خاطره
-
فیلم | خاطره رهبر انقلاب از ملاقات با امام در قم
در اولین روز از ماه مبارک رمضان ماه نزول قرآن، محفل نورانی انس با قرآن کریم، با حضور رهبر انقلاب اسلامی و از طریق ارتباط تصویری با چند تن از قاریان ممتاز کشور در مصلای امام خمینی(ره) برگزار شد.
-
داستان کرونا و جهادیها(۲۲)
روایت بیست و دوم؛ هفت صبح فردا
حوزه/ یک ساعت بعد کسی در دایرکت پیام میدهد. یک اسم و شماره تلفن. زنگ میزنم. مردی که آنطرف خط است میگوید: «سلام حاجی. فردا هفت صبح نمازخونه بیمارستان فرقانی میبینمت».
-
داستان کرونا و جهادیها(۲۱)
روایت بیست و یکم؛ لحظهای که ترسیدم
حوزه/ تابهحال از نزدیک میت ندیده بودم. توی تمام 27 سالِ عمرم، مثل همهٔ آدمها فکر میکردم از آدمِ مرده باید ترسید؛ اما آن لحظه که اولین میت با کاور بیمارستان آمد توی غسالخانه نترسیدم.
-
داستان کرونا و جهادیها(۲۰)
روایت بیستم؛ اتاق انتظار
حوزه/ پرستار توی تاریکروشنای اتاق، سرم مریضها را چک کرد و آمد سروقت من. سرش را نزدیک آورد و گفت «وضعیت اینجا خوبه. به اتاقهای دیگه هم سر بزنید».
-
روایت هجدهم؛ قبولی سفر
حوزه/ شیفتم تمام شده. زیر سایهٔ درختی روبهروی در بیمارستان ایستادهام. اسنپ این روزها سخت گیر میآید. سر توی گوشی، منتظرم رانندهای پیدا شود و سفرم را قبول کند. کمی آنطرفتر صدای زنی را میشنوم.
-
داستان کرونا و جهادیها(۱۴)
روایت چهاردهم؛ گرای قبله
حوزه/ قبله در بخش ما میشود سمت پنجره. از بیشتر اتاقها، نمازخانه راحت پیداست. آنطرف حیاط، مثل مردی که دلش گرفته، پشت درختها کز کرده. انگار رفته آنجا خلوت کند.
-
پای تفسیر یک معتاد؛ خاطره یک همراه جهادی بیمارستان
حوزه/ با عمامه و قبا وارد اتاق شدم، پیرمردی که دقایقی پیش برایش چای آماده کرده بودم، داشت چایی اش را میخورد و به من لبخندی زد، رفتم بالای سرش و گفتم بیا خواهرت پشت گوشی است، هاج و واج من را نگاه میکرد، خیره، گفتم تلفن را بگیر با خواهرت صحبت کن، گوشی را گرفت اما به من چپ چپ نگاه میکرد...
-
داستان کرونا و جهادیها(۱۱)
روایت یازدهم؛ لباسِ آخر
حوزه/ یکنفره از پسِ کارهایش برنمیآمدیم. آن هم ما. چند دختر استخوانی که سنگینترین چیزی که تا آن روز دست گرفته بودیم، یا کتاب هدایه و مبادی بود یا کتری آبجوش و قابلمهٔ غذای توی آشپزخانه.
-
داستان کرونا و جهادیها(۱۰)
روایت دهم؛ اگر کسی نیامد
حوزه/ پرستار گوشی تلفن ایستگاه سرپرستاری را سراند طرفم. روی کاغذ، اسم و فامیل مریض تخت شماره هشت و شماره موبایل را نوشت و گفت «مرخصه. با خانوادش تماس بگیرید فردا بیان دنبالش.»
-
داستان کرونا و جهادیها(۹)
روایت نهم،قِلق پیرمرد
حوزه/ مثل کسی که غلتک اشتباهی از رویش رد شده، داشتم میرفتم سمت رختکن تا لباس عوض کنم و برگردم خوابگاه. یکی از خدماتیها تا من را دید صدایم زد و گفت: «برادر میشه یه مقدار سوپ به تخت 6 بدی؟»
-
داستان کرونا و جهادیها(۸)
روایت هشتم؛ آبیِ آبی
حوزه/ دو سه قدم فاصله گرفت و راه افتاد طرف در. این پا و آن پا کرد. برگشت طرف ما. منمنی کرد و گفت: «جسارت نباشه، عمامهتون رو بردارید مطمئنتره!»
-
داستان کرونا و جهادیها(۷)
روایت هفتم؛ منطقه قرمز
حوزه/ یکچشمش به سیتیاسکن زنش بود که دکتر توی نور بالای سرش گرفته بود و یکچشمش هم به ما پنج شش تا طلبهای که کنار اتاق معاینه، ردیف نشسته بودیم.
-
داستان کرونا و طلبههای جهادی قم(۵):
روایت پنجم؛تهماندههای سوپ مقدس
حوزه/ جانباز ۶۰ درصد بود. از جاماندههای شیمیایی کربلای 5. چشم راستش را والفجر ۱۰ داده بود و والفجر 8 ترکشی آمده بود و درست نشسته بود وسط ریهاش.
-
داستان کرونا و طلبههای جهادی قم(۴):
روایت چهارم؛ چاق و لاغر
حوزه/ ویلچر را بهسختی میچرخانم سمت تخت. چرخ راستش کمباد است، به سید نصیر نگاه میکنم. لاغرتر از روز اول شده، اما هنوز هم بهراحتی وزنش سه برابر من است.
-
داستان کرونا و طلبههای جهادی قم(۳):
روایت سوم؛ جواب آماده
حوزه/ مرگ و زندگیِ کروناییها هم مثل مرگ و زندگی بقیه دست خداست و نمیشود حکم قطعی داد؛ ولی بعد از مدتی که بینشان رفتوآمد کنی، با نگاه به حالشان میفهمی کدامشان احتمالاً مرخص میشوند، کدامشان میروند زیر دستگاه تنفس و کدامشان عمرشان به دنیا نیست.
-
خاطره آیتالله العظمی خامنهای از ۱۲ فروردین ۵۸
حوزه/ من البته در آن روز، روز رأیگیری کرمان بودم از طرف امام یک مأموریتی به من محول شده بود که بروم بلوچستان و سر بزنم به شهرهای بلوچستان و مردم آنجا را از نزدیک دیدار بکنم و پیام امام را برای آن مردم ببرم. پیام محبت و دلسوزی را ...
-
به همت مجمع قاریان قم برگزار می شود؛
مسابقه «خاطره ماندگار» در قم
حوزه/ مجمع قاریان و حافظان قران کریم استان قم مسابقه خاطرهنویسی با عنوان خاطره ماندگار را در دو موضوع «قرآن» و «امام مهدی (عج)» به منظور امید بخشی و ایجاد نشاط اجتماعی در جامعه و گسترش فرهنگ انس با قرآن کریم و مهدویت در میان اقشار مختلف جامعه به ویژه اساتید قرآنی، قاریان، حافظان و مبلغان گرامی راهاندازی کرده است.