به گزارش خبرگزاری «حوزه»، کتاب «آداب رفتار با دختران» اثری از خانم معصومه حیدری پیرامون موضوع نحوه رفتار با دختران است که «حوزه نیوز» منتخبی از این نکات را در شماره های گوناگون تقدیم علاقمندان می نماید.
فصل چهارم : تربيت
- تربيت
اگر پاكى و درستى دوجانبه باشد يعنى هم از جانب فرزند دختر و هم از جانب والدين، در آن صورت با كمترين جهد صالحترين فرد در اين خانواده تربيت مى شود.
البته اين بدان معنا نيست كه در چنين خانواده اى پسران و دختران خود را مطابق با هوا و هوسهاى خود رها كنيم ، آنان را بدين فكر متكى سازيم كه جامعه همه چيز را برايشان درست خواهد كرد و با برخورد طبيعى و خود به خود افراد با يكديگر، بر پايه فضيلت تربيت مى شوند.
خير، هرگز چنين مقصودى نداريم! هر گياهى مستقلا احتياج به عنايت خاصى دارد تا در محل رشد خود به جنبش درآمده رشد و نموش كامل شود. آنچه كه جامعه را جامعه صالح و شايسته اى مى كند جو و آب و هوائى است كه به اين رشد و نمو كمك مى كند نه گردباد سوزانى كه گياه را بسوزاند، درخت را از ريشه بكند يا آنرا كج كند يا شاخه ها و خوشه هاى درخت و گياه را پايمال كند.
بنابراين، پدران و مادران و بالاخص مادران در قبال فرزندان خويش و اجتماع آينده سعى خواهند نمود و اگر در انجام اين وظيفه بزرگ سهل انگارى كنند در قيامت مسؤول خواهند بود.
بدين جهت امام سجاد عليه السلام فرمود:
حق فرزندت اين است كه بدانى كه او از تو مى باشد.
ليكن يادآورى يك نكته ضرورت دارد، بسيارى از مردم از معناى صحيح تربيت غافل بوده و بين تعليم و تربيت فرق نمى گذارند. تربيت را نيز يك نوع تعليم مى پندارند، خيال مى كنند با ياد دادن يك سلسله مفاهيم و مطالب سودمند دينى يا تربيتى و به وسيله پند و اندرزهاى حكماء و شعراء و نقل سرگذشت مردان نيك مى توان كودك را كاملا تحت تاءثير قرار داد و مطابق دلخواه تربيتش نمود.
بنابراين پدر و مادرانى كه درصدد اصلاح و تربيت فرزندان خويش هستند بايد قبلا محيط خانوادگى و روابط خودشان و اخلاق و رفتارشان را اصلاح كنند تا فرزندانشان خواه نا خواه صالح و شايسته تربيت شوند.
- تربيت دختر با پسر فرق دارد
تربيت دختر و پسر بايد نزد پدر و مادر فرق داشته باشد، مبادا كه دختران خود را مثل پسر بزرگ كنيد و ...
در تربيت دختران، به خاطر نقش حساس آنها در مسئوليت هاى خانوادگى و تأثير آن در اجتماع، بايد مراقبت بيشترى نمود. دختر وقتى به سن هفت سالگى رسيد، كم و بيش بايد متوجه شود رفتار و وظائف او با پسر فرق دارد، اگر نباشد، هر جائى كه پسر مى رود دختر هم برود و يا او را ببرند، هر طور كه پسران لباس مى پوشند، او هم بپوشد و پسروار بزرگ شود، آيا دخترى كه مثل پسر احساس آزادى در پوشش كرده است ، در سن رشد و درك مى توان او را دستور حجاب داد؟! حجاب براى اين دختر، مثل روسرى براى پسران سخت و مشكل است .
دختران شما عروسك نيستند، زندگى آينده آنها به بانوئى نياز دارد، خوش فكر، با ادب و اخلاقى بلند و دينى محكم، همراه با تميزى و نظافت و شوهردارى و ملاطفت ، كارى كنيد كه اين خدمات در دختران تقويت شود.
اسلام وسائل چندى براى تربيت به كار مى برد كه از آن جمله اند:
تربيت به وسيله سرمشق
عملى ترين و پيروزمندانه ترين وسيله تربيت ، تربيت كردن با يك نمونه عملى و سرمشق زنده است .
بدين جهت محمد صلى الله عليه و آله و سلم را برانگيخت تا سرمشقى براى جهانيان باشد:
در واقع رسول خدا براى شما بهترين مقتدائى است كه مى توانيد از وجودش سرمشق بگيريد.
اين نور، در دلها و جانها پرتو افكند، براى مردم راه روشن شد، ره يافته و رهبرى شده در اين طريق روشن گام برداشتند و به حقيقت رسيدند.
نور محمدى جانها را روشن ساخت ، جانها منور جهانيان بدو دلبستگى پيدا كرد محبتش آنچنان در جانها ريشه دوانيد كه در عالم بى نظير بود. هيچ فردى از افراد بشر به درجه محبوبيتى كه محمد رسيد دست نيافته است . اين محبت حتى در دل كسانى كه با دين خدا معارضه مى كردند هم جا داشت ... دشمنان اين راه و دين جديد هم دلشان آكنده از محبت او بود!
محمد سرمشق مردم در زندگى عملى و بر روى زمين بود. با اينكه بشرى از آنان بود تمام اين صفات و استعدادها را در وجودش نمايان مى ديدند و همه اين مبادى زنده را تصديق مى كردند، زيرا به چشم خود مشاهده مى كردند نه در كتاب مى خواندند! اين صفات و خصوصيات را در بشرى مى ديدند، جانهايشان به سوى او پرواز كرده احساسات و ادراكشان به جانب او متمايل مى شد.
لذا اسلام روش تربيتى خود را بر اساس همان راه و رسمى مى گذارد كه آن پيغمبر عظيم الشاءن ، سكان كشتى اجتماع و زندگى را بدان جهت سوق داد.
كودكى كه مى بينيد پدر و مادرش دروغ مى گويند، ممكن نيست راستى بياموزد.
خانواده تربيت كننده اى است كه نخستين بذرهاى تربيت را در جان طفل مى كارد و رفتار و ادراكات و طرز تفكر او را مى سازد. از اين جهت سزاوار است خانواده پاك باشد، مسلمان باشد تا نسل مسلمانى پرورش دهد كه مبادى و آداب اسلامى در جانشان محقق گردد.
علاوه بر اين شايسته است كه سيره نبوى و رفتار رسول خدا در زندگانيش هميشه بخشى از راه و رسم تربيت باشد. در اين خانه و آموزشگاه و كتاب و روزنامه و راديو، پيوسته سيره پيامبر گفته شود و عملا اعمال گردد تا دائم يك نمونه عملى از تعليمات اسلامى زنده و مشخصى در مشاعر و افكار جايگزين شود.
تربيت كردن با پند و اندرز
استعدادى در جان آدمى است كه تحت تأثير سخن قرار مى گيرد. البته اين استعداد موقتى است، لذا گفته بايد تكرار شود.
پند و اندرزى كه مستقيما از راه ضمير باطن و وجدان راه خود را به جان انسان باز كند، آنرا سخت به جنبش درآورده نهفته هايش را برمى انگيزد.
اگر سرمشق شايسته و درستى وجود داشته باشد، موعظه اثر رسائى در نفس مى گذارد و از بزرگترين انگيزه هاى تربيتى جان مى گردد.
از طرفى ديگر موعظه براى نفس ضرورت دارد ... در نفس انسان پاره اى انگيزه هاى فطرى است كه هميشه احتياج به ارشاد و تهذيب دارند، و اين كار ميسر نمى شود جزء با موعظه و پند و اندرز. در اين صورت انسان تنها به سرمشق با صلاحيت يا تنها به موعظه اكتفا نكرده هر دو را با هم دريافت داشته است .
امكان دارد كه والدين طفل دروغ نگويند... ولى كودك براى تكميل كمبودهائى كه در خود يا خانه يا در پدر و مادرش احساس مى كند اقدام به دروغ گفتن مى كند! در اينجا ناچار بايد به بچه پند و اندرز داد! البته بايد بسيار آرام و لطيف و مؤثر باشد تا طفل به راه صواب و اخلاق و خوى نيكو برگردد.
قرآن پر از ارشاد و پند و اندرز است:
خداوند به شما دستور مى دهد كه امانت هاى مردم را به صاحبانشان پس دهيد، و چون بين مردم به قضاوت و حكمى مى پردازد به عدالت داورى كنيد، خداوند به بهترين وجهى در اين باره به شما پند مى دهد.
اينها همه تنها نمونه هائى از پند و اندرزهاى قرآن بود وگرنه همه قرآن براى اهل تقوا پند و موعظه است! اين قرآن بيان كننده حقايق براى مردم و هدايت و موعظه براى پروا داران است.
تربيت با كيفر
چون نمونه هاى عملى و پند و اندرزهاى خيرخواهى سود نبخشيد، ناچار بايد دست به اقدام شديدترى زد تا كارها هر يك بر منوال صحيح و درست خود قرار گيرد و چاره قاطع در اين مورد به كيفر رساندن است .
تنبيه براى هر كسى ضرورى نيست، كسى كه با سرمشق گرفتن از يك نمونه عملى و يا موعظه غنى شده است، در زندگى هيچ احتياجى به كيفر پيدا نمى كند.
تنبيه اولين و نزديك ترين وسيله اى نيست كه براى تربيت افراد بخاطر مربى خطور كند. ابتدا پند مى دهد و با زبان چرم و نرم او را به عمل خير مى خواند و مدت هاى مديدى صبر مى كند شايد جانهاى منحرف به راه بيايند و دعوت به خير را استحباب گويند.
اسلام همه وسايل تربيتى را به كار مى برد كه هيچ جهت جان انسان متروك و بى توجه نمايد. هم سرمشق عرضه كردن را به خدمت مى گيرد و هم پند و اندرز، هم تشويق و پاداش را... در عين حال ترسانيدن و بيم دادن را هم در همه مراتبشان از تهديد به تنبيه گرفته تا اعمال تنبيه ، مورد استفاده قرار مى دهد.
تربيت با داستان سرائى
چون اسلام اين تمايل فطرى افراد را به داستان و تأثير افسونگر داستان را در دلها مى داند آنرا به عنوان وسيله اى براى تربيت و قوام جانها در استخدام مى گيرد.
امر طبيعى است كه قصه هاى قرآنى به طرفى توجيه و ارشاد شده است كه براى هدف هاى دينى منظور نظر قرآن به كار رود تا آن هدفها محقق گردد. اصولا قرآن كتاب داستانى نيست، بلكه كتابى تربيتى و ارشادى است وليكن با چنان دقت و توجهى بيان شده است ، و آنقدر قواعد فنى در آن رعايت گرديده كه از وجه نظر هنرى و فنى و تاكتيك هاى تربيتى ، داستان را در خدمت اغراض و هدفهاى دينى درآورده است و جزء روشهاى پرورش اسلامى ، داستانها را هم مطلقا براى پرورش افراد مورد استفاده قرار مى دهد به يك شرط: داستان پاك و درست باشد.
مقصود از پاكى و درستى اين نيست كه چنان صحنه هاى درخشانى بدون ذره اى بدى به نفوس بشرى عرضه كند!
قرآن بدين ترتيب داستان انسانيت را عرضه مى دارد و اين همان حقيقت بشرى است كه در روزگاران و قرون و گردش تاريخ واقع شده است و قرآن آنها را روشن مى سازد.
پر كردن خلأ
اسلام سخت اصرار دارد كه انسان از هنگام بيدارى تا خواب آنچنان به كار سرگرم باشد كه هيچ فرصتى براى شكايت از بيكارى برايش باقى نماند.
اين كار بدين معنا نيست كه بخواهد مخلوق بشرى نيست و نابود شود... هرگز هدف اسلام اين نيست . اسلامى كه انسان را به لذت بردن از طيبات و پاكيزه هاى زمين دعوت مى كند و يادآور مى شود كه بهره خود را از زندگى دنيا فراموش نكند چگونه هلاك خود انسان را مى خواهد.
غير از كار، عبادت كردن با عشق و علاقه، يادآورى قلبى خدا، خواب نيمروز در گرما، شب نشينى با خانواده ها و دوستان و گفتن داستانهاى پاك و ناآلوده، ديد و بازديد، مزاحها و خوشمزگي هاى معقول و ملايم و انواع و اقسام تفريحات شادى بخش هم جزء سرگرمى هستند.
اين كار از گواراترين وسائل تربيت جان است خصوصا هنگامى كه براى استوار ساختن جان پاره اى از چيزهاى مطلوبش را هم از او بازگرفته باشند.
وسيله صحيح پر كردن جاى خالى اين مطلوب و ميل ، ايجاد چيز جديدى است كه اين رغبت يا ساير اميال و رغبت هاى خالى شده را به خود مشغول دارد تا پيوندهاى جان از درون ، يكديگر را محكم داشته باشند و سلسله هاى محكمى از داخل جان را نگهدارند.