گفتوگوی خبرنگار خبرگزاری حوزه با حجتالاسلام ساریخانی در محل دانشکده حقوق دانشگاه قم انجام شد. با اینکه اولین دیدار بود اما سرشار از صمیمیت و با صراحت و صداقتی کم نظیر همراه بود.
وی افتخار دارد آثار او در دو نوبت به عنوان برگزیده کتاب سال حوزه انتخاب شود و نام خود را در بین فضلای شاخص پژوهشگر ثبت کند.
موضوع مصاحبه با نویسنده کتاب جرائم مطبوعاتی، آسیب شناسی نگرش و تعریف ما از مقدسات، راهکارهای بین المللی دفاع از مقدسات با تمسک به حقوق جزای بین المللی، اشکالات و نواقص نحوه مجازات و برخورد با مطبوعات و ارائه راهکاری در این باره و البته حرفهای خواندنی و دلسوزانة دیگر است که به مناسبت برگزاری نوزدهمین نمایشگاه مطبوعات و خبرگزاریها تقدیم میگردد.
*اگر موافق باشید در ابتدا قدری خودتان را معرفی و پژوهشهایی که به ویژه در زمینه مطبوعات داشته اید را برای مخاطبان ما شرح دهید.
بنده سال 1359 با پایان دوره متوسطه وارد حوزه علمیه قم شدم و از همان زمان در کنار دروس حوزوی دروس جدید را هم ادامه دادم و زبان انگلیسی را در مرکز زبانهای خارجی دفتر تبلیغات اسلامی تا مرحله عالی گذراندم از سال 1364 در دروس خارج شرکت و به مدت ده سال از دروس حضرات آیات عظام تبریزی، وحیدخراسانی، فاضل(ره) و مکارمشیرازی بهره بردم.
در همان زمان احساس کردم باید یک رشته دانشگاهی مرتبط با حوزه بخوانم.
از سال 1368 در دانشگاه تهران مقطع کارشناسی مشغول به تحصیل شدم در سال 1371 کارشناسی ارشد و در سال 1375 در مقطع دکتری حقوق جزا و جرم شناسی پذیرفته شدم و در سال 1380 مقطع دکترا را به پایان رساندم در کنار فعالیت دانشگاهی بیشتر فعالیت من حوزوی بوده است. به گونه ای که بیش از 10 سال در مدارس علمیه مختلف تدریس کردم در زمینه پژوهش نیز تاکنون پنج جلد کتاب در رشته حقوق نوشتهام، کتاب اول جاسوسی و خیانت به کشور بود که در سال 1378 رتبه اول کتاب سال حوزه را کسب نمود و مرکز پژوهشهای دفتر تبلیغات آن را چاپ نمود کتاب دوم حقوق جزای عمومی اسلام بود که دانشگاه پیام نور آن را چاپ کرده است کتاب سوم حقوق جزایی اختصاصی (3) است که جرایم علیه امنیت و آسایش عمومی است و در سال 1384 توسط انتشارات دانشگاه قم چاپ شده است، کتاب چهارم کاری مشترک است که توسط بنده و برخی دوستان انجام شده است تحت عنوان مطالعه تطبیقی حقوق جزای عمومی و اسلام که پژوهشگاه حوزه و دانشگاه آن را چاپ کرده است.
آخرین کتاب بنده جرایم مطبوعاتی در حقوق و فقه بود که پژوهشگاه دفتر تبلیغات آن را چاپ نمود و در سال 1390 در جشنواره بین المللی کتاب فرهنگ جمهوری اسلامی کتاب سال انتخاب شد.
علاوه بر کتاب، بیست مقاله علمی- پژوهشی نوشتهام که چهارتای آن به زبان انگلیسی است در یکی از این مقالات که دانشگاه کاتولیک آمریکا آن را چاپ کرد، جنبههای حقوقی نهضت اباعبدالله الحسین مورد بحث قرار گرفته است شانزده مقاله هم در مجلات علمی، پژوهشی کشور چاپ شده است.
*باتوجه به تاملی که شما در حوزه مطبوعات و جرایم مطبوعاتی داشتهاید خلاصهای از تاریخ جرایم مطبوعاتی و سیر تحول جرایم مطبوعاتی را بیان کند.
معروف است که مطبوعات رکن چهارم حکومت مردمی است، هدف از تولد مطبوعات، نظارت بر قدرت بوده است اولین تعریفی که از جرم مطبوعاتی در حقوق کشور ما و دیگر کشورها مثل بلژیک، فرانسه و انگلیس ارائه شده است همین نظارت بر رکن قدرت بوده است،چون نظر این بوده که اگر بر قدرت نظارت نشود قدرت به فساد کشیده میشود، در کنار ارکان مختلفی مثل پارلمان یا تفکیک قوا که وجود دارد، رکن دیگری به عنوان رکن نظارت بر قدرت گذاشتند که آن مطبوعات است، وظیفه اولیه مطبوعات هم گزارش مذاکرات پارلمان و رفتار و عملکرد دولت بوده است مطبوعات حلقه اتصال دولت و مردم میباشد و مردم از طریق مطبوعات بر قدرت نظارت میکردند.
در اطلاعرسانی، ممکن است خلاف واقع، دروغ یا نقد ناصواب وجود داشته باشد، در دنیا معمولا این خلاف را در ردیف جرایم سیاسی قرار می دهند در یک تقسیمبندی، جرم به جرم عادی، امنیتی و سیاسی تقسیم میشود، معمولا در دنیا به مجرمین سیاسی به دیده عظمت مینگرند و با رفق و مدارا با آنها برخورد میکنند در قانون اساسی جمهوری اسلامی نیز جرایم مطبوعاتی در کنار جرایم سیاسی قرار داده شده است.
در اصل 168 قانون اساسی آمده است به جرایم سیاسی و مطبوعاتی با حضور هیات منصفه رسیدگی میشود، این سوال پیش میآید که اگر واقعا جرم مطبوعاتی با جرایم دیگر تفاوت ندارد به چه دلیل قوانین اساسی این قدر به آن توجه کرده و در ردیف جرایم سیاسی ذکر کردهاند و رسیدگی به جرایم مطبوعاتی را مشروط به حضور هیات منصفه کردهاند در قانون اساسی جمهوری اسلامی سه یا چهار ویژگی برای جرم مطبوعاتی بیان شده است: اول اینکه در ردیف جرایم سیاسی قرار داده شده است دوم این که رسیدگی باید با حضور هیات منصفه باشد و سوم اینکه این رسیدگی باید علنی باشد.
*فلسفه اینکه قانون اساسی برای جرم مطبوعاتی و مجرمین مطبوعاتی چنین جایگاهی قرار داده است چیست؟
دلیل این مساله به هدف جرم مطبوعاتی بر میگردد، چون هدف این جرم توهین عادی به اشخاص نیست تا اینکه افراد عادی بتوانند آن را تشخیص دهند، مثلا نقد یک روزنامه نگار، فحش، سب یا اهانت تلقی می شود یا نه؟ باید صاحب نظران تشخیص دهند که این نقد توهین تلقی میشود یا نه؟
به طور خلاصه هدف از حضور مطبوعات در جامعه این بوده که بتوانند امر به معروف و نظارت بر قدرت را اعمال کنند لذا مطبوعات در قانون اساسی ما و دیگر کشورها جایگاه خاصی دارند، مثلا برخی مجازاتها نسبت به مجرمین مطبوعاتی اعمال نمیشود یا در رسیدگی مجرم مطبوعاتی را به دادگاه نمیفرستند سندیکاهایی دارند که آنها تشخیص میدهند با این تخلفات چگونه برخورد شود، تاریخ جرم مطبوعاتی به تاریخ دموکراسی در حقوق غرب و نظارت مردم به قدرت بر میگردد، به همین دلیل خیلیها معتقدند که جرم مطبوعاتی جرم سیاسی است یا شباهت بسیار زیادی به جرم سیاسی دارد و نحوه رسیدگی به آن باید متفاوت از دیگر جرایم باشد.
* به نظر جنابعالی به عنوان یک صاحبنظر، قوانین موجود تا چه حد در اجرای انصاف و عدالت، نسبت به مطبوعات را رعایت کرده است؟
یکی از اصول قانون اساسی وجوب تفاسیر متعدد از جرایم مطبوعاتی است. این اصل این است که مطبوعات در بیان مطالب آزادند مگر مطالب مخل نظم عمومی، مبانی اسلام و حقوق عمومی، تفاسیر متعددی از این اصل وجود دارد، یک تفسیر این است که اصل بر آزادی است، یعنی مطبوعات بطور کلی در بیان هر مطلبی آزادند، مگر مطالب مخل مبانی اسلام یا حقوق عمومی، عدهای دیگر معتقدند اصل بر جرم بودن اعمال مطبوعاتی است، مگر ثابت شود مطالب مخل مبانی اسلام و نظم عمومی نبوده است، تفسیر اول با روح قانون اساسی و اصل 24 و دیگر اصول قانون اساسی سازگار است ولی متاسفانه وقتی به قانون مطبوعات مصوب 1364 اصلاحیههای آن نگاه میکنیم، میبینیم قانونگذار خواسته تفسیر دوم را اصل قرار دهد، یعنی مطبوعات آزاد نیستند مگر در مواردی که قانون احصا کند به همین دلیل قانونگذار موارد آزادی مطبوعات را گفته است! اگر تفسیر اول ملاک بود این کار معنا نداشت.
ظرفیتی را که قانون اساسی خواسته در زمینه مطبوعات ایجاد کند، متاسفانه در قوانین عادی ظهور نیافته است یکی از شواهدی که این برداشت را تقویت میکند، تغییراتی است که قانون مطبوعات داشته است به عنوان نمونه اصل 24 قانون اساسی مقرر میدارد مطبوعات در بیان مطالب آزادند، مگر مطالب مخل مبانی اسلام، در قانون عادی مبانی با احکام تفسیر شده است در حالیکه درباره احکام نظرات مختلفی بین مراجع تقلید وجود دارد، لفظ مبانی معنای خاصی دارد به نظر من در قوانین موجود مطبوعاتی، عدالت هست ولی عدالت حداکثری که قانون اساسی ما برای جرایم مطبوعاتی در نظر گرفته شده است در قوانین عادی ظهور نیافته. قانون اساسی ما در زمینه مطبوعات قانون مترقی است ولی تبصره و موادی که در قوانین عادی اضافه شده است قانون اساسی را محدود کرده است. مثلا در قانون مطبوعات آمده است «جرایم علیه قانون اساسی». علیه «قانون اساسی» یعنی چه؟ مثلاً اگر اندیشمندی، اشکالات قانون اساسی را بیان کند طبق قانون مطبوعات مرتکب جرم شده است؟ این گونه قوانین اصل 24 و 168 قانون اساسی را تفسیر مضیق و محدود کرده و ظرفیت و کارآمدی این اصول را کاهش داده است.
*راه کار اصلاح قانون فعلی مطبوعات چیست؟
باید لایحهای از طرف دولت به مجلس ارائه شود. لوایح باید توسط افراد مجرب تهیه و تمام جوانب سیاسی، امنیتی و فرهنگی در آن لحاظ شود.
ما در آخرین کتابی که نوشتیم16-15 راه حل ارائه کردهایم ولی متاسفانه مورد استفاده واقع نمیشود.
*به بحث آزادی اشاره کردید. آزادی بیان یکی از مقولاتی است که همیشه مورد مناقشه بوده و در مصادیق آن بحث فراوان شده است که هم امنیت شغلی روزنامهنگاران را دچار مشکل میکند هم در نوشتن، آنها را دچار خودسانسوری میکند. با توجه به قانون و فضای جامعه، چه تصویری میتوان از آزادی بیان ارائه داد که هم کارآیی نظام مطبوعاتی ما حفظ شود و هم مرزهای امنیتی و اخلاقی جامعه ؟
در رشته حقوق معروف است که تعریف چند واژه سخت است. یکی از این واژهها، واژه امنیت است پیامبر(ص) فرمودند: «نعمتان مجهولتان الصحة و الامان». یکی دیگر از این واژهها، واژه استقلال است. استقلال چیست و چه چیزی استقلال را تامین میکند؟ آیا سلاح هستهای، استقلال کشور را تامین میکند یا مشارکت حداکثری مردم؟ واژه دیگری که تعریف آن سخت است، واژه مقدسات است. ما میگوییم ، ائمه(ع) و کتب آسمانی مراجع عظام، امامزادگان مقدسند، ممکن است فرهنگ دیگری بگوید پرچم کشور ما مقدس است.
یکی دیگر از واژههایی که تعریف آن از اینها هم سختتر است، واژه آزادی است. آیا آزادی فقط ضرر نزدن به دیگران است؟ مثلا کسی که نمیخواهد درس بخواند، ضررش فقط به او میرسد؟ تعریف آزادی سخت است. به ویژه که الان آزادی در دنیا، شعبههای مختلف پیدا کرده است. مثلا در غرب آزادی مادی، ملاک است و معتقدند تمام توان آدم بایددر خدمت حیوانیت او باشد. همجنسبازی، خودکشی، تغییر جنسیت از نتایج این نگاه است.
شق دیگری از آزادی، آزادی معنوی است. به دلیل همین چند وجهی بودن، تعریف آزادی مشکل است.
اسلام که طرفدار آزادی واقعی است و میخواهد انسانها را به تعالی و رشد و کمال واقعی برساند، بعضی از آزادیهای نامشروع را بخاطر رسیدن به این کمال معنوی محدود کرده است و آزادی حیوانی را برای رسیدن به آزادی حقیقی فدا کرده است، مثل دانشآموزی که شب امتحان با وجود اینکه خوابش میآید، برای رسیدن به کمال، این آزادی خود را محدود میکند.
در حقوق اسلامی باید آزادی حیوانی و شهوانی و غضبانی مهار شود تا انسان به آزادی روحی و معنوی برسد و این امری عقلانی است که انسان برای رسیدن به هدفی متعالی، چیزهای پست و مادون را قربانی کند. این حرف روشن، متاسفانه در فرهنگ غرب پذیرفته نشده است. لذا آنها چون برای آزادی معنوی جایگاهی قائل نیستند آزادی دین را هم قبول ندارند. در بعضی کشورهای مسیحی که کاتولیکاند استفاده از صلیب را مجاز نمیدانند، توجیهشان هم این است که انسان باید آزادی مهار گسیخته داشته باشد!
آزادی در حد اعلی در اسلام وجود دارد، منتهی باید در جهتی باشد که مصالح زودگذر مادی فدای مصالح بزرگ انسان و آزادی معنوی شود. اگر در جامعه بخواهیم این آزادی را تامین کنیم، از طریق اخلاق و نصیحت نمی توان تامین کرد، بلکه قانون، ابزار تامین آن است. قانون باید حد و مرز آزادی را به شکل دقیق بیان کند. یکی از مشکلات این است که قانون این حدود را مشخص نکرده است، گر چه در قانون مطبوعات آمده است ولی جامعیت لازم را ندارد.
نزاع اصلی آزادی با مفاهیم استقلال، امنیت و تقدس است. آیا میتوانیم به بهانه آزادی، استقلال را از بین ببریم یا اقتصاد، صنعت و امنیت را مضمحل کنیم یا تقدس را از بین ببریم؟ عدم تعرض آزادی به استقلال و امنیت را همه کشورها پذیرفتهاند و اجازه نمی دهند کسی به بهانه آزادی، استقلال و امنیت را به خطر بیندازد.
در قانون اساسی ما هم آمده که نباید آزادی، استقلال را محدود کند و نباید استقلال هم آزادی را محدود کند، باید بین این دو تا، جمع کرد.
محل نزاع ما با حقوق غرب در نسبت آزادی و تقدس است. در این زمینه دو رویکرد غلط وجود دارد.
مشکل اساسی ما این است که واژه مقدس را درست تفسیر نکردهایم. آزادی و تقدس، هر دو، دامنه گستردهای دارند. حقوق غرب به دلیل زمینه تاریخی که داشته است در قرون وسطی به نام دین شکنجه میکردند. مجازاتهای سختی اعمال میکردند. لذا بشر غربی به این نتیجه رسید که برای حفظ خود، پا روی دین بگذارد. لذا تقدسزدایی کرد و اصل را بر آزادی بیان قرار داد. در قوانین اساسی برخی کشورها از جمله آمریکا آمده است که ما چیزی به نام تقدس نداریم و آزادی بیان نامحدود است. این رویکرد ناصواب و افراطی است، که متاسفانه آنها برای رعایت آزادی حیوانی خود پذیرفتهاند.
امروز هدف اصلی این تقدس زداییها، اسلام است. چون اسلام در حال گسترش است و دشمنان احساس خطر کرده و آن را هدف حملات تقدسزدایی قرار دادهاند.
اما از طرف دیگر یک سری از مقدسات هم توهمات است. مثل اینکه بگوییم بت مقدس است. ولی یکسری مقدسات واقعیاتی است که وجود عینی خارجی و تعریف دارد.
رویکرد دوم که آن هم به نظر من رویکرد انحرافی است این است که دایره تقدس را وسعت دهیم. در اسلام، ما محرمات، محترمات و مقدساتی داریم. مثلا سنگ، آب، گیاه و همه موجودات را چون جلوه ذات حق است، محترم میدانیم. اما هر محترمی مقدس نیست. در تعریف مقدسات هم رویکرد افراطی و تفریطی وجود دارد که هر دو غلط و مضر است.
راه حل بینابین این است که در عین حفظ آزادی بیان که حیات جامعه و حقوق مردم به آن بستگی دارد، به تقدس که وجود خارجی دارد و تعریف درستی از آن کرده ایم که به دور از افراط و تفریط است، احترام بگذاریم و بزرگ بشماریمش.
بطور خلاصه باید گفت رابطه آزادی و تقدس در سه حوزه متصور است؛ حوزه افراطی که حرف ناصحیحی است که حقوق غرب دنبال آن است تا یک نوع آزادی را بخاطر آزادی دیگر فدا کند، حوزه تفریطی که ممکن است در برخی کشورهای اسلامی دیده شود و همان توسعه تقدس است.
راه سوم جمع بین آزادی بیان و تقدس است. مقدس چیزی توهمی و نسبی نیست بلکه چیزی عینی و خارجی و قابل احصا است.
*در زمینه فیلم و کاریکاتورهای توهینآمیزی که اخیرا منتشر شده است یک بحث جدی وجود دارد و آن این است که آیا میتوان برخورد قانونی با این رفتارها انجام داد؟ راه کار حقوق مقابله قانونی با این مساله چیست؟
ما در مساله تسخیر لانه جاسوسی با این مساله مواجه بودیم که حقوقدانان ایران و حقوقدانان غربی آن را پسندیده نمیدانستند. همان وقت این سوال برای من مطرح بود که چه باید کرد؟ وقتی کشوری از راه دور میآید انقلاب ما را محکوم میکند و حق آزادی ما را به رسمیت نمیشناسد، چه باید بکنیم؟ وقتی قانون برای اظهار حق طبیعی، راهی را پیشبینی نکند چه باید کرد؟ زمان انقلاب ما برای چه شیشه میشکستیم ؟ چون حکومت راه قانونی برای اعمال حقوق ما قائل نبود و ما مجبور بودیم چنین کاری بکنیم. آیه قرآن هم میفرماید: «لا یحبالله الجهر من القول بالسوء الا من ظلم».
متاسفانه سازمانهای بینالمللی دست کسانی است که حاضر نیستند به حرف ما گوش بکنند. البته نوع برخورد ما مسلمانان هم موثر است ولی مشکل عمده این است که ابزار اعمال حق را نداریم.
ما در این شرایط حقوقی، چه باید بکنیم؟ آیا حق تعرض داریم؟ در تمام نظامهای حقوقی جایی را برای مطرح کردن مشکلات و نارضایتیها طراحی کردند برای وقتی که دسترسی به قانون یا ممکن نیست یا بیفایده است.
مثلا اگر شخصی در بیابان مورد تعرض قرار گیرد اگر منتظر قانون شود که کشته میشود. به همین دلیل در نظامهای حقوقی مکانیزم دفاع مشروع طراحی شده است. دفاع مشروع آن جاست که قانون یا حاکمیت نتواند از حق فرد دفاع کند یا اگر دفاع هم کند بیفایده است. ماده 51 منشور ملل متحد نیز این مساله را بیان کرده است. دفاع مشروع امری عقلی و فطری است. عقل میگوید که اگر شما جایی واقع شدی که دسترسی¬ به قانون نیست یا اگر قانون هست، به داد شخص نمیرسد، بعنوان قاعده دفاع مشروع، میتوانید از حقوق خود دفاع کنید. البته دفاع مشروع شرایطی دارد. یک راه این است که رفتار مسلمانان را از نظر حقوقی تحت این عنوان توجیه کند نظام سلطه این حق را قائل نیست یا کمرنگ قائل است. آقای اوباما در سخنانش به مسلمانان تسلی داده که نباید توهین شود ولی آمریکا ابزار قانونی برخورد با این مساله را ندارد. وقتی توهین میشود و حق ضایع میشود یک کشور قدرتمند هم حاضر نیست در این زمینه کاری بکند در این موقعیت چه باید کرد؟ اینجا عقل و فطرت و دین میگوید میتوان تحت عنوان دفاع مشروع از خود دفاع کرد به نظر من تسخیر لانه جاسوسی هم با این نگاه قابل توجیه است.
حالا ما چکار کنیم که بتوانیم در سازمانهای بینالمللی حرف خود را بزنیم؟ ما باید یکسری واقعیت ها را بپذیریم. رهبر انقلاب فرمودند «آرمانگرایی» و «واقعیتگرایی». ما الان نظامی بینالمللی داریم که بعنوان عرف قطعی پذیرفته شده و آن، سازمان ملل است. ما اگر میتوانستیم بجای تشنج و پاره پاره کردن جهان اسلام، مسلمانان را در یک نظام حقوقی پذیرفته شده متحد کنیم و سازمان کنفرانس اسلامی لایحهای به سازمان ملل ارائه می داد خوب بود. این راه حل سیاسی است.
از نظر علمی باید پرسید حوزه علمیه و دانشگاههای ما چند مقاله یا کتاب در زمینه توجیه مقدسات نوشتهاند؟ ما باید صدها مقاله در زمینه مقدسات داشته باشیم. کار ایجابی مطلقا صورت نمیگیرد. بیشتر کارهایی که در مقابله با این توهینها صورت میگیرد سیاسی است.
*در برخی مطبوعات و رسانهها، مطالب درج میشود که بعضاً توجیهپذیر نیست به نظر شما راه کار اصلاح چیست؟
دانشجویی به من نوشته تو مسلمان نیستی! درحوزه علمی، آزادی بیان هیچ محدودیتی جز تحقیر و توهین ندارد. اگر کسی در محیط علمی بخواهد حتی خدا را نقد یا نفی کند یا بگوید حدود و قصاص امنیت را تامین نمیکند، اشکال ندارد. چون با آن مقابله علمی می شود. اما در روزنامه اگر چنین بحثی مطرح شود، چون بسیاری از خوانندگان توان مقابله علمی ندارد، بحث متفاوت است. در حوزه تخصصی، آزادی بیان، قیدی ندارد و امنیت ملی را نه تنها مختل نمیکند بلکه قویتر میکند. به همین دلیل شهید مطهری میگفت کنار دانشکده فقه، دانشکده الحاد هم باید باشد اما در روزنامه که نود در صد افراد فقط تیتر آن را میخوانند طرح مباحی که ذهن افراد را مشوش و امنیت را خراب میکند نباید اتفاق بیفتد.
*همین فضای روزنامه هم باید معیار مشخص داشته باشد یا نه؟
هدف روزنامه چیست؟ به نظر من هدف روزنامه نظارت صادقانه بر دولت است. زیاد هم نباید تحلیل و نظر خود را اعمال کند. روزنامه برای این نیست که کسی فحش بنویسد یا کاریکاتور شخص را به شکلی توهین آمیز بکشد. به نظر من کار کرد اصلی روزنامه امر به معروف و نهی از منکر نسبت به قدرت و حکومت است. باید دولت و حکومت را منصفانه نقد کند. معتقدم اگر آزادی بیان در حد اعلی رعایت شود امنیت مختل نمیشود بلکه بهتر برقرار میشود. بله اگر کسی امنیت را حکومت زور بداند در این منطق، درست است ولی در حکومت دینی اگر روزنامهای اطلاعات نهادهای مرتبط با حکومت را به مردم برساند و منصفانه نظر مردم را به حکومت منتقل کند نه تنها امنیت مختل نمیشود بلکه امنیت بیشتر و بهتر برقرار میشود. باید بین این موارد خطکشی کرد.
*مرجع تشخیص این صداقت کیست؟
در نظر گرفتن هیات منصفه برای همین است. در دنیا صغیرها و مجانین را کنار میگذارند و از بین بقیه قرعهکشی و هیات منصفه را انتخاب میکنند و آن را نماینده درک صادقانه جامعه میدانند. من نمیگویم این روش درست است یا نه ولی در کشور ما کسی که ده مقام دولتی دارد عضو هیات منصفه هم میشود! هیات منصفه باید دارای یک ذهن پاک و بیطرفانه باشد. راهی که قانون ما رفته اشتباه است. باید اینها را اصلاح کرد. هیات منصفه، نماینده افکار عمومی برای تشخیص صادقانه جامعه از یک قضیه است.
*اگر بخواهید قوانین موجود مطبوعاتی را به صورت کلی آسیبشناسی کنید چه نمرهای به قوانین میدهد؟
جز یک قانون که شورای انقلاب آن را تصویب کرده است من نمره 13-14 میدهم. لکن شان جمهوری اسلامی بالاتر از این است و می تواند قانون مطبوعات مترقی و متعالی داشته باشد که بعنوان الگو به جهان ارائه دهد. اسلام دین منطق و استدلال است. ما نباید بترسیم و هر چیزی را که در قانون اساسی و اسلام است باید اجرا کنیم.
*شما در عرصه مطبوعات فعال بودید؟
من قبلا مجلهای برای جانبازان داشتم که چون بودجهاش تامین نشد کنار گذاشتم.
*ارزیابی شما از وضعیت کلی مطبوعات چیست؟ آیا قابل دفاع است؟
به نظرم مطبوعات از رسالت اولیه خود منحرف شده و بلندگوی دولت شدهاند. تیترخلیلی از روزنامه ها در جهت امنیت ملی و آرامش روانی جامعه نیست.
*در طول تاریخ مطبوعات ایران کدام برهه را به رسالت مطبوعات نزدیک میبینید؟
بهترین دوران را سال 61-59 میدانم. رفته رفته ما به سمت قهقرا رفتیم.
*و تلخترین دوران؟
من مقایسه نکرده ام ولی فکر میکنم با توجه به فضای موجود، تلخترین دوران همین دوران است. منظورم از مطبوعات اعم از مطبوعات نوشتاری است. من بیشتر مطبوعات مجازی را کنترل میکنم. اینها در مسیر رسالت مطبوعات نیستند.
خیلی از خبرگزاریها و پایگاههای اینترنتی، صحنه جنگ شده است امام فرمود نگذارید انقلاب به دست نا اهلان بیفتد. بعضی ها زیرکانه فضا را منفی می کنند. باید مواظب باشیم! آزادی نباید مطلق باشد. آزادی مطلق، غلط است. آزادی باید محدود به ارزشها باشد. در خود آمریکا هم آزادی مطلق نیست. آزادی مطلق، به هرج و مرج منجر میشود.
*سوالات ما زیاد بود و وقت شما محدود.
ممنون از این که وقتتان را در اختیار ما قرار دادید اگر نکته پایانی یا پیشنهاد برای خروج از وضعیت فعلی مطبوعات دارید بفرمایید؟
در کشور ما مطبوعات از بودجه دولتی استفاده میکنند و حلقه اتصال دولت و ملتاند. این به معنای این نیست که تعریف و تمجید دولت از ملت و ملت از دولت را بنویسند. بلکه باید بگویند مثلا دولت این پول را که در اینجا خرج میکند، باید خرج کند یا نه؟
قرآن میفرماید و امرهم شوری بینهم. امر دو گونه است؛ امرالله و امرالناس. امرالله که قابل شور نیست مثل نماز خواندن یا دفاع در مقابل دشمن. ولی وقتی میخواهیم پولی خرج کنیم، پلی بسازیم یا... باید از مردم نظر بخواهیم. میشود اینکار را کرد. قرآن میگوید «امرهم شوری». یعنی امر مردم. امروز در جزئیات، نزدیک نود درصد مردم امرهم شوری بینهماند اینها حقالناس است مطبوعات باید این را احیا کنند و صادقانه و بدون گزینش، نظر مردم را به دولت و نظر دولت را به مردم منتقل کنند.
*شما رسانههای خارجی را هم پیگیری میکنید؟
نه وقت نمیکنم.
*روزنامههای داخلی چطور؟
سرمقالهها را در اینترنت میخوانم.
*خیلی ممنون از وقتی که در اختیار ما گذاشتید. سپاسگزارم.