یکشنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۳ |۱۳ جمادی‌الثانی ۱۴۴۶ | Dec 15, 2024
کد خبر: 316123
۲۴ تیر ۱۳۹۲ - ۱۶:۴۷

خبرگزاری حوزه/ آیت‌الله گرامی در شرح دعای روز ششم ماه مبارک رمضان ضمن تشریح انواع صبر حکایتی عبرت‌انگیز از صبر در مقابل گناه نقل کرده است.

اللَّهُمَّ لاَ تَخْذُلْنِي فِيهِ لِتَعَرُّضِ مَعْصِيَتِكَ وَ لاَ تَضْرِبْنِي بِسِيَاطِ نَقِمَتِكَ‏ وَ زَحْزِحْنِي فِيهِ مِنْ مُوجِبَاتِ سَخَطِكَ بِمَنِّكَ وَ أَيَادِيكَ يَا مُنْتَهَى رَغْبَةِ الرَّاغِبِين‏ ؛ إقبال‏الأعمال ص : 130؛

اى خدا، مرا در اين روز به واسطه ارتكاب عصيانت، خوار مساز و به ضرب تازيانه قهرت، كيفر مكن  و از موجبات خشم و غضبت دور گردان، به حق احسان و نعمت‌هاى تو به خلق، اى منتهاى آرزوى مشتاقان.

اللَّهُمَّ لاَ تَخْذُلْنِي فِيهِ لِتَعَرُّضِ مَعْصِيَتِكَ

*انواع صبر

فقرات این ادعیه سی روزه ماه رمضان برخی جنبه اثباتی و برخی سلبی دارد؛ بعضی توجه به معاصی و بعضی توجه به طاعات دارد، دعای امروز، توجه به جنبه معصیت و سلبی دارد؛ پس انواع صبر را از خدا درخواست می‌کنیم تا در این ماه مخذول و رها نشویم، و متعرض معصیت نگردیم و اهل گناه نشویم.

مهم‏ترين صبر، صبر بر ترك معصيت است. سپس صبر بر مصيبت و بعد صبر بر طاعت. كسانى كه به جايى و مقامى مى‏رسند. از صبر است وگرنه تنها از ذكر و ورد لفظى، انسان به جايى نمى‏رسد، ذکرهای قلبى و توجه خالص دل هم، بدون صبر ممكن نيست. گفتن ذكر و ورد كه سخت نيست تا كسى با صلوات فرستادن و استغفار نمودن به جايى برسد. اگر اشخاص صبر بر ترك معصيت نداشته باشند، ذكر و ورد آنها تكاملى نمى‏آورد.

*حکایتی عبرت‌انگیز

علامه طباطبايى (ره) نقل كردند در تبريز، دو نفر از علما كه هر كدام داراى‏ موقعيت و مقامى بودند نسبت به هم رقابت داشتند. شبى يكى از آن دو به فكر فرو رفت و با خودش گفت: من خيلى كار كردم، ولى براى مردم. روضه خوانى، بيان مسأله شرعى و .... «السلام عليك يا ابا عبدالله» را بدون ريا مى‏گويند و مثل ابر بهارى گريه مى‏كنند.

ولى برخى افراد اين‏گونه نيستند چه بسا هدف اين است كه كارى كنيم تا مردم زياد اشك بريزند. با خودش فكر كرد كه يك قدرى هم به خودم برسم یعنی فقط به مردم هشدار مى‏دهيم، پس خودمان چى؟ مثل اين‌كه ما از عالم ديگر آمده‏ايم و فقط إشراف بر مردم داريم. در آن موقع به ذهنش رسيد نزد كسى که اهل معنی بود رفت و به او گفت: تو مرا خوب مى‏شناسى، امشب آمده‌ام پيش شما كه برنامه‏اى به من بدهيد تا آدم شوم. او به آن عالم گفت: واقعاً مى‏خواهى آدم شوى؟ اين كار خيلى سخت است!

عالم به او گفت: من تصميم خودم را گرفته‏ام.

گفت: از فردا صبح يك زنبيل بر مى‏دارى و تا چهل روز زباله‏هاى كوچه، خيابان و پوست ميوه‏جات ريخته شده را جمع مى‏كنى و به بيرون شهر مى‏برى و در محلى که حيوانات در آنجا هستند می‌ریزی تا آنها را بخورند.

آن عالم خيلى تعجب كرد، اين ديگر چه برنامه‏اى است! فكر مى‏كرد لابد برنامه تداوم فلان زيارت، فلان ذكر و مانند اينها را مى‏دهد، به هر حال تصميم به انجام آن عمل گرفت.

در شهر، همه آن عالم را مى‏شناختند، براى او دشوار بود كه چنين برنامه‏اى را انجام دهد، او پيش از طلوع آفتاب برای این‌که کسی او را شناسایی نکند، عبا را بر سر مى‏كشيد، زنبيل بر مى داشت و مى‏رفت، زباله‏هاى شهر را جمع مى‏كرد. تا چهل روز اين كار را ادامه داد و بعد پيش آن شخص رفت. وقتى او را ديد خنديد و گفت: عجب! تو فكر كردى كه من از تو خواستم تا رزق و روزى حيوانات را برسانى!؟ خدا كه خود روزى آنها را مى‌داد. من خواستم تو آدم شوى، خواستم تو خودت را بشكنى نه اينكه عبا را به سرت بكشى تا كسى تو را نشناسد. از فردا ديگر عبا را بر سرت نمى‏كشى و دستت را از عبا بيرون مى‏آورى و در ساعت شلوغ و پررفت و آمد خيابان‏ها، آشغال‌ها را جمع مى‏كنى.

اين كار براى آن عالم خيلى سخت بود. با این حال طبق خواسته آن شخص، فردا صبح زنبيل را به دست گرفت و مشغول جمع‏آورى ‌زباله‌‏هاى كوچه و خيابان شد. مردم هم وقتی او را مى‏ديدند. با خودشان مى‏گفتند، كه شاید اين عالم ديوانه شده باشد در اين حال رقيبش را ديد كه به همراه مريدها و شاگردانش مى‏آيد و اتفاقاً زباله‌ای هم جلوى پاى او افتاده است و ... بالأخره‏ تصميم خودش را گرفت و رفت جلو و خم شد كه آن را بردارد، ناگاه انشراح كل عالم و باز شدن ديد برزخى، براى او رخ داد و حقایق تمام عالم را دید.

وَ لاَ تَضْرِبْنِي بِسِيَاطِ نَقِمَتِكَ

خدایا، به من توفیق ترک معاصی را عنایت کن تا به خاطر گناهانم با شلاق عذاب و نقمت، مورد تنبیه قرار نگیرم.

وَ زَحْزِحْنِي فِيهِ مِنْ مُوجِبَاتِ سَخَطِكَ

خدایا، مرا در این ماه، از هر چیزی که موجب غضب تو می‌شود دور کن، خدایا من در ترک معصیت به کمک تو نیاز دارم « إِلَهِي بِكَ عَلَيْكَ إِلَّا أَلْحَقْتَنِي بِمَحَلِّ أَهْلِ طَاعَتِكَ وَ الْمَثْوَى الصَّالِحِ مِنْ مَرْضَاتِكَ فَإِنِّي لَا أَقْدِرُ [أملك‏] لِنَفْسِي دَفْعاً وَ لَا أَمْلِكُ لَهَا نَفْعا؛ إقبال الأعمال (ط - القديمة)، ج‏2، ص: 687»

بِمَنِّكَ وَ أَيَادِيكَ يَا مُنْتَهَى رَغْبَةِ الرَّاغِبِين

خدایا، متوسل می‌شوم به مقام امتنان و قدرت تو، ای کسی که نهایت آرزوی میل کنندگان هستی.

انسان چیزهایی را می‌طلبد، اما نهایت این خواسته‌ها چیست؟ گاهی انسان دنبال قدرت است و می خواهد ریاست پیدا کند اعم از ریاست علمی و ظاهری، اما زمانی که به هر یک رسید، حرص او تمام نمی‌شود، نهایت درخواست ما کمال مطلق است، کمال مطلق ذات حضرت احدیت است، لذا برای همین است که نهایت آرزوی آرزو کنندگان اوست ،« إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُون‏؛ بقره 156» همه حرکت‌ها به سوی اوست و « إِلَيْهِ الْمَصيرُ؛ غافر آیه 3 »

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha