جمعه ۲۳ آذر ۱۴۰۳ |۱۱ جمادی‌الثانی ۱۴۴۶ | Dec 13, 2024

 عشق، معرفت، عرفان و شهادت از روز ازل با نام حسین (ع) عجین است و زمزمه‌های عارفانه در کوی دوست و نجوای عاشقانه بر سرای یار، در سخنان امیر معرفت سیدالشهداء (ع) متجلی است.

به بهانه سالروز میلاد امام حسین (ع) سرویس علمی- فرهنگی مرکز خبر حوزه، گفتگویی با آیت‌الله  محمدباقر تحریری پیرامون ابعاد شخصیتی قافله‌سالار عشق حضرت اباعبدالله الحسین (ع)  انجام داده است که تقدیم می‌شود.

* امام قافله سالار جامعه بشری

با تاملی اجمالی به شخصیت ائمه می بینیم که هر یک از ائمه در ایفای نقش امامت، وظایفی مناسب با  زمانشان انجام داده اند، مقام امامت، مقام زمامداری انسان ها و قافله انسانیت است به سوی خداوند متعال و این امر با معرفی خدای متعال و هدف دقیق از آفرینش انسان و راه و روشی که انسان را به آن هدف می رساند محقق می شود، ائمه (علیهم السلام) جایگاه اجرای این معارف را داشته اند، منتهی  به حقیقت آنچه که بر همه فعالیت های گوناگون ایشان حاکم بوده است درجه بالای معرفت آنان نسبت به خدای متعال است، ائمه علیهم السلام موظف بودند که با بالاترین درجه معرفتشان همه وظایف امامت جامعه بشری را اجرا کنند، لذا عرفان اهل بیت (ع) ناشی از درجه بالای معرفت آنها است که در شئون گوناگون زندگی اهل بیت (ع) ظهور پیدا کرده است، منتهی ظهور این معرفت مقید به  خصوصیات زمانی خودشان بوده است و این یک قاعده کلی،‌ برای همه ائمه علیهم السلام است و  در بین ائمه (ع) علاوه بر روش عملی آنها در اجراکردن معارف توحیدی، در کلمات صادره از ایشان نیز مشهود است.

* تعریف عرفان نظری

عرفان در اصطلاح اهل فن عبارت از دیدگاه های معرفتی لطیف انسان نسبت به خدای متعال و بیانگر رابطه وجودی موجودات و انسان با خدای متعال و نحوه بازگشت وجودات بالاخص انسان به خدای متعال است و در اصطلاح از آن به  عرفان نظری یاد می شود، زمانی که ما به کلمات نورانی  امام حسین ( علیه السلام ) توجه کنیم، ملاحظه می‌کنیم، این معارف به طور وسیع در  سخنان حضرت ابا عبد الله علیهم السلام و دیگر ذوات نورانی اهل بیت علیهم السلام  آمده است، منتهی معارفی که اهل بیت نسبت به معارف توحیدی بیان می کنند نظام و شکل خاصی که در کتب عرفان نظری تدوین شده اند را ندارد، ولی ائمه علیهم السلام این معانی را بسیار دقیق و رسا در کلمات خود القا کرده اند و وظیفه ماست که این حقایق را استخراج، تبویب و نظام مند کنیم. 

یکی از ادعیه معروفی که بیانگر این حقایق توحیدی است، دعای عرفه امام حسین( علیه السلام )  است که این دعا به طور کلی سه جهت را مطرح می کند:

 اول- واقعیت دعا که اذعان خضوع، اظهار ذلت و کوچکی به درگاه الهی است که بنده همواره باید در مقام ارتباط با حق تعالی چنین حقیقتی را اظهار بدارد.

 جهت دوم : متذکر شدن نعمت های خداوند به انسان است که این تذکر به نعمت ها ایجاب می کند، انسان بعد از توجه به آن نعمت ها از آنها پاسداری کند و در حقیقت این بخش از دعا نقش تربیتی دارد.

