در ادبيات ديرين ما، ضربالمثلها حکايتگر تجارب انسانهاي ادوار مختلف زندگي بشرند و اگر يک موضوع در ضربالمثلهاي متعدد به زبانهاي مختلف تکرار شده باشد، حاکي از تأکيد وافر و فراگير انسانهاي نسلها و اعصار متفاوت بر آن مطلب است. بسياري از ضربالمثلها بر اين اصل استوارند که انس و نزديکي با چيزي، انسان را در بسياري موارد از شناخت کامل و واقعي آن دور ميسازد و عادت مانع نگاه واقعگرايانه ميگردد.
يکي از مقولههايي که انطباق اين مطلب را بر آن به وضوح ميبينيم، شناخت جامع، کامل و بروز ظرفيتهاي حوزه است.
حوزويان در جايگاههاي گوناگون علمي و مديريتي، آنگاه ميتوانند تعامل مطلوب و دادوستد علمي، فرهنگي و... با حوزه داشته باشند که به شناخت شايستهاي از آن رسيده باشند و تمامي ظرفيتهاي بالقوه و بالفعل آن را درک کرده باشند.
نگاه به حوزه متضلّع از منظرهاي متکثر آن، البته در مقياسي واقعگرايانه بهگونهاي که جايجاي جغرافياي افتخارآميز و عميق و وسيع ديروز، امروز و فرداي آن را بشناسيم، بسترساز مناسبي براي برنامهريزي و پاسخگويي به نيازهاي مذهبي، ديني و حتي فراديني خواهد بود.
بايد اذعان داشت که فرداسازي؛ امروزشناسي و حتي ديروزشناسي ميخواهد و بدون آن نميتوان براي روزهاي آتي تصوير مناسب را ترسيم نمود. در روزهاي واپسين اين سال پرنوسان، بيتناسب نيست که با نگاه به روزها و سالهاي گذشته، نقاط قوت و ضعف خود را خوب بشناسيم و با تقويت نقاط قوت و رفع نقاط ضعف، طليعه پراميدي از سال آينده را به انتظار نشينيم، سالي که 3 مناسبت مهم حوزوي، تأسيس حوزه علميه قويم قم بهدست مبارک آيةاللهالعظمي حائري يزدي، ارتحال آيةاللهالعظمي بروجردي بروجردي و حمله ساواک به مدرسه فيضيه را در آغازين روزهاي خود ثبت نموده است.
حقيقت آن است که ما ظرفيتهاي عظيم بالفعل و بالقوه حوزه را نميشناسيم و توان نهفته در مراکز، نهادها و افراد حقيقي و حقوقي و همه حوزوههاي کارکردي حوزه، وسعتي را در فراروي ما نشان ميدهد که کمتر به گستره و ژرفاي آن پي بردهايم.
برخورداري از نزديک به 1000 اثر علمي منتشرشده در هر سال، اعزام و فعاليت دهها هزار مبلغ در جايجاي کشور و جهان، صدها مرکز و مؤسسه پژوهشي، علمي و فرهنگي در قم، تلاش شايان بيشاز 1000 حوزه و مدرسه علميه در ايران و جهان، اثرگذاري هزاران سايت در فضاي سايبر و از همه مهمتر وجود پايگاه عظيم مرجعيت با نفوذ جهاني در حوزههاي علميه، ظرفيت ژرف و شگرفي را تنها در يک نگاه کلان به حوزه، به ما نشان ميدهد که فقط از بخش اندکي از اين ظرفيت عظيم بهرهمند شدهايم و اين در حالي است که امروز جهان نيازمند و تشنه همه داشتههاي اين حوزه عظيم است.
رصد چالشهاي فرهنگي در نگاه جهاني، گزارشگر جراحتها و زخمهاي دردناکي است که بشريت معاصر از آن، در درد و رنج است و درمان آنها چشش زلال مکتب شيعي است، اما کوتاهيهاي ما تا کي و کجا بايد مانع احياي معارف اهلبيت در دنيا و حيات مجدد جامعه جهاني باشد؟
بهنظر ميرسد گام نخست براي هر نقشه تحولگرايانهاي در جغرافياي ملي و فراملي، شناخت داشتههاي حقیقی و حقوقي حوزه علمي اسلام است، آري بايد اول خودمان را با همه توان و ظرفيت بشناسيم و بيابيم و آنگاه طرحي نو در عرصه جهاني دراندازيم.
بيشک شما نيز در اين اعتقاد با نويسنده همراهيد که حقيقتاً هنوز حوزه را حوزه و حوزويان با همه ظرفيتها، اضلاع و زوايايش نميشناسند، شناختي که بيآن نميتوان گام به راهي نهاد که نهايتاً به انجام رسالت الهي بينجامد، پس بايد به شناخت و باور همه عظمتهاي پيدا و پنهان حوزه بار يابيم و آنگاه با نگاهي جهاني، چشمانداز آينده شيعه را ترسيم نموده و تحقق بخشيم، انشاءالله
حسن مولايي