در چنین شرایطی کافی است اتاق های عملیات تلاویو و واشنگتن را تصور کنید که چقدر خوشحال و شادمان هستند که این همه سادگی و حماقت را مشاهده می کنند...
به گزارش سرویس بین الملل خبرگزاری حوزه، مجدی احمد حسین از چهره های سرشناس مصری است که دوره های مختلفی از زندان و مبارزه را در دوران حسنی مبارک چشیده است. وی که دبیرکلی حزب العمل سابق و الاستقلال کنونی در کشورش را عهده دار است، طی یادداشتی به بررسی ایده و رفتار القاعده و گروهک های متولد شده از آن همچچون داعش پرداخت و نیم نگاهی به دست های پشت پرده آمریکایی در این ماجرا داشت. ترجمه ی این یادداشت که در سایت رسمی حزب الاستقلال مصر منتشر شده تقدیم خوانندگان ارجمند می گردد:
بنده در نوشته های خود بسیار ذکر کرده ام که با عملیات مسلحانه القاعده در کشورهای اسلامی و کشتار شهروندان بی گناه مسلمان یا غیر مسلمان رهگذر توسط آنها مخالف بوده ام و این را به تفصیل در کتاب خود به نام "امریکا طاغوت العصر" ذکر کرده ام. یکی از این عملیات ها که برای من بسیار دردرناک بود، منفجر ساختن یک بانک انگلیسی در ترکیه بود که در این عملیات فقط شهروندان و کارمندان بی گناه ترک کشته شدند و من این را ناچیز شمردن جان انسان ها می دانستم و بدین ترتیب خطرناک ترین امر در تفکر القاعده فتواهایی است که جان انسان ها را ناچیز می شمارد در حالی که خون و جان انسان ها در اسلام امری بسیار مهم و محترم است. پس اجازه دهید توضیح دهم که چگونه القاعده و گروهکی مانند داعش، وبال اسلام و مسلمانان شد و ضرر آن از نفع آن بیشتر شده، البته اگر بپذیریم که نفعی داشته باشد!
اکنون اطلاعات زیادی درباره ارتباط عمیق میان مجاهدان القاعده و دستگاه های امنیتی آمریکا در جنگ با شوروی در دست می باشد که بسیاری از آنها نیز منتشر شده و ما نیز بنا داریم در مجال دیگری این اطلاعات را منتشر کنیم اما در این نوشته بنا داریم بر روش و مدل مبارزه علیه شوروی تمرکز کرده و به تحلیل و بررسی نتایج آن بپردازیم. این روش از مبارزه بر چند محور بنا شده بود:
1. جمع کردن مبارزان از نقاط مختلف زمین برای جنگ با شوروی و هدف از آن نیز روشن بود: جنگ با قدرتی بزرگ که دومین قدرت جهان بود و می رفت که از لحاظ مادی و نظامی از آمریکا نیز پیشی بگیرد و بلکه بنا بر برخی گزارش های استراتژیک از آمریکا سبقت هم گرفته بود.
2. از آنجا که ما با قدرتی بزرگ می جنگیم، پس در مقابل آهن باید از آهن کمک گرفت، در نتیجه کمک گرفتن از آمریکا نیز توجیه پذیر بود؛ ما از یک ظالم برای جنگ با ظالم دیگر کمک می گیریم و پس از آن هم نوبت به خود او می رسد. البته کمک گرفتن از ظالمان علیه ظالمان امری است که نظرات مختلفی درباره آن وجود دارد و به نظر من همیشه جایز نیست و در موضوع بحث ما نیز جایز نبوده و نیست، زیرا این کمک گرفتن، سیاسی یا دیپلماتیک نبوده بلکه نظامی و لجستیکی و در سطح بالا بوده و آمریکایی ها مبارزان را مسلح کرده و آموزش داده و حمایت اطلاعاتی کرده اند و البته آمریکایی ها هم توجه داشته اند که این پلنگی که تربیت می کنند ممکن است روزی صاحب خود را نیز بخورد در نتیجه از همان روز اول به فکر روزهای پس از جنگ بودند و برای چنین روزی "حزب النور"(حزب سلفی های مصر) را ساختند. می گویم حزب النور زیرا حزب النور بدون اینکه بخواهد فایده زیادی برای ما داشته است و به یُمن این حزب امروز مردم این را فهمیده اند که میشود یک نفر ریش بزرگی داشته باشد و نمازش قضا نشود و در نماز خود گریه کند و سپس معلوم شود جاسوس بوده است. حزب نور به ما آموخت که ممکن است کسی اهل فقه باشد و کتابی هم در فقه بنویسد و بعد معلوم شود جاسوس بوده، ممکن است کسی حافظ قرآن با تجوید باشد و مزدور بیگانگان هم باشد. همانند طنطاوی شیخ سابق الازهر که حافظ قرآن بود و هر فتوایی که سلطان می خواست صادر میکرد.
در مورد تامین مالی جهاد علیه شوروی ماجرای جالبی وجود دارد که یک مسؤول پاکستانی برای من بازگو کرد: در گفتگوهای مجاهدان با مسؤولان اطلاعاتی آمریکا، مجاهدان افغان کمک مالی بیشتری درخواست می کنند و آمریکایی ها به آنها می گویند: حمایت مالی بیشتر نیاز به موافقت کنگره دارد و باید روند طولانی خود را طی کند و سقف معینی هم دارد اما ما مشکل شما را این گونه حل می کنیم که یک دستگاه چاپ اسکناس دلار به شما می دهیم که اسکناس های آن واقعی و غیر تقلبی است و از کنگره هم خلاص می شویم و این پیشنهاد با نظارت نماینده اطلاعات آمریکا به اجرا در آمد تا بیش از مقدار نیاز چاپ نشود!! آن معرکه برای از بین بردن و سرنگونی اتحاد جماهیر شوروی بود و مجاهدان هم در آن جنگ به هرچه می خواستند رسیدند از جمله به موشک های استینگر آمریکایی دوش پرتاب که بسیاری از هواپیماهای شوروی را سرنگون کرد و البته مجاهدان این سلاح ها را از بازار سلاح تهیه نکرده بودند.
3. جنگ علیه شوروی جنگی همه جانبه بود و منحصر به آمریکا نبود، بلکه پاکستان و کشورهای خلیجیِ تحت سیطره آمریکا با آمریکا هم پیمان بودند و انور سادات هم علیه شوروی اعلام جنگ کرد تا بر مساله فروختن مصر به اسراییل و آمریکا در کمپ دیوید سرپوش بگذارد. طبعا کشورهای خلیج فارس ده ها میلیارد دلار در این راه خرج کردند که یاسر عرفات این مبلغ را 40 میلیارد دلار برآورد کرد که اگر این کشورها حتی نصف این مبلغ را برای آزادی فلسطین خرج کرده بودند، فلسطین آزاد شده بود و همین مهم ترین عامل نفوذ گسترده به مجاهدان بود و بدین ترتیب دستگاه های امنیتی مصر و پاکستان و عربستان و قطر و امارات به آموزش مجاهدانی پرداختند که همگی مسلمان بودند و ریش داشتند و چه بسا در نماز خود به راحتی نیز گریه می کردند و به زبان قرآن سخن می گفتند و مهم این است که بدانیم این شبکه پس از انتهای جنگ با شوروی نیز به رشد خود ادامه داد.
4. اگر کار با شکست شوروی و اخراج نیروهای شوروی از افغانستان تمام می شد، می توانستیم از تمام این امور چشم پوشی کنیم و ارزیابی این تجربه را به مورخان واگذار کنیم، اما مشکل از زمانی آغاز شد که قرار شد این تجربه جهادی و مسلحانه در کشورهای مختلف اجرا و پیاده شود.
5. پس از رسیدن طالبان به حکومت، افغانستان به جبهه جهانی اسلامی مبارزه با یهودیان و مسیحیان تبدیل شد، اما معرکه های مختلفی را نیز با چین در ترکستان شرقی و روسیه در چچن و داغستان و قفقاز و تاجیکستان و ازبکستان آغاز کرد و بدین ترتیب افغانستان به کشوری مزاحم برای بسیاری از کشورهای جهان تبدیل شد.
6. اتفاق 11 سپتامبر 2001 رخ داد و القاعده اصرار کرد که عامل آن بوده، اما اتفاقات بعدی ثابت کرد که این حمله، توطئه ای آمریکایی صهیونیستی برای توجیه اعلام جنگ جهانی علیه اسلام بوده است؛ چرا که با وجود اینکه القاعده قصد این حمله را داشت، اما آمریکایی ها نیز عمدا این فرصت را به القاعده دادند تا نقشه خود را عملی کند و به او کمک هم کردند و مواد منفجره قوی در پایه های دو برج جاسازی کردند و برج سومی را نیز بدون برخورد هیچ هواپیمایی منهدم کردند و بعد با دلایل محکم روشن شد که یک موشک به ساختمان پنتاگون برخورد کرده نه هواپیمای بویینگ!
مهم اینکه اسامه بن لادن بر جنگ خود با آمریکا تاکید کرد و ویدئوهایی از القاعده نیز منتشر کرد که نشان دهنده مسؤولیت القاعده در این زمینه بود و البته آمریکایی ها نیز چیزی جز این نمی خواستند تا اسلام و مسلمانان را هدف قرار دهند و اعلام جنگ صلیبی معاصر علیه اسلام کنند و برای اولین گام خود از عراق و افغانستان شروع نمایند.
7. با وجود اینکه طالبان و القاعده نتوانستند حکومت خود در افغانستان را حفظ کنند و حمله آمریکا به خود را سهولت بخشیدند و با وجود اینکه القاعده به غارها پناه برد و بعد معلوم شد این غارها آپارتمان ها و ویلاهایی در پیشاور و شهرهای دیگر پاکستان بوده، اما دچار انحراف دیگری نیز شد و آن تلاش برای تشکیل حکومتی اسلامی ولو کوچک در هر جای جهان اسلام بود حتی اگر قرار باشد این حکومت در بخشی از یک کشور اسلامی تشکیل شود. آنها بعدها تصمیم گرفتند در خطی مستقر از جهان اسلام تصمیم خود را اجرایی کنند و حکومت های موهومی در عراق و سوریه و سومالی و یمن و مالی و پاکستان و لیبی تشکیل دهند و بدین ترتیب تجزیه جهان اسلام شعار القاعده شد به گونه ای که نمی توان تصور کرد هیچ سازمان و تشکیلاتی بخواهد بیش از این توطئه ها و نقشه های اسراییلی و مراکز تحقیقات استراتژیک آمریکا را که از ده ها سال پیش طراحی شده این چنین به اجرا در آورد و هر کشور عربی و اسلامی را به چند بخش تقسیم و تجزیه کند؛ چرا که در چنین فضایی اسراییل شکوفا و خاورمیانه تباه می شود و آمریکا نیز از شرّ کابوس قیام کشورهای اسلامی علیه خود خلاص می شود.
به هر صورت القاعده به جهت گیری انحرافی خود در تشکیل حکومت های کوچک ادامه داد؛ چرا که آنها خود را به طور جدی اسلامگرا تصور می کنند و نژاد و قبیله و ملیت را به رسمیت نمی شناسند که البته قرآن کریم در آیات خود این امور را به رسمیت شناخته و در آیات خود به آنها اشاره نموده است. به هر حال آنها مرزهای کشوری اسلامی به نام عراق و همچنین ملت عراق را به رسمیت نمی شناسند بلکه فقط اهل سنت را به رسمیت می شناسند آن هم اهل سنتی که طرفدار و هم پیمان آنها باشد!! که این عقیده آنها با یک سادگی سیاسی نیز آمیخته است. آنها در بخشی از عراق اعلام حکومت مستقل کرده و شخصی را به عنوان امیر و عده ای را به عنوان وزیر تعیین کرده اند و در واقع تصوری کاریکاتور گونه و کودکانه از حکومت دارند. آنها میان فتح و اشغال یک منطقه و تشکیل حکومت خلط کرده اند؛ چرا که مناطق اشغال شده به هر حال توسط قدرت مردمی اداره می شود اما این به معنای تشکیل حکومت نیست کما اینکه تشکیل حکومت در بخش کوچکی از یک کشور نمی تواند هدف هیچ انسان عاقلی باشد. البته به نظر می رسد آنها بخواهند در این زمینه از برپایی حکومت مدینه توسط پیامبر الگو برداری کنند که چنین تصوری از حکومت مدینه کاملا سطحی است زیرا مبتنی بر متغیرات است نه ثوابت، زیرا جزیرة العرب نظامی مرکزی نداشت و مکه پایتخت معنوی و دینی و تجاری و فرهنگی جزیره بود که قریش در آن سکونت داشت اما بدون ارتش مرکزی و قدرت سیاسی مرکزی. احزاب سیاسی آن زمان همان قبایل بودند و هجرت پیامبر و مؤمنان به مدینه برای جذب اوس و خزرج بود و پیامبر تصمیم داشت هرچه زودتر به مکه باز گردد که این اتفاق پس از 8 سال رخ داد و این بازگشت برای تبلیغ دین بود و جنگ های پیامبر نیز ابزارهایی یاریگر برای فرسایش نیروهای دشمنان بودند.
بر این اساس ما نخواهیم توانست با تجزیه عراق و سوریه و مصر و یمن و سومالی حکومت اسلامی تشکیل دهیم، بلکه با حفظ این بخش های سیاسی و پیوستن و وحدت آنها می توان حکومت اسلامی تشکیل داد.
القاعده در مسیر این تصمیم اشتباه خود در عراق با مشکل بزرگی نیز مواجه شدند. مشکل این بود که شیعیان عراق حداقل 60 درصد جمعیت این کشور را تشکیل می دهند و از آنجایی که مدرسه دیوبندیه هند که مدرسه طالبان و القاعده است، شیعیان را کافر می داند، شیعیان عراق از نظر آنها نیروهایی هستند که کشوری اسلامی را اشغال کرده اند و از این رو خون آنها را مباح می دانند و بار دیگر شاهد ناچیز شمردن جان انسان ها توسط القاعده هستیم و می بینیم مساجد شیعیان را بمب گذاری می کنند و نمازگزاران را به قتل می رسانند و یا در اماکن تجمع شیعیان مانند محله ها بمب گذاری می کنند تا زنان و کودکان و پیران را به قتل برسانند و شیعیانی را که برای مناسبت های دینی راهی کربلا یا نجف هستند می کُشند. القاعده ادعا می کند که شیعیان نیز مقابله به مثل می کنند و ما حتی اگر بپذیریم که شیعیان مقابله به مثل می کنند، باید جلوی این فتنه را گرفت تا عراقی ها بار دیگر همانند سال های گذشته با هم و در کنار هم زندگی کنند. کشتار شهروندان بی گناه به اتفاق حرام است. همچنین پاک سازی(!) عراق از 60 درصد ساکنان آن نیز امری دور از واقعیت و دیوانه وار است که همه عراق را در خون غرق خواهد ساخت. در چنین شرایطی کافی است اتاق های عملیات تل آویو و واشنگتن را تصور کنید که چقدر خوشحال و شادمان هستند که این همه سادگی و حماقت را مشاهده می کنند و می بینند که مسلمانان و عرب ها همدیگر را می کشند تا اهداف آنها محقق شود. در این صورت امت عرب و مسلمان چگونه خواهند توانست به فکر نهضت اقتصادی یا پیشرفت و تحقق عدالت اجتماعی باشند؟
ربنا لا تزغ قلوبنا بعد اذ هدیتنا و هب لنا من لدنک رحمة إنک أنت الوهاب
ترجمه: سید احمد احمدزاده