شنبه ۲۴ آذر ۱۴۰۳ |۱۲ جمادی‌الثانی ۱۴۴۶ | Dec 14, 2024
بب

سید عبدالله شبر، عالمی برخاسته از منطقه ای که از آن، بزرگمردان که وارستگی و مجاهدت را معنای دیگر بخشیده اند و برگهای زرینی بر صفحات کتاب رشادت و غیرت دینی و بصیرت و صلابت اندیشگی افزوده اند است.

پدر گفت: اگر یک روز درس نخوانی حق نداری از غذا و جا استفاده کنی!\

خبرگزاری حوزه/ حلّه، در تاریخ علمای شیعه از جایگاه بلندمرتبه ای داراست.

منطقه ای که از آن بزرگمردان و دلیر عالمانی رسته اند که وارستگی و مجاهدت را معنای دیگر بخشیده اند و برگهای زرینی بر صفحات کتاب رشادت و غیرت دینی و بصیرت و صلابت اندیشگی افزوده اند.

حله در طول تاریخ شیعه، آسمان حله پر از ستاره های درخشان معنویت و علم، که نام و مرام و منش هرکدامشان به زیبایی و تلألو می درخشد.

خاندان شبر؛ منظومه ای از ستارگان علم و معنویت

حله اما خاستگاه خاندان شبّر است خاندانی که به نام بزرگشان، حسن بن محمد بن حمزه که با ۹ واسطه به چهارمین پیشوای معصوم حضرت امام علی بن الحسین ـ علیه السّلام ـ نسب می برد، در تایخ ماندگار شده اند.

پدر عبدالله؛ مردی آسمانی که مستجاب الدعوه بود

شبر لقبی بود که او را بدان می خواندند و یازده نسل پس از حسن بن محمد، فرزندی از او به نام محمد رضا در آسمان نجف درخشید و جلال و جبروتی دیگر به تاریخ این خاندان علم تبار داد.

عالم عارف عاملی که با روح و روانش دین و آیین مروت را به ظهور رساند و در میان مردمان خطه کاظمیه به «صاحب الدعوه المستجابه» مشهور شد.

چرا این لقب را بدو بخشیدند؟ تاریخ در این باره اینگونه شهادت می دهد:

در روزگار عثمانیان خشکسالی بغداد را فرا گرفت. سعید پاشا، کارگزار حکومت عثمانی، مردم را فرمان داد سه روز روزه گیرند و در پی آن با دلی اندوهگین و چشمی اشکبار از شهر برون رفته، نماز باران گزاردند. مردم که از خشکی زمین و آسمان به تنگ آمده بودند سه روز از بام تا شام رنج گرسنگی بر خویش هموار ساختند و آدینه دردمند و نالان در حالی که ذکر می‌گفتند و آمرزش می‌طلبیدند همراه سعید پاشا به سمت بیابانهای بیرون شهر روان شدند و نماز باران به جای آوردند ولی دریغ که ناله‌های بغدادیان جز درخشش فزون‌تر آفتاب دستاوردی نداشت.

چون سید محمد رضا از ناکامی سعید پاشا آگاه شد ساکنان حریم هفتمین پیشوای شیعه را فرمود تا با دلی پیراسته از تباهیها سه روز روزه گرفته، برای نماز باران آماده شوند. مردم کاظمیه چنانکه عارف روشن بین شهر فرموده بود، به سوی پروردگار بازگشته، سه روز در برابر گرسنگی و تشنگی شکیبایی ورزیدند و سپس برهنه پای و شکسته دل به سمت مسجد برآثا حرکت کردند. سید محمد رضا پیشاپیش مردم دل به آفریدگار سپرده وچشم به آسمان دوخته بود و رحمت خداوند را با یاری می‌طلبید. هنوز لبان عارف کهنسال از دعا فراغت نیافته بود که ابرهای تیره بر بام آسمان فراز آمده، باران رحمت الهی بر مردم فرو بارید. این حادثه فراموش ناشدنی سبب شد تا مردم سید پارسای خاندان شبر را با عنوان «صاحب الدعوه المستجابه» بستایند و بیش از پیش مورد احترام قرار دهند.

مردی که نه تنها در کلام و ظاهر و دعاف بلکه در باطن و عمل و ضمیر خویش نیز اهل عمل به همان چیزی بود که بدان معتقد بود و برآن پای می فشرد.

آنچنان که گفته اند آن بزرگمرد به پابرهنگان جامعه چنان عشق می ورزید و توجه دات بود که گاه «جامه‌اش را نزد توانگران شهر گرو می‌نهاد تا تهیدستی را از رنج گرسنگی برهاند. »

تولد فرزندی از سلاله معرفت و محبت و علم

سال ۱۱۸۸ ق. بود و پیش از سفر سید محمد رضا از نجف به کاظمیه خداوند فرزندی به او عطا نمود که عبدالله اش نامگذاری کرد.

عبدالله ذره ذره نضج گرفت و قد کشید و در دامان معرفت و محبت بزرگ شد.

پدر در ارشاد و راهنمایی فرزند دلبندش که امید آینده او بود بدو گفت:

فرزندم! اگر حتی یک روز در اندوختن دانش یا به دیگران آموختنش نکوشی و عمر در راهی جز این بگذرانی، استفاده از آنچه در اختیارت نهاده‌ام جایز نیست و راضی نیستم.

این کلام در جان و جهان عبدالله تأثیر بسزایی داشت آنچنانکه او را در جذبه علم و تأمین خواست پدر بیش از پیش مقید و متعهد نمود.

تا آن حد که اگر روزی وقت خویش در غیر دانش می‌گذراند، شامگاه بهره‌گیری از سفره پدر را روا نمی‌دانست.

تاریخ گواهی می دهد از خاطره ای تأمل برانگیز و درس آموز آنچنانکه:

دانش آموزان مکتبی که فرزند دانشور شهره کاظمیه در آن درس می‌خواند روزی وی را در حال فروش دوات دان کوچکش مشاهده کردند. یکی از شاگردان که او را نیک می‌شناخت با شگفتی پرسید: با آنکه پدر همه وسایل دانش اندوزی‌ات را فراهم ساخته چرا به فروش دوات دان روی آورده‌ای؟

عبدالله پاسخ داد: امروز به سبب بیماری توان درس خواندن نداشتم. اینک استفاده از سفره پدرم برایم جایز نیست!

تا اینکه در سال ۱۲۰۸ ق. با غروب ستاره زندگی سید محمد رضا بزرگ خاندان شبر، عبدالله را گرد غم و غبار بی کسی بر چهره نشست.

در راه علم؛ از جان بکوش و تا قله برو...

بعد از رحلت پدر که استاد فرزانه‌اش هم بود، عبدالله به بزرگمرد عرصه علم و ادب سید محسن اعرجی اقتدای علمی نمود.

دانش کمنظیر و بزرگی خیره کننده آن عالم و فقیه وارسته میدانی شد بس سبز و زیبا و موسع، که عبدالله را و در شمار دانشمندان جای داد.

 اینک فرزند برومند خاندان شبر به آنچنان مقام و منزلتی رسیده بود که بزرگانی هم چون سید علی طباطبایی (نویسنده کتاب گران سنگ ریاض المسائل)، میرزا محمد مهدی شهرستانی، میرزا ابوالقاسم قمی (صاحب کتاب نفیس قوانین الاصول)، شیخ اسدالله کاظمی و شیخ محمد جعفر نجفی، کاشف الغطا و ... او را عالمی نام آور می دانستند و بر بزرگی قدر و ارج و منزلتش صحه می گذاردند.

تقریظی که چشم را خیره و عقل را شگفت می کند

و بزرگی همچون کاشف الغطا محمد جعفر نجفی وقتی اثر سترگ «حق الیقین» شبّر را مشاهده کرد، به قدری مشعوف و شیفته آن قلم و علم و بزرگی گردید که در مقدمه اش به عنوان تقریظ اینچنین آورد:

... بی‌تردید چیزی پدید آورده‌ای که فرزانگان را در شگفتی فرو خواهد برد و دانشوران علوم عقلی و علوم نقلی در برابرش فروتنی خواهند کرد. کتابی که نگاشته‌ای گره از مشکلات مسائل می‌گشاید و آنها را با برهانها و گواهان درست ثابت می‌کند. شتاب مکن که بی‌تردید بر بلندترین پله‌های پیشرفت فراز آمده‌ای! آرامتر گام بردار که از مطالب مهم چیزی ناگشوده باقی نمانده است. تو برای دانش شهری بنیاد نهاده، ساختمانش را چنان پی افکندی و بالا بردی که به سینه سپهر رسیده است. البته هیچ جای شگفتی نیست، زیرا تو از خاندانی هستی که بر هفت آسمان فراز آمدند. فرزند بزرگمردی هستی که جایگاه تجلی آفریدگار مصّوِر نزدیک شد، به گونه‌ای که میان او و آن تجلی‌گاه تنها به اندازه دو کمان یا کمتر، از نظر معنوی فاصله بوده. پس‌‌اینک بی‌آنکه پرهیزگاری تو را باز دارد، درحالی که حق‌داری و راست‌می‌گویی، چنین زمزمه‌کن:

من هر چند دیرتر از دیگران پای به گیتی نهادم ولی چیزی آورده‌ام که هیچ یک از مردم مانندش را نیاورده‌اند.

راز بزرگ آن قلم که مسحور می کرد

سید عبدالله، قلم عجیبی داشت. قدرت و سرعت و تسلط و وزانت او در قلم رنجه هایش، زبانزد خاص و عام بود.

او در عین حال که سریع می نگاشت، علمی و متقن می نوشت و چنان در این کار با قدرت و سیطره علمی و اندیشگی عمل می کرد که همگان را به شگفتی وامی داشت.

گفته اند شتاب وی در نگارش چنان بود که نویسندگان و منشیان یاریگرش هرگز به او نمی‌رسیدند.

گاه در مدت چند ساعت کتابی ژرف یا رساله‌ای پر ارج می‌نگاشت و آگاهان را در شگفتی فرو می‌برد. روزی یکی از آشنایان وی که از مطالب والای یکی از کتابهایش شگفت زده شده بود، پرسید: این را در چه مدت نگاشته‌ای؟

فقیه بزرگ کاظمیه پاسخ داد: با آغاز شب آغاز کردم و نیمه شب به پایان بردم.

لقبش: مجلسی دوم! از بس قدرت قلمی داشت

این عظمت و قدرت تا بدان حد بود که بسیاری از بزرگان او را از این جهت با علامه محمد باقر مجلسی مقایسه کرده و ایشان را مجلسی دوم لقب داده بودند.

 یکی از شاگردانش در این خصوص می گوید:

روزی استاد پس از زیارت حضرت جواد ـ علیه السّلام ـ، اندکی بر مزار شیخ مفید و استاد ارجمند وی ابوالقاسم جعفر بن قولویه قمی درنگ کرد تا روان آن پاکان را با تلاوت آیات الهی شادمان سازد. چون قرائت «فاتحه الکتاب» به پایان رسید یکی از دانشمندان که سیدِ استاد را در این زیارت همراهی می‌کرد، گفت: آقا! می‌خواهم دو مسأله بپُرسم!

سید فرمود: بپرس!

گفت: نخست درباره زندگی روزانه‌تان است. شما با این برنامه سنگین و فشرده چگونه وضعیت اقتصادی خانواده را سامان می‌دهید؟ و دیگر درباره بسیاریِ کتابهایتان؛ چگونه است که شما با این فرصت محدود، کتابهایی چنین ژرف می‌نگارید؟

ایشان مدتی در اندیشه شد و بعد گفت:

اما رسیدگی به وضع اقتصادی خانواده، این به فضل پروردگار بستگی دارد. اوست که همه ما را آفریده، روزی می‌دهد. و اما سرعت نگارش، البته آن نیز نه هنر من، بلکه عنایت حضرت ابا عبدالله الحسین ـ علیه السّلام ـ است. آن امام راستین در رؤیا فرمود:

اکتب وصنف فانه لا یجف قلمک حتی تموت

بنویس و کتاب پدید آور! همانا قلمت تا هنگام مرگ خشک نخواهد شد.

آثاری شگرف و کتابتهایی شگفت

همین قدرت قلم و شکوت علمی و تلاش شبانه روزی بود که به خلق بسیاری از آثار سترگ و ارزشمند این عالم فرزانه مبدل گشت.

سیاهه ای مواج و غلتان از درِّ وجود، که با قلم این مرد خدایی و عالم اهورایی به ظهور رسید و از آن جمله اند:

جامع المعارف و الاحکام، ۲۰ جلد.

مصباح الظلام 8 جلد

المصباح الساطع، ۶ جلد.

صفوة التفاسیر، ۴ جلد.

الجوهر الثمین فی تفسیر القرآن المبین، ۲ جلد.

روضه العابدین، ۲ جلد.

مصابیح الانوار فی حل مشکلات الاخبار، ۲ جلد.

البرهان المبین فی فتح ابواب علوم الائمه المعصومین.

جامع المقال فی معرفه الرواه و الرجال.

حق الیقین فی معرفه اصول الدین.

الدرر المنثوره و المواعظ المأثوره عن الله تعالی و النبی و الائمه الطاهرین ـ علیهم السّلام ـ و الحکما.

الاخلاق و الانوار اللامعه فی شرح الجامعه.

این عالم بزگوار شیعه در طول حیات طیبه خویش توانست در حدود ۵۴ سال، ۱۰۴ جلد کتاب بنگارد.

مرحوم دکتر حامد جفنی داود، استاد ادبیات عربِ دانشکده قاهره، در مقدمه کتاب شریف تفسیر القرآن، چنین می آورد:

... از اینجا توان فراوان، فزونی اطلاعات، دقت، مهارت و ممارستی که سید عبدالله شبر در این فن بلند مرتبه و مهم (تفسیر) بدان دست یافته، درمی‌یابیم ... زیرا او در تفسیرش، دقت در رساندن معنا و اختصار در عبارت را به گونه‌ای بسیار دقیق، گرد آورده است. امتیاز دیگری که تفسیر این پیشوای بزرگ در آن منحصر به فرد است توجه همه جانبه به انواع قرائتهای روایت شده از پیشینیان و مشهور نزد دانشمندان قرائت می‌باشد. لفظی از الفاظ قرآن کریم وارد نمی‌شود مگر آنکه در حاشیه تفسیر وجوه گوناگون قرائتهایش نزد دانشوران تجوید نیز ذکرمی‌شود. و از این طریق مفسر توانسته است میان قرائت امام حفض و دیگر قاریان جمع کند. در دیدگاه من ـ با توجه به برداشتم ـ مفسر در این راه تا جایی پیش رفته و توفیق یافته است که علامه نسفی با آنکه از مفسران متخصص در این علم به شمار می‌آید و هدفش بیان وجوه قرائتها بوده، هرگز بدان دست نیافته است ... .

شاگردانی مبرز که علم آوران روزگار خویش بودند

در زمره شاگردان این عالم ربانی می تاوان نامهای بزرگی یافت. بزرگانی جلیل القدر که از خرمن معرفت و معنویت سید عبدالله، خوشه چینی نمودند و کسب فیض نمودند و از آن جمله اند:

آیت الله شهید سید علی عاملی.

آیت الله سید محمد معصوم قطیفی نجفی (متوفای ۱۲۶۰ ق.).

آیت الله شیخ حسین محفوظ عاملی (متوفای ۱۲۴۶ ق.).

آیت الله عبدالنبی کاظمی (متوفای ۱۲۵۶ ق.).

آیت الله شیخ اسماعیل بن شیخ اسد الله التستری الکاظمی‌ (متوفای ۱۲۴۶ ق.).

آیت الله سید هاشم بن سید راضی اعرجی کاظمی.

آیت الله محمد رضا زین العابدین بن شیخ بهاء الدین (متوفای ۱۲۴۸ ق.).

آیت الله شیخ احمد بن محمد علی بلاغی.

آنک وفات مردی که علم و عمل از وجودش می بارید

باری؛ و آنگ پس از عمری کوتاه امام بلند در زیر آفتاب علم و دین، مردی پاک آیین، ذوب در ولایت اهل بیت و غرقه در دریای معرفت و محبت، پس از ۵۴ سال تلاش و منارست بی دریغ و عاشقانه و مخلصانه در ماه رجب ۱۲۴۲ ق. دار فانی را وداع گفت و به ملکوت اعلی پرکشید.

سید حسن، فرزند عزیز و گرانقدر سید عبدالله، در کنار مردمان عاشق علمای ربانی و آیات الهی، بر پیکر پدر نماز خواند و پیکر آن دلیرمرد جاهد جبهه علم و معنویت، در حرم کاظمیه، در کنار آرامگاه صاحب الدعوه المستجابه آقا سید محمد رضا، پدر ارجمندش تدفین گشت.

خدایش بیامرزاد و روح پاکش قرین رحمت الهی باد؛ یادش گرامی و راهش پر رهرو!

 

*منابع و پی نوشتها:

گلشن ابرار/ ج1

پایگاه اطلاع رسانی دانشنامه بزرگ اسلامی

مقدمه مصابیح الانوار، محمد معصوم.

ترجمه‌ای از مقدمه حق الیقین فی معرفه اصول الدین.

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha