شنبه ۲۴ آذر ۱۴۰۳ |۱۲ جمادی‌الثانی ۱۴۴۶ | Dec 14, 2024

امام موسی صدر به من فرمود "فردا که می‌خواهی بروی نجف به مراجع نجف بگو زمینه‌ای فراهم کنید که روحانیت بتواند این ملت و افراد(دختران بی حجاب) را اداره و هدایت کند نه اینکه تنها نجف و افراد نجف را هدایت کند".

سفربه جنوب لبنان و حضور در شهر صور، از یکسو یادآور جنگ 33 روزه بود و از سوی دیگر تلاش های ماندگار امام موسی صدر و شهید چمران در جنوب را به ذهن می آورد. از قبل شنیده بودم که شخصی بنام سید محمد غروی که از همراهان امام موسی صدر بوده است، هم اکنون در صور اقامت دارد و می توان حرفهای شنیدنی درباره امام موسی صدر از وی شنید، آدرس منزل ایشان راگرفتیم و پُرسان پُرسان خودمان را به منزل "سید" رساندیم. در اولین سوال از آقای غروی که با لهجۀ شیرین فارسی از ما استقبال کرده بود پرسیدم شما از "لبنانی های ایرانی شده" هستید یا از "ایرانی های لبنانی شده"؟ که ایشان پاسخ داد: من اصالتا ایرانی و متولد نجف هستم که دست تقدیر مرا به لبنان آورد.

ایشان در این گفت و گو از روزهایی که در کنار امام موسی صدر بوده است گفت و در آخر گریزی به جنگ 33 روزه و ارتباط شخصیتی بین سید حسن نصراله و امام موسی صدر زد.

آنچه در ادامه می خوانید گفتگوی خبرنگار بین الملل حوزه نیوز، با حجت الاسلام والمسلمین سید محمد غروی در لبنان است:

* آشنایی شما با امام موسی صدر به چه زمانی بر می گردد؟

- بنده متولد نجف هستم و تمام دروسم هم در نجف بود. به یاد دارم که امام موسی صدر اولین بار که به نجف مشرف شد، شخص معروفی بود و خصوصاً در فلسفه مطرح بود، چون حوزه‌ی نجف از فلسفه دور بود و اساتید فلسفه انگشت شمار بودند. امام موسی صدر در آنزمان از اساتید معروف فلسفه بود و ید طولایی در این زمینه داشت. به یاد دارم با چند نفر از طلبه‌ها که به درس فلسفه علاقه داشتیم به ایشان مراجعه کردیم و درخواست کردیم به ما فلسفه درس بدهد. ایشان گفت من مشغول کارهای دیگری هستم قبول نکردند.

* جایگاه امام موسی صدر در حوزه نجف در آنزمان چگونه بود؟

از همان زمان به عنوان یک فرد فاضل و ظریف معروف بود، ضمن اینکه از خانوادۀ معروف(خاندان صدر) بود.

* از چه زمانی به صورت جدی در کنار امام موسی صدر بودید؟

حدود دو یا سه سال بعد از آنزمان، ایشان آمد لبنان و سفر خیلی مختصری بود، خدمتشان رسیدم و برگشتم نجف. بعد از چند سالی مریض شدم، استادمان آیت الله سید محمد باقر صدر مرا برای معالجه به لبنان فرستاد که طی چند ماه نقاهت در خدمت امام موسی صدر بودم. در لبنان رسم است که اگر کسی مرحوم شود، روز جمعه یا روز یکشنبه، مراسم قرآن و فاتحه و اینها می‌گذارند و طی آن‌ دوران که ایشان را دعوت می‌کردند، من در خدمت ایشان بودم در بسیاری از دعوت هایی که از روستاهای لبنان می شد ایشان را همراهی کردم، چند ماهی بودم و دوباره برگشتم نجف، تا اینکه بعثی ها در سال 1974 می‌خواستند مرا بکشند، مانند دوستانی که با من بودند را گرفتند و همه شهید شدند. به همین منظور استاد ما (شهید صدر) دستور دادند و فرمودند «اینها رها نمی‌کنند و تو را خواهند گرفت، بلند شو برو لبنان پیش پسر عمویم امام موسی صدر» ما آمدم و در بیروت، خدمت امام موسی صدر رسیدم، فرمود "شما برو صور (شهری در جنوب لبنان) زیرا آنجا کسی نیست، برو و در مسجد ما نماز بخوان".

