این جملات شاید برای ما آسان و تکراری باشد و شاید ارزش و اهمیتش را آنچنان که باید و شاید ندانیم و نشناسیم، اما آنچه حقیقت این واژه ها را می سازد و وارد زندگی انسان می کند ملکه نفسانی مهم و معتبر و خطیر و خاطره انگیزی است که خاصه در این زمان و زمانه کمتر رخ می نمایاند و کمتر به زندگی آدم مدرن زندگی پیشرفته امروزی ورود می یابد.
مرور تاریخ زندگی و نوع مراودات فردی و اجتماعی آن بزرگواران خاصه در زندگی زناشویی شان گویا و جویای این حقیقت است که یک زندگی بر مبنا و اساس هر تفکری که بنا نهاده شود، بر همان اساس و میزان هم پیش می رود و نتیجه می دهد و قوام می یابد و به نهایت می رسد.
اگر سادگی و قناعت و دوری از تجمل و تقوا، زمینه های تربیتی و تابلوی راهنما و نصب العین همسران باشد، زندگی به آرامش باطنی و همدلی و همزبانی توأمان منتهی شود و اگر چیزی جز این باشد به هر راهی کشیده خواهد شد غیر از این.
طبق آمارهای رسمی در حال حاضر از هر چهار ازدواج در کشور ما یکی از آنها به طلاق منجر می شود! آیا براستی این آمار وخیم نشان از یک موقعیت خطرناک فرهنگی در جامعه ما ندارد؟
رهبر معظم انقلاب در سخنان اخیرشان در خراسان شمالی به موضوع مهم و حیاتی و حساس «سبک زندگی» اشاره داشتند و سوالات مهمی را طرح کردند و از آن جمله، با اشاره به همین آمار بالای طلاق در کشور، دلایل آنرا جویا شدند و مورد سوال قرار دادند.
بی تردید یکی از مهم ترین دلایل رسیدن به چنین موقعیتی، این است که زمینه های تربیتی و آموزه های فکری و روش و منش زندگی و آنچه همسران باید رفتار و گفتار و فکر و تدبیرشان را بر آن اساس تنظیم و تدارک کنند، عوض شده و ارزشهای دینی و ملی و موضوعات و مضامین مهمی چون سادگی و همدلی و همیاری و قناعت و دوری از تجمل و... جای خود را به امور دیگری داده است که نه پایگاهی در آداب و رسوم ملی و قومی ما دارد و نه جایگاهی در اندیشه و فکر دینی ما و برآمده از فرهنگ منحط غرب و نتیجه تهاجم فرهنگی است.
در این نوشتار و به مناسبت سالروز ازدواج اسوه های شرافت و متانت و دیانت و زیبایی که آسمانی ترین پیوند زناشویی و مقدس ترین همراهی همسرانه را در طول تاریخ بشریت به منصه ظهور رساندند خاطره ای از دوران حیات ملکوتی و عارفانه و عاشقانه و سیره ایشان در زندگی مشترک را بیان و از خرمن معارف و مفاهیم بلند و تابناک آن جرعه ای برمی گیریم.
بعد از ازدواج حضرت زهرا(س) حضرت رسول (ص)پس از سه روز که به خانه علی و زهرا(ع) نرفته بودند وارد منزل ایشان شدند. ورود رسول خدا(ص ) مصادف شد با حضوراسماء بنت عميس در منزل ایشان.
حضرت به اسماء فرمود: تو اينجا چه مى كنى ؟
بااينكه در خانه مرد هست چرا اينجا توقف كرده اى ؟
اسـمـاء گـفت : پدر و مادرم فدايت ,دختر در شب زفاف به حضور زنى كه بر حاجات او رسيدگى كند, نيازمند است .توقف من در اينجا از آن رو بوده است كه اگر فاطمه (س ) را حاجتى دست داد او رايارى رسانم .
حضرت به او فرمود: خدا در دنيا وآخرت حاجات تو را بر آورده سازد.
حضرت امیر (ع) در ادامه بیان این ماجرا میفرماید که: ... آن روز روز سردى بود.
پيامبر خدا(ص ) داخل شد وپاهاى سرد خود را در ميان عبا كرد. پاى راستش را من به آغوش گرفتم وپاى ديگر را فاطمه به سينه چسباند...
پس از گذشت لحظاتى كه بدن مبارك او گرم شدفرمود: عـلى ! كوزه آبى بياور. چون آوردم ... آياتى چند از قرآن بر آن خواند وسپس فرمود:على ! اندكى از اين آب بنوش و مقدارى هم باقى بگذار. پس از آشاميدن , حضرت باقى مانده آب را گرفت و بر سر و سينه من پاشيد وگفت : خدا همه رجس وپليدى رااز تو دور گرداند وتو را از هر گناه و پستى پاك سازد.
سپس آبى تازه طلبيد ... وآياتى از كتاب خدا بر آن خواند و به دست دخترش داد وفرمود: قدرى از آن بـياشام واندكى باقى بگذار. آنگاه باقى مانده آب را بر سر وسينه او پاشيد ودر حق وى نيز همان دعا را كرد.
توصیه پیامبر به فاطمه(س)
در ايـنـجـا حـضرت از من خواست كه وى را با دخترش تنها بگذارم . من بيرون رفتم.
رسول خدا(ص ) ضمن احوالپرسى از دخترش , نظرش را راجع به شوهرش جوياشد.
فـاطـمـه (س ) در پاسخ گفت : البته كه او بهترين شوى است . اما زنانى از قريش به ديدنم آمدند و حرفهايى زدند. به من گفتند: چرا رسول خدا(ص ) تو را به مردى كه از مال دنيا بى بهره است تزويج نمود؟
حضرت فرمود: دخترم ! چنين نيست , نه پدرت ونه شوهرت هيچيك فقير نيستند,گنجينه هاى طلا ونقره زمين بر من عرضه شد ومن نخواستم .
دخـترم ! اگر آنچه را كه پدرت مى دانست تو نيز از آن آگاه بودى , دنيا و زينتهاى آن درچشمانت زشت مى نمود.
به خدا قسم در خير خواهى براى تو كوتاهى نكردم . تو را به همسرى كسى دادم كه اسلامش از همه پيشتر وعلمش از همه بيشتر وحلمش از همگان بزرگتر است .
دخـترم ! خداى متعال از جميع اهل زمين , دو كس را برگزيده است كه يكى پدر تووديگرى شوى تو است .
دخترم ! شوهر تو نيكو شوهرى است مبادا بر او عصيان كنى .
توصیه پیامبر(ص) به حضرت علی(ع)
سپس رسول خدا(ص ) مرا صدا زد وبه داخل فرا خواند. آنگاه فرمود: عـلـى ! بـا هـمسرت مهربان باش , بر او سخت نگير وبا وى مدارا كن , چه اينكه فاطمه پاره تن من اسـت . آنچه او را برنجاند, مرا نيز برنجاند, وهر چه او را شاد كند مرا نيزشادمان سازد. شما را به خدا مى سپارم و او را به پشتيبانى شما مى خوانم .
بـه خـدا قسم تا فاطمه زنده بود, هرگز او را به خشم نياوردم وهرگز چيزى كه بر خلاف ميل او بود مرتكب نشدم . فاطمه نيز چنين بود, هرگز مرا به خشم نياورد واز فرمانم رخ نتافت , چون به او مى نگريستم دلم آرام مى گرفت و زنگار حزن واندوه از سينه ام زدوده مى گشت ....
(كشف الغمه , ج 1, ص 372, بحار, ج 43, ص 133)
آری؛ زندگی حضرت علی(ع) و زهرا(س) در عین سادگی و خاکی بودن و پرهیز از تجمل واسراف و زخارف دنیوی، زندگی زیبا و با متانت و امیدبخش و با لطافت و منوری بوده است.
این جملات شاید برای ما آسان و تکراری باشد و شاید ارزش و اهمیتش را آنچنان که باید و شاید ندانیم و نشناسیم، اما آنچه حقیقت این واژه ها را می سازد و وارد زندگی انسان می کند ملکه نفسانی مهم و معتبر و خطیر و خاطره انگیزی است که خاصه در این زمان و زمانه کمتر رخ می نمایاند و کمتر به زندگی آدم مدرن زندگی پیشرفته امروزی ورود می یابد.
و این همان رمز رخوت و نخوتی است که بر زندگی بشر امروز سایه گسترده و تنها راه برون رفت از آن نیز تمسک ورزیدن به حبل المتین ولایت علی و زهرا-علیهما السلام- است که می تواند بار دیگر آرامش و متانت و زیبایی را به زندگی ما برگرداند تا... تا بتوانیم معنای صبح و شام و مفهوم ستاره و باران را دریابیم!