به گزارش مرکز خبر حوزه، حجت الاسلام والمسلمین واثق در نشست علمی حکمرانی خوب، با بیان تعریف حاکمیت و تفاوت معنای آن با حکومت، دولت و حکمرانی در مفهوم شناسی سیاسی، اظهارداشت: حاکمیت به قدرت فائقهای گفته می شود که حکومت بر مبنای آن می تواند در حوزه داخلی و خارجی اعمال قدرت کند و حکومت نیز به دستگاهی گفته می شود که این قدرت را در بخش های مختلف کشور به اجرا در می آورد؛ در تعریف دولت نیز چنین تعریفی به کار می رود.
وی افزود: حکمرانی به شیوه ارتباط حاکمان و مردم در کشور گفته می شود که این ارتباط می تواند قهر آمیز یا بوروکراتیک باشد و یا غیر قهری و دموکراتیک؛در واقع در حکمرانی خوب، رابطه بین دولت، جامعه مدنی و بازار به شکل درست تنظیم می شود.
این پژوهشگر حوزوی، در ادامه به بررسی فرایند حکمرانی خوب از دیدگاه کلاسیک علوم سیاسی پرداخت و گفت: توسعه دولت ها از جنگ جهانی دوم و پس از افول کشورهای اروپایی در عرصه اقتصادی آغاز شد و پس از آن، نظریه دولت های بزرگ مطرح شد ولی با مشاهده مشکلات این دولت های بزرگ در دهه هفتاد که به از بین رفتن پایه های خصوصی سازی و توانمندی نهادهای مدنی و همچنین ضعف کشورها به دلیل تراکم حجم فعالیت ها در دولت بزرگ، نظریه دولت کوچک در دهه 90 به برتری رسید.
وی افزود: دولت های کوچک نیز مشکلات خاص خود را داشتند و مهم ترین این مشکلات عدم توانایی در تنظیم تعادل ساختاری و استیلای بازار و شرکت های خصوصی و چند ملیتی بر دولت ها بود که همین مساله نیز مشکلات و تعارضات بسیاری در سطح جوامع عمدتا غربی ایجاد کرد.
حجت الاسلام والمسلمین واثق خاطرنشان کرد: نظریه سوم به دلیل تضعیف دولت ها و ایجاد مشکلات بین مردم وبازار و نهادهای مدنی مطرح گردید که به نظریه حکمرانی خوب نیز معروف شد؛این نظریه در واقع از سوی بانک جهانی و به منظور ایجاد تعادل ساختاری در عرصه های مختلف اقتصادی و سیاسی و فرهنگی صورت گرفت؛در این نظریه دولت های بزرگ و کوچک جای خود را به دولت توانمند دادند؛
سخنران این نشست ادامه داد: در این نظریه سعی شده است هماهنگی ساختاری بین دولت، قوانین، بازار و جامعه مدنی بهوجود بیایند و هر یک سهم خود را در توسعه اقتصادی نشان دهند.
وی گفت: از طرفی توسعه شگفت انگیز کشوری همچون چین که به عنوان یک دولت بزرگ و خصوصی ستیز نیز در دنیا معروف شده است، و از طرفی بحران عظیم اقتصادی در کشورهای غربی که نظامی کاملا مدنی و خصوصی با دولتی توانمند دارند، تعارضات بسیاری بین اندیشه و تجربه و واقعیت در میان متفکران بوجود آورده است.
این پژِوهشگر حوزوی، اظهارداشت: در نظریه حکمرانی خوب سه الگوی بانک جهانی، توسعه مدنی و الگوی صندوق بین المللی پول مطرح شده است که هر کدام ویژگی های خاص خود را دارند؛ولی نظامی که از سوی اسلام مطرح شده است، نظریه حکمرانی شایسته است که با پیش فرض های اسلامی در فلسفه، ساختار و اجرا تدوین شده است و به طور کلی با توجه به نگاه اسلام به انسان و رشد و توسعه، فاکتورها کاملا متفاوتی با این نوع نظریه دارد که بدون غرض ورزی می توان آن را مترقی ترین نظام عقلانی در توسعه برشمرد.