جمعه ۳۱ فروردین ۱۴۰۳ |۹ شوال ۱۴۴۵ | Apr 19, 2024
صفحه مجازی سید میثم میرتاج الدینی

حوزه/ در داستان‌های منقول از زندگی معصومین، مخاطب همیشه با افراد دیگر داستان هم‌ذات‌پنداری داره و این دیگری‌ها افراد منفعل یا آلوده داستانند و منتظر وساطت و شفاعت امام. لذا اثر داستان میشه اشک ریختن برای بخشیده شدن نه عرق ریختن برای به امام شبیه شدن!

به گزارش خبرگزاری حوزه،سید میثم میرتاج الدینی در صفحه مجازی‌اش نوشته است:

یکبار روی منبر داستانی رو نقل کردم از کتاب مدینه الفضائل سیدهاشم بحرانی. ماجرای جوان قصابی که به عشق علی از شهر خودش کوچ می‌کنه به کوفه و بعد در اولین مواجهه با علی، دست ردّ به سینه‌ی محبوبش می‌زنه چون حضرت رو نمی‌شناسه.

داستان به غایت تاثربرانگیزیه. از همان‌هایی که به قول شهید مطهری "مجلس را از جا می‌کند" و به اصطلاح اهل منبر، "زمینه‌ی روضه می‌سازد".

وقت گفتنش توی چشم مخاطب حلقه حلقه اشک رو می‌دیدم و البته هم‌ذات‌پنداری‌ها رو با جوان قصاب. وسط نم‌نم اشک پامنبری‌ها یک دفعه در ذهنم سوالی جرقه زد: این تاثر لحظه‌ای، آیا زندگی این آدم‌ها رو هم تحت‌تاثیر قرار میده؟ یعنی وقتی این جوون از در هیئت و مسجد رفت بیرون، سعی می‌کنه زندگی خودش رو به زندگی شخصیت اصلی داستان(علی) نزدیک کنه؟ خودم میدونستم جوابم یک "نه" همراه با تاسف از اعماق قلبه.

یادم اومد بچه‌تر که بودیم شخصیت‌های اصلی فیلم‌ها و قهرمان‌های داستان به شدت ما رو تحت تاثیر قرار میداد. مثلا بروس‌لی یا جکی‌جان. تاجایی که خیلی از دوستانم می‌رفتن ورزش رزمی و تازه این اول ماجرای تغییر سبک‌زندگی‌شون بود. دیگه هرچیزی نمی‌خوردن، هرکاری نمی‌کردن. یادمه حتی مسافرت نمی‌رفتن که باشگاه رفتن‌شون تعطیل نشه. همیشه برام سوال بود چرا شخصیت‌های اصلی داستان‌های ائمه چنین اثری ندارن؟

امشب به این نتیجه رسیدم که در داستان‌های منقول از زندگی معصومین، مخاطب همیشه با افراد دیگر داستان هم‌ذات‌پنداری داره و این دیگری‌ها افراد منفعل یا آلوده داستانند و منتظر وساطت و شفاعت امام. لذا اثر داستان میشه اشک ریختن برای بخشیده شدن نه عرق ریختن برای به امام شبیه شدن!

حتی توی ماجرای شهادت امام علی، مکرر ما رو پیوند میزنن به ابن‌ملجم. که مراقب باشی. که اونم نماز میخوند، که قاری بود، که جهاد می‌کرد. نتیجه اینکه ما هرگز تصمیم نمی‌گیریم علی باشیم. فقط از ابن ملجم شدن ترسانده میشیم. چون شخصیت‌های اصلی داستان قله‌های دست‌نیافتنی‌اند. عصمت، حجاب بزرگ و توجیه الگونگرفتن شده. درحالیکه غافلیم چون ائمه معصوم بودن، میتونن الگو باشن.

چطور من وقتی ریقو بودم در مسیر بروسلی شدن گام برمیداشتم و نمیگفتم بروسلی شدن محاله اما الان از شبیه علی شدن ناامیدم!؟ چون بروس‌لی درعین عظمت، دست‌یافتنی می‌نمایاند اما شبیه علی شدن در عین دست‌یافتنی بودن، محال تلقی میشه.

ما جماعت گوینده‌ی از اولیاء، به اندازه‌ی خالق فیلم‌های بروس‌لی و جکی‌جان، بلد نبودیم هم عظمت رو نشون بدیم هم دست‌یافتنی بودن رو!
باید توبه کنیم!‌ خدا ما را ببخشد!
۲۱رمضان به وقت توبه

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha