چهارشنبه ۲۱ آذر ۱۴۰۳ |۹ جمادی‌الثانی ۱۴۴۶ | Dec 11, 2024
کد خبر: 334490
۱۱ تیر ۱۳۹۳ - ۰۹:۲۱
دعا

اللهمّ قوّنی فیهِ علی إقامَةِ أمْرِک واذِقْنی فیهِ حَلاوَةَ ذِکرِک وأوْزِعْنی فیهِ لأداءِ شُکرَک بِکرَمِک واحْفَظنی فیهِ بِحِفظْک وسِتْرِک یـا أبْصَرَ النّاظرین[1].

چهار درخواست از خداوند در دعای روز چهارم

اللهمّ قوّنی فیهِ علی إقامَةِ أمْرِک واذِقْنی فیهِ حَلاوَةَ ذِکرِک وأوْزِعْنی فیهِ لأداءِ شُکرَک بِکرَمِک واحْفَظنی فیهِ بِحِفظْک وسِتْرِک یـا أبْصَرَ النّاظرین .

خدایا نیرومندم نما در این روز به پا داشتن دستور و فرمانت، و بچشان در آن شیرینی یادت، و وادار مرا در آن برای انجام سپاس گزاریت، و نگهدار مرا در این روز به نگاه داری و پرده پوشی ات، ای بیناترین بینایان.

در دعای روز چهارم تکیه بر چند نکته شده است:

1.         اقامه امر؛

2.         شیرینی یاد خدا؛

3.         شکر و سپاس گزاری؛

4.         درخواست قرار گرفتن در پناه الهی.

اقامه امر الهی به چه معناست؟

فراز اول دعا برای اقامه امر خدا است. «اللهمّ قوّنی فیهِ علی إقامَةِ أمْرِک»؛ «خدایا به من قدرت و نیرو بده امر تو را اقامه کنم

اقامه امر به پا داشتن و حاکمیت اوامر الهی است، این دستورات نباید در کتاب ها محصور بماند و از صحنه تحقق در جامعه کنار بماند، دستورات و اوامر الهی باید در صحنه های فردی و اجتماعی بروز پیدا کند. شاید بتوان گفت که در حقیقت اقامه امر خداوند ناظر به حاکمیت یافتن احکام در سطح جامعه باشد که کمال آن در پرتو حکومت اسلامی میسر است.

برخی می پندارند که دینداری یک مسأله شخصی است و هر کس صلاح خویش را می داند و دیگران هیچ وظیفه ای ندارند، اما این برداشت ناقص و انحرافی است، جنبه دیگر دین اجتماعی است.

وظیفه همه، مخصوصاً مسئولین آن است که جلوه اجتماعی جامعه اسلامی را حفظ کنند. برخی این تفکر را رواج می دهند که باید تنها با فرهنگ سازی ظاهر جامعه اسلامی را حفظ کنند و در ورای این تفکر می خواهند از پیاده کردن مظاهر اسلامی شانه خالی کنند، اما واقعیت آن است که جامعه ما دستخوش آسیب های جدی است که باید با ظرافت و لطافت و دقت و قدرت درصدد حل آن باشیم.

مانند آن که در مسأله بدحجابی و یا احیاناً بی حجابی نباید صرفاً به بیان لزوم کار فرهنگی و یا حتی انجام آن بسنده کرد و نسبت به ظاهر اجتماع شانه خالی کرد. کار فرهنگی به جای خود لازم و صد البته ضروری است، اما حفظ ظاهر جامعه اسلامی وظیفه مسئولان و آحاد جامعه است، که سُستی در آن عواقب جبران ناپذیری را به همراه دارد، و از این روست که امر به معروف و نهی از منکر دارای مراتبی است، یک مرتبه آن مرتبه تذکر لفظی است که وظیفه همگانی است که در فرهنگ سازی بسیار مؤثر است، و یک مرتبه آن برخورد است که وظیفه دستگاه های اجرایی است.

مظاهر گناه چه بسا در جامعه جلوه و کشش دارد که اگر در بروز و ظهور اجتماعی آن سُستی شود منجر به ناامنی خانوادگی و اجتماعی می شود و نمی توان از آن به سادگی گذشت. بنابراین در این فراز از دعا از خداوند می خواهیم که خدایا به من قدرتی بده که امر تو را به پا دارم، کاری کنم که اوامر تو، خواسته های تو جلوه و نمود پیدا کند و در جامعه پیاده شود.

چرا برخی از اقامه امر الهی شانه خالی می کنند؟

سئوال این است که چرا بعضی از اقامه کردن اوامر الهی در جامعه شانه خالی می کنند و زیر بار نمی روند؟ پاسخ اصلی این سئوال در فراز بعدی دعا آمده است:

«واذِقْنی فیهِ حَلاوَةَ ذِکرِک»؛ «خدایا به من شیرینی یادت را بچشان.» یک جهت عمده شانه خالی کردن از اوامر الهی بدین علت است که ما مزه بندگی را نچشیده ایم؛ اگر انسان مزه بندگی خدا را بچشد به مسیر انحراف نمی افتد، و اگر افتاد به مسیر حق بازخواهد گشت. اگر شیرینی یاد خدا چشیده شود خود به خود اوامر الهی در سطح فرد و اجتماع حاکمیت پیدا می کند و بروز منکرات کم رنگ خواهد شد و از جامعه رخت برمی بندد.

چشیدن شیرینی مزه بندگی است که پیشوایان دینی را به انجام عبادت های طاقت فرسا وامی دارد، رسول اکرم(ص) به قدری به نماز می ایستادند که پاهای ایشان ورم می کرد. برخی این کار اعتراض کردند و از سر دلسوزی گفتند: شما که پیغمبر و فرستاده خدا هستید و از عصمت برخوردارید، چرا این گونه خود را به رنج و زحمت می اندازید؟ رسول اکرم(ص) در پاسخ فرمود: «آیا من بنده شکرگزار نباشم؟»  پیامبر هموار منتظر رسیدن وقت نماز بود و به بلال می فرمود: «راحت مان کن ای بلال!»  عبادت مایه راحتی رسول اکرم(ص) بود؛ کمال لذت پیامبر در عبادت کردن پروردگار بود.

همچنان که امیرالمؤمنین(ع)در نماز از خود بی خود می شدند و از حال می رفتند. تا آنجا که تصمیم گرفتند تیر را از پای حضرت در زمان نماز بیرون بکشند تا درد را احساس نکنند. این یعنی اینکه حضرت امیرالمومنین(ع)چنان غرق در عبادت است که دردی را احساس نمی کند.

در شب عاشورا نیز سیدالشهداء(ع)فرصت خواستند و فرمودند: «خدا می داند که من نماز و تلاوت قرآن را دوست دارم»  تمام این مصادیق یعنی لذت و حلاوت عبادت که در این فراز از دعا خواندیم: «خدایا! شیرینی ذکر و یاد خود را به من بچشان

بجای آوردن  شکرالهی به توفیق خداست

پس از آن می خوانیم: «و أوْزِعْنی فیهِ لأداءِ شُکرَک بِکرَمِک»؛ أوْزِعْنی به معنای این است که «من را ترغیب کن؛  من را وادار کن؛ در دلم بینداز؛ که من ادای شکر تو را بکنم و سپاس تو را به جای بیاورم.» این فراز از دعا از خداوند می خواهد که انسان در مسیر و جهتی قرار بگیرد که شکر خدا را بکند.

این که انسان در مسیر شکرگزاری خداوند قرار بگیرد و به این موضوع ترغیب و واداشته شود احتیاج به لطف و کَرَم و عنایت خداوندی دارد، از این رو گفته است بکرَمک، یعنی به کرَم تو. توفیق ادای شکر، احتیاج به شکر دیگری دارد. در حقیقت این تسلسلی است که پایان ندارد. و در واقع کسی توان شکر ندارد، مگر با عنایت و کَرَم خداوند. به قول سعدی:

از دست و زبان که برآید ***کز عهده شکرش به در آید

خداوند در سوره ابراهیم می فرماید: «لَئِنْ شَکرْتُمْ لَأَزیدَنَّکمْ وَ لَئِنْ کفَرْتُمْ إِنَّ عَذابی لَشَدید» ؛ «اگر شکر من را انجام دهید نعمتم را بر شما می افزایم، وگرنه منتظر عذاب باشید.» همین معنی را مولانا در قالب شعر قرار داده و می گوید:

شکر نعمت نعمتت افزون کند ***کفر نعمت از کفت بیرون کند

در نتیجه فراز سوم این دعا به شکر و سپاس گذاری مرتبط است.

«واحْفَظنی فیهِ بِحِفظْک وسِتْرِک یـا أبْصَرَ النّاظرین»

در این فراز از خداوند می خواهیم که ما را در این روز و در این ماه حفظ کند؛ حفظ کردن دو گونه است یک معنا آن است که خدایا ما را حفظ کن که به گناه نیفتیم؛ یعنی با ترک گناه ما را حفظ کن که به دام شیطان نیفتیم. در مرحله دوم اینکه اگر در دام شیطان گرفتار شدیم برگردیم و توبه کنیم. این سِتر و پوشش خداوندی است که بدی های انسان را می پوشاند.

در نتیجه این حفظ دو گونه است؛ یکی آن که می گوییم: خدایا! ما را حفظ کن که به گناه نیفتیم، اما اگر به دام شیطان گرفتار شدیم و مرتکب گناه شدیم، تو ما را حفظ می کنی و پرده دری نمی کنی.

هیچ گناهی را نباید دست کم گرفت، گاه آتش سوزی های بزرگ جنگل به واسطه سوختن چند برگ ریز است که سرایت می کند، بنابراین کسی نباید بگوید این گناه کم اهمیت است، و یا اینکه این معصیت شخصی و فردی است.

بله، گناه علنی بسیار بزرگتر و عقابش بیشتر است، گناهانی که در ملأ عام واقع می شوند، امنیت و سلامت جامعه را به هم می زند؛ و انجام وقوع آن معاصی را در جامعه عادی جلوه می دهد، از این رو به قُبح و زشتی آن به مراتب بیشتر می شود. فردی که گناهی را علنی انجام می دهد و یا خبر انجام گناهی را پخش می کند گاهی از اصل گناه قبیح تر و ناپسندیده تر است. گاه فردی روزه خود را در خانه اش می خورد، اما اگر بیاید و علنی روزه خود را بخورد، گناهش بیشتر و عقابش افزون تر است. و یا گاهی گناهی در ظرف زمانی خاص و مقدسی انجام می شود که همین وضع را دارد، از این رو حضرت امیرمؤمنان(ع)به کسی که در ماه رمضان شراب خورده بود افزون بر اجرای حدّ شراب خوری (80 ضربه شلاق) به وی 20 و یا 39 ضربه اضافی زده شد ، چون وی حُرمت ماه مبارک رمضان را نگاه نداشته بود.

به هر ترتیب افرادی هستند که به هر علتی گاهی می دانند شخصی گناهی را انجام داده است؛ آن ها نباید دانسته خویش را در بوق کنند و در سطح اجتماع پخش کنند. اصل قضیه حتی اگر صحیح باشد پرده دری و بردن آبروی اشخاص با اخلاق اسلامی نمی سازد، در گناه هم بحث حفظ نفس است و هم بحث پرده دری نکردن و آبروی کسی را نبردن است. بلی، اگر انجام یک گناه با اقرار و بینه ثابت شد حاکم وظیفه ای جز اجرای حکم شرعی ندارد.

در آخر می گوییم: «یـا أبْصَرَ النّاظرین» ای بیناترین بینایان! خداوندی که نسبت به همه بینندگان بیناتر است، همو ستار العیوب است و می پوشاند و این درسی است که ما باید فرا بگیریم.

حجت‌الاسلام محمد امین پورامینی-نمی از یم رمضان

.

-----

[1]. مستدرك الوسائل، 11/253 ـ12912.

[1]. مفتاح الفلاح، 141.

[1]. تاريخ طبري، ج4، ص317.

[1]. سوره ابراهیم: 7.

[1]. اقبال الاعمال، ص260- وسائل الشيعه 28/231- 34632.

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha