خبرگزاری حوزه در آستانه فرا رسیدن سالروز شهادت علامه شهید مطهری سلسله مقالات حجتالاسلام والمسلمین سید محسن طباطبایی از محققان و پژوهشگران حوزه علمیه قم پیرامون ابعاد علمی و دیدگاههای آن شهید والامقام منتشر میکند.
اهمیت جهان شناسی
یکی از مهمترین مبادی هر اندیشه، جهانشناسی و تعاریفی است که از هستی ارائه میشود. اهمیت این موضوع به قدری زیاد است که تقسیمبندی مکاتب فکری و جبههگیری فلاسفه در طول تاریخ بر همین اساس انجام شده و «مادّی بودن یا نبودن» مسألة مهم و مبدأ حرکت اندیشهها است. استاد مطهری با تأکید بر این که جهانبینی علاوه بر زیرسازی فکری و فلسفی، دیدگاه انسان به هستی و زندگی و ارزش آن را مشخص می کند، قدرت اجرایی مکاتب را نیز وابسته به همین پایه مهم می دانند و لازم می دانند که جهان-بینی اسلامی و دیدگاه ویژه¬ای که به حیات و انسان دارد به درستی شناخته شود. (مطهری، يادداشتها، ج2، ص 358 )
شرایط و نتایج
استاد مطهری در مقام مقایسه و انتخاب یک جهانبینی برتر، قبل از آن که به آثار و نتایج بپردازد، شرایط و ویژگیها را مطرح نموده، با روشی سقراطی مخاطب را به تفکر وا میدارد که آیا هر «جهان احساسی» را می¬توان «جهانبینی» نامید؟ و آیا هر نوع تحلیل و نگاه ظاهری و مادی می¬تواند دریافت درستی از جهان آفرینش ارائه کند؟
از نظر ایشان یک جهانبینی صحیح لازم است سه شرط مهم را داشته باشد:
1. پاسخگویی به مسائل کلی و اساسی جهان
2.اعتبار و ارزش علمی و واقعی
3.پایداری و قابلیت اعتماد همیشگی
این شرایط آنگاه حساس و مهم خواهد بود که عده ای با اهمیت دادن به علم و تجربه، جهانبینی علمی را که بیشتر به «جهان احساسی» شبیه است به عنوان بهترین جهانبینی، صحیح و کارامد می شمارند.
استاد مطهری علاوه بر این، از طریق إنّی، با اشاره به نتایج و اثراتی که در یک جهانبینی باید باشد، جهانبینی علمی را فاقد آثار مطلوب می دانند. (نگارش و باقی نصرآبادی، ص29)
يك جهان بينى از چند قدرت و نيرو بايد بهره مند باشد:
الف. منطق ب. سهولت و قابلیت جذب و فهم
ج. تكليف سازى د. كشش و شوق انگیزی
هـ. هماهنگ سازى و تقدس بخشيدن به کارها و هدفها
ز. زيربنايى براى همه مسائل ح. ايجاد تعهد و مسؤوليت
اينهاست مشخصات يك جهان بينى خوب و چنانكه ملاحظه مىشود تنها جهان بينى توحيدى است كه از اين مشخصات بهطور كامل برخوردار است. (البته در یادداشتها مهمترین عناوین فهرست فوق به 84 عنوان بالغ شده است. مطهری، يادداشتها، ج2، ص 349-344)
نگاه فلسفی
استاد مطهری در موارد متعددی از آثار خود، بر نگاه واقعی به جهان هستی تأکید کرده و حتی در مقام استفاده از جهان¬بینی مذهبی نیز به بُعد عقلانی و واقعی آن تأکید میکنند نه صرفاً تعبّد مذهبی و مقدّس نسبت به آن. این روش در عین حالی که برای اذهان پرسشگر و دقیق علمی قانع کننده و آرامش آفرین است، منطبق بر متون دینی یعنی قرآن كريم، كلمات رسول خدا، اميرالمؤمنين و ساير ائمه اطهار (علیهم السلام) نیز هست چرا که در مسائل فكرى و اعتقادى آنها به مقياس وسيعى با تكيه بر عقل، استدلال شده است. از اين رو جهان بينى اسلامى در عين اين كه جهان بينى مذهبى است، نوعى جهان بينى عقلانى فلسفى است. (مطهری، 1377، ج3، ص 35)
نکته مهم در این میان آن است که دنیای امروز در نتیجه پیشرفتهای مختلف مادی و فنّی از یکطرف و موج دینستیزی و ترویج اندیشه جدایی دنیا و آخرت از سوی دیگر، به شدّت نیازمند تعریف کاملاً علمی و واقعی از جهان است. تبیینی که اگر به درستی و به زبان مورد انتظار امروزیان انجام شود، خود به خود دافع بسیاری از شبهات و دینگریزی ها خواهد بود.
بنابر این، در چند بخش از آثار شهید، ویژگی¬های جهان هستی به صورت ذیل فهرست شده است:
1.محوریت خداوند: خداوند متعال كه خالق و پديده آورنده جهان و انسان است، غنى بالذات است، بسيط من جميع الجهات است، كامل مطلق است، جهان يكسره فعل اوست، سراسر گيتى مظهر اراده و مشيت اوست.
2.واقعیت جهان: جهان، ماهيت از اويى دارد، يعنى واقعيت جهان واقعيت از اويى است. يعنى به تمام واقعيتش انتساب به حق است، واقعيتش و اضافه و نسبتش به حق يكى است معنى مخلوق بودن همين است، و در اين صورت فرق نمى¬كند كه جهان آغاز زمانى داشته باشد يا نداشته باشد اگر جهان آغاز زمانى داشته باشد، يك واقعيت از اويى محدود است و اگر نداشته باشد، يك واقعيت از اويى نامحدود؛ محدود بودن و نامحدود بودن زمانى، تأثيرى در واقعيت خَلقى و از اويى جهان ندارد.
3.حرکت جهان: جهان كه واقعيت از اويى دارد و به اصطلاح حادث ذاتى است، علاوه بر آن حدوث زمانى دارد (يعنى يك واقعيت متغير و متحرك است بلكه عين حركت است، و چون عين حركت است يك حدوث مستمر است و دائماً در حال خلق شدن است) دائماً در حال حدوث و فناست، يك لحظه نيست كه جهان خلق و فانى نشود.
4.هدایت تکوینی: جهان، يك واقعيت هدايت شده است، تكامل جهان، تكامل هدايت شده است. تمام ذرات جهان در هر مرتبه اى هستند از نور هدايت برخوردارند؛ غريزه، حس، عقل، الهام، وحى، همه مراتب هدايت عامه جهان اند «ربُنا الذى اعطى كلَّ شىء خلقَه ثم هَدى» به هر چيزى آن نوع خلقتى كه شايسته اش بود عطا كرد و سپس آن را هدايت نمود.
5.فرجام جهان: اين جهان ماهيت به سوى اويى دارد، يعنى همان طور كه از اوست، به سوى او هم هست پس جهان در كلّ خود يك سير نزولى طى كرده و در حال طى كردن يك سير صعودى به سوى اوست همه از آن خدايند و به سوى خدا بازگشت مى نمايند «انا لله و انا اليه راجعون» (بقره/156) «ألا الى الله تصير الامور» (شوری/53).
6.وحدت جهان: جهان به حكم اين كه از يك مبدأ صدور يافته و با سيرى هماهنگ به سوى او باز مى گردد و به حكم آنكه تحت تدبير قوايى شاعر و مدبّر به حركت خود ادامه مى دهد، از نوعى وحدت برخوردار است شبيه وحدت ارگانيك یک موجود.
7.عکس العمل جهان: جهان به حكم اين كه يك واحد زنده است، يعنى قواى ذى شعور، جهان را تدبير مى كنند -فالمدبرات امراً (نازعات/5)- از نظر رابطه جهان و انسان، جهان عمل و عكس العمل است يعنى جهان نسبت به نيك و بد انسان بى تفاوت نيست... احياناً نيكى در نقطه اى از تو سر مى زند و تو پاسخ و پاداش آن را از نقطه اى ديگر كه انتظار آن را ندارى دريافت خواهى كرد؛ چون جهان خدا دارد و خدا نيكوكاران را دوست دارد.
تو نيكى مى كن و در دجله انداز كه ايزد در بيابانت دهد باز
8.خزائن غیبی اشیاء: واقعيات اين جهان، درجه تنزل يافته و مرتبه نازله واقعيات جهانى ديگر است كه جهان غيب ناميده مى شود؛ آنچه در اين جهان به صورت امرى مقدر و محدود است، در مرتبه اى و در جهانى مقدم بر اين جهان (جهان غيب) به صورت وجودى نامقدر و نامحدود و به تعبير قرآن به صورت خزائن وجود دارد «و إن من شىءٍ الاّ عندنا خزائنُه و ما ننزّله الاّ بقدرٍ معلوم» (حجر/21).
9.نظام علّی و معلولی: بر عالم يك سلسله سنن و قوانين لايتخلف حكم¬فرماست كه لازمه نظام على و معلولى جهان است. جهان داراى نظام متقن علّى و معلولى، سببى و مسببى است فيض الهى و قضا و قدر او به هر موجودى، تنها از مسير علل و اسباب خاص خود او جريان مى يابد.
10.اسباب غیرمادی: نظام علت و معلول، و اسباب و مسببات منحصر به علل و معلولات مادى و جسمانى نيست. جهان در بُعد مادى خود، نظام علّى و معلولى اش مادى است و در بعد ملكوتى و معنوى خود، نظام علّى و معلولى اش غير مادى است، و ميان دو نظام تضادى نيست، هر كدام مرتبه وجودى خود را احراز نموده است ملائكه، روح، لوح، قلم، كتب سماوى و ملكوتى، وسايط و وسايلى هستند كه به اذن پروردگار، فيض الهى به وسيله آنها جريان مى يابد.
11.ماهیت شرور: در جهان، هم خير است و هم شر، هم سازگارى است و هم ناسازگارى، هم جود است و هم منع و امساك، هم نور است و هم ظلمت، هم حركت و تكامل است و هم سكون و توقف؛ اما آنچه وجود اصيل دارد خير است، سازگارى است، جود است، نور است، حركت است؛ شرّ، تضاد، منع، ظلمت، سكون، وجودهاى تبعى و طفيلى هستند. در عين حال همين امور تبعى و طفيلى نقش اساسى در فتح باب خيرات، و در سازگاريها و تلائمها، در جودها، در نورها، در حركتها و تكاملها دارند.
12.محوریت حقّ: جهان، زمين و آسمان به حق و به عدل بر پاست «ما خلقنا السموات و الارض و ما بينهما الاّ بالحق» (حجر/85).
13.ثبات حقّ: حقيقت جاودانه است يك حقيقت علمى اگر بالتمام حقيقت است، براى هميشه حقيقت است و اگر خطاست، براى هميشه خطاست و اگر جزئى از آن حقيقت است و جزئى خطاست، آن جزء كه حقيقت است براى هميشه حقيقت است و آن جزء كه خطاست براى هميشه خطاست. آنچه متغير و متبدل است واقعيت[=وجود] است، آن هم واقعيتهاى مادى.
14.غلبه نهایی حقّ: سنت الهى در اين جهان بر پيروزى نهايى حق بر باطل است، حق و اهل حق پيروزند «و لقد سبقت كلمتنا لعبادنا المرسلين انهم لهم المنصورون و انّ جندنا لهم الغالبون» (صافات/171-173) قضا و حتم ما بر اين گذشته است كه پيامبران ما يارى مى شوند و سپاه ما (سپاه حق) غالب و پيروز است.
15.اصول ثابت اخلاقی: اصول و مبادى اولى زندگى، يعنى اصول انسانيت و اخلاق، اصولى ثابت و جاودانه است. آنچه متغير است و نسبى است فروع است نه اصول؛ چنين نيست كه انسانيت در عصرى چيزى باشد و در عصر ديگر به كلى مغاير با او.
16.تساوی بشر: انسانها به حسب خلقت مساوى آفريده شده اند، هيچ انسانى به حسب خلقت امتياز حقوقى بر انسان ديگر ندارد كرامت و فضيلت به سه چيز است: علم (هل يستوى الذين يعلمون والذين لا يعلمون) (زمر/9) و جهاد در راه خدا (فضّل الله المجاهدين على القاعدين اجرا عظيما) (نساء/95)، و سوم تقوا و پاكى (ان اكرمكم عندالله اتقيكم) (حجرات/13).
17.فطرت واحد بشری: انسان بر حسب اصل خلقت داراى يك سلسله استعدادهاى فطرى و از آن جمله فطرت دينى و اخلاقى است مايه اصلى وجدان انسان فطرت خداداد اوست نه موضع طبقاتى يا زندگى جمعى، يا كار و مبارزه با طبيعت كه همه اينها در وجدان اكتسابى انسان مؤثرند.
18.زمینه هدایت: به حكم اين كه هر فردى بالفطره انسان متولد مى شود، در هر انسانى و لو پليدترين انسانها استعداد توبه و بازگشت و پندپذيرى هست، لهذا پيامبران مأمورند حتى پليدترين افراد و دشمن ترين دشمنان خود را در درجه اول پند و اندرز دهند و فطرت انسانى آنها را بيدار سازند، چنانچه سود نكرد به نبرد با آنها برخيزند.
19.تضاد درونی انسان: برخلاف مركبات طبيعى جمادى و نباتى، انسان در عين اين كه يك مركب حقيقى و يك واحد حقيقى است، عناصر متضادى كه در خلقت او به كار رفته، هويت خود را بكلى از دست نمى دهند و همواره يك كشمكش درونى، او را از اين سو به آن سو مى كشاند اين تضاد درونى همان است كه در زبان دينى، تضاد عقل و جهل يا عقل و نفس يا روح و بدن ناميده مى شود.
20.تضاد درونی جامعه: جامعه انسان نيز مانند فرد انسان، در عين اين كه يك مركب حقيقى است و از خود قوانين و سنن و نظاماتى دارد، عناصر متضادى كه در ساختمان آن به كار رفته است يعنى گروه هاى فكرى، صنفى، سياسى و اقتصادى هويت خود را بكلى از دست نمى دهند جنگ و ستيز به صورت جنگ سياسى، اقتصادى، فكرى و اعتقادى، و بالاخره جنگ ميان گرايشهاى متعالى انسانهاى رشد يافته و گرايشهاى پست انسانهاى حيوان صفت، مادامى كه جامعه به اوج انسانيت نرسيده است، ادامه دارد.
21.اختیار انسان: انسان به حكم آنكه داراى جوهر روحانى مستقل است و اراده اش از حاقّ ذات روحانى اش سرچشمه مى گيرد، مختار و آزاد است، هيچ جبرى و ضرورتى آزادى و اختيار را از او سلب نمى كند، لهذا مسؤول خويشتن و جامعه خويشتن است.
22.اختیار جامعه: خداوند سرنوشت قوم و مردمى را تغيير نمى دهد مگر آنكه آن مردم خويشتن را تغيير دهند و عوض نمايند «ان الله لا يغيّر ما بقوم حتى يغيّروا ما بأنفسهم» (رعد/11)
23.جهان دیگر: بعد از اين جهان، جهانى ديگر است که جهان ابديت و جهان پاداش و كيفر اعمال است.
24.حیات ابدی روح: روح انسان حقيقتى جاودانه است. انسان نه تنها در قيامت به صورت زنده محشور مى شود، در فاصله دنيا و قيامت از نوعى حيات كه حيات برزخى ناميده مى شود و از حيات دنيوى قوى تر و كامل تر است بهره مند است؛ در حدود بيست آيه از قرآن به حيات انسان در حال پوسيدگى بدن در فاصله مرگ و قيامت دلالت دارد. (ر.ک. همان، ج2، ص234)
فوائد این نوع جهانبینی
واضح است که این نوع جهان¬بینی ثمرات فکری، روحی و اجتماعی خاصی دارد. عالم هستی در نگاه یک موحّد كتابى است معنى دار که هر لفظش اشاره به يك معناست، اما براى افراد مادى معنى و مفهومی ندارد و مثل خطوطى است كه يك آدم بى سواد نگاه مى كند. (همان، ج26، ص 674) شاید قرآن کریم با «آیه» دانستن مخلوقات، ما را دعوت به مطالعه و دقّت در این موضوع می¬کند، و بقول مرحوم شبسترى:
به نزد آن كه جانش در تجلاست همه عالم كتاب حق تعالى است
همچنین در ابعاد اجتماعی نیز نگاه واقعی مذهبی به جهان موجب درک رابطه غایی میان مواهب طبیعت و نعمتهای الهی با کمال و سعادت انسانها می شود، در این صورت همه استفاده ها و بهره مندی ها رنگ و بوی دیگری می گیرد و ارزش عالی پیدا می کند. (همان، ج3، ص 132)
بدبینی نسبت به جهان
یکی از مهمترین رسالت¬های متفکران و مصلحان، بررسی و رصد نقاط حساس و ضربه پذیر در میان مردم است تا با هشدار و اصلاح آن، جلوی انحرافات و خطرات گرفته شود. شهید مطهری نیز چنانکه خود تصریح نموده است، «مسخ اندیشه دینی» مسلمین را یکی از مهمترین عوامل انحطاط جوامع اسلامی دانسته و در صدد ارشاد و اصلاح برآمده بود.
یکی از عوامل مهم این بدبختی و انحطاط «بدبینی نسبت به جهان» است که در خیال خود این افراد «واقع بینانه» و در منطق استاد مطهری «یکسو نگری» است. ایشان مهمترین عوامل این بدبینی را چنین بر می شمارد:
1.نفوذ فلسفههاى مبتنى بر بدبينى از يونان و ايران و هند
2.اندیشه بخت و شانس
3.حوادث ناگوار تاريخ اسلامى
4.حوادث داخلى يعنى فقدان عدالت اجتماعى
طبیعی است که چنین افرادی راه چاره را فراموشى غمها به وسيله باده¬گسارى و تخدير عقل پيشنهاد كردهاند و ضمناً به خیال خود، اغتنام فرصت را به اشتغال به لذات دانستهاند.
استاد مطهری غالب اشعار «خیام شاعر» را در همین راستا ارزیابی می کنند؛ در مقابل، متفكرين و شعرايى هم مانند سعدی و ناصرخسرو هستند كه خوشبيناند. (مطهری، يادداشتها، ج2، ص 341)
منابع:
1.مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، تهران، صدرا، 1377
2.-----------، یادداشتها، تهران، صدرا، 1378
3.نگارش، حمید؛ باقی نصرآبادی، علی، استاد مطهری و دغدغه اسلام اصیل، تهران، لوح محفوظ، چاپ اول، 1379
سیدمحسن طباطبایی