 جهت سوم :بیان کمالات گوناگون خداست که این وجهه درونی دعا ست که ما برای اظهار خضوع به درگاه حق تعالی باید همه کمالاتی که در عالم مشاهده می کنیم حقیقتا به خدای متعال نسبت بدهیم حال این کمالات یا از قبیل افعال و آثار وجودات است، یا از قبیل اوصاف کمالیه موجودات که اصطلاحاً به اینها توحید افعالی و توحید اسماء و صفاتی گفته می شود و در پایان دعای عرفه فرازی وجود دارد که اوج دعاست وبعضی ها این طور تخیل کرده اند که این بخش دعا از امام حسین ( علیه السلام )  نیست، علامه طباطبایی معتقد است، این معارف به گونه ای ایراد شده اند که از غیر امام معصوم ممکن نیست و  شواهد گوناگون قرآنی و روایی با معارف مطرح شده در این قسم خاص نشان می دهد، این معارف نمی تواند از غیر امام صادر شده باشد به عنوان مثال یک فراز را عرض می کنم که این فراز با مباحث عقلی و قرآنی نیز هماهنگ است « أَ يَكُونُ لِغَيْرِكَ مِنَ الظُّهُورِ مَا لَيْسَ لَكَ حَتَّى يَكُونَ هُوَ الْمُظْهِرَ لَك»[1]  این قسمت از دعا بیانگر این است هر چه در عالم هست جز ظهور الهی نیست و هیچ موجودی از خودش جدای از خدای متعال نه ظهور و وجودی دارد و نه کمالات وجودی دارد و این همان معنایی است که قرآن مجید از آن تعبیر به  آیه می کند که موجودات «آیه مطلق» خداوند هستند و «آیه» هیچ گاه توان اینکه خود را نشان بدهد ندارد و آیه همیشه «ذو الایه» را نشان می دهد، البته اگر انسان بخواهد در بحث توضیح دعای عرفه واردشود جندین سال طول می کشد.

* ویژگی خاص اولیای الهی

 ویژگی اولیای الهی این است که خداوند و کمالات الهی را در شئون گوناگون موجودات بالاخص انسان می بینند و با دیدن این حقایق دعا ها را انشا می‌کنند، فرق ما با اولیا الهی در این معناست که ما حقایقی را به صورت ذهنی می‌بینیم و درک می کنیم، اما این بزرگواران به حقیقت این کمالات و معارف رسیده اند و با قلب مطهرشان یافته اند و برای ما اظهار کرده اند، یعنی زمانی که امام حسین علیه السلام این مطالب را می فرمایند : با تمام وجود درک کرده و انشا می نمایند.

* عرفان عملی و دستوری از حضرت برای سالکان الهی

در بین دعا، گاهی حضرت راهکار هایی را بیان می کنند که با بکار بستن این راهکارها انسان به آن معارف دست می‌باید و به این معنا در اصطلاح اهل فن «عرفان عملی» می گویند ؛ به عبارت دیگر عرفان عملی رسیدن به معارف توحیدی است با بکار بستن راهکارهای مناسب با این امر به عنوان مثال حضرت در بخش دیگری از دعای عرفه به خداوند متعال عرضه می دارد :  أَنْتَ الَّذِي أَشْرَقْتَ الْأَنْوَارَ فِي قُلُوبِ أَوْلِيَائِكَ حَتَّى عَرَفُوكَ وَ وَحَّدُوكَ وَ أَنْتَ الَّذِي أَزَلْتَ الْأَغْيَارَ عَنْ قُلُوبِ أَحِبَّائِكَ حَتَّى لَمْ يُحِبُّوا سِوَاكَ وَ لَمْ يَلْجَئُوا إِلَى غَيْرِك» اینجا بیان می‌کنند، اگر کسی بخواهد به معرفت حقیقی خداوند راه پیدا کند، باید انوار الهی در دل او تلالو پیدا کند و این شخص در مسیر «ولیّ خدا» شدن قرار بگیرد، پس می‌بینیم اولین مسئله، تحصیل رضای الهی است با اطاعت و بندگی و اگر این بندگی و اطاعت تداوم پیدا کند و دقیق شود، انسان را به محبت به حق تعالی می کشاند و وقتی و در وادی محبت حق تعالی قرار گرفت. دل از غیر خدا بریده می شود،  لذا در عبارت بعدی می گوید وَ أَنْتَ الَّذِي أَزَلْتَ الْأَغْيَارَ عَنْ قُلُوبِ أَحِبَّائِكَ حَتَّى لَمْ يُحِبُّوا سِوَاكَ وَ لَمْ يَلْجَئُوا إِلَى غَيْرِك[2]  در این فراز، حضرت راهکار حرکت به سوی خدای متعال را با یک دید عمیقی نشان می دهد و آن وارد شدن در وادی محبت الهی است و این محبت باعث می شود انسان به هر چه نگاه می کند با توجه به آیه بودن آن، در حقیقت به «حق تعالی» نگاه می کند و خدای متعال را جدای از موجودات نمی بیند تا موجودات، «غیر» باشند و در مقابل خدا باشند، اینها گوشه هایی از راهکارهای رسیدن به معرفت الهی است که از کلام امام حسین علیه السلام بیان شد.

* عرفان پویای حسینی

از آن جا که امام حسین علیه السلام به گونه خاصی وارد جامعه شدند و درگیری خاصی داشتند که آن در گیری خاص، نوعا برای اهل بیت (ع) محقق نشد و در نهایت هم منجر به شهادت ایشان شد ؛ این مسائل  نشان می دهد که عرفان اهل بیت (ع) یک عرفان منفصل از فعالیت های اجتماعی و دنیوی و سیاسی نیست ، در همین مسیری که امام حسین علیه السلام  به کربلا می روند، با افراد گوناگونی مواجه می شوند و سخنان مختلفی بیان می کنند که به مناسبت سخن افراد و درکشان  متفاوت است، مثلا حضرت در این مسیر با فرزدق برخورد می کند و حضرت به فرزدق جملاتی را عرضه می دارد که مطالبی از آن مباحث توحیدی است، حضرت سئوال می کنند اوضاع از چه قرار است می گوید : دل مردم با شماست اما شمشیر شان علیه شماست، بعد عرضه می دارد، قضا از آسمان نازل می‌شود که این یک دیدگاه توحیدی است و امام حسین در اوایل دعای عرفه این مطالب را به خدای متعال عرضه می دارد و بحث از قضا و قدر می دارد «  الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَيْسَ لِقَضَائِهِ دَافِعٌ »[3]  دیدگاه عمومی این است که هر چه رخ دهد ما هیچ کاره ایم و این دیدگاه غلطی است و ائمه با رفتار و عملشان دیدگاه توحیدی صحیح را به ما نشان می دهند و هم در عمل، آن دیدگاه را اجرا می کنند،  غرض از بیان این مسئله این است که بعد از بیان این مطلب توسط فرزدق حضرت نکته توحیدی  بلندی  را بیان می کند که بالاتر از آن است که فرزدق بیان کرده است  فرزدق در جواب سئوال امام عرضه داشت: «قضا از آسمان نازل می‌شود»

حضرت در جواب او می فرماید « صَدَقْتَ لِلَّهِ الْأَمْرُ مِنْ قَبْلُ وَ مِنْ بَعْدُ وَ كُلَّ يَوْمٍ رَبُّنَا هُوَ فِي شَأْنٍ» حضرت در ادامه  سخن خود دیدگاه صحیح را درباره قضا و قدر بیان می کنند و می فرماید : « إِنْ نَزَلَ الْقَضَاءُ بِمَا نُحِبُّ فَنَحْمَدُ اللَّهَ عَلَى نَعْمَائِهِ» اگر قضای الهی آنطوری که دوست داریم واقع شد خدا را شکر می کنیم «وَ هُوَ الْمُسْتَعَانُ عَلَى أَدَاءِ الشُّكْرِ وَ إِنْ حَالَ الْقَضَاءُ دُونَ الرَّجَاء» و حال که او را ستایش می کنیم اوست که به ما کمک می کند تا شکر او را را بجا آوریم، یعنی هم انسان در کارهایش نقش دارد و هم خدای متعال، منتهی نقش انسان در طول اراده و تاثیر خداست، آن طرف قضیه را هم بیان می‌کند، چون قضا دو پهلو دارد یا به آنچه که خدا خواسته می رسم یا نمی رسم، به طور مثال خدا خواسته است که تشکیل حکومت بدهم و مبارزه با ظلم کنم این خواسته های خداست اگر این خواسته محقق نشد و شرایط طور ی شد که مردم نخواستند حکومت الهی محقق شود و اگر قضا جلوی ما را گرفت  من کار خودم را انجام می دهم و قرب الهی را پیدا کرده ام « فَلَمْ يَبْعُدْ مَنْ كَانَ الْحَقَّ نِيَّتُهُ وَ التَّقْوَى سِيرَتُهُ »[4]   من در این کلمات راه و روش حضرت را هم بیان می کنم که آن الگو محقق شود و  کسانی که دم از عرفان می زنند باید به دنبال عرفان امام حسین علیه السلام  باشند، یعنی عرفان بدون این فعالیت ها فایده ندارد و فعالیت های گوناگون بدون این اعتقادات توحیدی هم فایده ای ندارد.

 امام حسین ( علیه السلام ) حقیقت دین را برای ما اجرا می کند ، عرفان در حقیقت پیاده کردن دین است در صحنه زندگی تا ما رابطه وجودیمان را در شئون گوناگون هستی و فعالیت هایمان را در رابطه با خدای متعال درک بکنیم، با اینکه امام علیه السلام در مسیر مبارزه هست، اما از آن حقایق غافل نیست، در روز عاشورا که روز مصاف امام با دشمن است، حضرت دعایی دارد که عجیب است و این معارف توحیدی را حضرت اظهار می کند : یک دعا در اول روز عاشورا ایراد کردند و یک دعا در اواخر  واقعه عاشورا بیان می کنند  : َ « اللّهم انْتَ ثِقَتى فى‏ كلِّ كربٍ ورَجائى‏ فى‏ كلِّ شِدّة وَانْتَ لى‏ فى‏ كُلِّ امْرٍ نَزَلَ بى‏ ثِقَةٌ وَ عُدَّة »[5]   این مطلب، معارف توحیدی است و  حضرت در همه شئون، دست خدا را می بیند و در عین حال حضرت کار خودش را انجام می دهد و به حقیقت « وَ ما رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْت»[6] ‏ اشاره می کنند و در آخر حضرت می فرماید «انتَ ولیّ کل نِعمٍ و صاحب کل حسنةٍ  و مُنهتی کل رغبة» در آخرین لحطات هم این دعا را بیان می « اللهم أنت مُتعالي المَكان عظيمَ الجبروت شديدَ المحال ...» و در آخر آن «رِضاً بِقَضائِكَ وَ تَسْليماً لِامْرِكَ وَ لا مَعْبودَ سِواكَ يا غِياثَ الْمُسْتَغيثين‏».[7]

 غرض اینکه ما اگر بخواهیم زندگانی حسینی داشته باشیم، باید به دنبال منطق امام حسین باشم و منطق امام فقط اداره زندگی دنیایی و رسیدن به یک رفاه ظاهری دنیایی نیست و هدف این نیست که  انسان به یک زندگی متعادل و عادلانه ای، جدای از توجه به حضرت الهی و رسیدن به کمال باشد، حضرت در شداید آن توجهات توحیدی شان که برای دعوت به آن به مقام امامت رسیده اند دست بر نمی دارند، پس دیدگاه های گوناگون توحیدی در دعای عرفه به طور خاص و دعای عشرات که مستحب است صبح و بعد از ظهر خوانده شود، مخصوصا روز های جمعه، بسیار قابل توجه است که سراسر دعای عشرات  یا حمد الهی و یا تسبیح الهی است و جنبه دیگر عرفان عملی حضرت است که در شئو ن مختلف زندگی شان از  آن حقایق غافل نبوده ند و آن حقایق را  پیاده می کردند،

* توسل به ائمه از لوازم سیرالی‌الله

توسل به ائمه علیهم السلام یکی از لوازم سیر الی الله است ، توسل ابعادی دارد ، یک بعد آن توسل عملی است که تبعیت از امام (ع) است و بعد دوم آن اظهار محبت است به اهل بیت (ع) که محبت به ایشان محبت به خدا است «مَن اَحبَّکم فقد اَحب الله»[8] و نکته بعدی این است که رسیدن به معرفت الهی و وصول به حق، جزء از راه اهل بیت (ع) امکان پذیر نیست چون این خاندان به طور دقیق و کامل رفته اند و رسیده اند و می توانند ببرند لذا یکی از مراحل سیر وارد شدن در مسیر محبت خداست و برای ورود به محبت خدا باید محبت به اولیا الهی داشته باشیم و در میان اولیا الهی سفارش خاصی نسبت به امام حسین ( علیه السلام ) شده است که امام حسین علیه السلام موفق شدند آن معارف دین را در ابعاد گوناگون پیاده کنند، لذا رسول خدا (ص) به آن حضرت فرمود: برای تو درجاتی است که جز با شهادت به آن نمی رسی،[9] یعنی هم در بعد عقلانی، حضرت نهایت حرمت را داشت و هم در بعد احساسی و عاطفی و هم در بعد عملی و مراعات کردن و پیاده کردن مسائل اخلاقی، لذا سفارشات زیادی به زیارت حضرت شده است و چه ثواب ها و خواصی برای زیارت حضرت بیان شده است که این بستگی به درجه معرفت زائر امام دارد، مثلا در ثواب زیارت آمده است زائر حسین (ع) خدا را در عرش زیارت می کند و در بعضی جا ها آمده است خدا را در فوق عرشش زیارت می کند و در زیارت سایر اولیا اینگونه بیانات نیامده است.

*عشق علما به امام حسین (ع)

علامه طباطبایی دارای حالت خاصی در مجالس اهل بیت (ع) خاصه امام حسین (ع) بودند و به گونه عجیبی اشک می ریختند، مخصوصا در ایام عاشورا همه کارها را رها می کردند و فقط در مجالس امام حسین شرکت می کردند، آن هم در مجالس عمومی مردم و ایشان در مجالس امام حسین (ع) یک صفای خاصی داشتند و دنبال آن نبود که مجالس امام حسین (ع) به یک گروه خاصی مخصوص است یا نه و هنگام تشرف به حرم رضوی  که گاهی همراه ایشان بودم، از همان در کفشداری می بوسیدند تا وارد بقعه می شدند و گاهی گفته می شد، جمعیت زیاد است و تنه می خورید و می گفتند: ما هم مثل ایشان هستیم و فرقی با دیگران نداریم و گاهی چنان اشتیاقی داشتند که وارد جمعیت می شدند تا دستش را به ضریح برساند، یعنی دارای یک اعتقاد عوامانه و به حسب ظاهر، با مقامات علمی و اهل معرفت اینگونه اند که اهل معرفت همه اظهار محبت به اهل بیت دارند.

  آیت الله سعادت پرور نیز در مجالس امام حسین (ع) بلند بلند گریه می کردند و اوائلی که ایشان به  قم آمده بودند سمت مداحی و تشکیل دسته های عزاداری در فیضیه را  که قبل از ایشان نبود را ایجاد کردند و آیت الله بهجت هم در روزهای جمعه به طور خاص روضه هایی تشکیل می دادند و با کهولت سن مقید بودند که دقایقی را در مجلس امام حسین بنشینند و حضور داشته باشند.

 

 



[1] - بحارالأنوار ج : 95 ص : 226

 

[2] - همان

[3] - همان ص 216

[4] - بحارالأنوار ج : 44 ص : 365

....أَخْبِرْنِي عَنِ النَّاسِ خَلْفَكَ فَقُلْتُ الْخَبِيرَ سَأَلْتَ قُلُوبُ النَّاسِ مَعَكَ وَ أَسْيَافُهُمْ عَلَيْكَ وَ الْقَضَاءُ يَنْزِلُ مِنَ السَّمَاءِ وَ اللَّهُ يَفْعَلُ ما يَشاءُ قَالَ صَدَقْتَ لِلَّهِ الْأَمْرُ مِنْ قَبْلُ وَ مِنْ بَعْدُ وَ كُلَّ يَوْمٍ رَبُّنَا هُوَ فِي شَأْنٍ إِنْ نَزَلَ الْقَضَاءُ بِمَا نُحِبُّ فَنَحْمَدُ اللَّهَ عَلَى نَعْمَائِهِ وَ هُوَ الْمُسْتَعَانُ عَلَى أَدَاءِ الشُّكْرِ وَ إِنْ حَالَ الْقَضَاءُ دُونَ الرَّجَاء.....

[5] - الارشاد، ج 2، ص 447

 

[6] - انفال 17

[7] - نظير اين عبارت در قمقام زخار، ص 463 و مقتل الحسين مقرم، ص 357 ذكر شده است.]

[8] - من‏لايحضره‏الفقيه ج : 2 ص : 613 ؛  « مَنْ أَحَبَّكُمْ فَقَدْ أَحَبَّ اللَّهَ »

[9] - امالى صدوق، ص 130، مجلس 30، شماره 1. علامه مجلسى در بحار( ج 45، ص 74)

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha