به گزارش خبرگزاری حوزه به نقل از مؤسسه فرهنگی تحقیقاتی امام موسی صدر، متن این سخنرانی به این شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم والحمد لله رب العالمین والصلو› والسلام علی سید خلقه وسید رسله محمد وآله الطاهرین.
دربارة خطبة حضرت فاطمه زهرا (س) صحبت میکردیم و به عبارتی رسیدیم که در آن فاطمه فلسفة دین اسلام را بیان میکند و دربارة دلایل واجبات و احکام و نتایج آنها سخن میگوید.
دربارة این جملة ایشان بحث کردیم که: «فَجَعَلَ اللهُ الإیمانَ تَطهیراً لَکُم مِن الشِّرکِ» (خداوند ایمان را برای پاک شدن شما از شرک قرار داد.) و گفتیم که این جملة کوتاه و ساده، معانی بسیار ژرف و بزرگی دارد. جمعة گذشته تا حدودی در این باره صحبت کردیم و دانستیم که انسان برای آنکه عطا و کارآمدی داشته باشد و برای آنکه در زندگیاش بتواند عمل کند و نیرویی بزرگ باشد، باید تنها به یک سو حرکت کند و تنها یک انگیزه داشته باشد. اگر این انسان مؤمن باشد، با همة توان در راه خشنودی خدا و خدمت به خدا، در قالب خدمت به مردم، حرکت میکند و در زندگی خود تأثیرگذاری و عطای فراوان خواهد داشت و گرامی خواهد زیست. اما انسان مشرک چون به بیش از یک جهت گرایش دارد و در کارهایش بیش از یک انگیزه دارد، از درون ویران است و شخصیتی پراکنده و تجزیهشده دارد و نمیتواند عطا و بازدهی داشته باشد. با چند مثال ثابت کردیم که انسان یا حیوان، حتی یک مرغ، اگر در یک مسیر و به یک سو حرکت کند، چگونه در او نیروهای عظیمی پدید میآید. بدین ترتیب، سخن فاطمه زهرا (س) را چنین خلاصه کردیم که شرک، نوعی بیماری روانی در انسان است که هیچ بیماری بدتر و خطرناکتر از آن نیست، زیرا شرک، وجود انسان را تجزیه و پراکنده و نابود میکند و از عطا و کارآمدی و بخشندگی بازمیدارد.
بنابراین، شرک بیماری است و ایمان موجب پاک شدن انسان از این بیماری میشود و بدین ترتیب، مفهوم بلند و بزرگی که فاطمه فرموده است، برایمان روشن میشود. در این باره تا اندازهای صحبت کردیم و آن را درک کردیم.
فاطمه در ادامة سخنان خود به نتایج و پیامدهای عبادت میپردازد. نماز واجب شده است تا مؤمنان خود را تمرین دهند و عبادت و بندگی خدا را درک کنند. روزه و حج و هر واجب دیگری نیز اسباب و نتایجی دارد. فاطمه این سخنان را کجا میگوید؟ در مسجد و در حضور نمازگزاران. میخواهد بگوید،ای مسلمانان! این نمازها و عباداتی که بر شما واجب شده است، برای آن نیست که به نماز خواندن عادت کنید و نمازتان معنا و روح خود را از دست بدهد و به عادت و یک مراسم عبادی و عمل ظاهری تبدیل شود.
خدا به این سبب نماز را بر شما واجب کرده است که نماز شما را از کار زشت و ناپسند بازمیدارد و این نص قرآن کریم است که باطل به هیچ وجه در آن راه ندارد: «إِنَّ الصَّلو›َ تَنهی عَنِ الفَحشاءِ وَ المُنکَرِ»(۱) پسای گروه مسلمانان شما را چه شده است که نماز میخوانید، ولی حق دیگران را غصب میکنید؟ نماز میخوانید، ولی حق را از جایگاه خود کنار میزنید؟ نماز میخوانید، ولی اهل حق را وامیگذارید؟ .
فاطمه، خطاب به جمعیتی که در مسجد به سخنان او گوش میدادند، میگوید: تصور میکنید علت واجب شدن نماز چیست؟ آیا این است که هر روز یک بار، دو بار، پنج بار یا هفتهای یک بار، بیشتر یا کمتر، بیاییم و حرکاتی ظاهری به نام نماز انجام دهیم و برگردیم؟ نماز این است؟ آیا حقیقت نماز و انگیزة نماز خواندن، این است؟ آیا خدا به اینگونه اعمال نیاز دارد؟ چنین چیزی با ایمان ما سازگاری ندارد. ما معتقدیم خدا از عبادت ما و از نماز و حج و روزه و زکات ما بینیاز است. پس چرا نماز واجب شده است؟
خداوند نماز را واجب کرده است تا مردم را برای عبادت خدا و فروتنی در برابر او تربیت کند و تمرین دهد. نماز آنگونه که قرآن کریم فرموده است، از زشتی و گناه بازمیدارد. در حدیث آمده است که نماز معراج (وسیلة عروج) مؤمن است و همچنین وسیلة تقرب جستن هر پرهیزکاری به خداوند است. حال به خودمان بنگریم. آیا نمازمان ما را از زشتی و گناه بازمیدارد؟ آیا وقتی نماز میخوانیم، گرایش جدیدی در خود نسبت به دوری از گناهان مییابیم یا نه؟ اگر نمییابیم، بدان معناست که نماز ما، معنا و جوهر و هدف خود را از دست داده است.
فاطمه (س) به این امت مینگرد و میبیند آنان نماز میخوانند و بسیار هم نماز میخوانند، ولی ـسبحاناللهـ آیا سخن پیامبر را دربارة علی بن ابیطالب نشنیدهاند؟ آیا این مردم تا دیروز با پیامبر زندگی نمیکردند و احکام و حقوق را از زبان ایشان نمیشنیدند؟ آیا نشنیدند که فرمود: «الساکِتُ عَنِ الحَقِّ شَیطانٌ أخرَسٌ.» (کسی که از گفتن حق خاموش بماند، شیطانی لال است.) آیا این سخنان را از رسول خدا شنیده بودند؟ چطور اجازه دادند در برابر چشمانشان حق از دست اهل آن خارج شود؟ از حجـةالوداع و خطبة غدیر و فرمان پیامبر به ولایت علی، تنها چهار ماه گذشته بود. آیا فراموش کردند؟ یا خود را به بیاطلاعی زدند؟ یا ساکت ماندند؟ مگر نه این است که کسی که از گفتن حق خاموش بماند، شیطانی لال است؟ چرا نمازها و عبادات و شعایر دینی و حج و دیگر اعمال، آنها را از رو آوردن به باطل و چشم بستن از حق باز نداشت؟ زیرا عبادت برای آنان عادت شده و معنا و روح خود را از دست داده بود. فقط نماز میخواندند و میرفتند.
فاطمه میگوید:ای مردم! این نماز و روزه و زکات و حج و امر به معروف و نهی از منکر، معنا و مفهوم دارد. چطور نماز میخوانید و به غرور و خودپسندی دچارید؟ آیا چنین چیزی ممکن است؟ نماز چیزی جز عبادت و بندگی و اطاعت خداوند نیست. نماز تمرین است برای فروتنی انسان در برابر خداوند. چگونه است که ما نماز میخوانیم، ولی پس از یک یا دو سال یا بیشتر، هنوز احساس غرور و خودبینی داریم؟ ما نماز نمیخوانیم. نمازی که به غرور بینجامد، نمازی است که نفس اماره به آن فرمان میدهد. نمازی که خداوند به آن فرمان میدهد، میدانید چه نمازی است؟ نمازی است که قلب را روشن میکند و نفس را در برابر حقیقت به کرنش وامیدارد و انسان را فروتن و افتاده میکند. در نماز چه میکنیم؟ چند بار از خدا و نام خدا سخن میگوییم؟ از آغاز تا پایان نماز، چند بار در برابر خدا تعظیم میکنیم؟ چند بار خود را به روی خاک میاندازیم و سجده میکنیم؟ سجده یعنی چه؟ انسان با سجده کردن میگوید: همة وجودم را، از طول و عرض و جسم و روح و بزرگی و وقار و خودبینی و افتخارات، در پیشگاه خداوند قرار میدهم. سر و پیشانی خود را که نماد سربلندی و عزت من است، در برابر خداوند بر روی خاک میگذارم. آیا نماز این نیست؟ چرا سجده میکنید؟ آیا جایز است که در برابر بزرگترین پادشاهان یا رؤسا سجده کنید؟ سجدههای انسان باید تنها برای خداوند باشد. نمیتوانیم در این دنیا در برابر هیچ چیز یا هیچ کس جز خداوند سجده کنیم. این سجده به چه معناست؟
سجده یعنی نهایت فروتنی و تواضع. نماد سجده قرار دادن پیشانی بر روی زمین است. یعنی خدایا من تسلیم تو و خاکسار درگاه تو هستم و در برابر تو، خود را بر زمین میاندازم و پیشانیام را بر روی خاک میگذارم.
ما در حین نماز با خدا زندگی میکنیم. چگونه با خدا زندگی میکنیم؟ مگر نه این است که در نماز با خدا سخن میگویید؟ مگر در نماز نمیگویید: «اِیّاکَ نَعبُدُ وَاِیّاکَ نَستَعینُ.»(۲) با که صحبت میکنید؟ میگویید تنها تو. این «تو» کیست؟ آیا خدا نیست؟ به خدا میگویید تنها تو را میپرستیم و تنها از تو یاری میجوییم. از هیچ کس جز تو یاری نمیخواهم و جز تو را عبادت نمیکنم. بنابراین، شما در نماز با پروردگارتان مناجات میکنید و با معبودتان سخن میگویید و در برابر او به رکوع و سجده میروید. .
نتیجه و برآیند همة این اعمال چیست؟ غرور؟ خودبینی؟ در حدیث آمده است: «الغُرورُ شِرکٌ خَفیٌّ» (غرور شرک پنهانی است.) بنده نمیتواند تکبر بورزد. انسان به چه چیزی میخواهد خود را بزرگ بشمارد؟ قرآن کریم میفرماید: «وَلاَ تَمْشِ فِی الأرْضِ مَرَحًا إِنَّکَ لَن تَخْرِقَ الأرْضَ وَلَن تَبْلُغَ الْجِبَالَ طُولاً.»(۳) به چه چیزی میبالیم و خود را بزرگ میشماریم؟ من موجودی هستم که اختیار سود و زیان و مرگ و زندگی و رستاخیز خود را ندارم. هیچ چیز ندارم. نگویید: ثروت من، افتخار من، دانش من، بزرگواری من. من و شما که هستیم که چیزی از خود داشته باشیم؟ برهنه به دنیا آمدیم و چیزی نداشتیم و برهنه میمیریم و چیزی با خود نمیبریم.
بنابراین، این شکوه و قدرت و حرکت و تفکر و اقتدار و زکات و ثروت و دانش در دست ما امانت است و برای خودمان نیست. ما امانتدار آنها هستیم. پس چرا غرور داشته باشیم؟ نمازی که در نفس انسان غرور پدید آورد، نماز نیست. نماز آن است که از زشتی و گناه باز دارد. وقتی نماز از زشتی و گناه بازمیدارد که آن را تنها برای خدا و برای تقرب جستن به او بخوانیم.
بنابراین، نماز ما را برای فروتنی تربیت میکند و به آن عادت میدهد، زیرا وقتی من تعظیم میکنم و سر خود را بر روی خاک میگذارم، حس میکنم که تسلیم پروردگارم و از خود هیچ ندارم: «إِنَّ صَلاَتِی وَنُسُکِی وَمَحْیَایَ وَمَمَاتِی لِلّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ.»(۴) در این هنگام است که حس میکنیم هیچ نداریم و هر چه هست، از آن خداوند است. پس دیگر چرا به این و آن فخر بفروشیم و تکبر کنیم؟ چرا احساس خودبینی داشته باشیم؟ من کیستم که خودبین باشم؟ و به این و آن تکبر کنم و از این و آن انتقام بگیرم و این و آن را مسخره کنم؟ من کیستم؟ موجودی ضعیف و ناتوانم که اختیار سود و زیان خود را ندارد.
این چکیدة مفهوم نماز است، ولی هرگز بدان معنا نیست که در برابر دشمنان و ستیزهجویان، ضعیف و ناتوان باشیم، زیرا قدرت ما به خداوند است نه به خودمان.
در اینجا دوست دارم توجه شما را به اصطلاح رایج «اعتماد به نفس» جلب کنم. اعتماد به نفس یعنی چه؟ میگویند فلانی اعتماد به نفس دارد، بیباک و شجاع است. اعتماد به نفس با غرور متفاوت است. توکل و اعتماد به خدا نوعی کمال است، یعنی وقتی من با تعارضی روبهرو میشوم، وقتی وارد نبردی میشوم، وقتی دچار بلا و گرفتاری میشوم، وقتی مشغول زندگی و کار هستم، اگر به خدا تکیه داشته باشم، قوی و نیرومندم. به واسطة توکل به خدا قوی هستم، ولی فروتنی و تواضع دارم. به این نکته و به این نتیجه توجه دارید؟
در حالی که اگر انسان به خودش تکیه داشته باشد، یعنی مغرور باشد، میان حق و باطل فرق نمیگذارد وگاه به راه حق میرود وگاه به راه باطل، زیرا تنها بر خودش تکیه دارد. اما اگر به خدا تکیه داشته باشد، فروتن است نه خودبین و جز در راه حق قدم نمیگذارد، زیرا میداند که خدا او را در راه باطل یاری نمیکند.
بنابراین، نماز تمرینی است برای اصلاح و تربیت صحیح بندگان. نماز کارخانهای است برای آنکه انسان را به زیور فروتنی آراسته کند. نماز یعنی زندگی با خدا و به دست آوردن صفات او. میدانید انسان از نماز چه چیزی کسب میکند؟ قوی بودن در راه خدا و ناتوان بودن در راه باطل، و نه در برابر باطل. نماز وسیلة عروج مؤمن است و او را از زشتی و گناه بازمیدارد.
فاطمه (س) این سؤال را مطرح میکند کهای مردم! چگونه نماز میخوانید، ولی از توطئهها و ترفندها میهراسید؟ چگونه نماز میخوانید، ولی نسبت به حق پایمالشده سکوت میکنید؟ دیروز خلافت را غصب کردند و امروز فدک را؛ این هدیة پدرم که روزیِ فرزندانم در آن است. ولی شما سکوت کردهاید. همة شما سفارشهای پیامبر را شنیدهاید. پس چرا خاموشید؟ گروهی از شما به سبب طمع و گروهی به سبب ترس سکوت کردهاید. گروهی سود میبرید و گروهی میترسید. نمازگزاری که در اثر پیوند با خداوند، قوی و با اقتدار است، نه میترسد و نه طمع میورزد. چرا نمیترسد و طمع نمیبرد؟ چون قوی و نیرومند است. انسانی که نماز میخواند، در واقع روزی پنج بار با خدا ارتباط دارد. این طور نیست؟ شما در نمازتان آیا با خدا ارتباط ندارید؟ آیا با او سخن نمیگویید؟ آیا نمیگویید: «تنها تو را میپرستیم و تنها از تو یاری میجوییم؟» اگر خدا درون شما و در برابر شما حضور نداشته باشد، نمیتوانید بگویید «تو را میپرستیم.» باید بگوییم «او را میپرستیم.» اینطور نیست؟ وقتی میتوانید خطاب به خدا صحبت کنید که خود را در پیشگاه خدا ببینید و کسی که در ارتباط با خدا و در محضر خدا و همراه با خداست، چنین فردی، در راه حق قوی و نیرومند است و انسان قوی نمیترسد و طمع نمیبرد، زیرا طمع ناشی از فقر روحی و روانی است. کسی که از درون فقیر باشد، از دیگران میخواهد نیاز و ناتوانی او را برطرف کنند. چنین انسانی کجا میتواند قوی باشد و ترسو و پیمانشکن نباشد؟ فاطمه میپرسد: آیا نماز نمیخوانید؟ آیا نماز، شما را از گناهان باز نمیدارد؟ آیا نماز، فقر و ناتوانی شما را برطرف نمیکند؟ پس چرا ساکت ماندهاید؟
روشن است که عبادت شما، جوهر و روح خود را از دست داده است. درود خدا بر توای فاطمه! گویا پس از هزار و سیصد و چهل سال، خطاب به ما سخن میگویی! گویا هفتاد سال پیش، این سخنان را گفتهای! گویا همین امروز برای ما صحبت میکنی و خطاب به ما میگویی:ای گروه مسلمانان،ای نمازگزاران،ای شبزندهداران عبادتپیشه، چطور نماز میخوانید، ولی احساس قوت و استواری نمیکنید؟ .
نماز حقیقی اینگونه نیست. نماز تمرینی است برای جنگ و جهاد: «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الَّذِینَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِهِ صَفًّا کَأَنَّهُم بُنیَانٌ مَّرْصُوصٌ.»(۵) نمیبینید در نماز جماعت، چگونه صفها به هم فشرده است؟ هم از چپ، هم از راست، هم از پشت سر و هم از جلو؟ نمیبینید چگونه حرکتها هماهنگ و یکپارچه است؟ چگونه امام به جای مأمومان قرائت را میخواند؟ چگونه وقتی او به رکوع و سجده میرود، شما نیز به دنبال او به رکوع و سجده میروید؟ محراب برای چیست؟ چرا در هر مسجدی محراب وجود دارد؟ محراب یعنی وسیله و ابزار جنگ. نماز انسان را از عادت به فرومایگی و خواری و تسلیم شدن و ناپایداری بازمیدارد. در آیة «یَا بَنِی آدَمَ خُذُواْ زِینَتَکُمْ عِندَ کُلِّ مَسْجِدٍ»(۶) بنا بر تفسیر پیامبر، منظور از «الزینـ‹» اسلحه است؛ زیرا پیامبر فرمودهاند: «زینت مردان اسلحه است.» بنابراین، تفسیر «زینت» اسلحه است.
نماز تمرینی است برای اقتدار و موضع اجتماعی مردم، ولی کدام اقتدار؟ اقتداری که به غرور و خودبینی نینجامد؛ اقتداری که متکی بر نفس نیست، بلکه یاریگرفته از خداوند است.
بنابراین، فاطمه (س) میگوید: چرا نماز شما را قوی نکرده است؟ چرا نماز شما موجب غرور شما شده است؟ فاطمه میخواهد این وضع را تعدیل و اصلاح کند. میگوید:ای مسلمانان، درست است که خدا به نماز فرمان داده است، ولی این فرمان به سبب نیاز او به نماز شما نیست، بلکه خدا برای تربیت شما و تقویت اوضاعتان به آن فرمان داده است. ولی شما، آنگونه که پیداست، از آن بهره نمیگیرید، زیرا به سبب ترس و طمع در برابر حقی که پایمال شده است، سکوت کردهاید.
آنگاه حضرت فاطمه به ما خطاب میکند و میگوید:ای مسلمانان، شما چگونه نماز میخوانید، ولی راضی میشوید که حق غصب شود و کرامت بر باد رود؟ چگونه احساس ضعف میکنید، در حالی که هر روز پنج بار با خداوند رب الارباب و آفرینندة آسمانها و زمین پیوند برقرار میکنید؟ از چه میترسید؟ چگونه میترسید، در حالی که هر روز با خدا ارتباط برقرار میکنید؟ خدایی که او را آنگونه که سزاست، نشناختهاید و زمین در قبضة قدرت او و آسمانها درهمپیچیده به دست اوست. از هیچ چیز نباید ترسید.
میدانید چه وقت نماز پذیرفته است؟ میدانید کی نماز شما مقبول میافتد؟ وقتی که متوجه خدا میشوید و در پیشگاه او هستید و پس از نماز، نیرویی جدید و آسایشی تازه و قدرتی نو پیدا کنید و در همان وقت، احساس فروتنی به شما دست دهد؛ یعنی همزمان احساس قدرت و فروتنی کنید، نه احساس قدرت و غرور، نه فروتنی و خواری و درماندگی. احساس قدرت و بزرگی و سربلندی، باید در کنار فروتنی و حس بندگی باشد. بزرگی و عزت در بندگی خداوند است، زیرا بندگی خدایی که دربردارندة همه صفات کمال است، ما را به او نزدیک میکند. دانش و عدالت و فضیلت و بزرگی ما، در گرو نماز و عبادت خداست. حضرت فاطمه میپرسد: چرا خدا نماز را بر شما واجب کرده است؟ نماز کارخانهای برای ساختن انسان کامل است. آیا نمازهای ما، چنین تأثیری در ما دارد؟
تا حدی دربارة یک جمله از سخنان ایشان ـدرود خدا بر او بادـ صحبت کردیم. تا رسیدن به میلاد حضرت زهرا، روز بیستم جمادیالثانی، دو هفته باقی است. در این مدت، إنشاءالله، دربارة خطبة ایشان صحبت میکنیم تا شاید خداوند متعال ما را هدایت کند و دلهای ما را نسبت به این ندای راستین که بر زبان پاک فاطمة زهرا (س) جاری شده است، تأثیرپذیر گرداند. والسلام علیکم.
پی نوشت:
۱. «نماز آدمی را از فحشا و منکر باز میدارد.» (عنکبوت، ۴۵)
۲. «تنها تو را میپرستیم و تنها از تو یاری میجوییم.» (فاتحه، ۵)
۳. «به خودپسندی بر زمین راه مرو، که زمین را نخواهی شکافت و به بلندی کوهها نخواهی رسید.» (اسرا، ۳۷)
۴. «بگو: نماز من و قربانی من و زندگی من و مرگ من برای خدا، آن پروردگار جهانیان است.» (انعام، ۱۶۲)
۵. «خدا دوست دارد کسانی را که در راه او صفی همانند دیواری که اجزایش را با سرب به هم پیوند داده باشند، میجنگند.» (ص، ۴)
۶. «ای فرزندان آدم، به هنگام هر عبادت زینت خود را برگیرید. ـم» (اعراف، ۳۱)