* کدام مسجد؟

- مسجدی که الان اسمش را گذاشتند مسجد شرف الدین، آنجا نماز می خواندم. یادم هست که چند هفتۀ بعد خودشان آمدند و روزهای جمعه خودشان نماز را اقامه می کردند تا اینکه یکبار به پیشنهاد یکی از دوستان قرار شد مرا به مردم معرفی کند، نماز ظهر را که خواند برای نماز عصر به من فرمود، نماز بخوان، من گفتم آقا نمی‌شه، فرمود؛ مصلحت اسلام اقتضا می‌کند شما جلو باشی و ما پشت سرت نماز بخوانیم، من هم امتثال امر کردم و نمار خواندم.

* اگر به شما بگویند؛ طی مدتی که با امام موسی صدر حشر و نشر داشتید، کدام خصوصیت اخلاقی را بیشتر از همه در وجودشان دیدید، چه میفرمایید؟

مهمترین خصوصیات ایشان اخلاص بود؛ ایشان در کارهایش به فکر این نبود که کسی از او راضی شود با از او تعریف کند، برای خدا کار می‌کرد حالا مردم خوششان بیاید یا بدشان بیاید. یکی دیگر از خصوصیات ایشان این بود که پشتکار داشت و این طور نبود که در برابر سختی ها و ناهنجاری‌هایی که طی مسیر با آنها مواجه می شود دست از کار بکشد، همچنین در کارهای خود آینده نگری داشت و عاقبت کار را می‌دید. ایشان بینش عمیقی نسبت به جریانات و تحولات داشت.

* همانطور که استحضار دارید امام موسی صدر، بنیانگذار سلاح مقاومت در لبنان بودند. ایشان چگونه این مهم را در لبنان اجرا کردند؟

این موضوع به بینش عمیق و آینده نگری ایشان بر می گردد، همه لبنانی ها می دانند که ایشان علنا روی منبر می فرمود؛ بروید لحاف و تشک و اساس زندگی تان را بفروشید و سلاح بخرید. در همین راستا جنبش امل(افواج المقاومة اللبنانیة) را تاسیس کرد. یادم هست بسیاری از دوستان ایشان به من می گفتند، برو به آقا بگو ما تا به حال ندیدیم که یک نفر روحانی با سلاح سر و کار داشته باشد. بنده هم این پیام را به ایشان رساندم، ایشان فرمود "این آقایان خبر ندارند و آینده را نمی‌بینند، من باید همین بچه‌ها را تربیت کنم و آموزش نظامی بدهم تا این که بتوانیم خودمان را در لبنان حفظ کنیم" و حوادث روزگار هم ثابت کرد که حق با ایشان بود. اگر مقاومت امام موسی صدر نبود، سلاح امل نبود، قبل از پیروزی جمهوری اسلامی ما پایمال شده بودیم.

