شنبه ۲۴ آذر ۱۴۰۳ |۱۲ جمادی‌الثانی ۱۴۴۶ | Dec 14, 2024

بنیان‌گذار کنگره شعر حوزه علمیه است/ پیراهن امام خمینی را بابت شعری که به مناسبت جمعه خونین سروده بود صله گرفت/ مرکز بزرگ اسلامی آفریقای جنوبی را تاسیس نموده است و از روحانیون فعال در عرصه تبلیغ بین‌الملل است.

آنچه می‌خوانید حاصل گفت‌وگوی خبرنگارخبرگزاری حوزه با حجت‌الاسلام والمسلمین عبدالله حسینی، مسئول مرکز اسلامی آفریقای جنوبی می‌باشد که با توجه به ذوق شاعری خود، کارهای ارزشمندی در عرصه شعر و ادب کشور داشته و از نخستین روزهای ورود به حوزه، با حضور فعال در حرکت‌های انقلابی، در مبارزه رژیم شاهنشاهی نقش‌آفرین بود. وی در حال حاضر مسئول مرکز اسلامی آفریقای جنوبی می‌باشد.

در مدرسه مرحوم آیت‌الله میلانی (امام صادق(ع) در مشهد که مدرسه‌ای‌ مدون، منظم و با برنامه خاصی بود، ‌تحصیل کردم. از همان اوایل طلبگی در درس "حاشیه" که توسط حجت‌الاسلام صالحی نیشابوری در زیر زمین مدرسه امام صادق(ع) تدریس می‌کرد شرکت می‌کردم و با توجه به ذوق شاعری که داشتم، برخی از درس‌های ایشان را به شعر در آوردم. بعد‌ها با برخی از شاعران مشهدی ارتباط برقرار کردم و از آن موقع، زمینه‌هایی ایجاد شد که شعر را جدی بگیریم.

در مدرسه مرحوم آيت‌الله میلانی نیروهای جوانی بودند و شور انقلابی خاصی داشتند؛ به گونه‌ای که رژیم حاکم یک بار به مدرسه امام صادق(ع) هجوم آورد و تعدادی از طلاب را دستگیر کرد.

در همسایگی مدرسه امام صادق(ع)، شخصی به نام آقای حنایی بود که در مبارزات با رژیم شاه شهید شد؛‌ شخصیت ایشان تأثیر زیادی بر ما گذاشت و روحیه انقلابی ما را مضاعف نمود.

*نخستین جرقه‌های انقلاب

نخستین جرقه‌های تظاهرات علیه رژیم شاهنشاهی، در تشییع جنازه مرحوم کافی در مشهد اتفاق افتاد و برای اولین بار طعم گاز اشک‌آور را در کنار بارگاه حضرت علی بن موسی الرضا(ع) چشیدم که برای متفرق کردن مردم استفاده شد.

عکس امام(ره) را در مشهد من به همراه دوست روحانی‌ام به نام سید علی کاشف‌الحسینی که در حال حاضر نماینده شورای شهر مشهد است، توزیع می‌کردیم. با توجه به این که دستی در نقاشی و خطاطی دارم؛ عکس امام(ره) را در کنار امام موسی‌ صدر که آن موقع به تازگی ربوده شده بود،‌ در کنار هم، در حاله‌ای از نور نقاشی کردم.

بعد از این که تظاهرات شکل گرفت، من یکی از شعارسرایان و پیشگامان بودم.

* دلیل راه‌اندازی  حوزه هنری مشهد چه بود؟

زمانی که وارد عرصه طلبگی شدم، در مجامع ادبی به عنوان شاعر طلبه مطرح شدم و در مسابقه سراسری وزارت ارشاد اسلامی نیز جایزه نخست را گرفتم و چندباری شعرخوانی من از سیما پخش شد؛ این مسئله موجب شد که مسئولان سازمان تبلیغات اسلامی مشهد به این نتیجه برسند که در عرصه شعر و شاعری، استعدادی حوزوی وجود دارد که می‌توان با آن همکاری داشت. با حسن ظنی که نسبت به من داشتند، با درخواستی مبنی بر تشکیل دفتری برای ساماندهی شعر انقلاب موافقت کرده و در سازمان تبلیغات دفتری کوچک در اختیار ما قرار دادند.

در این دفتر جلساتی با حضور پنج نفر از شعرای مشهد برگزار کردیم و هیچگاه فکر نمی‌کردیم که شرکت کنندگان در این جلسات، روزی این گونه ادبیات کشور را تحت تأثیر قرار دهد. امروز محصول آن جلسات شعرایی هستند که هر کدام در این مملکت مصدر امور ادبی هستند، از جمله آن‌ها، آقای مصطفی محدثی، عضور شورای شعر صدا و سیما؛ محمد کاظم کاظمی از منتقدین و شاعران برجسته کشور؛ آقای نظافت، مسئول شعر روزنامه قدس و... که بیشتر آنها امروز دارای آثاری در عرصه شعر و ادب هستند و در این عرصه حرفی برای گفتن دارند.

* اولین شعری که سرودید، چه بود؟

اولین شعر غیر جدی من، شعری بود که درباره دامادی عمویم سروده بودم. وقتی در سن 15 سالگی به حوزه رفتم، اصول دین را به شعر درآوردم و بعد از انقلاب،‌ درارتباط با انقلاب و شهدا شعر‌هایی سرودم؛ همچنین منطق و حاشیه را هم به شعر در آوردم. البته به صورت رسمی، نخستین شعری که سرودم، در کنگره سراسری شعر دانشجویان سراسر کشور در خصوص شهدا بود. بعد از آن در کنگره جهانی امام رضا(ع) با حضور شخصیت‌های کشور برگزار شد، شعری در رثای حضرت ثامن‌الحجج سرودم. از جمله افرادی در این مراسم حضور داشت، مرحوم سید جعفر شهیدی بود و از شعر من در این مراسم خوششان آمد و به برگزارکنندگان کنگره جهانی امام رضا(ع) پیشنهاد داد در کنگره آینده، شب شعری برگزار شود و مسئولیت آن را نیز بر عهده بنده بگذارند که این شب شعر با حضور شاعران برجسته برگزار شد.

* در آن زمان که جوان بودید و حرکات انقلاب و روشنگری‌های سیاسی هم داشتید. چطور شد وارد این عرصه شدید.

برخی از دوستان ما در جلسات قرائت قرآن مقام معظم رهبری در مسجد کرامت مشهد شرکت می‌کردند و ذکر خیر ایشان در جمع دوستان همواره مطرح می‌شد، با نظرات ایشان آشنا می‌شدم. از جمله این‌ها، محسن زاهد، نوه آیت‌الله زاهد رشتی، آقای صادقی که از همرزمان شهید چمران بود، آقای زعیم باشی، مهدی صادقی، شهید محمد‌رضا یعقوبی و آقای کمیلی، از آزادگان جنگ تحمیلی می‌باشد.

در آن زمان مسئله منافقان در مشهد زیاد شده بود و هرجا که می‌دیدیم تجمعی دارند و کسی از آنها سخنرانی می‌کند، 10 الی 15 نفر با هم جمع می‌شدیم و جلسه را بر هم می‌زدیم؛ گاهی کتک می‌خوردیم ولی کار خود را ادامه می‌دادیم.

این روند ادامه داشت تا این که به فکر انتشار نشریه‌ای چند صفحه‌ای با نام روشنگر افتادیم؛ گروهی به نام گروه اسلامی «پیکار با ضد انقلاب» راه‌اندازی کردیم که عهده‌دار تدوین و انتشار این نشریه شدند و حدود 15 شماره از آن منتشر کردیم. این نشریه با استقبال گسترده‌ای روبرو شد،‌به گونه‌ای که گاهی تیراژ آن به 1000 شماره می‌رسید. این در حالی بود که در آن موقع من تنها 17 سال داشتم

* کمی درباره تأسیس کنگره شعر حوزه بگویید.

سلسله اتفاقاتی منجر به تشکیل کنگره شعر حوزه بود. وقتی در راه‌اندازی جلسه شعر در مشهد موفق شدیم، به جلسات شعر سراسر کشور دعوت می‌شدم در این جلسات گاهی می‌دیدم که برخی از این شعرا، مانند حجج اسلام والمسلمین شفق، جواد محدثی، رشاد، صادق رحمانی، غزوه، محمد رضا ترکی، رضایی نیا و... که تعداد آنها به 30 نفر می‌رسید، طلبه هستند ولی به عنوان طلبه معرفی نمی‌شوند.

در جلسه‌ای که خدمت رهبر معظم انقلاب رسیدم، طرحی برای کنگره سراسری شعر حوزه خدمت ایشان ارائه کردم؛ زمانی که ایشان از تعداد طلاب شاعر جویا شدند،‌ لیست 30 نفره خود را به معظم‌له تقدیم کردم، خرسند شدند، از این رو ایشان هزینه‌های کنگره اول را به مبلغ 500 هزار تومان پرداخت کردند تا نخستین کنگره شعر حوزه در مشهد برگزار شود.

البته دیگران نیز در برگزاری این کنگره با ما همکاری کردند، به گونه‌ای که آقای مسیح مهاجری در روزنامه جمهوی اسلامی و آقای دعایی در روزنامه اطلاعات، 10 اطلاعیه  رایگان از برگزاری کنگره منتشر کردند؛ آقای فرید‌زاده نیز در صدا و سیما،‌ پنج شش اطلاعیه قبل از اخبار سراسر پخش کردند که بر اساس آن، نزدیک به 600 اثر به دبیرخانه کنگره ارسال شد اکثر آنها، آثار ارزشمند بودند.

نخستین کنگره حدود سال 1364 برگزار شد و پس از آن،‌ مجموعه‌هایی شامل: نافله باران، ‌حاوی اشعار طلاب، فصل فراغ، شعر شهودی و مجموعه سخنان مقام معظم رهبری در کنگره شعر حوزه، منتشر گردید. کنگره دوم مصادف با رحلت حضرت امام(ره) برگزار شد‌؛ این کنگره حال و هوای خاصی داشت و در آن برای نخستین بار با رهبر معظم انقلاب بیعت شد و تا 40 روز برنامه‌های کنگره از صدا و سیما پخش می‌شد؛ در این کنگره اشعاری در رثای حضرت امام خمینی(ره) سروده شد.

* از میان سروده‌های شما که برای آن صله‌ای از حضرت امام(ره) دریافت کردید، پیراهن ایشان بود. این شعر در چه زمینه‌ای بود و چطور به دست امام(ره) رسید و دریافت این پیراهین چه تأثیری بر شما داشت.

بعد از شکسته شدن حرمت حرم امن الهی در جمعه خونین سال 64، مسابقه شعر، طرح هنری، کتاب و نقاشی در عرصه بین‌المللی از سوی وزارت ارشاد اسلامی با عنوان «حرم امن الهی» برگزار شد. در این مسابقه در عرصه شعر مقام آورد و با اهدای جایزه‌ای از بنده تقدیر شد. در این جلسه آقای توسلی نیز حضور داشتند و زمانی که شعر من را شنیدند؛ از من پرسید شما امام(ره) را دیده‌اید.

فردای آن روز به جماران رفتم و در این جلسه آقای توسلی من را به امام(ره) معرفی کردند و امام نیز بابت شعری که سروده بودم، مرا تشویق کردند. زمانی که خارج شدم، آقای توسلی یک بسته 200 تومانی به من دادند که گفتم به جای این، هدیه‌ای معنوی بدهید و پیشنهاد کردم که پیراهن حضرت امام(ره) را به من بدهند؛ علاوه بر آن، قول معمم شدن به دست ایشان را نیز گرفتم. بعد از مدتی در روز عید غدیر خدمت حضرت امام(ره) رسیدم و به دست ایشان به لباس روحانیت ملبس شدم.

بعد از این مراسم، آقای توسلی درخواست بنده را به حضرت امام گفتند و امام نیز به خانه رفته و بلا فاصله برگشت؛ من گفتم شاید پشیمان شده است. امام آمد و رادیوی ترانزیستوری که با باطری روشن می‌شد را خاموش کرد تا در زمانی که حضور ندارد،‌ رادیو بیهوده روشن نباشد، مجددا برگشت و بعد از چند دقیقه‌ای پیراهنی با  خود آورد و به بنده دادند که این پیراهن برکات زیادی برای من داشت. بعد از آن به آفریقای  جنوبی رفتم و زبان خود را تکمیل کردم و تا امروز نیز در این کشور در حال فعالیت تبلیغی و فرهنگی هستم.

* ماجرای ترور شما در آفریقای جنوبی چه بود؟

در افریقای جنوبی به عنوان مبلغ اهل‌بیت(علیهم‌السلام) در حال فعالیت هستیم. در ماه مبارک رمضان در رادیوی مسلمانان، سلسله مباحثی مطرح شد که در آن بنده و یکی از علمای اهل سنت دیگاه شیعه و سنی را درباره‌ آیات قرآن بررسی می‌کردیم. در این مباحث، با وجود کتابی مانند تفسیر المیزان، دست ما پر بود، ولی عالمی که از سوی اهل سنت در این مباحث شرکت کرده بود، توانایی چندانی نداشت. گاهی این مذاکرات به برخی مباحث شیعه و سنی نیز مرتبط می‌شد که از جمله آنها، بار درباره دوازده امام بعد از حضرت رسول بود.

در یکی از جلسات سؤالی کردم و گفتم؛ اگر این سؤال من را خوب جواب دهی، من در حضور شما سنی می‌شوم! گفتم در صحیح بخاری که مورد تأیید شماست،‌ ‌در باب «الائمه کل من قریش»، حدیثی است که در آن پیامبر(ص) می‌فرماید خلفای من 12 نفر و همگی از قریش هستند؛ از او خواستم که اسامی این 12 امام را بگوید، وی گفت که «سیدنا ابوبکر»، «سیدنا عمر»، «سیدنا عثمان»، رسید به علی(ع)؛ بعد از آن که به نکلت افتاده بود، گفتم «معاویه»، او نیز تأیید کرد معاویه؛ دیگر مانده بود چه بگوید، گفتم که می‌خواهی بگویی یزید؟ که دیگر نتوانست چیزی بگوید.

گفتم حالا بگذارید من بگویم و اسامی ائمه معصوم(علیهم‌السلام) را بر اساس اسناد و مدارک بیان کردم. با اتمام برنامه، از استودیو رادیو خارج شدم و به محض این که پشت چراغ قرمز چهارراه ایستادم،‌ شلیک گلوله‌ها آغاز شد. چند گلوله به ماشین و یکی از گلوله‌ها نیز به دستم خورد فوری از ماشین خارج و فرار کردم و به خانه‌ای پناه بردم؛ بعد از حدود ده دقیقه که آنها رفتند و پلیس هم آمد، نزد ماشین رفتم و دیدم که گوشی همراه، کیف دستی و ماشین سرجایش است؛ از  این رو متوجه شدم که این‌ها دزد نبودند، بلکه می‌خواستند مرا بکشند.

* درباره سفر تبلیغی‌ خود به افغانستان بگویید.

اوایل انقلاب که شور مبارزه با اشغالگران روسی در افغانستان بالا گرفته بود، آقای علوی، رئیس دفتر تبلیغات مشهد مرا به آقای افشار در سپاه تهران معرفی کرد که به عنوان خبرنگار و عکاس به افغانستان اعزام شوم؛ آنها نیز همکاری کرده و دوربین فیلم‌برداری و عکاسی و مقداری بودجه به من دادند و مرا به همراه کاروانی به افغانستان اعزام کردند. حدود 9 ماه در آنجا بودم و مصاحبه‌هایی انجام دادم و نمایشگاه‌های عکسی نیز برگزار نمودم.

بعد از آن نیز گروه‌های تبلیغی فراهم کردم که فیلم‌هایی را از ایران برای مردم افغانستان نمایش دهند.

* چطور شد به آفریقا سفر کردید؟

در دانشگاه علوم اسلامی رضوی در دوره‌های زبان خارجه شرکت کرده بودم و از سوی دیگر جایزه 500 هزار دلاری را در مسابقه شعر حرم امن الهی گرفته بودم و تصمیم داشتم این مبلغ را در راهی درست هزینه کنم. آن زمان با آیت‌الله تسخیری دراین باره صحبت کردم، ایشان گفت؛ یکی از سفرای ما به نام آقای کاکائین، مأموریت به زامبیا دارد و به دنبال روحانی زبان‌دان است.

سه ماه به زامبیا رفتم با تشویقات آقای کاکائین زمینه‌های رشد من در آنجا فراهم شد. بعد از این که مرکزی در این کشور راه‌اندازی کردیم، با آقای کِنِد کائوندا، رئیس جمهور وقت زامبیا، دیدار کردم و از ایشان زمینی به مساحت 9 هکتار گرفتیم.

بعد از مدتی به عنوان نماینده سازمان تبلیغات اسلامی به آفریقای جنوبی رفتم

* درباره مرکز اسلامی آفریقای جنوبی و فعالیت‌های فرهنگی آن بگویید.

22 سال قبل وارد آفریقای جنوبی شدم و مرکز اسلامی آفریقای جنوبی را در شهر دربان راه‌اندزای کردم. در آن زمان با زبانه کشیدن شعله‌های انقلاب اسلامی و موج بیداری مسلمانان حملات تند و تیزی توسط وهابیون برای تشیع وجود داشت، با ورود به آفریقای جنوبی نامه‌ای به آنها نوشتم و خواستم با گفت‌وگو پاسخ این سخنان را بگویم. با توجه به این که آنها در کل آفریقای جنوبی کسی را برای مناظره نداشتند بعد از شش ماه نامه‌ای فرستادند و قرار شد مناظره‌ای با حضور رئیس کالج اسلامی لندن صورت گیرد.

این مناظره در موضوع تقیه سه ساعت طول کشید و نتیجه این مناظره 0این شد که سه ناظری که از علمای اهل سنت بودند، هرسه شیعه شدند. بعد از این مسئله، مرکز اسلامی ما در آنجا ثبت شد و بعد‌ها به شهر ژوانسبورگ رفتم و در آنجا دو کاباره را خریدم و آنجا را  به مرکز اسلامی تبدیل کردم. در حال حاضر در این مرکز، نماز جمعه، آیین‌های مذهبی، کلاس‌های درس و.. داریم و در حال حاضر در روزنامه‌های رسمی آفریقای جنوبی مقاله می‌نویسیم، در صدا و سیمای آن مصاحبه می‌کنم و ‌در مساجد اهل سنت سخنرانی می‌نماییم.

قبل از ورود به آفریقای جنوبی، تعداد شیعیان بسیار کم بود اما امروز تعداد آنها نزدیک به 10هزار نفر است.

* تعامل دولت افریقای جنوبی با شما چطور است؟

تعامل دولت با ما خیلی خوب است و کمک نیز می‌کند و هیچ گونه محدودیتی در خصوص فعالیت‌های خود نداریم و می‌توانیم آزادانه کار ‌کنیم.

* از جمله کارهای فرهنگی انجام شده از سوی شما،‌ تفسیر عددی قرآن است، در این باره بگویید که چطور وارد این عرصه شدید.

پدرم از اساتید حوزه و پژوهشگر در عرصه ریاضیات و نجوم است؛ وی در عرصه ریاضیات تخصص دارد تنها محقق درباره آثار ابوریحان بیرونی و خاجه نصیرالدین طوسی است که حدود 80 مجلد را تصحیح و تحقیق کردند. این مسئله موجب شد که به مسائل ریاضی قرآن علاقه پیدا کنم. سال‌ها پیش با تحقیقاتی از آقای رشاد خلیفه، کاشف اعجاز ریاضی قرآن بر حول محور عدد نوزده آشنا شدم و مشاهده کردم که در عین جالب بودن این تحقیقات، برخی از آنها با اشتباهاتی همراه است. بعد از وی،‌ نیز با اعجاز عددی قرآن عبدالرضا نوفل لبنانی آشنا شدم و ماحصل این تحقیقات این شد که به تفسیر عددی علاقه‌مند شدم.

زمانی که جنگ لبنان پیش آمد. من سه روز بعد از جنگ در رأس هیئتی از آفریقای جنوبی به لبنان اعزام شدم و کمک یک میلیون دلاری مردم آفریقای جنوبی را به حزب‌الله تحویل دادم.

* سخن پایانی

از دوستان روحانی تقاضا داریم که خود را با زبان‌های مختلف آشنا سازند. امروز ما در عصر ظهور زندگی می‌کنیم و به زودی «یدخلون فی دین الله افواجا» شروع می‌شود. اگر این موج شروع شود، با کمبود نیرو مواجه خواهیم شد. تمام غربی‌ها، کلیساها و...، همگی نیازمند روحانی هستند؛ اگر ما اعتقاد به ظهور و حکومت جهانی حضرت ولی عصر(عج) داریم، حرکتی که امروز در حوزه انجام می‌شود، بسیار کوچک است و در خور حکومت جهانی ایشان نیست.

ما باید ببینیم نسبت به نیاز جهانی، در چه مرحله‌ای هستیم. البته زبان‌دانستن به تنهایی کافی نیست، ما باید بتوانیم در مجامع مختلف علمی حرفی برای گرفتن داشته باشیم و با ادبیات خود،‌ اساتید و اندیشمندان کشورها را به تعالیم اسلامی جذب کنیم، در غیر این صورت، اگر سطح سخن پایین باشد، مخاطبان را از دست می‌دهیم.

پیروان مکتب اهل‌بیت(علیهم‌السلام) داروی درمان بشریت را در دست دارند و نیاز همگان به آن نیز وجود دارد،‌ولی آنگونه که باید، نتوانسته‌ایم در این عرصه ایفای نقش کنیم.

نبود این معارف در جهان، موجب شده است که برخی در گوشه‌ای از  جهان مطالبی را علیه تعالیم مسلم دینی مطرح کنند و برخی نیز از روی بی اطلاعی، آن را بپذیرند. باید به سمتی حرکت کنیم که شرایط را برای تشکیل حکومت جهانی حضرت حجت(عج) فراهم آوریم.

متأسفانه امروز در زمینه‌سازی حکومت جهانی کار چندانی صورت نگرفته است و در اروپا و حتی درجهان اسلام، شناخت چندانی نسبت به مهدویت و جود ندارد و اگر هم شناختی باشد، گفته می‌شود که ایشان هنوز به دنیا نیامده است.

ما باید برای اداره 7 میلیارد نفر جهان آماده باشیم که برای این کار حداقل نیازمند هفت میلیون روحانی فاضل و توانا هستیم.

 

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha