سرویس علمی فرهنگی خبرگزاری حوزه نوشتاری را از آیتالله العظمی جوادیآملی در خصوص شیوه تحصیل در کلام اهلبیت(ع)را تقدیم می کند.
سيره حضرات معصومین علیهم السلام در كيفيّت تعليم آن است كه دانش پژوهان را با تحقيق آشنا كنند و از هرگونه تقليد برحذر دارند و همانطور كه از تقليد دور ميدارند، از اعتماد به گمان نيز نهي ميكنند، زيرا همانسان كه تكيه به سخن ديگري برخلاف تحقيق است، اعتماد به گمان خويش نيز دور از حزم است، زيرا خردمندي به جزم است و آن، جز در پرتو برهان عقلي حاصل نميگردد؛ لذا رهروان الهي، بيش از هر چيز به تحصيل يقين و تفكر عقلي ترغيب مينمودند كه نمونههايي از آن ذيلاً بيان ميشود:
ارزش تحقیق
از حضرت امام صادق(عليهالسلام) رسيده است كه اگر كسي به استناد گفتار گروهي از مردم وارد دين بشود، گروه ديگري، يا همان گروه او را از دين بيرون ميبرند و اگر كسي به استناد گفتار خداوند سبحان و سنّت معصومين(عليهمالسلام) وارد دين بشود، كوهها از بين ميروند و او همچنان استوار ميماند؛ «مَنْ دَخلَ في هذا الدّين بالرجال، اَخرجه منه الرجالُ كما ادخلوه فيه و من دخل فيه بالكتابِ و السُنّة زالت الجبالُ قبل أن يزول»(1).
لازمه اين روش آن است كه سخنان دانشمندان با ارزيابي عقلي پذيرفته شود، نه بيدليل، و اگر از پيامبر اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم)نقل شد كه علم را از زبان رجال دانش بگيريد: «خُذوا العلمَ منْ اَفواهِ الرجال»(2). براي آن است كه آنان با برهان سخن ميگويند و مدّعي را با دليل عقلي تثبيت ميكنند.
بنابراين، هرگونه تقليدي كه به تحقيق ختم نشود، ناپسند است؛ خواه در انجام يك امر اثباتي، مانند جمود بتپرستان بر سنّت فرسوده جاهلي؛ ﴿... إنّا وجدنا آبائنا علي اُمّةٍ و إنّا علي آثارهم مقتدون﴾ ،(3) و خواه در پرهيز از امري به عنوان يك سنّت سلبي جاهلي؛ ﴿...ما سمِعنا بهذا في آبائنا الاوّلين... ﴾؛(4) به هر تقدير، بدون تحقيق نارواست.
ضرورت اثبات و نفي کلام بر اساس تحقيق
دوم: از حضرت امام صادق(عليهالسلام) رسيده است كه خداوند سبحان، بندگانش را با دو آيه قرآن، در تصديق و تكذيب بدون تحقيق سرزنش نمود: اول آنكه تا چيزي براي آنان روشن نشد، نگويند و دوم آنكه تا چيزي براي آنها ثابت نشد، ردّ نكنند؛ يعني در بُعد اثبات و نفي محقّق باشند و به گمان و مانند آن بسنده ننمايند: «إنّ الله تبارك و تعالي عيّر عباده بآيتين من كتابه، أن لا يقولوا حتّي يعلموا و لايردّوا ما لم يعلموا، قال الله عزّوجلّ: ﴿اَلَم يُؤخذ عليهم ميثاق الكتابِ اَنْ لايقُولوا علي الله إلاّ الحقّ﴾ و قال: ﴿بل كذّبوا بما لميُحيطوا بعلمه و لمّا يأتِهم تأويله﴾ (5).
ویژگی محقق
لازمه محقّق بودن آن است كه سخن از اندازه دانش فراتر نباشد؛ يعني بيتحقيق گفته نشود؛ چه اينكه امام صادق(عليهالسلام) فرمود: «إنّ من حقيقة الإيمان اَن لايجُوزَ منطقُك علمَكَ»؛(6) چه اينكه شايسته اهل تحقيق آن است، چيزي را كه نميداند، در كمال شهامت به جهل خود اعتراف كند و بگويد: نميدانم؛ چنانكه اميرمؤمنين(عليهالسلام) فرمود: «...و لايستحي إذا سُئل عمّا لايعلمُ اَنْ يقولَ لا اَعْلَم... »(7).
برايرسيدن به زندگيمعقول،چارهايجز تنظيم برنامه علمي نخواهد بود؛ به طوري كه در هر انجمني حضور پيدا نكند و به هر كلامي لب نگشايد كه حضرت امام سجاد(عليهالسلام) فرمود: «ليسَ لك أن تعقدَ مع من شئت، لأنّ الله تبارك و تعالي يقول: ﴿و إذا رأيت الّذين يخوضون في آياتنا فاعرض عنهم حتّي يخوضوا في حديث غيره و امّا يُنسينّك الشيطانُ فلا تقعدَ بعدَ الذّكري مع القومِ الظالمين﴾، و ليس لك ان تتكلّم بما شئتَ لأن اللهعزّوجلّ قال: ﴿ولاتقفُ ما ليسَ لك بهِ عِلمٌ﴾ و لأن رسول الله(صلّي الله عليه وآله وسلّم)قال: رحِمَ الله عبداً قال خيراً فغنمَ أو صمتَ فسلمَ و ليس لك اَنْ تسمعَ ما شئت لأن اللهعزّوجلّ يقول: ﴿إنّ السّمعَ و البصرَ و الفؤادَ كُلُّ اُولئكَ كان عنهُ مسئولاً﴾»
(8).
اين روش محقّقانه، نه تنها راه را براي سالك هموار ميكند، بلكه راه ديگران را نيز باز كرده، خار راه ساير اهل تحقيق نخواهد شد؛ چه اينكه اميرالمؤمنين(عليهالسلام) فرمود: «لَوْ سكتَ مَن لايعلمُ سقط الاختلاف»(9) اگر نادان خاموش شود، اختلاف فرو مينشيند، زيرا علم نور است و در نور؛ تيرگي اختلاف راه ندارد و اگر جاهل دخالت نكند، هرگز اختلافي رخنه نمينمايد.
ملاک صحت سخن پیامبر(ص)
سوم. حضرت امام كاظم(عليهالسلام) سخني بس بزرگ، از قافله سالار پيامبران خداوند نقل كرد كه آن حضرت(صلّي الله عليه وآله وسلّم)فرمود: ...هرچه از من رسيده و موافق حق بود، گفته من است ولی هرچه از من نقل شده و موافق حق نيست، من آن را نگفتهام: «ما جائكم عنّي من حديثٍ موافق للحق، فاَنا قُلتُه و ما اَتاكُم عنّي من حديثٍ لايوافق الحق، فلم أقله و لن اَقولَ إلاّ الحقّ»؛(10) اين كلام آنقدر وزين است كه نتوان براي او ارج معيني قائل شد، زيرا نه تنها به عمر تقليد بيحساب خاتمه ميدهد، بلكه هرگونه نقلي كه به برهان عقلي و دليل قطعي بدون واسطه يا با واسطه استناد نداشته باشد، مردود ميداند، و معيار در صحت انتساب خبر به آن حضرت(صلّي الله عليه وآله وسلّم)و عدم صحت آن، موافقت حق و مخالفت آن است و ميزان تشخيص حق؛ برهان عقلي است يا دليل نقلي قطعي كه سند آن يقيني بوده و متنِ آن موافق با عقل يا غير مخالف با آن باشد.
سرّ اعتبار سخنان معصوم(عليهالسلام) همان است كه به دور از هوي و بر كنار از وهم است و جز وحي قطعي نخواهد بود؛ چه اينكه امام صادق(عليهالسلام) فرمود: «...و الله ما نقولُ باهوائنا و لانقولُ برأينا و لانقولُ إلاّ ما قال ربُّنا»،(11) و اين گفتار نوراني از ديگر امامان معصوم(عليهمالسلام) نيز رسيده است.
اهمیت کتابت در سیره معصومین(ع)
روش تعليم مطلبي كه مورد اهتمام پيشوايان ديني است، همانا نوشتن مسائل اسلامي است كه همواره نشر دانش توسط قلم و بنان، مانند سخن و زبان، مورد توصيه آن بزرگان است كه ضمن اعلام خطوط كلي تحقيق، به كتابت علوم الهي سفارش شده است كه نمونههايي از آن ذيلاً بيان ميشود:
از پيامبر اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم)رسيده است كه دانش را با نوشتن حفظ كنيد و از زوال آن جلوگيري نماييد: «قيّدوا العِلمَ»، قيل: و ما تقييدُهُ؟ قال(صلّي الله عليه وآله وسلّم): «كتابَتُه»(12).
مردي از انصار سخنان شگفت انگيزي از مجلس رسول اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) ميشنيد و توان حفظ آن را نداشت؛ شكايت به حضرت برد. پيامبر(صلّي الله عليه وآله وسلّم) فرمود: از دست راستت كمك بگير؛ يعني بنويس: «إنّ رجُلاً مِنَ الانصارِ كان يَجلسُ إلي النبي(صلّي الله عليه وآله وسلّم) فيسمع منهُ الحديث فيُعجبهُ و لايحفظهُ فشكا ذلك إلي النبي(صلّي الله عليه وآله وسلّم) فقال له رسول الله(صلّي الله عليه وآله وسلّم): استعنْ بيمينك و اَومأ بيدهِ أي خُطّ»(13).
از حضرت امام حسن مجتبي(عليهالسلام) رسيده است كه فرزندان و برادرزادگان خود را فرا خواند و به آنها فرمود: شما خردسالان قوم هستيد و اميد آن ميرود كه بزرگان آينده باشيد، دانش را فراگيريد و اگر كسي قدرت حفظ آن را نداشت، آن را بنويسد و نگهداري كند: «اِنّه دعا بنيه و بني أخيه فقال: أنّكم صِغارُ قومٍ و يُوشكَ أن تكُونوا كبارَ قومٍ آخرين فتعلّموا العلمَ فمن يستطيعُ منكم اَن يحفظهُفليكتبه و ليضعه في بيته»(14).
از رسول اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم)رسيده است كه هرگاه از انسان با ايمان، يك برگ توشه علمي بماند، آن برگ حجابي بين او و آتش قيامت خواهد شد: «المُؤمنُ إذا ماتَ و تركَ ورقةً واحدةً عليها علمٌ تكونُتلك الورقةُ يوم القيامة ستراً فيما بينه و بين النار... ».(15)
وقتي توشه عالِمي را به حضور امام حسن عسكري(عليهالسلام) ارائه دادند، آن حضرت فرمود: خداوند سبحان به هر حرفي از آن، نوري در قيامت به نويسنده آن عطا كند: عرضتُ علي أبي محمّد صاحب العسكر(عليهالسلام) كتاب يومٍ و ليلةٍ ليونس، فقال لي: «تصنيفُ مَن هذا؟» فقلتُ تصنيفُ يونس مولي آل يقطين، فقال: «اعطاه الله بكلّ حرفٍ نوراً يوم القيامة».(16)
گاهي امامان معصوم(عليهمالسلام) شاگردانشان را به كتابت و نشر آثار قلمي تشويق مينمودند كه يادگار علمي آنان باشد، مانند آنچه امام ششم(عليهالسلام) به مُفَضّل دستور داد كه بنويس و علم خود را در بين برادرانت بگستران، و اگر مُردي به فرزندانت كتابهاي دستنويس خود را ارث بده، زيرا زماني فراميرسد كه مردم جز به نوشتههاي خود انس نخواهند داشت؛ «اُكتُبْ وبُثّ علمك في إخوانكَ فإنْ متّ فورث كُتبك بنيك فأنّه يأتي علي الناس زمان هرجٍ ما يأنسونَ فيه إلاّ بِكتبهم»(17).
براي آنكه تنها نوشتن نباشد، بلكه مكتوب از محتواي عميقي برخوردار باشد، روش تربيتي پيشوايان دين اين بود كه شاگردانشان سخنان معصومان از خطا و هوي را يادداشت كنند و در هر حال كه از آنان سخني شنيده ميشود، بنويسند، چون آنان در تمام حالات حق ميگفتند و هرگز رويدادهاي روزگار، آنان را از حق خارج نميكند و وارد باطل نمينمود.
مردي از پيامبر اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم)پرسيد: هرچه از شما ميشنوم بنويسم؟ فرمود: آري. پرسيد: چه در حال خوشنودي شما و چه در حال غضب شما؟ گفت: آري، زيرا ما در تمام اين شئون، جز حق چيزي نميگوييم؛ قُلت يارسول الله! أكتُبُ كُلّما اسمعُ منكَ؟ قال: «نعم». قُلت: في الرضا و الغضب؟ قال: «نَعَم، فإنّي لا أقُولُ في ذلك كلّه إلاّ الحقّ».(18)
لزوم ماندگاری مباحث علمی
براي آنكه نوشته از دوام بيشتري برخوردار باشد، دستور رهبران الهي اين بود كه مطالب حسّاس را بر روي پوست بنويسند كه دوام داشته باشد، نه بر روي كاغذ كه دير پا نباشد.
مردي به حضور امام رضا(عليهالسلام) رسيد و كتاب يا كاغذي كه در آن، از امام صادق(عليهالسلام) حديثي نوشته شده بود، به عرض رساند؛ مضمون آن حديث اين بود كه دنيا براي صاحب مقام ولايت الهي، همانند دانه گردويي متمثل شده كه هم از لحاظ اطلاع به همه شئون، و هم از لحاظ اقتدار بر همه جهات آن، در اختيارش ميباشد. حضرت امام رضا(عليهالسلام) فرمود: سوگند به خداوند اين مطلب حق است؛ اين حديث را از كاغذ به پوست منتقل كن كه از دوام بيشتري برخوردار گردد: دخلتُ علي الرضا(عليهالسلام) و معي صحيفةٌ أو قرطاسُ فيه عن جعفر(عليهالسلام): «إنّ الدنيا مُثّلت لصاحبِ هذا الأمر في مثلِ فَلْقَةِ الجوزة. فقال: يا حمزة! ذا والله حقٌّ فانقلوهُ الي أديم».(19)
و براي آنكه نوشتار، گذشته از دوام، از هنر زيبا نويسي نيز برخوردار باشد، دستور اولياي الهي اين بود كه معارف عميق، به ويژه آنچه مربوط به مسئله ولايت و امامتِ اهل بيت عصمت و طهارت(عليهمالسلام) است، با آب طلا نوشته شود: قال الصادق(عليهالسلام): «نفسُ المهموم لظلمنا تسبيحُ و همّه لنا عبادة و كتمان سرّنا جهادٌ في سبيل الله»، ثم قال ابوعبدالله(عليهالسلام): «يجبُ أن يكتبَ هذا الحديث بماء الذهب».(20)
وقتي در حضور امام ششم(عليهالسلام) نام مبارك اميرالمؤمنين(عليهالسلام) برده شد، آن حضرت بعد از آنكه فضيلت زيارت عارفانه مزار علي بن ابيطالب(عليهالسلام) را بيان كرد، آنگاه به راوي فرمود: «... اكتب هذا الحديث بماء الذهب»(21)؛ اين سخن را با آب طلا بنويس.
و براي آنكه كتابت از هنر زيبا و شيوا نويسي برخوردار باشد، تا اهل مطالعه را بخواندن آن جذب كند، دستور پيامبر اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم)نسبت به بعضي از منشيان خود اين بود كه در مركّب ليقه بگذارد كه با داشتن ليقه، از جِرم پذيري محفوظ باشد و قلم از ناصافي مصون بماند و حروف برابر، با نظم جداگانه كه حضرتش هدايت ميفرمود، نوشته شود و جالب آنكه براي آنكه قلم در اختيار منشي باشد و فراموشش نشود، از گزند گرد و غبار و... محفوظ بماند، دستور داد كه قلم را پشت گوش قرار بدهد كه هماكنون در بين ارباب هنر و صاحبان صنايع دستي معمول است: قال(صلّي الله عليه وآله وسلّم)لبعض كُتّابه: «القِ الدّواةَ و حَرّف القَلَم... وَ ضَعْ قلمكَ علي اُذُنكَ اليُسري، فإنّه اذكر لك».(22)
1ـ بحار الانوار، ج2، ص105.
2ـ همان.
3ـ سوره زخرف، آيه 23.
4ـ سوره قصص، آيه 36.
5ـ بحار الانوار، ج2، ص113.
6ـ وسائل الشيعه، ج27، ص29.
7ـ بحار الانوار، ج66، ص375.
8ـ همان، ج2، ص116.
9ـ همان، ص122.
10ـ بحار الانوار، ج2، ص188.
11ـ همان، ص173.
12ـ بحار الانوار، ج2، ص151.
13ـ همان، ص152.
14ـ همان.
15ـ وسائل الشيعه، ج 27، ص 95.
16ـ وسائل الشيعه، ج 27، ص 102.
17ـ بحارالانوار، ج 2، ص 150.
18ـ بحار الانوار، ج2، ص147.
19ـ همان، ص145.
20ـ بحار الانوار، ج2، ص147.
21ـ وسائل الشيعه، ج 27، ص 82.
22ـ بحارالانوار، ج 89، ص 34.