حجتالاسلام والمسلمین حسن رمضانی از اساتید حوزه در گفتوگو با سرویس علمی و فرهنگی حوزهنیوز در شرح زیارتنامه آن حضرت پرسش فوق را پاسخ داده است.
* َا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَكِ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَكِ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَكِ فَوَجَدَكِ لِمَا امْتَحَنَكِ صَابِرَةً
در مفاتیح الجنان راجع به حضرت زهرا سلام الله علیها زیارتی نقل شده است و برخی از عناوین و بخشهایی که قابل توجه میباشد عبارتند از:
یاد نمودن حضرت با لقب " ممتحنه "؛ از اینجا معلوم میشود حضرت حقیقتی است که از همه مراحل امتحان الهی در همه عوالم موفق بیرون آمده است. چرا که در زیارت آمده است " قبْلَ أَنْ يَخْلُقَكِ فَوَجَدَكِ لِمَا امْتَحَنَكِ صَابِرَةً " یعنی خداوند تبارک و تعالی قبل از خلقتش او را آزموده است. در اینجا سئوال پیش میآید که چگونه ممکن است انسان قبل از خلقت مورد آزمون قرار بگیرد؟
جواب: مراد از " يَخْلُقَكِ " خلق نشئه دنیایی است و همه موجودات بالاخص انسانهای کامل دارای نشئاتی هستند که یک نشأه آن دنیای مادی است و نشئات دیگری که مقدم بر این نشأه است نیز وجود دارد و این مطلب از آیات و روایتی که به دست ما رسیده قابل استفاده است و از این بخش به خوبی استفاده میشود، حق تعالی عین ثابت فاطمی را قبل از اینکه موجود به وجود عینی بشود در تمام عوامل پیش از آن امتحان کرده است و در همه این عوالم و مراتب یک حقیقت امتحان پس داده و سرافراز بوده است.
انسان از آن جهت انسان است، که ایمان و عهد و پیمان الهی بر او عرضه میشود و بالاترین کمال انسانی این است که در همه احوال ذره ای از آن عهد و پیمان تخلف نداشته باشد و در این ابعادی که عرض شد، یعنی پذیرش ایمان، حق و انجام پیمان هیچگاه خلاف حق اندیشه نکند، علماً و عملاً. این کمال انسانی است و بالاتر از این کمالی برای انسان نمی توان تصویر کرد.
در این قسمت از زیارت این بخش در راس قرار گرفته است " يَا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَكِ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَكِ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَكِ فَوَجَدَكِ لِمَا امْتَحَنَكِ صَابِرَةً" یعنی نه تنها ما معتقدیم حضرت در عالم دنیا پذیرای ایمان بود و با حق پیمان بست و ذره ای تخلف نکرد، بلکه در مراتب قبل از این دنیا هم همین گونه بوده است و اینکه پذیرش ایمان در مراتب قبل چگونه است و پایبند بودن به این پیمان چگونه است، در جای خود باید مورد بررسی قرار بگیرد .
* فَوَجَدَكِ لِمَا امْتَحَنَكِ صَابِرَةً
عنوان دیگری که در این زیارت به چشم میخورد، مسئله صفت " صابرة" است؛ کمالات انسانی بدون جوهره صبر، معنا ندارد و حضرت زهرا در مراتب مختلف و نشئات مختلف عالم صبوری خود را به منصه ظهور رساند و خداوند متعال ایشان را صابر یافت؛ ما هر کاری از کارها را اگر بخواهیم دنبال کنیم چه در امور دنیایی و چه اخروی هیچ گاه به کمال خود نخواهیم رسید مگر به برکت " صبر "؛ زمین بایر با صبر باغبان صبور، باغی میشود که اشجار و ریاحین از آن میرویند و اینها همه از برکات صبر است و حضرت زهرا در همه آزمونهای الهی همیشه صبور بوده و نتیجه این صبر شکوفایی همه استعدادهای وجودی آدمی است و آن حضرت در این بعد، کم نگذاشته است.
* السَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الصِّدِّيقَةُ الشَّهِيدَةُ
صرف نظر از فقرات مختلفی که در این زیارت، پیوند وجودی ایشان با رسول الله را نشان میدهد و به وضوح به این امر دلالت دارد. در این زیارت امر دیگری هم جلب توجه میکند. که " السَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الصِّدِّيقَةُ الشَّهِيدَةُ السَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الرَّضِيَّةُ الْمَرْضِيَّةُ السَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْفَاضِلَةُ الزَّكِيَّةُ السَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْحَوْرَاءُ الْإِنْسِيَّةُ السَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا التَّقِيَّةُ النَّقِيَّةُ السَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْمُحَدَّثَةُ الْعَلِيمَةُ " آنچه در فقره قبل زیارت نامه حضرت مورد توجه قرار گرفته بود، پیوند آن حضرت با رسول الله(ص) بود و بر اساس آن پیوند، آن عناوین در حق ایشان صادق است، اما در این بخش دوم عناوینی را مورد توجه قرار میدهیم که مربوط به حقیقت خود آن حضرت، صرف نظر از پیوندی که با رسول الله( صلی الله علیه و آله ) بیان شد میباشد، القاب و صفاتی مانند " صدیقه؛ شهیده؛ رضیه، مرضیه، فاضله؛ زکیه، ....."، عناوین نخست ناظر به کمالات نفسی و ذاتی حضرت است و در عناوین بعدی ظلم امت، آن هم نه همه امت، بلکه فرصت طلبان امت که حق حضرت را نادیده گرفته و ایشان را مورد ظلم قرار داده اند محل توجه است، حقیقتی که آن پیوند را با رسول الله(ص) داشت و آن همه فضائل و کمالات نفسانی داشت، اما عده ای از امت این همه فضائل را نادیده گرفتند و حق او را مراعات نکردند و به او ظلم نمودند .
«أَشْهَدُ أَنَّكِ مَضَيْتِ عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّكِ وَ أَنَّ مَنْ سَرَّكِ فَقَدْ سَرَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ مَنْ جَفَاكِ فَقَدْ جَفَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ مَنْ آذَاكِ فَقَدْ آذَى رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ مَنْ وَصَلَكِ فَقَدْ وَصَلَ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ مَنْ قَطَعَكِ فَقَدْ قَطَعَ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ لِأَنَّكِ بَضْعَةٌ مِنْهُ وَ رُوحُهُ الَّذِي بَيْنَ جَنْبَيْهِ.»
به این فراز از زیارتنامه، توجه کنید، در واقع در این فراز از زیارت، ما شهادت میدهیم که حضرت حقیقتی است که شادی او عین شادی رسول الله(ص) است و اذیت او عین اذیت رساندن به رسول الله است، کسی که با او قطع رابطه و رحم داشته باشد و حقوقی را که نسبت به ایشان دارد ادا نکند، گویا حقوقی که نسبت به رسول الله دارد ادا نکرده است، این مطلب بر چه اساسی است؟ چگونه میشود که خشنودی او عین خشنودی رسول الله و اذیت ایشان عین اذیت رساندن به رسول الله است؟ تعلیلی که در ادامه زیارت آمده است این مطلب را آشکار میکند " لِأَنَّكِ بَضْعَةٌ مِنْهُ وَ رُوحُهُ الَّذِي بَيْنَ جَنْبَيْهِ " سرّ این سخنان این است که تو یا فاطمه، حقیقتی هستی که عنوان «بضعه» و «روح» نسبت به رسول الله(ص) بر تو صدق میکند و تو روح آن حضرت هستی.
* نگاهی دقیق تر به عنوان " بضعه "
در اینجا خوب است راجع به کلمه "بضعة" دقت کنیم، همه فرزندان حضرت پاره تن او بودند و "بضعه" به معنای "پاره تن" در مورد همه فرزندان حضرت رسول صدق میکند و این عنوان بر هر فرزندی نسبت به پدر او صادق است و این مطلب یک امر اختصاصی نیست و حال آنکه آن را به عنوان یک امر اختصاصی برای حضرت یاد میکنیم راه حل این سؤال چیست؟
برای پاسخ به این اشکال باید از معنای ظاهری این کلمه دست برداریم و " بضعه " را به معنای " پاره تن " نگیریم بلکه " بضعه " به معنی بخشی از وجود شخصیت و مقام آن حضرت است؛ یعنی حقیقت ولایت؛ حقیقت رسالت، حقیقت نبوت، .. این حقیقت رسول الله(ص) است و فاطمه(س) اگر بخشی از وجود رسول الله باشد این امر میشود از ویژگیهای آن حضرت که هیچ یک از فرزندان آن حضرت با فاطمه زهرا در این ویژه گیها شریک نبودند . اگر فاطمه بخشی از وجود رسول الله است، لذا جفای او جفای به رسول الله است و وحدتی بین رسول الله و فاطمه برقرار است و بر اساس این وحدت شئون یاد شده و مطالب یاد شده صدق میکند، لذا «خشنودی» یکی «خشنودی» دیگری است؛ اذیت رساندن به یکی اذیت رساندن به دیگری است .
*راز پیوند غضب خدا و فاطمه
مطلب بعدی که خوب است مورد توجه قرار بگیرد این است، رسول الله فرموده اند؛ خداوند متعال بر اساس رضایت و خشنودی فاطمه خشنود و راضی میشود و بخاطر غضب فاطمه غضب میکند؟ حال این سؤال مطرح میشود چگونه است که رضایت و غضب فاطمه زهرا با رضایت و غضب خداوند متعال پیوند خورده است؟
صرف نظر از مطالب قبل که راجع به پیوند و عینیت و اتحاد گفته شد، نکته جالبی که از این فرمایشات استفاده میشود «عصمت» حضرت است و این مطالب سندی غیر قابل تردید در عصمت «فاطمه زهرا» است؛ سخط فاطمه و رضایت ایشان یک سخط و رضایت معمولی نیست و ایشان مانند انسانهای دردانه نازک نارنجی نیستند که بخاطر هر امر معمولی و پیش پا افتاده ابراز عجز و ناتوانی کنند، بلکه رضایت و سخط او بر اساس میزان و معیار است و چون این رضایت و سخط بر اساس میزان است، لذا حق متعال رضایت و سخط فاطمه را رضایت و سخط خود قرار داده است؛ این یعنی عصمت و معصوم بودن و خوب است اشاره شود که فخر رازی علی رغم همه شبهاتی که در همه مسائل از مبدء تا معاد دارد و "امام المشککین " لقب گرفته است، اما تنها مسئله ای که به راحتی پذیرفته است و به خود اجازه تشکیک در آن مسئله را نداده است " عصمت فاطمه زهرا است . « فخررازى بر هر مسألهاى از مبدأ تا معاد تشكيك نمودهاست و اعتراض كرده است. لذا او را امام المشككين خواندهاند، ولى در معصوم بودن سيده نساء عالمين فاطمه بنت رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم كه داراى مقام عصمت بودهاست تسليم محض است كه آنجناب بلامنازع معصوم بودهاست و در عصمت و طهارتش جاى شك و ترديد نيست؛ رک؛ نکته 748؛ هزار و یک نکته؛ علامه حسن زاده آملی »
* فاطمه لیلة القدر است
خوب است در اینجا اشاره ای به روایت عالم جليل فرات کوفی کنیم، فرات بن ابراهيم كوفى- رضوان الله تعالى عليه- كه از علماى قرن سوم هجرى است در تفسير شريف معروف به تفسير فرات كوفى با سند خود روايت کرده است: قال «حدثنا محمد بن القسم بن عبيد معننا عن أبى عبد الله عليه- السلام قال «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ» الليلة فاطمة، و القدر الله فمن عرف فاطمة حق معرفتها فقد أدرك ليلة القدر(تفسير فرات الكوفي، ص: ؛ 581 ) در تفسیر فرات کوفی از قول امام صادق علیه السلام آمده است که" لیلة القدر " فاطمه است، این سخن بسیار عرشی و فهم آن هم بسیار مشکل است؛ فهم اینکه بر چه اساسی امام صادق(ع) حضرت زهرا(س) را لیلة القدر معرفی کرده است؛ بسیار مشکل است، اما این نکته را عرض کنم که «لیلة القدر » ظرف نزول قرآن است و آنچه مردم از لیلة القدر میفهمند در جای خود محفوظ است که شب قدر، ظرف زمانی برای نزول قرآن است، لذا شرافتی یافته است و خداوند متعال بر اساس آن شرافت، فضائلی را در آن شب قرار داده است، این مطلب درست است، اما بر اساس فرمایش امام صادق علیه السلام که فرمود «جدتنا فاطمه لیلة القدر» معنای لیلة القدر نیازمند تفصیل است و جلساتی میطلبد، اما اجمالا مطالبی را عرض میکنم: در فهم معنای لیلة القدر باید مطلق ظرفیت را در نظر گرفت؛ اگر ظرف نزول قرآن را به معنای زمان بگیریم همان معنای متعارفی است که از آن استفاده میشود، اما اگر ظرف نزول قرآن را "مطلق" گرفتیم یکی از معانی ظرف نزول قرآن، وعا و ظرفی است که قرآن در او نازل شده است و قرآن در او پیاده شده است و بر اساس این نزول و بر اساس این اجرا، حقیقتی که ظرف قرآن بوده است، یکپارچه قرآن شده است؛ و اگر به این نکته توجه شود، مقدمه فهم معنای لیلة القدر بودن فاطمه برای ما باز میشود، یعنی «فاطمه» با «قرآن» عینیت یافته است و خودش شده حقیقت قرآن و به تعبیری فاطمه « قرآن ناطق » است .
*حال این سوال پیش میآید که واقعا سّر این اختصاص چیست؟
با وجود اینکه همه ائمه معصومین(ع) در این حقیقت مشترک هستند، اما فاطمه زهرا(س) در بین ذوات معصومین(ع) جایگاه ویژه ای دارد که اختصاصا امام صادق علیه السلام این ویژگی را برای ایشان قرار داده اند، با اینکه خود امام صادق(ع) هم از مصادیق لیلة القدر است، اما حضرت این امر را به فاطمه زهرا(س) میدهد؟ آن ویژگی شاید این مطلب است، آن حقیقتی که خودش لیلة القدر است؛ آن حقیقتی که پدرش لیلة القدر است، آن حقیقتی که همسرش لیلة القدر است؛ آن حقیقتی که از دامن او یازده لیلة القدر برخاست این حقیقت اولی است که اختصاص به ذکر یابد و گفته شود "فاطمة لیلة القدر" و گویا امام صادق(ع) میفرمایند، گرچه خود من لیلة القدر هستم؛ گرچه پدر من لیلة القدر است و... همه لیلة القدر هستیم؛ اما فاطمه یک مقام اختصاصی دارد و محوریت یافته است .
*حجت بر حجتهای الهی
یکی از القابی که در شأن فاطمه زهرا سلام الله علیها، محل توجه قرار گرفته است لقب "عصمت الله کبری" بودن و "حجة الله علی الحجج "( اشاره به حدیث؛ قال الإمام العسكرى عليه السّلام: «نحن حجج اللّه على خلقه، و جدّتنا فاطمة حجّة علينا» ) بودن ایشان است.این خود دارای دریایی از معارف و معانی است.
یک معنای "حجت" یعنی "ما یُحْتج بِه عَلَی الآخرین" و حجت الله یعنی خدای متعال بر اساس آن با دیگران محاجه میکند، ائمه(ع) ملاک ارزیابی اعمال بندگان است و حجت خدا بر بندگان او هستند، اما این حجیت در فاطمه(س) بر اساس آن محوریتی است که بیان شد، یعنی ما ائمه(ع) همه حجتیم، اما حجیت فاطمه «آکد» است، همه لیلة القدریم، اما این معنا در فاطمه آکد است؛ همه معصوم هستیم، اما این معنا در فاطمه آکد و اشد است، بر اساس همان محوریتی که بیان شده است .
* اهتمام رهبر انقلاب به ایام فاطمیه
زمانی به حضرت علامه حسن زاده آملی عرض کردم، آقا جان عناوینی که نسبت به آیت الله العظمی خامنه ای در مقدمه کتاب « فصّ حكمة عصمتيّة في كلمة فاطميّة» در کنگره بزرگداشت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در ساری بیان نمودید خلاف توقع عدهآی بود که چرا این عناوین را برای ایشان بکار برده اید؟ علامه پاسخ گفتند: روی اظهار ارادت و عشق به بی بی فاطمه زهرا(س) این عناوین را خطاب به ایشان بکار بردم، چون این مرد کاری کرد که در طول تاریخ بی سابقه بود، برای اولین بار بود که از ناحیه یک رهبر و انسان فرهیخته کنگره بزرگداشت برای فاطمه زهرا(س) برگزار میشود، آنقدر به وجد و شوق آمدم که عاشقانه و شائقانه این عناوین را بکار بردم و خوب هم بکار بردم و هیچ اشکالی هم ندارد.
اصل و علت نامگذاری کتاب «" فصّ حكمة عصمتيّة في كلمة فاطميّة» مربوط به یکی از شاگردان ایشان است، که مکاشفه ای میشنود، وهاتفی این عبارت را به ایشان القاء میکند " فصّ حكمة عصمتيّة في كلمة فاطميّة " و این آهنگ و عنوان در فصوص الحکم ابن عربی است، این کتاب 27 فص دارد و فص به معنی نگین انگشتر است و چون انسان کامل در نظام هستی به وزان نگین انگشتر است، از انسان کامل تعبیر به فص کرده است و با توجه به آیات قرآن، برای هر یک از انبیا و اولیاء الهی فصی قرار داده است و بر همین وزان و آهنگ این نام گذاری صورت گرفت و حضرت علامه این فص را جزو ملحقات فصوص قرار دادند و در ادامه کتاب ممد الهمم خود این فص را جزو ملحقات فصوص قرار داده اند و خود ایشان هم این کتاب را شرح نموده اند .
* متن و ترجمه زیارتنامه حضرت زهرا
حوزه نیوز برای بهرهمنری عاشقان ولایت و محبین صدیقه طاهره(س) زیارتنامه آن حضرت را که در مفاتیح شیخ عباس قمی آمده، عینا درج میکند. التماس دعا
يَا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَكِ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَكِ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَكِ فَوَجَدَكِ لِمَا امْتَحَنَكِ صَابِرَةً وَ زَعَمْنَا أَنَّا لَكِ أَوْلِيَاءُ وَ مُصَدِّقُونَ وَ صَابِرُونَ لِكُلِّ مَا أَتَانَا بِهِ أَبُوكِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ أَتَى [أَتَانَا] بِهِ وَصِيُّهُ فَإِنَّا نَسْأَلُكِ إِنْ كُنَّا صَدَّقْنَاكِ إِلا أَلْحَقْتِنَا بِتَصْدِيقِنَا لَهُمَا لِنُبَشِّرَ أَنْفُسَنَا بِأَنَّا قَدْ طَهُرْنَا بِوِلايَتِكِ و مستحب است نيز آنكه بگويد السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ نَبِيِّ اللَّهِ السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ حَبِيبِ اللَّهِ السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ خَلِيلِ اللَّهِ السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ صَفِيِّ اللَّهِ السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ أَمِينِ اللَّهِ السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ خَيْرِ خَلْقِ اللَّهِ السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ أَفْضَلِ أَنْبِيَاءِ اللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ مَلائِكَتِهِ السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ خَيْرِ الْبَرِيَّةِ السَّلامُ عَلَيْكِ يَا سَيِّدَةَ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ السَّلامُ عَلَيْكِ يَا زَوْجَةَ وَلِيِّ اللَّهِ وَ خَيْرِ الْخَلْقِ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ السَّلامُ عَلَيْكِ يَا أُمَّ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ سَيِّدَيْ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ السَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الصِّدِّيقَةُ الشَّهِيدَةُ السَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الرَّضِيَّةُ الْمَرْضِيَّةُ السَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْفَاضِلَةُ الزَّكِيَّةُ السَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْحَوْرَاءُ الْإِنْسِيَّةُ السَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا التَّقِيَّةُ النَّقِيَّةُ السَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْمُحَدَّثَةُ الْعَلِيمَةُ السَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْمَظْلُومَةُ الْمَغْصُوبَةُ السَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْمُضْطَهَدَةُ الْمَقْهُورَةُ السَّلامُ عَلَيْكِ يَا فَاطِمَةُ بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْكِ وَ عَلَى رُوحِكِ وَ بَدَنِكِ أَشْهَدُ أَنَّكِ مَضَيْتِ عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّكِ وَ أَنَّ مَنْ سَرَّكِ فَقَدْ سَرَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ مَنْ جَفَاكِ فَقَدْ جَفَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ مَنْ آذَاكِ فَقَدْ آذَى رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ مَنْ وَصَلَكِ فَقَدْ وَصَلَ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ مَنْ قَطَعَكِ فَقَدْ قَطَعَ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ لِأَنَّكِ بَضْعَةٌ مِنْهُ وَ رُوحُهُ الَّذِي بَيْنَ جَنْبَيْهِ كَمَا قَالَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ أُشْهِدُ اللَّهَ وَ رُسُلَهُ وَ مَلائِكَتَهُ أَنِّي رَاضٍ عَمَّنْ رَضِيتِ عَنْهُ سَاخِطٌ عَلَى مَنْ سَخِطْتِ عَلَيْهِ مُتَبَرِّئٌ مِمَّنْ تَبَرَّأْتِ مِنْهُ مُوَالٍ لِمَنْ وَالَيْتِ مُعَادٍ لِمَنْ عَادَيْتِ مُبْغِضٌ لِمَنْ أَبْغَضْتِ مُحِبٌّ لِمَنْ أَحْبَبْتِ وَ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدا وَ حَسِيبا وَ جَازِيا وَ مُثِيبا( متن زیارت نامه حضرت به نقل از مفاتیح الجنان؛ شیخ عباس قمی( ره )
اى آن كه خدايى كه تو را خلق كرد پيش از خلقت بيازمود و در آن آزمايش بر هر گونه بلا و مصيبت تو را شكيبا و بردبار گردانيد
و ما چنين پنداريم كه دوستان شما هستيم و مقام بزرگى شما را تصديق مىكنيم و بر هر دستور و تعليمات الهى كه پدر شما و وصيّش كه درود حق بر او
و آلش باد براى ما آورد صبور و مطيع خواهيم بود
پس ما درخواست مىكنيم هرگاه كه مصدق و مؤمن به شما هستيم كه ما را بواسطه اين تصديق به رسول و وصيش خدا به شما ملحق فرمايد
تا به ما مژده رسد كه بواسطه دوستى شما ما را از گناهان پاك سازد
سلام بر تو اى دختر رسول خدا سلام بر تو اى دختر پيغمبر خدا
سلام بر تو اى دختر حبيب خدا سلام بر تو اى دختر دوست خاص خدا
سلام بر تو اى دختر بنده خالص خدا سلام بر تو اى دختر امين خدا سلام بر تو اى دختر بهترين خلق خدا
سلام بر تو اى دختر بهترين پيغمبران و رسولان و فرشتگان خدا
سلام بر تو اى دختر بهترين خلق سلام بر تو اى سيده زنان عالم از اولين و آخرين
سلام بر تو اى زوجه ولى خدا(امير المؤمنين) و بهترين تمام خلق بعد از رسول خدا
سلام بر تو اى مادر حسن و حسين دو سيد جوانان اهل بهشت
سلام بر تو اى صديقه طاهره كه به راه دين شهيد گرديدى
سلام بر تو اى آنكه خدا از تو خوشنود و تو از خدا خوشنودى
سلام بر تو اى صاحب فضيلتو پاكيزه صفات سلام بر تو اى انسيه حوراء
سلام بر تو اى ذات متقى پاك گوهر سلام بر تو اى آنكه به الهام خدا دانا بودى
سلام بر تو اى مظلوم(و داراى عصمت) كه حق تو را غصب كردند
سلام بر تو اى ستم كشيده و مقهور دشمنان دين
سلام بر تو اى فاطمه دختر رسول خدا و رحمت و بركات حق بر تو باد
درود خدا بر تو و بر جسم و جان تو باد
گواهى مىدهم كه چون تو از جهان رفتى با مقام يقين و دليل روشن از جانب پروردگار بودى و هر كه تو را مسرور و شاد ساخته
رسول خدا كه درود خدا بر او و آلش باد را شاد ساخته
و هر كه در حق تو جفا و ظلم كرد به رسول خدا كه درود خدا بر او و آلش باد ظلم و جفا كرده
و هر كه تو را آزرده كرد رسول خدا كه درود خدا بر او و آلش باد را آزرده است
و هر كه به تو پيوست به رسول خدا كه درود خدا بر او و آلش باد پيوسته
و هر كه از تو بريده از رسول خدا كه درود خدا بر او و آلش باد بريده است
زيرا تو پاره تن پيغمبر و روح مقدس آن بزرگوارى
خدا را گواه مىگيرم و رسول او و فرشتگان را كه من از آن كس راضيم كه شما از او راضى هستيد و خشمگينم از هر كه شما از او خشمگين هستيد
بيزارم از آنكه شما از او بيزاريد دوستم با آن كه شما با او دوستيد و دشمنم با هر كه شما با او دشمنيد
ناراضيم از هر كه شما از او ناراضى هستيد و محبوب من است هر كه محبوب شماست و بر صدق گواهى من خدا كافى است
كه گواه و محاسب و جزا دهنده و ثواب بخشنده است.
خدا را گواه مىگيرم و پيغمبران و فرشتگان را خدا را گواه مىگيرم و فرشتگان را كه من دوستم با دوستان شما
و دشمنم با دشمنان شما و با هر كه محاربه كند با شما محاربم
من اى مولاى من به مقام عصمت و عظمت تو و پدر بزرگوارت و شوهر و فرزندانت كه پيشوايان دين منند يقين دارم
و به ولايت و امامت شما ايمان دارم و ملتزم اطاعت شما هستم
گواهى مىدهم كه دين همان است كه آنها راست و حكم خدا همان حكم است كه آنها كنند و آنها حكم خدا را البته به خلق رسانيدند
و امت را به راه خدا به طريق حكمت و برهان و پند و اندرز نيكو دعوت كردند و از ملامت لائمان نينديشيدند
و درود بر تو و بر پدر بزرگوار و شوهر و ذريه و فرزندانت كه امامان پاك گوهرند اى پروردگار درود فرست بر محمد(ص) و اهل بيتش
و درود فرست بر بتول طاهره و صديقه معصومه باتقواى پاكيزه روح
كه از خدا راضى است و خدا از او راضى است پاك گوهر با رشد و هدايت و مظلوم و مقهور امت كه حقش را غصب
و ارثش را منع كردند و استخوان پهلويش را شكستند و به شوهرش ستم نمودند و فرزندش را شهيد كردند
اى خدا فاطمه دخت رسول توست و پاره تن و باطن قلب و جگر گوشه پيغمبر توست
تحيت و درود از توبر او باد و او تحفه گرانبهاى توست كه خاصه به وصى رسولت اعطا فرمودى و حبيب حضرت مصطفى و قرين حضرت مرتضى
و بزرگ زنان عالم و بشارت دهنده اولياء و ملازم ورع و زهد
و سيب باغ فردوس و بهشت خلد تو مولدش را به شرف زنان بهشتى شرافت دادى
و انوار ائمه طاهرين را از نسل پاك او مقرر داشتى و در برابرش پرده نبوت را بياويختى
پروردگارا درود فرست بر او درودى كه مقامش نزد تو بيفزايد و نزد تو شرافت يابد و از مقام رضا و خشنوديت منزلت گيرد از ما تحيت و سلام به روح پاك آن بزرگوار برسان
و بواسطه دوستى و محبت او ما را فضل و احسان و رحمت و مغفرت كرامت فرما كه تو اى خدا داراى مقام عفو با لطف و كرامتى.