جمعه ۳۱ فروردین ۱۴۰۳ |۹ شوال ۱۴۴۵ | Apr 19, 2024
شهید نوروزعلی جمالی

حوزه/ یکی از نزدیکانش می گفت: او جوانی با وقار و خوش برخورد بود و به همین خاطر افراد را شیفته خود می نمود. در نزد اساتید از احترام خاص برخوردار بود.

به گزارش خبرگزاری «حوزه» روحانی شهید نوروزعلی جمالی در توابع شهرستان چالوس دیده به جهان کشود. به واسطه مذهبی بودن خانواده در همان کودکی با مبانی و احکام شرعی آشنا شد و جان خود را برای هدفی بزرگ در آینده منور ساخت. قبل از رفتن به مدرسه، خواندن قرآن و نماز را آموخت. پس از اتمام کلاس دوم راهنمایی در مدرسه امیرکبیر زادگاهش روستای هیچرود ،راه دانشمندان اسلامی را در پیش گرفت.

 شهید جمالی مدت دو سال در حوزه علمیه چالوس مشغول آموختن مقدمات شد و پس از آن به حوزه تهران رفت. در آن حوزه مفتخر به کسوت روحانیت شد و طی دوران حیات کوتاه اما با برکتش به امر تبلیغ مبادرت ورزید.

خاطرات تبلیغی

شیخ جمالی در اولین مرحله تبلیغی به روستای چمرکوه از توابع نوشهر رفت که موفق بود و مورد احترام مردم اهالی منطقه قرار گرفت. به طوری که از طرف سازمان تبلیغات چالوس به ایشان تشویق نامه ای اهدا گردید .

در ماموریت تبلیغی دوم به منطقه طالقان که زادگاه پدرش بود رفت، در آنجا نیز خاطرات جالبی از او باقی نماند، مردم آن دیار پس از شهادتش بسیار ناراحت شدند.

خاطرات رزمی

افکاری بلند داشت و آینده ای درخشان در انتظارش بود. یکی از نزدیکانش می گوید: رمز موفقیت شهید جمالی این بود اندیشه هایش افق دیگری داشت. دین را تنها در تسبیح و سجاده و نماز نمی دانست و جمود فکری را ضد اسلام و آموزه های آن می دانست .

همین روحیه، طاقت ماندن در پشت جبهه را از او ربوده بود و ده بار خود را به جبهه ها رساند و یاور رزمندگان شد. شیخ شهید در پاسخ دوستان که از او می خواستند به درسش ادامه دهد جواب می داد: من راهم را آگاهانه انتخاب کردم و شهید خواهم شد .

 حالات خوشی را در موردش نقل می کنند. از جمله اینکه قبل از آخرین اعزام به خانواده و دوستان گفته بود: دستان گرم مرا گرم بفشارید که این آخرین دیدارمان خواهد بود...

 برای خود برنامه مراقبه و محاسبه گذاشته بود. هم رزمانش می گویند: در آخرین روزهای زندگی اش در خود غرق بود و شبها وقتی همه به خواب می رفتند او به بیرون سنگر می رفت تا با خدایش راز و نیاز کند. پس از مدتی همسنگرانش متوجه شده به او می گفتند: چرا بیرون می روی؟

  درجواب می گفت :مرا به حال خود بگذارید تا در عالم خود باشم. او این بیت را تکرار می کرد:

عاشقم و سوخته ام و تنها بگذارید مرا                  لحظه ای با دل شیدا بگذارید مرا

 یکی از نزدیکانش می گفت: او جوانی با وقار و خوش برخورد بود و به همین خاطر افراد را شیفته خود می نمود. نزد اساتید از احترام خاص برخوردار بود. در حجره اش شبها پیشانی بر خاک می گذارد و با خدای خود راز و نیاز می کرد.

پرواز عاشقانه

عاقبت این روحانی مبارز و زمان شناس در سال 1364 هنگام بازگشت از منطقه هورالعظیم(قبل از عملیات والفجر8) به قله شهادت پرواز کرد وبه ملکوت اعلی پیوست .

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha