برای اثبات این ادعا، توجه مخاطبان ارجمند را به ماجرای رسوایی عارف نمای شیاد توسط یکی از بانوان باهوش شیعه، جلب می کنیم.
«شیخ عبدالسلام» سر سلسله صوفیه سنی مذهب بود. وی کارش بالا گرفت تا جایی که در پرچمهای لشگری مینوشتند: «لا اله الا الله محمد رسول الله الشیخ عبدالسلام ولی الله!!!»
روزی شیخ در مسجد بصره در بین نماز گفت: کِخ کِخ (معرب چِخ چِخ) چون از نماز فارغ شد مریدان به او گفتند: این چه کلامی بود که در بین نماز بر زبان راندی؟!
وی جواب داد: سگی را دیدم که نزدیک باب کعبه میآمد، من آن را دور کردم، مریدان از این سخن او و این که از بصره، مکه را میبیند شگفت زده شدند. یکی از مریدان او همسری شیعه داشت و این کرامت شیخ را برای وی بیان کرد.
آن زن گفت: سزاوار است که چنین شخص بزرگواری را به خانه خود دعوت نمایی تا از او پذیرایی کنیم. شوهر اجابت کرد و شیخ را با عدهای از مریدان دعوت نمود.
آن زن غذایی مهیا کرد، هنگام خوردن غذا، سفره را گسترد و سینیهایی حاضر نمود و در هر سینی مرغ بریان کرده ای روی نان نهاد و در سینی شیخ مرغ بریان را زیر نان مخفی کرد، بگونه ای که مرغ دیده نشود. شیخ، مرغ را ندید و خشمگین و دست بسوی طعام نبرد و گفت: چرا به من توهین کردید و مرغ در سینی من نگذاردید؟!
آن زن شیعه داخل مجلس شد و مرغ را از زیر نانها بیرون کشید و گفت: ای شیخ؛ تو از بصره سگ را در مسجدالحرام دیدی و نمازت را باطل کردی، چگونه مرغ بریان زیر نان را ندیدی؟!
شیخ از این ظرافت و زیرکی زن متوجه شد و فهمید که این زن شیعه است؛ پس از آن شیخ و مریدان او خارج شدند و همسر آن زن نیز شیعه شد.