* چرا؟

شرایط لبنان با کشورهای دیگر فرق می‌کند، نمی‌توان آنرا با ایران، عراق، عربستان و یا آمریکا مقایسه کرد. لبنان شرایط سیاسی و اجتماعی مخصوص به خودش را دارد، نظام لبنان یک نظام طائفه ای است. قبل از امام موسی صدر، مسیحی‌ها تشکیلات مسلحانه داشتند، کتائب از یک طرف، احرار از یک طرف دیگر مطرح بودند، سنی ها هم جنبش های قومی مربوط به خودشان را داشتند و برخی تابع جمال عبدالناصر، برخی تابع عربستان و برخی تابع سایر کشورهای خلیج فارس بودند و بقیۀ طوائف لبنانی هم تشکیلات مربوط با خودشان را داشتند، اما شیعه هیچی نداشت! و تکه تکه شده بود، برخی با کتائب بودند، یک دسته با احرار بودند، یک دسته با تقدمی اشتراکی بودند، یک دسته با قومی بودند، خوب اگر جنگی بین مسیحی و قومی‌ها می‌شد، شیعه ها هیزم این آتش جنگ بودند. دروزی ها با مسیحی‌ها جنگ می‌کردند، شیعه‌ها را جلو می‌انداختند و قصه از این ماجرا بود.

امام موسی صدر با آن بینش و دقت نظر و ذکاوتی که داشت، دید شیعه‌ها دارند سوخته می‌شوند و هیچی هم به دست نمی‌آورند و در واقع طعمه هستند. امام موسی صدر یک آماری درست کرد بنام "آمالنا و آلامنا"(آرزوهای ما و دردهای ما)، در آنجا ثابت کرده و آمده است که 95 درصد از رفتگران شهرداری بیروت مربوط به شیعیان بود، زاغه نشین ها شیعه‌ها بودند، در جنوب لبنان مدرسه بسیار کم بود و راه‌هایش درست نبود، سیاست مداران شیعه با احزابی که نام بردم بودند و به فکر مصالح خودشان بودند و کسی در فکر مردم نبود، خب امام موسی صدر با آن سخا، اخلاص، و ذکاوتی که داشت آمد و پشتکار به خرج داد، جنبش محرومین را درست کرد، بعد جریان مقاومت را راه اندازی نمود. وقتی از امام موسی صدر سوال کردند؛ «افواج المقاومة اللبنانیة» را برای چه درست کردی و چرا بدنبال سلاح هستی؟پاسخ داد می‌خواهم در برابر اسرائیل بایستم، اسرائیل به جنوب طمع دارد و کسی نیست که از شیعه دفاع کند، خود بچه‌های شیعه باید دفاع کنند.

* واکنش گروه های سیاسی لبنان به اینگونه اقدامات امام موسی صدر چه بود؟

 در آن مقطع، تمام گروه‌های سیاسی لبنان با امام موسی صدر بد شدند. نمی دانم شما دیدی یا نه، دکتر مصطفی چمران یک عکسی از امام موسی صدر دارد که برای روزنامه درست کرد، صفحه اول روزنامه عکس امام موسی صدر را گذاشت، احزاب دست راستی را یک طرف قرار داد و احزاب دست چپی را در طرف دیگر، احزاب دست راستی می‌گفتند؛ که امام موسی صدر شاهنشاهیه، احزاب دست راستی می‌گفتند؛ امام موسی صدر چپیه. آن همه تهمت‌های متناقض برای این مطرح می شد که می‌دیدند این مرد یک کار اساسی انجام می دهد و جوان های شیعه را که جذب گروه های آنها شده بودند جدا می کرد و گروه مستقلی در برابر آنها تشکیل می داد.

* اگر موافق باشید مقداری درباره شخصیت حوزوی امام موسی صدر گفت‌وگو کنیم. از معهدی که امام موسی صدر برای تربیت طلاب در صور فعال کردند بگویید.

وقتی امام موسی صدر آمدند؛ خانه ای را ایجاد کردند و اسمش را "معهد الدراسات الاسلامیة" گذاشتند که در برنامۀ درسی آن فقه، اصول، تفسیر و علوم حدیث تدریس می شد. ایشان بارها و بارها می‌فرمود که ملت نیازمند قرآن، تفسیر و تاریخ اسلام است و تاکید می کرد که روحانیت باید از علم روز باخبر باشد.

* دیدگاه ایشان درباره ضرورت ها و بایسته های حوزه علمیه چه بود؟

یک جریانی را برایتان عرض کنم. سابقاً مهاجران لبنان که برای کار به خارج کشور می رفتند، در ایام تابستان از کشورهای دیگر می‌آمدند؛ لبنان و در مناطق جبل که برای دروز و مسیحی‌هاست، تابستان را می‌گذراندند. یکبار خدمت امام موسی صدر بودم، دیدم دخترهای اینها بی حجابند و به وضع فجیعی در خیابان حرکت می‌کنند و غالب دخترها هم شیعه بودند، این مسأله باعث ناراحتی ام شد و امام موسی صدر، از من در این باره سوال کرد، پاسخ دادم، دارم فکر می کنم ما کجا هستیم اینها کجا هستند. ایشان فرمود "فردا که می‌خواهی بروی نجف به مراجع نجف بگو زمینه‌ای فراهم کنید که روحانیت بتواند این ملت و افراد را اداره و هدایت کند نه اینکه تنها نجف و افراد نجف را هدایت کند". ایشان در این اندیشه بود، برنامه ای بریزد تا معهد الدراسات الاسلامیة، حوزه ای مفید برای مردم لبنان و امثال لبنان باشد. ایشان همیشه ناراحت از این بود که چه طور می شود روحانیان اهل سنت قرآن را از حفظ دارد و روایات را از حفظ دارد، اما یک روحانی شیعه چه عراقی و چه ایرانی اینگونه نیست. ایشان این امور را خللی در برنامۀ حوزه می دانست.

* شنیده ام که امام موسی صدر وقتی در قم بودند، با همفکری افرادی مثل شهید بهشتی و دیگران، طرحی برای تحول در حوزه مطرح کرده بودند. شما از این طرح خبر دارید؟

من اطلاع زیادی از برنامه های امام موسی صدر در قم ندارم، تنها در این حد می دانم که ایشان با همکاری آقای بهشتی و افراد دیگری مجله مکتب اسلام را طرح کردند.

* آیا از شخصیت‌های شناخته شده لبنان افرادی را داریم که در معهد الدراسات الاسلامیة تحصیل کرده باشند؟

خیلی‌ها آنجا درس خواندند و بعد از آنجا رفتند، نجف، شیخ حسن حریری و شیخ ابراهیم قصیر در آن معهد تحصیل کردند. همچنین مرحوم شهید سید عباس موسوی مدتی آنجا درس خواند.

* آیا اشتغالات اجتماعی و سیاسی امام موسی صدر مانع فعالیت‌های ایشان در معهد نمی شد؟

نه خیر، ایشان در زمینه تدریس در معهد هم طوری برنامه آموزشی را تنظیم می کرد که مزاحم سایر برنامه ها نباشد. در خصوص ادارۀ مدرسه هم خودشان متصدی نبود، بلکه افرادی را می‌گذاشت تا حوزه را اداره کنند و البته شخص ایشان نظارت داشت.

* زمان حضور در لبنان، مباحثه علمی هم داشتند؟

طی مدت زمانی که من در خدمتشان بودم نداشتند. یک مرتبه خودشان گفتند؛ من از قم بلند شدم، آمدم یک صندوق دفتر تقریرات فقه و اصول و فلسفه را برداشتم آوردم لبنان، فکر می کردم در لبنان می‌رسم اینها را مرتب کنم، لکن وقتی رسیدم لبنان، دیدم لبنان احتیاج به قضایای دیگری دارد و احتیاج به فقه و اصول ندارد. لذا آن صندوق همانطور باقی ماند و مشغول کارهای دیگر شد.

* هدف اساسی و به اصطلاح هدف غایی امام موسی صدر در لبنان چه بود؟

ایشان می خواست به شیعه در لبنان موجودیت ببخشد و آن وضع اسفباری که شیعه دچارش بود تغییر دهد. به عنوان مثال مجلس اعلای شیعیان لبنان به شیعیان لبنان وجود و ارزش داد. من خودم از شیعه‌های لبنان شنیدم که آنزمان در بعضی از مساجد لبنان شیعیان را راه نمی‌دادند، تا نماز بخوانند. امام موسی صدر با قدرتی که داشت همه اینها را به هم ریخت.

* از واکنش و دیدگاه امام موسی صدر نسبت به طرح موضوع ولایت فقیه از سوی امام خمینی در نجف اطلاع دارید؟

زمانی که من خدمت امام موسی صدر بودم، این مساله مطرح نبود، اما یادم هست وقتی که امام خمینی بحث حکومت اسلامی را برای اولین بار به طور استدلالی در نجف مطرح کردند، استاد ما شهید سید محمد باقر صدر خیلی خرسند شدند و خوشحال بودند که یک مرجع، بحث حکومت اسلامی را مطرح کرده است.

* نقش امام موسی صدر را در ایجاد وحدت بین طوائف لبنانی چگونه می بینید؟به خصوص نظرتان راجع به سخنرانی هایی که در کلیساها داشتند چیست؟

نظر ایشان این بود لبنان مانند کبوتری است که دو بال دارد؛ یک بال مسیحی و یک بال مسلمان و این دو بال باید با هم باشند. بحث هایی مانند دولت وحدت ملی که در لبنان مطرح می شود از آثار اندیشۀ امام موسی صدر است.

* حرکت حزب الله و شخص سید حسن نصرالله را تا چه اندازه در راستای اهداف امام موسی صدر می دانید؟

امروز آقای سید حسن نصرالله که خدا حفظش کند، خودش یک امام صدر دوم در لبنان است همان اندیشه های امام موسی صدر را دارد. اعضای حزب الله هم همینطور هستند، چندی پیش یکی از شخصیت‌های بزرگ حزب الله به من گفت "من دلم می خواهد با تو بشینم و از اخلاق و بینش امام موسی صدر برای من صحبت کنی".

در پایان یک مطلب را که به آن اعتقاد دارم می خواهم بگویم. من در عمرم با سه شخصیت بزرگ مواجه شدم که معتقدم از نعمت های بسیار بزرگ خدا بوده اند. اول نعمت امام خمینی‌که یک نعمت جهانی است و خیلی ها از ایرانی ها نمی دانند، امام خمینی ‌که بود و نمیدانند مردم دنیا نسبت به امام خمینی چگونه فکر می کنند و چه آثاری در کشورهای مختلف حتی در برزیل و آرژانتین و کشورهای دیگر گذاشت. یکی دیگر از نعمت‌های بزرگ بر لبنان و حول لبنان امام موسی صدر است؛ امام موسی صدر واقعاً خدمت کرد، منطقه را عوض کرد، ایشان پایه‌گذار سلاح ضد اسرائیل بود و سخنرانی‌ها و ارتباطات بین المللی که داشتند فراموش شدنی نیست. نعمت سوم آقای سید حسن نصر الله است که خدا به حق محمد‌(ص) و آل محمد‌(ص) ایشان را حفظ کند و این مایه افتخار مسلمان‌ها و مایه افتخار شیعه‌هاست که اینگونه ایستاده و خداوند متعال هم او را یاری کرده و تمام گفته‌هایش صحیح بوده است. من در جنگ 33 روزه از صور خارج نشدم، خودم و بچه‌ها و خانواده‌ام همگی در صور بودیم. من می دیدم که یک سخنرانی ایشان چگونه مردم را منقلب می کند و صحبت های ایشان طوری بود که زن و مرد، بزرگ و کوچک همه به سمت جبهه‌ها روی می‌آوردند و کمک می‌کردند و صحنه را خالی نمی کردند. سخنرانی ایشان به همه روحیه می داد، خدا را شکر می کنم که به من یک عمری داد و این سه نعمت بزرگ الهی را دیدم و تا اندازه ای همراهشان بودم.

گفت و گو: حسن صدرایی عارف

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha