چهارشنبه ۲۱ آذر ۱۴۰۳ |۹ جمادی‌الثانی ۱۴۴۶ | Dec 11, 2024

توجه و تامل در جایگاه معنوی و آسمانی امیرالمومنین‌(ع) هوش از بزرگان و علما ربوده و عقل از درک حقیقت آن انسان روحانی در بیابان سرگردانی وامانده است هر چند علما و فیلسوفان با افق نگاه خود بخشی از عظمت وجودی آن دُر گرانبهای خلقت را بیان کرده‌اند...

سرویس علمی- فرهنگی خبرگزاری حوزه به مناسبت ایام شهادت امیرالمومنین‌(ع) گفتگویی با حجت‌الاسلام و المسلمین سید علی طباطبایی تحت عنوان امیرالمومنین(ع) از نگاه فیلسوف شرق ابو علی سینا انجام داده است که تقدیم می‌شود.

برای شناخت امام معصوم چند اصل مورد توجه قرار می‌گیرد.

*اصل اول:

شناخت انسان کامل و معصوم که مظهر جمیع اسما و صفات الهی باشد، کار انسان کامل است و غیر انسان کامل از عهده وصف، تعریف و احوال انسان کامل معصوم بر نمی‌آید؛ فردی که معصوم نیست اگر بخواهد شخصیت صاحب عصمت کبری را بشناسد، ره بجایی نمی برد، به عبارت دیگر معرفت کنه امام برای غیر معصوم ممکن نیست.

*اصل دوم:

اگر خواستیم انسان کامل معصوم و سفیر الهی را بشناسیم، ادب شناخت اقتضا می کند که از زبان درر بار خود آن ذوات قدسی آنها را بشناسیم

*اصل سوم:

نوع مطالبی که دانشمندان و متفکران بشری در طول تاریخ اسلام از هر فرقه و مذهبی چه حکما و فلاسفه، چه فقها و متکلمین، چه خطبا و مورخین، پیرامون ذوات قدسی معصومین علیهم السلام گفته اند؛ حرف‌هایی هستند که برگرفته از ذوات قدسی خود معصومین بوده است، منتهی این دانشمندان و متفکران با ادبیات خاص خود آن کلمات را شرح و تفصیل داده و آنچه که معصومین فرموده اند را با ادبیات ویژه خود به جامعه بشری تحویل داده اند.

*اصل چهارم:

یکی از آن مواردی که در اصل سوم مطرح شد کلام شیخ الرئیس بوعلی سیناست که در رساله معراجیه در توصیف امیر المومنین علیه الصلوة و السلام فرموده اند و محل بحث فعلی ماست، در ابتدا نگاهی به عین فرمایشات ابن سینا در رساله معراجیه نموده و سپس به بیان مطالبی درباره این کلام بلند بوعلی می پردازیم.

*کلام عرشی بو علی در رساله معراجیه

"شریفترین انسان و عزیز ترین انبیا و خاتم رسولان صلی الله علیه و آله و سلم چنین گفت با مرکز حکمت و فلک حقیقت و خزینه عقل امیر المؤمنین علیه السلام که یا علی: اذا رأیت الناس یتقربون الی خالقهم بانواع البر تقرب الیه بانواع العقل تسبقهم و این چنین خطاب جز ما چنو بزرگی راست نیامدی که او در میان خلق آن چنان بود که معقول در میان محسوس گفت یا علی چون مردمان در کثرت عبادت رنج برند تو در ادراک معقول رنج بر تا بر همه سبقت گیری؛ معراج نامه، متن، ص: 15"

چند مطلب پیرامون این کلام ابن سینا

*نکته اول: علی خزانه عقل است

ابن سینا در توصیف امیر المومنین‌(ع)، ایشان را با سه عنوان مرکز حکمت، فلک حقیقت و خزانه عقل مورد خطاب قرار داده است.

از آنجا که هر اندیشمندی به اندازه افق دید و به اندازه شعاع اندیشه خود سخن می‌گوید، ابن سینا هم وقتی راجع به امیرالمومنین(ع) به اندازه افق دید خودش سخن می گوید، او به عنوان یک انسان متفکر و اندیشمند تاریخ بشری که نه در تشیع محدود شده، نه در اسلام و نه در ادیان دیگر، به اندازه افق دید خویش درباره امیرالمومنین(ع) می‌گوید: علی مرکز حکمت و فلک حقیقت و خزینه عقل است.

حکمتی که از منظر قرآن کریم خیر کثیر است – اشاره به آیه شریفه 269 سوره بقره ُ وَ مَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْراً كَثيراً -  از منظر ابن سینا ؛ علی علیه السلام  مرکز، اصل و معدن آن است و اگر بناست که این خیر کثیر به کسی برسد، الا و لابد باید از مرکز آن به او برسد؛ چرا که علی‌(ع) مرکز حکمت است، در ادامه می‌گوید: علی " فلک حقیقت است" « فلک» در اصطلاح به آن چیزی گفته می شود که بر چیز دیگری احاطه دارد، فلک حقیقت یعنی "حق" و "حقیقت" چیزی است که علی(ع) بر او محیط است، این کلام بوعلی  ناظر به فرمایش پیامبر اکرم(ص) است که می فرمود " علی مع الحق و الحق مع علی؛الفصول المختارة، ص: 97 " .

"علی خزانه عقل" است.

در تعبیر برخی از علما عقل غیر از معنای مصطلحی است که در ذهن مردم است "عقل" اصطلاحاتی دارد، گاهی در مقابل "جنون" است که این معنا در ذهن مردم می‌باشد، اما عقل در اصطلاح ایشان همان تعبیری است که امام صادق علیه السلام فرمود:«مَا عُبِدَ بِهِ الرَّحْمَنُ وَ اكْتُسِبَ بِهِ الْجِنَانُ ؛ كافي (ط - الإسلامية)، ج‏1، ص: 11» عقل چیزی است که خدا به واسطه او عبادت می شود، ابن سینا می‌گوید اگر عبادت حق متعال بدون عقل میسر نیست، خزانه این عقل علی علیه السلام است و اگر بهشت بدون عقل کسب نمی شود، خزانه این عقل «علی» است.

*نکته دوم: عبادت واقعی تفکر در امر الهی است

اینکه بو‌علی در ادامه کلام خود به حدیث نبوی تمسک کرده و گفته است «یا علی: اذا رأیت الناس یتقربون الی خالقهم بانواع البر تقرب الیه بانواع العقل تسبقهم» وقتی می‌بینی مردم برای تقرب به خدای سبحان به انواع نیکی ها متمسک می شوند؛ تو با انواع عقل به خدایت تقرب بجوی.

 مرحوم کلینی در باب تفکر اصول کافی حدیثی از امام علی بن موسی الرضا علیه السلام نقل می‌کند « لَيْسَ الْعِبَادَةُ كَثْرَةَ الصَّلَاةِ وَ الصَّوْمِ إِنَّمَا الْعِبَادَةُ التَّفَكُّرُ فِي أَمْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ؛كافي (ط - الإسلامية)، ج‏2، ص: 55»در این نقل وجود مبارک امام هشتم می فرماید: عبادت به کثرت صوم و صلاه نیست، نه اینکه صوم و صلوه عبادت نیست، بلکه عبادت واقعی تفکر در امر الهی است و این حدیث شرح آن کلام نورانی پیامبراکرم(ص) است که حضرت فرمود" تقرب الیه بانواع العقل" با انواع عقل به سوی خدا تقرب بجوی.

عقل كشتى، آرزو گرداب و دانش بادبان             حق تعالى ساحل و عالم همه درياستى‏

*نکته سوم: من به راه آنها آگاهترم

اینکه بو علی در ذیل کلامش فرمود : " او در میان خلق آن چنان بود که معقول در میان محسوس"، منظور ایشان در اینجا از  معقول و محسوس فرق بین مجرد و مادی است اینکه فرمود:" او در میان خلق آن چنان بود که معقول در میان محسوس " یعنی امر مجرد در مقابل امر مادی، چون بو علی با تفکر فلسفی خودش حرف می‌زند، لذا این‌گونه تعبیر کرده است؛ فرق بین معقول و محسوس یعنی فرق بین مجرد و مادی؛ بنابراین تا فرق بین مجرد و محسوس روشن نشود، این کلام بو علی معلوم نمی‌گردد، نظیر این کلام در خطبه های امیر المومنین است که فرمود: « أَيُّهَا النَّاسُ سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي فَلَأَنَا بِطُرُقِ السَّمَاءِ أَعْلَمُ مِنِّي بِطُرُقِ الْأَرْض‏؛ نهج البلاغة (صبحي صالح)، ص: 280» مردم تا من را از دست نداده اید هر چه خواستید از من سوال کنید، اگر از راه های آسمانها بپرسید من عالم‌ترم از راه های زمین ؛  در اینجا "آسمان" به معنی "امور مجرد" است و مراد از "زمین" امور مادی است. اگر حضرت می فرماید: من به راه آسمان اعلم هستم، نه این‌که نسبت به امور مادی علم ندارم، بلکه به علت این است که امور جسمانی و مادی معلوم واقع شدنشان کمتر است و این امر به اقتضای "معلوم" است نه به اقتضای "علم" تا حضرت بفرماید آنجا علمم کمتر است و اینجا بیشتر است، بلکه اساسا مجردات و مفارقات آنجا به لحاظ سعه وجودی که دارند معلوم بودن و سعه وجودی ایشان بیشتر است، لذا است که حضرت می فرماید " أَنَا بِطُرُقِ السَّمَاءِ أَعْلَمُ مِنِّي بِطُرُقِ الْأَرْض " یعنی به طرق مجردات و مرسلات اعلم هستم.

انسان عاقل و مجرد به این معنا یقینا به امور مجرد آگاهتر است تا به امور مادی، عالم مجردات نسبت به عالم مادی احاطه وجودی دارد؛ عقول و مرسلات نسبت به عالم مادون خود جنبه علّی دارد این سلسله طولی نظام هستی را در نظر می گیریم که به حقیقت عالم نزدیک‌تر است نسبت به مادون خودش جنبه علّی دارد، مادون او معلول اوست و «علت» نسبت به «معلولش» احاطه وجودی دارد، پس واسطه فیض بودن یعنی این‌که آنچه که از بالا می‌گیرند این‌طور نیست که مانند یک پستچی امانت‌دار، محموله‌ای را از کسی بگیرد و به کسی بدهد و این آلت است و ابزار، اما وسائط فیض این‌گونه نیستند که از عالم بالا بگیرند و به پایین بدهند، بلکه این‌ها از عالم بالا می گیرند و خودشان هم کثرت و سعه وجودی پیدا می کنند و مادون آنها معلول ایشان خواهد بود؛ یعنی تراوشات جانی آنها عالم ما دو نشان می‌شود.

وسائط فیض بودن یعنی "عالم عقول" وسائط هستند "عالم مفارقات" به این معنا "متن" است و "قرآن" و عالم ماده و عالم جسمانی شرح و فرقان آن قرآن است، بنابراین موجودات عالم مجردات، بر موجودات این عالم احاطه وجودی دارند، چرا که مفارقات اصل بوده و وسائط فیض‌اند، عقول نیز منزه از احکام عالم جسم و جسمانی اند؛ عقل‌های که کار انجام می‌دهند نیازمند ابزار مادی نیستند، مگر در جریان موسی‌(ع) که آن رود قلزم را این گونه می‌بندد، با ابزار این کار را انجام داد.

 مفارقات؛ عقول، مجردات و موجودات آن‌سویی یکی از آثارشان این است که می‌توانند از خودشان صورت و ابدان ایجاد کنند.

اگر در روایت است که علی علیه السلام همزمان در یک شب میهمان چهل نفر بود، این معرکه گیری و عوام فریبی نیست، چون حضرت می تواند به هر مقدار که اراده کند از خودش صورت و بدن انشاء کند این مطالب در جای خود برهانی شده است لذا اگر بوعلی می گوید «علی در میان خلق مانند معقول در بین محسوس " است» به این معناست.

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha