشاني، تلخي يتيمي را تحمل کرد و به تحصيل علوم ديني روی آورد. هوش و استعداد فوق‌العاده اين نوجوان به حدی بود که توانست در مدت ده سال مدراج عالي تحصيل را پشت سر نهاده و در هجده سالگي از دست استادش، آية‌الله سيدحسين كاشاني گواهي اجتهاد دريافت كند. ضمن آن‌که در شانزده‌سالگی گواهی نقل روایت را از ایشان اخذ کرده بود. اين استاد پرفروغ كاشان پس‌از دريافت اجازه اجتهاد، براي آستانه بوسي امامان معصوم علیهمالسلام و نيز استفاده از محضر دانشمند بزرگ و پرآوازه شيعه، شيخ مرتضي انصاري به عراق سفر كرد، اما پس‌از رسيدن به كربلا با خبر جانگداز رحلت شيخ مواجه شد و به شدت در ماتم فرو رفت.  ملا حبيب‌الله پس‌از مدتي اقامت در كربلا و استفاده از محضر فقیه معروف آیةالله فاضل اردکانی به نجف رفت و از آنجا به ايران و زادگاهش كاشان مراجعت كرد، اما آوازه علمي يكي از دانشوران گلپايگان وي را مجذوب خود كرد و به سوي او شتافت. خود ایشان در ‌اين باره مي‌گويد:«پس‌از مدتي درنگ تصميم گرفتم به خدمت سرور بزرگوار، فاضل صمداني، مرحوم ملا زين‌العابدين گلپايگاني برسم. چون به حضور وي رسيدم، او را (در اثر بيماري) بسيار گوشه‌گير يافتم؛ به حدي كه از خانه بيرون نمي‌آمد و درس و بحث و قيل و قال مدرسه را رها كرده و دچار ناراحتي و ضعف چشم گرديده بود. به همين علت نتوانستم از محضر وي استفاده درسی ببرم، ليكن فوايد گرانقدري از تشرف به حضورش نصيب من شد. او مرا سفارش كرد كه با دنياطلبان ترك مراوده كنم. دل را به ياد خدا مشغول دارم و خود را از عوامل مشغول‌كننده اين جهان، دور سازم. من تمامي وصاياي او را پذيرفتم و آويزه گوش خود ساختم و تا امروز برآن هستم...». ملا حبيب‌الله پس‌از استقرار در كاشان، به رغم مشكلات فراوان و فقدان امكانات به تأليف، تدريس و تربيت دانش‌پژوهان همت گماشت. ایشان كه به عنوان فقيهي برجسته و عارفي وارسته، مورد اعتماد علما و اهل ايمان بود، در مسند مرجعيت به رتق و فتق امور ديني و اجتماعي مردم پرداخت و سالياني چند، خالصانه به اسلام خدمت كرد. اين فقيه فرزانه با وجود اين‌كه عنايت ويژه‌اي به مسائل علمي و تربيتي داشت و از جنجال‌آفريني‌ها پرهيز می‌کرد، اما درايت و بصيرتش، او را برآن داشت تا با احساس مسئوليت و به مقتضاي زمان و اندازه توان، در امور مهم سياسي دخالت کند و حمايت‌هاي ايشان از نهضت مشروطيت که تا آن زمان به انحراف نگراييده بود، از جمله اين اقدامات است. از ويژگي‌هاي اين عالم ربانی، زهد و ساده‌زيستي بود. در مصرف وجوهات شرعي احتياط را رعایت و از مصرف آن در زندگي شخصي پرهيز می‌کرد. فقر و مشكلات و ناملايمات حوادث، هرگز اين فقيه پژوهشگر را از تلاش علمي و وظايف ديني باز نداشت. ایشان در مقدمه كتاب «جمل النواهي» آورده است: ترجمه اين كتاب را با كمي سرمايه علمي و تنگدستي خود، موقعي مي‌نويسم كه حوادث روزگار، مرا به درد جدايي مبتلا كرده است و به مصيبت مرگ دو فرزندم كه در دو شب پي‌در‌پي از دنيا رفتند دچار نموده است و همچنين مشكلات ديگر به من هجوم آورده ولي خداي دوست و دوست‌دارنده  را در هرحال حمد و سپاس ...» ملاحبيب‌الله، علم را با حلم در آميخته و در بردباري و خويشتن‌داري اسوه و الگو بود. هرگز در برخورد با افراد و عقايد مخالف و انحرافي، از دايره منطق و ادب اسلامي خارج نمي‌شد. در رد ادعاهاي فرقه شيخيه كتابي به نام «النجم الثاقب» نوشت. ایشان در این کتاب گرچه عبارات كوبنده و تندي به كار برده، اما هرگز پا را از حريم ادب بيرون ننهاده است. از ديگر ويژگي‌هاي ملاحبيب‌الله، تكثر و تنوع تأليفات است. او در كتاب لباب الالقاب خود که 21 سال قبل‌ از رحلتش نوشته شد، تعداد 135 كتاب خويش را نام برده، كه تعدادی از آنها را قبل‌ از رسيدن به سن بلوغ نوشته است! از آثار مهم و ارزشمند ايشان كتاب: «منتقد المنافع في شرح المختصر النافع» است كه شمار زيادي از فقهاي نامي معاصر، آن را دائرةالمعارف فقه شيعه و اثري پربار و اعجاب‌آور به حساب آورده‌اند. اين فقيه پرتلاش، پس از يك عمر تحقيق، تأليف، تدريس و ارشاد، سبك‌بال به سوي سراي جاويد پركشيد.

فرازهايي از وصيت‌نامه این عالم وارسته: «... آنچه ندارم پس لايُعد و لايُحصي است... چه در دنيا مالي فراهم نكرده‌ام با آنكه مال بسيار به دستم آمد.

گفتند جهان‌داري اسباب جهان دارد                      گفتم نبود ما را چيزي چه زيان دارد

اما آنچه دارم از اين قرار است: قرض- موافق آنچه در محلي ديگر ثبت است – ولكن اميدوارم از خداوند كه قبل‌از وفات من، قروض من ادا شود. زيرا مكرر مقروض شده‌ام و من حيث لا يحتسب خداوند ادا فرموده است... بعد از وفات من، تركه‌اي نخواهد بود كه ورثه قسمت كنند، مگر كتاب‌هاي مملوكه كه مرقوم شده است و محل حاجت من بوده است و در دنيا تعلقي به هيچ نداشته‌ام مگر به آنها. در اين تاريخ نه آبي دارم، نه ملكي و نه مزرعه و نه دكاني، ونه طلايي، نه نقره و اسباب‌خانه، زيرا كه:

جهان و هرچه در آن است هيچ در هيچ است                 هزار مرتبه اين نكته كرده‌ام تحقيق

در اين مدت كه در دنيا بوده‌ام، خورده‌ام و آشاميده‌ام و پوشيده‌ام، خداوند مرا وانگذاشته است، و تملق احدي را نگفته‌ام و طمعي به احدي نداشته‌ام. و آزاري به كسي نرسانيده‌ام، اگر چه بسيار، از روي حسد و كينه، بي‌جهت مرا اذيت كرده‌اند به زبان در غيبت من، ولكن تا به حال براي احدي از مسلمانان، بد نگفته‌ام و غيبت احدي نكرده‌ام... . چون وفات كردم، مرا در كوچه و بازار نگردانند چه در زندگي هميشه طالب خمول، و از شهرت، نفور و ملول بوده‌ام، در مردگي نيز نمي‌خواهم خود را بنمايم...» 

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha