دوشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳ |۲۰ شوال ۱۴۴۵ | Apr 29, 2024
تصاویر/ مصاحبه با حجج الاسلام علوی گرگانی و میر کتولی

حوزه/ ایشان مقید بودند وقتی بچه‌ها می‌آمدند ابتدا به بچه‌ها سلام می‌کردند، یعنی این‌طور نبود که بی‌اعتنایی کنند تا بچه‌ها جلو بروند و به پدربزرگ سلام کنند. نه، خود ایشان سلام می‌کردند، همیشه لبخند بر لبانشان داشتند.

خبرگزاری حوزه | اشاره؛ ۱۲ شعبان ۱۴۴۳ قمری، سالروز ارتحال حضرت آیت الله سید محمد علی علوی گرگانی است؛ عالمی مردمی، با اخلاص و با صفا که لبخندهای دائمی این استاد برجسته حوزه از یادها نخواهد رفت و به مناسبت سالگرد این عالم متخلق، گفت و گویی با دو تن از فرزندان ایشان داشتیم.

متنی که ملاحظه می کنید، ماحصل گفت و گوی خبرنگار خبرگزاری حوزه با حجت الاسلام سید مهدی و حجت الاسلام سید محسن علوی گرگانی است که تقدیم می شود.

🎥 فیلم | برش‌هایی از گفت‌وگوی حوزه نیوز با فرزندان مرحوم حضرت آیت‌الله علوی گرگانی

🎥 فیلم کامل گفت‌وگوی حوزه نیوز با فرزندان مرحوم حضرت آیت‌الله علوی گرگانی

بسم الله الرحمن الرحیم

از این‌که این فرصت را در اختیار ما قرار دادید که بتوانیم به مناسبت سالگرد ارتحال مرحوم حضرت آیت‌الله سید محمد علی علوی گرگانی خدمت هر دو بزرگوار، سید مهدی علوی گرگانی و سید محسن علوی گرگانی برسیم خیلی متشکریم. خبرگزاری حوزه به عنوان رسانه‌ی رسمی حوزه‌های علمیه این برنامه را ترتیب داده تا بتوانیم گوشه ای سلوک علمی، اخلاقی و اجتماعی این استاد برجسته حوزه را برای مخاطبان حوزه نیوز منتشر نماییم.

حاج‌آقا محسن! با اجازه شما، ما سؤالاتمان را از حاج‌آقا مهدی شروع کنیم.

* در ابتدا مروری کوتاه از تولد تا رحلت مرحوم آیت‌الله علوی گرگانی برای ما داشته باشید.

- حجت الاسلام سید مهدی علوی گرگانی

بسم الله الرحمن الرحیم. ضمن تشکر از شما عزیزان که در خبرگزاری حوزه زحمت می‌کشید و سیره‌ و زندگی علما را برای طلاب و عزیزانی که در سلک روحانیت هستند، بازگو می‌کنید.

در رابطه با به دنیا آمدن مرحوم حضرت آیت الله علوی گرگانی یک برنامه‌ی خاصی وجود دارد؛ از این جهت که والده‌ی ایشان فرزندان متفاوتی را به دنیا می‌آوردند؛ ولی بر اثر چشم‌زخم یا بر اثر موارد دیگر بچه‌ها از دنیا می رفتند.

ایشان چندین فرزند را به دنیا آوردند و از دنیا رفتند تا این‌که چون در نجف بودند، مرحوم آیت‌الله آقا سید سجاد علوی گرگانی (أبوی مرحوم آیت الله علوی گرگانی) خدمت آقا امیرالمؤمنین(ع) می‌روند و از آقا می‌خواهند که خداوند متعال فرزندی را به ایشان عنایت کند و نذر می‌کنند که اگر ان‌شاءالله فرزند پسری به ایشان داده شود، ایشان این فرزند را سرباز اهل بیت(ع) کند؛ لذا خداوند متعال عنایت کرده و فرزند پسری را به ایشان می‌دهد که نام او را علی می‌گذارند؛ ولی چون در روایات داریم که نام محمد هم روی بچه‌ها و خصوصا فرزند پسر گذاشته شود؛ لذا نام محمدعلی برای حاج‌آقا استفاده می‌شود.

حاج‌آقا در سال ۱۳۱۸ هجری شمسی در نجف اشرف به دنیا آمدند و حدود ۷ سال در خدمت والدینشان در نجف اشرف زندگی کردند.

نکاتی شنیدنی و خواندنی از سیره اخلاقی و اجتماعی مرحوم حضرت آیت الله علوی گرگانی

بعد از ۷ سال به واسطه‌ی تقاضایی که استان گلستان و یا خود حوزه‌ی علمیه‌ی قم داشتند، مرحوم آیت‌الله آقا سید سجاد، پدر ایشان به همراه خانواده به قم هجرت می‌کنند و پدر ایشان در قم شروع به تدریس می‌کنند. یک مدتی را در قم تشریف داشتند و بعدا استان گلستانی‌ها و گرگانی‌ها از مرحوم آیت الله العظمی بروجردی تقاضا می‌کنند که از آقا سید سجاد بخواهند که به گرگان بروند و لذا به واسطه‌ی تقاضایی که استان گلستان داشتند و مرحوم آیت الله العظمی بروجردی از آقا سید سجاد علوی خواستند، حاج‌آقا بعد از مدتی که در قم بودند و حدود شاید ۲ سالی را در قم مشغول تحصیل و تدریس بودند، به همراه خانواده به گرگان تشریف می‌بردند.

مرحوم حضرت آیت الله علوی گرگانی چند سالی را در خدمت پدر بزرگوارشان بودند و در سن ۱۲ سالگی از گرگان به تنهایی به قم هجرت می‌کنند و خدمت پدربزرگ مادری‌شان تشریف می‌آورند. چون مادر ایشان هم از خاندان مرحوم آیت‌الله آقا شیخ ابوالفضل زاهدی و از بزرگان حوزه هستند، ایشان به قم تشریف آورده و به خانه‌ی پدربزرگ مادری‌شان می‌روند و در آنجا سکونت دارند و درس‌ها را در آنجا می‌خوانند.

مقداری از درس‌ها را خدمت مرحوم پدرشان در گرگان خواندند و در ۱۲ سالگی به قم تشریف آوردند و این برنامه ادامه داشت تا این‌که همان زمان در درس‌های مرحوم آیت الله العظمی بروجردی شرکت می‌کردند، در حالی که یکی از جوان‌ترین شاگردان این بزرگوار بودند و داستان‌هایی را هم در این‌باره برای ما نقل می‌فرمودند که در خدمت آیت‌الله العظمی بروجردی تلمذ داشتند. بعدا خدمت بزرگان دیگر حوزه مثل مرحوم امام، مرحوم آیت‌الله محقق داماد و مرحوم آیت‌الله العظمی گلپایگانی و دیگر عزیزانی که از خرمن وجودی آن بزرگواران، مرحوم حضرت آیت الله علوی گرگانی استفاده کردند. ایشان در کنار تحصیل، تدریس هم داشته و بحمدالله به واسطه‌ی آن شیرینی بیان و تنقیح مطالبی که داشتند، شاگردهای زیادی در درس ایشان شرکت می‌کردند. این‌طور که حاج آقا بیان می کردند مثلا در مسجد اعظم افراد زیادی در درس ایشان شرکت داشته و بعدا خدمت ایشان رسیده و می گفتند: حاج‌آقا! ما در درس مکاسب شما و یا در درس لمعه‌ی شما که خیلی شلوغ بود در مسجد اعظم شرکت می‌کردیم.

ایشان از یک طرف تدریس را در حوزه داشتند و از طرف دیگر هم به واسطه‌ی این‌که مرحوم آیت‌الله آقا سید سجاد، پدر بزرگوار ایشان اهل تبلیغ بودند و فرزندان ایشان هم روحانی بودند، حاج‌آقا هم تبلیغ را از دست ندادند و ایام تبلیغ برای تبلیغ دین اسلام تشریف می‌بردند.

یکی از داستان‌هایی که بیان کردند، این بود که می گفتند: ما با پدر بزرگوارمان خدمت مرحوم آیت‌الله العظمی حکیم رفته بودیم و من جوانی بودم. آقا به من رو کردند و گفتند: در قم مشغول چه کاری هستید؟ گفتم: هم تدریس می‌کنم و هم تبلیغ می‌روم. ایشان فرمودند: پس ذو الریاستین هستید. مرحوم آیت‌الله العظمی حکیم این لفظ را برای حاج‌آقا دادند که شما ذو الریاستین هستید، هم مدرّس و هم مبلّغ هستید.

ایشان در کنار تدریس و تبلیغ و توصیه استاد و درخواست های مردم، رساله عملیه را تنظیم کرده و متأسفانه به خاطر کسالتی که پیدا کردند در تاریخ ۲۴/۱۲/۱۴۰۰ برابر با ۱۲ / شعبان / ۱۳۴۳ از دنیا رفتند و به واسطه‌ی لطف و عنایت مقام معظم رهبری در حرم حضرت معصومه(س) دفن شدند.

* تشکر؛ خدا رحمتشان کند. حاج‌آقا محسن! می‌خواهم کمی سؤال جزئی‌تری داشته باشم و بدانم مرحوم حضرت آیت الله علوی گرگانی چند فرزند و چند نوه داشتند؟ و نوع برخورد ایشان با نوه‌هایشان به چه صورت بوده است؟

- حجت الاسلام سید محسن علوی گرگانی

بسم الله الرحمن الرحیم

از خبرگزاری حوزه تشکر می‌کنم که در ایام سالگرد رحلت والد معظم ما و برای احیای آثار علما و مراجع عظام تقلید تلاش می‌کنند. ان‌شاءالله که زحمات شما در پیشگاه حق تعالی مورد اجر و پاداش وافر باشد.

والد معظم له ما ۶ فرزند دارند که ۴ پسر و ۲ دختر هستند که بنده کوچک‌ترین فرزند هستم و سیدمحمد بزرگ‌ترین هستند، بعد آقا سید مهدی هستند و بعد آقا سیدمحمود و بعد هم بنده که کوچک‌ترین فرزند پسر هستم و ۲ تا هم دختر دارند و ۱۳ نوه دارند. برنامه‌ی ایشان با معاشرت با فرزندان و نوه‌ها برنامه‌ی مهربانی و محبت بود، یعنی هر گاه نوه‌ها وارد می‌شدند به آن‌ها سلام می‌کردند.

نکاتی شنیدنی و خواندنی از سیره اخلاقی و اجتماعی مرحوم حضرت آیت الله علوی گرگانی

جالب است این نکته را بگویم که ایشان مقید بودند وقتی بچه‌ها می‌آمدند ابتدا به بچه‌ها سلام می‌کردند، یعنی این‌طور نبود که بی‌اعتنایی کنند تا بچه‌ها جلو بروند و به پدربزرگ سلام کنند. نه، خود ایشان سلام می‌کردند، همیشه لبخند بر لبانشان داشتند. گاهی اوقات احوالپرسی می‌کردند. گاهی اوقات شوخی‌های سنگین می‌کردند، شوخی‌های سبک نداشتند، شوخی‌های سنگین و مناسب می‌کردند که بچه‌ها را شاد کنند و بخندانند. البته از آن دسته افرادی نبودند که با بچه‌ها زیاد بازی کنند ولی نوع برخورد ایشان در هنگام مواجهه با نوه‌ها برای همه‌ی نوه‌ها خاطره‌انگیز است و ذهنیت خوبی را برای آن‌ها به خاطر گذاشته است.

* می‌خواهم سؤالم را ادامه دهم؛ خود شما از ایام کودکی‌تان هم اگر خاطره‌ای از حاج‌آقا دارید دوست داریم بشنویم.

یکی از نکات مهم در رفتار ایشان، احترامی بود که به فرزندان می‌گذاشتند. ایشان مقید بودند در جلوی ما حتی پایشان را دراز نکنند، در حالی که خیلی از پدر و مادرها می‌گویند: این بچه‌ی ماست و دراز می‌کشیم و پایمان را دراز می‌کنیم. این خاطره برای من هیچ‌گاه فراموش نمی‌شود، من معمولا برای درس خواندن به اتاق بالای منزل حاج آقا می‌رفتم که محل مطالعه‌ی ایشان بود و در آنجا درس می‌خواندم. یک بار وارد اتاق که شدم، دیدم ایشان پایشان را برای رفع خستگی دراز کرده و مشغول مطالعه بودند؛ اما وقتی من وارد شدم دیدم که آقا پاهایشان را جمع کردند. گفتم: حاج‌آقا! اذیت هستید، پاهایتان را دراز کنید، راحت باشید، خودتان را اذیت نکنید. گفت: نه محسن! من باید الگوی شما باشم. اگر من جلوی شما پا را دراز کنم، فردا هم شما ناخودآگاه یاد می‌گیرید و جلوی بچه‌هایتان پا را دراز می‌کنید. لذا ما باید کاری کنیم که شما از ما الگوی درست را یاد بگیرید.

* ایشان حتی به این نکات ریز هم توجه داشتند.

بله. من یادم است زمانی که ۹-۸ ساله بودم، گاهی اوقات می‌خواستم مثلا تلویزیون ببینم، جلوی مادر پایم را دراز می‌کردم، حاج‌آقا وقتی وارد اتاق می‌شد و می‌دید که من دراز کشیده‌ام، می‌گفت: آقا محسن! بلند شوید، جلوی مادر زشت است که آدم دراز بکشد. چیزی که امروزه اصلا برای آن اهمیت قائل نیستند و می‌گویند مادر است و اشکال ندارد. مادر هم حتی گاهی اوقات می‌گوید بگذار بچه راحت باشد. در حالی که حاج‌آقا این‌ها را خیلی به ما تذکر می‌دادند.

نکاتی شنیدنی و خواندنی از سیره اخلاقی و اجتماعی مرحوم حضرت آیت الله علوی گرگانی

مسئله‌ی احترام به پدر هم همین‌طور بود. می‌گفتند همیشه برای پدرتان یک مقام بالایی را قائل باشید، جلوی او بلند شوید، احترام بگذارید، از پدر در راه رفتن جلو نیفتید و همیشه پشت سر پدر راه بروید. این‌ها چیزهایی بود که به ما تأکید می‌کردند و ما هم عملی می‌دیدیم که خود آقا زمانی که آیت‌الله آقا سید سجاد در قید حیات بودند، این کارها را خودشان انجام می‌دادند و احترام می گذاشتند. البته بنده کمتر این چیزها را در ذهن دارم اما از اخوان بزرگ‌ترمان، آقای آقا سید مهدی و آقای آقا سید محمد این‌ها را می‌شنیدم که می‌گفتند خود حاج‌آقا هم در برخورد با پدربزرگمان آقا سید سجاد این برنامه‌ها را رعایت می‌کردند.

آن چیزهایی که خودم در برخورد با مادربزرگمان که مادر ایشان بود، می‌دیدم همین‌طور بود. با این‌که ایشان مرجع بودند، اما وقتی بعد از فوت آیت‌الله آقا سید سجاد به منزل حاج آقا می‌آمدند، می‌دیدم که گاهی اوقات خود حاج‌آقا کارهای مادربزرگ ما را انجام می‌داد. یعنی به ما نمی‌گفت: محسن! تو برو کار را انجام بده. مثلا برای مادر آب می‌آورد، غذا می‌آورد و یا گاهی اوقات دست ایشان را می‌گرفت و به او در انجام کارهای روزمره کمک می کرد ، این کارها را خود حاج‌آقایمان انجام می‌دادند و به ما می‌گفتند که برای مادرتان احترام قائل شوید و به هر مقامی هم که رسیدید به این نکات دقت کنید.

* رحمت و رضوان خدا بر ایشان؛ حاج‌آقا مهدی! می‌خواهیم از جنابعالی هم بشنویم. شما چند سال بزرگ‌تر هستید و شاید خاطرات بیشتری در ذهن تان باشد. می‌خواهم از نوع برخورد ایشان با فرزندانشان هم چند خاطره از شما داشته باشیم.

- حجت الاسلام سید مهدی علوی گرگانی

همان‌طور که آقای اخوی هم بیان کردند، انصافا حاج‌آقا در رابطه با این‌که خودشان اول کاری را انجام می‌دادند و بعد به ما می‌گفتند، خیلی مقید بودند؛ چون اگر خود آدم انجام ندهد و از دیگران بخواهد، خواه‌ناخواه نمی‌تواند آن‌طور که باید و شاید مورد توجه واقع شود.

همان‌طور که بیان کردند واقعا نسبت به پدر و مادر خودشان آن‌قدر احترام قائل بودند و از ما هم می‌خواستند این احترام را داشته باشیم.

نکاتی شنیدنی و خواندنی از سیره اخلاقی و اجتماعی مرحوم حضرت آیت الله علوی گرگانی

در ادامه‌ی فرمایش آقا سید محسن، این را هم بگویم که مثلا من یادم نمی‌آید که حاج‌آقا با زیرپوش در منزل باشند. شاید الان خیلی از پدرها برای این‌که راحت باشند، لباسشان را درآورند و با زیرپوش در منزل باشند؛ اما تا زمانی که بنده در این سال ها در خدمت حاج‌آقا بودم، یادم نمی‌آید که حاج‌آقا با لباس زیر باشند و بیان می کردند: این یک نوع بی‌احترامی نسبت به افراد خانواده است. همیشه لباس رو را به تن داشتند و احترام را نسبت به ما می‌گذاشتند.

واقعا همین که می‌فرمایند نسبت به والده‌مان احترام می‌گذاشتند که در حال صحبت کردن چطور باشد و به ما هم تأکید می‌کردند که مراقب باشید با پدر و مادرتان درست برخورد کنید.

بنده در زمان حیات مرحوم آیت‌الله آقا سید سجاد بیشتر در خدمت ایشان بودم و می‌دیدم که حاج‌آقا به چه نحوی با ایشان رفتار می کنند و خودشان هم به ما می گفتند: نگاه کنید، من چطور با پدرم رفتار می‌کنم و چطور احترام پدر را نگه می‌دارم و شما هم نسبت به پدر و مادر خودتان همین‌طور باشید و واقعا خودشان عملا به ما نشان می‌دادند و ما هم ان‌شاءالله از ایشان یاد گرفته باشیم و همین حالت باشد.

در رابطه با نوه‌ها هم همین‌طور بود و تقدم بر سلام داشتند. احترام می‌گذاشتند و با بچه‌ها صحبت می‌کردند. وقتی بچه‌ها می‌آمدند برای آن‌ها احترام قائل بودند. این‌طور نبود که بی‌توجه باشند که مثلا مشغول درس باشند و بگویند: حالا من مشغول درس هستم؛ نه، اگر وارد می‌شدند سرشان را بلند می‌کردند، سلام می‌کردند، جواب می‌دادند. گاهی اوقات که می‌نشستیم صحبت می‌کردند. حتی خود حاج‌آقا پیشنهاد می‌دادند که اگر بشود جلساتی گذاشته شود و تمام بچه‌ها دور هم جمع شویم و ما برای شما صحبت کنیم. این کار را مثلا در زمان کرونا که ایام تبلیغ در ماه مبارک رمضان کمرنگ شده بود، در منزل برنامه‌ی تفسیر قرآن را داشتند. یعنی شب‌های ماه مبارک رمضان تمام بچه‌ها در خدمت حاج‌آقا دور هم جمع می‌شدیم، یک جزء قرآن خوانده می‌شد و بعد هم حاج‌آقا یک آیه از قرآن را می‌گرفتند و تفسیر می‌کردند و یا اگر در یک جلسه‌ی خانوادگی، چه در منزل ما و یا در منزل خود حاج‌آقا بود، ایشان سعی می‌کردند داستان‌هایی را بیان کنند که یک حالت نصیحتی داشته باشد و یا به قول معروف عملا بتوانند کاری را به ما یاد دهند. آن را هم برای بچه‌ها و هم برای نوه‌ها تعریف می‌کردند و هم برای این‌که برای ما درس باشد و بتوانیم استفاده از آن‌ها داشته باشیم.

* می‌خواهم سؤالم را با جنابعالی ادامه دهم. معمولا ما که به عنوان خبرنگار برای برنامه‌های مختلف خدمت حاج‌آقا می‌رسیدیم، یک چهره‌ی خندان، بشاش و رئوف داشتند که انصافا برای همه مثال‌زدنی بود. دوست دارم بدانم که آیا شما چهره‌ی عصبانی حاج‌آقا را هم دیدید و یا این‌که همیشه این حالت خندان بودن را داشتند؟

بالاخره خواه‌ناخواه یک اتفاقاتی می‌افتد، مثلا حاج‌آقا در زمانی که سن ما کم بود، نسبت به انتخاب دوست خیلی حساس بودند.

وقتی متوجه می‌شدند که با یک بنده خدایی که شاید به صلاح ما نباشد رفاقت پیدا می‌کردیم، تذکراتی می دادند.

در حاشیه عرض کنم که حاج‌آقا حدود ۱۹-۱۸سال، پنج‌شنبه‌ها و جمعه‌ها به تهران تشریف می‌بردند و آنجا هیئتی داشته و شب‌های جمعه دعای کمیل و منبر و صبح‌های جمعه دعای ندبه و منبر داشتند و بعد مدتی هم برای اساتید دانشگاه درس منظومه را داشتند و لذا پنج‌شنبه، جمعه‌ها در قم تشریف نداشتند و سن ما هم کم بود و حاج‌آقا نسبت به دوستانی که پیدا می‌کردیم حساسیت نشان می‌دادند. حاج‌آقا که به تهران تشریف می‌بردند، ما بیرون می‌رفتیم که بازی کنیم. فردای آن روز که از تهران تشریف می‌آوردند، والده می‌گفت: بچه‌ها بیرون رفتند. حاج‌آقا آن زمان ناراحت می‌شدند. این‌که می‌فرمایید همیشه بشاش و خندان بودند، زمانی که می‌خواستند یک حالت تربیتی داشته باشند، یک حالت ناراحتی داشتند از این جهت که ما حساب ببریم و در انتخاب دوستان مراقب باشیم؛ چون مستحضر هستید که شاید در خیابان‌ها کلماتی بر زبان بعضی از بچه‌ها جاری شود که در شأن یک روحانی یا فردی که در آینده می‌خواهد روحانی شود نباشد. چون وقتی سن ما کوچک است نمی‌دانیم که در آینده می‌خواهیم چکاره شویم، چون حاج‌آقا دوست داشتند که همه‌ی ما سر سفره‌ی امام زمان(عج) باشیم و لباس مقدس روحانیت را داشته باشیم، از همان ابتدا رعایت می‌کردند که خدایی ناکرده کلامی را بر زبانمان جاری نکنیم که در شأن روحانیت حتی در آینده نباشد که مثلا بگویند: فلانی! تو همان هستی که در فلان جا ما بازی می‌کردیم و چنین کلامی را بر زبانت جاری می‌کردی. لذا خواه‌ناخواه ناراحتی‌های پدرانه داشتند، نه این‌که در حد اعلا باشد.

ناراحتی ایشان در مسائل تربیتی بود؛ در مسائل دیگر این‌طور نبود و حاج‌آقا خیلی خوش‌برخورد بودند و بشاش بودند و صحبت‌های خوب می‌کردند ولی وقتی یک مسئله‌ای پیش می‌آمد که احساس می‌کردند مناسب فرزندان نیست، یک مقدار با ناراحتی برخورد می‌کردند.

* متشکرم. حاج‌آقا محسن! دوست دارم از احوالات معنوی حاج‌آقا و تهجدهای شبانه‌ی ایشان نکاتی را برای ما بفرمایید.

- حجت الاسلام سید محسن علوی گرگانی

علمای بزرگوار و مراجع عظام تقلید تماما دارای تهجد و توسلات خاص هستند، لکن بعضی از نکات در بعضی از بزرگان و مراجع عظام تقلید تبلور بیشتری دارد.

مسئله‌ی خواندن نماز شب از چیزهایی بود که بنده از کودکی در ایشان می‌دیدم و ایشان اصلا ترک نمی‌کردند.

در طول این ۸۰ سال عمر شریفشان از زمانی که به سن تکلیف رسیدند نماز شب را ترک نکردند. حتی از خود ایشان شنیدم که بیان می‌کردند: زمانی که آیت‌الله آقا سید سجاد در قید حیات بودند و ما به گرگان و خدمت ایشان می‌رفتیم، در کنار آیت‌الله آقا سید سجاد که نماز شب می‌خواندیم، به نماز وتر که می‌رسیدیم، می‌گفتند که من در قنوت نماز بخشی از دعای ابوحمزه‌ی ثمالی را می‌خوانم و شما دقت کنید، ببینید که اشتباه خوانده می‌شود یا نه. یعنی آیت‌الله آقا سید سجاد از حفظ می‌خواندند و پدر بنده تطبیق می‌دادند که اشتباهاتی نداشته باشند. این نشان می‌دهد که یعنی ایشان با پدربزرگ ما از همان کودکی مقید به نماز شب بودند؛ ولی یک‌سری نکات برای من بیشتر عینیت داشت.

نکاتی شنیدنی و خواندنی از سیره اخلاقی و اجتماعی مرحوم حضرت آیت الله علوی گرگانی

بنده یک بار در خدمت ایشان بودم و دیدم که آقا نیمه‌شب چند مرتبه بلند شدند و رفتند و وضو گرفتند و آمدند و دوباره در رختخواب خوابیدند. آن شب خیلی خوابم نبرد. دو، سه مرتبه این‌طور شد. فردا از حاج‌آقا پرسیدم:حاج‌آقا! دیشب شرایط شما این‌طوری بود. گفتند: کار همیشگی من است. گفتم: به چه مناسبت؟ فرمودند: من یک‌سری اذکار و اورادی دارم که این‌ها را در فواصل مختلف از نیمه‌شب تا سحر تقسیم کرده‌ام که هر ۱ ساعت یا یک و نیم ساعت بلند می‌شوم و وضو می‌گیرم - این اواخر که خیلی ضعیف شده بودند تیمم می‌کردند - و این اوراد را می‌خوانم و دوباره استراحت می‌کنم.

آن اوایل گاهی اوقات بعضی شب‌ها می‌دیدم که نماز شبشان را تقسیم می‌کردند که مثلا ۴ رکعت در نیمه‌ی شب می‌خواندند و ۲ رکعت یک ساعت بعد و ۲ رکعت هم یک ساعت بعد می‌خواندند و نماز شفع و وترشان را برای قبل از اذان صبح می‌گذاشتند. این‌ها را از وجود ایشان دیدم و برای من جالب بود.

مسئله‌ی تعقیبات بعد از نماز صبح هم که مقید بودند این تعقیبات را تا نزدیک طلوع آفتاب داشته باشند. بحث ذکر «یا فتاح» ایشان هم بود، مسئله‌ی دعای عهد هم داشتند، بحث زیارت عاشورا، دعای توسل، دعای صباح هم بود که دعای صباح را به من هم سفارش داشتند و تأکید داشتند که حتما حفظ کن و بر خواندن این دعا مراقبت کن. دعای صباح را بعد از نماز صبح به من تأکید می‌کردند که حتما این را حفظ کن و یاد بگیرد. دعای عهد را بعد از نماز صبح به همه‌ی فرزندان سفارش می‌کردند که حتما بعد از نماز صبح به امام زمان(عج) سلام بدهید.

نکات دیگری هم در بحث نوافل یومیه بود. ایشان تقریبا از زمانی که در بحث درس خارجشان نوافل یومیه را تدریس می‌کردند، مقید بودند که خودشان عمل کنند. این‌که در روایت می‌فرمایند: «کونوا دعاة الناس بغیر السنتکم»، خودشان انجام می‌دادند.

با وجود این‌که سن ایشان بالا رفته بود و بیش از ۷۰ سال سن داشتند ولی نوافل ظهر و عصر و مغرب و عشاء را داشتند. نوافل شب و نوافل صبح که همیشه بوده و از جوانی داشتند ولی نوافل ظهر و عصر را معمولا خیلی‌ها تنبلی می‌کنند و انجام نمی‌دهند ولی ایشان مقید بودند که این نوافل را ترک نکنند. دعای سمات عصر جمعه را داشتند. ایشان به من می‌گفت: محسن! همیشه عصرهای جمعه بیا. آن زمانی که من توفیق داشتم و بیشتر خدمت ایشان بودم، دعای سمات را همیشه با هم می‌خواندیم، برای دعای کمیل مقید بودند و با هم می‌خواندیم. مدت زمانی که بنده قبل از ازدواجم بیشتر در خدمت ایشان بودم، دعای ندبه را با هم روزهای جمعه می‌خواندیم. به غسل جمعه مقید بودند. این را به من هم خیلی سفارش می‌کردند و خود ایشان هم انجام می‌دادند و می‌گفتند: سعی کنید غسل جمعه‌تان را هیچ‌گاه فراموش نکنید. این‌ها چیزهایی است که فعلا در ذهن بنده وجود دارد.

نکاتی شنیدنی و خواندنی از سیره اخلاقی و اجتماعی مرحوم حضرت آیت الله علوی گرگانی

- حجت الاسلام سید مهدی علوی گرگانی

در تکمیل فرمایش اخوی این را هم عرض کنم که من به یاد می‌آورم که شاید سن من ۸-۷ سال بیشتر نبود که حاج‌آقا می‌خواستند به مشهد برویم. یکی از دوستان ایشان بیان کردند: من شما را به مشهد می‌برم. آن زمان ما معمولا با قطار به مشهد می‌رفتیم. گفتند حاج‌آقا! من حاضر هستم شما را ببرم. به قم آمدند. رانندگی ایشان یک مقداری خوب نبود و در بین راه خیلی اذیت شدیم و واقعا به سختی رفتیم. با این‌که ماشین سواری بود و شخصی بود و باید راحت‌تر می‌رفتیم ولی خیلی به سختی رفتیم. به نحوی که وقتی به مشهد رسیدیم، نزدیک اذان صبح بود، خسته و کوفته صبح زود از قم راه افتاده بودیم و رفته بودیم و رانندگی این بنده خدا هم خیلی خوب نبود. بالأخره به مشهد رسیدیم و جایی که باید می‌رفتیم هم نبود و جایی نداشتیم. من به یاد می‌آورم که حاج‌آقا هنوز یک روحانی ساده‌ای بودند. مجبور شدیم در یکی از بلوارهای مشهد استراحت کنیم. یک پارچه‌ای بود و حاج‌آقا انداختند و ما که بچه‌های کوچکی بودیم استراحت کردیم. من چون کوچک بودم و در ماشین می‌خوابیدم، دیدم که حاج‌آقا با همان حالت خستگی و عدم استراحتی که داشتند، وضویشان را گرفتند و همان وسط بلوار ایستادند و نماز شب خواندند. این برای من خیلی مهم بود. چون نزدیک اذان صبح بود. با آن حال هم حاج‌آقا باز نماز شبشان را ترک نکردند. با آن حال خستگی و کوفتگی که رسیده بودند نماز شبشان را خواندند. این یک مورد است.

در ادامه‌ی فرمایش اخوی این را هم عرض کنم که حاج‌آقا تمام نوافل را ایستاده می‌خواندند. این مهم است، تا آخرین روزهایی که از دنیا رفتند و کسالت داشتند... . قبل از کسالت این‌طور بودند، چون از کسالت ایشان تا زمان فوتشان تقریبا ۴۳ روز بیشتر طول نکشید. تا زمانی که کسالت نداشتند و تا آن شبی که من خدمت ایشان بودم. شبی که صبح آن روز فشار ایشان بالا و پایین شد، من خدمت ایشان بودم، کل نماز شبشان و یا نمازهای نوافلشان را ایستاده می‌خواندند، چون ممکن است بعضی بخوانند و نشسته بخوانند و بگویند که نماز نافله است و خیلی مهم نیست، ولی حاج‌آقا تمام نوافلشان و آن ۵۱ رکعت نمازی که در روایت امام حسن عسگری(ع) هست که از علامت‌های مؤمن هست، واقعا ۵۱ رکعت را می‌خواندند و ایستاده هم می‌خواندند. یعنی این‌طور نبود که بگوییم نمازهای نوافلشان را نشسته بخوانند، نه، همه را ایستاده می‌خواندند.

* متشکرم. در ادامه دوست دارم کمی از خدمات اجتماعی ایشان از مساجد، حسینیه‌ها، قرض الحسنه و یا درمانگاهی که ایشان زحمت کشیده بودند و ساخته بودند، بفرمایید.

بله. ببینید حاج‌آقا چه در زمان طلبگی‌شان و چه در زمان مرجعیت‌شان که یکی از شاخصه‌های حاج‌آقا تبلیغ ایشان بود؛ حتی مراجع بزرگواری که الان در قید حیات هستند و یا بعضی از آن‌ها از دنیا رفته‌اند، وقتی که خدمت حاج‌آقا می‌رسیدند، حاج‌آقا را به این نیکی یاد می‌کردند که شما هنوز تبلیغتان را از دست ندادید و خود آن عزیزان و بزرگواران و مراجعی که الان در قید حیات هستند، اظهار می‌کردند و غبطه می‌خوردند که حاج‌آقا! خوشا به سعادت شما که هنوز تبلیغتان را از دست ندادید، ای کاش ما هم می‌توانستیم همین تبلیغمان را ادامه دهیم.

نکاتی شنیدنی و خواندنی از سیره اخلاقی و اجتماعی مرحوم حضرت آیت الله علوی گرگانی

لذا در کنار تبلیغ چه در زمان طلبگی و چه در زمان مرجعیتشان مسئله‌ی خدمات اجتماعی ایشان خیلی پررنگ هم بود. عرض کردم که ۱۹-۱۸ سال به تهران تشریف می‌بردند که در آنجا هیئتی را به نام هیئت فاطمیه(س) تشکیل داده بودند و صندوقی را به نام صندوق قرض الحسنه‌ی وحدت فاطمیه(س) تشکیل دادند که هنوز هم که هنوز است الحمدلله پابرجاست و خیلی از مشکلات آن منطقه در تهران که خیابان ۱۷ شهریور و خیابان ناصری است را حل می‌کند و هنوز هم که هنوز است ادامه دارد و واقعا یک سرمایه‌ی خوبی است.

همچنین آن روستایی که روستای اجدادی ما هست، یعنی جدّ ما در آنجا بودند، حاج‌آقا به آنجا برای تبلیغ تشریف می‌بردند، یک مسجد کوچکی بود که آن مسجد را به یک مسجد بزرگ تبدیل کردند که حدود ۵۰ سال پیش این مسجد را گرفتند و یک مسجدی شد که در منطقه تقریبا شاخص شد، چون آن زمان شاید مسجد ۳۰۰-۴۰۰ متری کمتر درست می‌شد و حاج‌آقا آینده‌نگری کردند و الان خیلی از روستاییان و هم‌محله‌ای‌ها می‌گویند: خدا حاج‌آقا را رحمت کند، چه آینده‌نگری داشتند که این مسجد را درست کردند و همه می‌گفتیم: حاج‌آقا! این مسجد خیلی بزرگ است، چه کسی می‌خواهد این مسجد را پر کند؟ ولی الان آن مسجد بعد از گذشت ۵۰ سال حتی کوچک هم هست.

یکی از چیزهایی که مرحوم آیت‌الله آقا سید سجاد بنا گذاشتند و حاج‌آقا ادامه دادند، این بود که مرحوم آیت‌الله آقا سید سجاد بیان می کردند که روضه‌ی اباعبدالله(ع) باید در خانه‌ها هم باشد و این‌طور نباشد که فقط مساجد باشد؛ لذا در روستای اجدادی ما از صبح علی الطلوع روضه‌خوانی در خانه‌ها بود و تا شب ادامه داشت. همین‌طور خانه به خانه بود و گاهی اوقات هم در حسینیه و فاطمیه بود و حاج‌آقا این را ادامه دادند.

ادامه دادن ایشان باعث شد که در کنار این‌ها حسینیه‌هایی تشکیل شود، فاطمیه‌هایی درست شد، ابوالفضلیه‌هایی درست شد و این روضه‌خوانی ماه محرم و ماه صفر را همین‌طور در این خانه‌ها و ابوالفضلیه‌ها و حسینیه‌ها ادامه دادند.

حاج آقا در گرگان اقدام برای جمع کردن کمک‌های مردمی برای حسینیه‌ها و مساجد داشتند و حتی در خود مسجد جامع هم این کار را انجام می دادند؛ چراکه ایشان در ماه مبارک رمضان منبرهایی می‌رفتند که جمعیت خیلی خوبی شرکت می‌کردند.

این را هم خدمتتان عرض کنم که حتی در زمانی که سن حاج‌آقا زیاد شده بود، باز هم همین برنامه را ادامه می‌دادند. نماز و منبر در ماه مبارک رمضان آن هم با دهان روزه و آن هم در استان گلستان و شهرستان گرگانی که شرجی بود و واقعا گرما اذیت می‌کرد، منبر ۴۵ دقیقه ای خود را داشتند و جمعیت ۵-۴ هزار نفره به مسجد جامع گرگان می آمدند و حتی جمعیت در خیابان‌های اطراف می‌نشستند و شب‌های احیا هم همان برنامه‌ها را داشتند.

اگر هیئت امنای مسجد می‌خواستند برای مسجد خرجی کنند به حاج‌آقا مراجعه می‌کردند که حاج‌آقا! یک کمکی از مردم بگیرید. به اعلام حاج‌آقا و گفتن حاج‌آقا، پول‌های خوبی برای مساجد و تعمیراتی که در مسجد داشتند و برنامه‌هایی که در مسجد داشتند جمع می‌شد.

نکاتی شنیدنی و خواندنی از سیره اخلاقی و اجتماعی مرحوم حضرت آیت الله علوی گرگانی

خلاصه کارهای خدمات اجتماعی ایشان فراوان بود. بد نیست که درمانگاه را هم خدمتتان بگویم که از اموالی که از پدر بزرگوارشان رسید، در روستای اجدادی‌شان یک درمانگاهی به نام درمانگاه آقا سید سجاد درست کردند که از سال ۱۳۶۵ تاکنون بحمدلله این درمانگاه هست. البته قسمتی که زمین‌های کشاورزی بود را به یونسکو دادند تا در آنجا یک بیمارستان زیبایی درست کنند و به صورت جداگانه هم یک درمانگاهی را به نام درمانگاه آقا سید سجاد درست کردند که خدمات به خود روستا داده می‌شود.

* حاج‌آقا محسن! دوست دارم از نوع مصرف وجوهات شرعیه‌ی حاج‌آقا برای ما بفرمایید که ایشان معمولا وجوهات را چطور مصرف می‌کردند و چه توصیه‌هایی در این زمینه داشتند؟

- حجت الاسلام سید محسن علوی گرگانی

خصوصیتی که در وجود والد معظم ما بود و من این را بارها و بارها از ایشان شنیدم، نه یک بار، نه دو بار، شاید بیش از ۳۰-۲۰ مرتبه در مواقع مختلف از ایشان شنیدم، مسئله‌ی عدم مصرف وجوهات شرعی در زندگی شخصی ایشان بود.

مکرر در مکرر از ایشان شنیدم که بیان کردند از خدا خواسته‌ام که خدا من را از مصرف وجوهات شرعی بی‌نیاز کند و سعی من بر این است که تا جایی که می‌توانم تصرفی در این وجوهات نداشته باشم. نوع زندگی ایشان هم بیانگر همین موضوع بود؛ چون ایشان تا اواخر عمر روی زمین می‌نشستند. در دفتر و در منزلشان مبلمان نداشتند.

من یادم است که یک بار منزل حاج‌آقا آسیب دیده بود و نیاز به تعمیراتی داشت. والده‌ی ما اصرار داشتند که شما این تعمیرات را انجام دهید. آقا گفتند: باشد، وقتی پولی به دستم رسید چشم.

مکرر در فواصل مختلف، هر چند ماه یک‌بار والده می‌گفتند که چرا تأخیر می‌اندازید؟ بعضا اخوی‌ها هم می‌گفتند حاج‌آقا! هر چه تأخیر بیاندازید گرانی‌ها بیشتر می‌شود و زودتر کار را انجام دهید.

دو سال کار را به تأخیر انداختند و بعد از دو سال بیان کردند حالا انجام دهید. اخوان لطف فرمودند و کار را انجام دادند. بعد از این‌که تمام شد من یک بار در خلوت به ایشان گفتم: حاج‌آقا! چرا شما این کار را این‌قدر به تأخیر انداختید؟ همان زمان هم می توانستیم انجام دهیم که پاسخ دادند: من آن زمان پول شخصی نداشتم، پول وجوهات بود و من نمی‌خواستم از پول وجوهات استفاده کنم و صبر کردم تا بتوانم پول شخصی را جمع کنم تا ان‌شاءالله به اندازه‌ی این تعمیرات شود.

نکاتی شنیدنی و خواندنی از سیره اخلاقی و اجتماعی مرحوم حضرت آیت الله علوی گرگانی

ایشان زمینی داشتند که ارثیه‌ی پدری بود و از آن زمین ارتزاق می‌کردند. هدایا و نذورات مردمی هم به وفور بود. مکرر در مکرر، نه یک بار، نه دو بار، شاید بیش از ۵۰ و ۱۰۰ مرتبه من از افراد مختلف شنیدم که ما نذر آقا کردیم و حاجت گرفتیم. سرطان داشتند خوب شدند، بچه‌دار نمی‌شدند، بچه‌دار شدند. بعضی می‌گفتند که مثلا مادر ما سکته می‌کرد و به بیمارستان می‌بردیم و از آقا می‌خواستیم که دعا کنند، آقا دعا و ذکری را به ما یاد می‌دادند و نجات پیدا می‌کردند.

این را عرض کردم که نه یک بار و نه دو بار، بیش از ۵۰ مرتبه و بلکه بیشتر دیدم. ۵۰ بار را هم از باب احتیاط می‌گویم. خودم هم از آقا شنیدم که چنین جریاناتی بود و هم از خود مردم مستقیم می‌شنیدم.

الحمدلله از این طریق شرایط به گونه‌ای بود که نیازی به مصرف وجوهات نداشتند؛ اما در مسائل دیگر هم محتاط بودند. ایشان تا اواخر عمر بعثه نداشتند. با وجود این‌که از طرف مقام معظم رهبری و سازمان حج و زیارت اصرار می‌شد که ما حاضر هستیم برای شما بعثه‌ی حج قرار دهیم. بعضا ما هم به آقا می‌گفتیم که آقا! این شرایط هست و هیچ مشکلی نیست، بیان می کردند: من حجت شرعی ندارم که از وجوهات برای این امورات مصرف کنم. الحمدلله مراجع عظام هستند و بعثه‌های آن‌ها دائر است و احکام شرعی را به مردم می‌گویند و روحانیونی هم که در کاروانشان مقلدین ما هستند به اینجا می‌آیند و از ما مناسک می‌گیرند، از طرق مختلف، سایت و مسائل فضای مجازی می‌توانند در ارتباط با ما باشند و لذا ایشان حاضر نشدند بعثه‌ای قرار دهند.

در بحث تبلیغات برای مرجعیت هم مکرر در مکرر از ایشان می‌خواستیم که یک هزینه‌ای برای کارهای مختلف کنند، حتی ایشان مدت‌ها حاضر نشدند که از وجوهات سایت تشکیل دهند، با وجود این‌که برای کارهای دینی بود، تا این‌که یکی از خیّرین بانی شد و ما سایت آقا را راه‌اندازی کردیم و قس علی هذا موارد متعددی که شاید از حوصله‌ی این مجلس خارج باشد که من می‌دیدم که آقا تصرفی در وجوهات نمی‌کردند و در این زمینه خیلی محتاط بودند.

* حاج‌آقا مهدی! می‌خواهم بخشی از جایگاه علمی مرحوم حضرت آیت‌الله علوی گرگانی را برای ما بفرمایید و این‌که ایشان چه مقدار کتب چاپی و کتبی که هنوز چاپ نشده داشتند؟

- حجت الاسلام سید مهدی علوی گرگانی

یکی از رویه‌های حاج‌آقا چه در زمان طلبگی خودشان و چه در زمان مرجعیتشان این بود که کلیه‌ی درس‌ها را می‌نوشتند. جالب است این را خدمت شما عرض کنم، این را بعدا هم از علما و بزرگانی که هم‌درس با حاج‌آقا بودند شنیدم و برای من خیلی جای تعجب داشت، خود من هم در سنی که کوچک بودم، در خدمت حاج‌آقا دیده بودم.

بنده در زمان کودکی به یاد دارم که در مسجد عشق‌علی در درس آقا شیخ مرتضی حائری شرکت می‌کردیم. من به یاد دارم که حاج‌آقا دو زانو می‌نشستند، دست را بغل می‌کردند و مؤدب در خدمت استاد گوش می‌دادند و هیچ چیزی نمی‌نوشتند. من آن زمان چیزی متوجه نمی‌شدم. بعدا که ایشان به منزل می‌آمدند، بعد از نماز مغرب و عشاء به اتاق مطالعه‌شان می‌رفتند و شاید تا ۵-۴ ساعت در حال نوشتن بودند. بعدا متوجه شدیم که حاج‌آقا تمام درس‌ها را در روز خدمت استاد می‌نشینند و می‌شنوند و شب آن شنیده‌ها را پیاده می‌کنند. حالا باید چه حافظه‌ای باشد که یک درس اصول و یا یک درس فقه و یا دو درس فقه را گوش دهند، چون مثلا درس مرحوم آیت‌الله العظمی گلپایگانی می‌رفتند، بعد هم به درس مرحوم آیت‌الله آقا شیخ مرتضی حائری می‌رفتند، این دو درس را می‌رفتند و شب می‌آمدند و آن درس‌ها را می‌نوشتند و تمام درس‌ها را می‌نوشتند و پیاده می‌کردند. این در زمان طلبگی ایشان بود.

در زمان مرجعیت و زمانی که خود ایشان مدرس شدند، تا زمانی که درسی را نمی‌نوشتند برای تدریس نمی‌رفتند و لذا شب‌ها مطالعه که می‌کردند، تمام درس‌ها را می‌نوشتند و صبح از روی دفتر خودشان تدریس می‌کردند. این یکی از برنامه‌های حاج‌آقا از زمان طلبگی‌شان تا زمان مرجعیت و زمان فوت ایشان بود.

نکاتی شنیدنی و خواندنی از سیره اخلاقی و اجتماعی مرحوم حضرت آیت الله علوی گرگانی

این نکته را هم بگویم: زمانی توفیق داشتیم و مقام معظم رهبری به منزل تشریف آوردند و به همراه آقازاده‌هایشان هم تشریف آورده بودند. مقام معظم رهبری به حاج‌آقا رو کردند و فرمودند: حاج‌آقا! آیا نوشته‌هایتان را کتاب کرده‌اید؟ چاپ کرده‌اید؟ حاج‌آقا بیان کردند: خیر؛ همه آماده برای چاپ هست اما چون نمی‌خواهم از وجوهات استفاده کنم و لذا هیچ کتابی را چاپ نکردم. منتظر هستم که اگر کسی خیّر و یا چیزی باشد و پولی به دستم برسد آن‌ها را برای چاپ بگذارم.

یادم هست که مقام معظم رهبری سرشان را برگرداندند و به آقازاده‌هایشان که نشسته بودند فرمودند: ببینید حتی رعایت می‌کنند وجوهات شرعیه را برای چاپ کتابشان هم هزینه نمی‌کنند. لذا حاج‌آقا تمام این دفاتر را آماده کردند تا زمانی که بحمدلله والمنه عزیزی از همان استان گلستان پیدا شد. حاج‌آقا فرمودند که وجوهات نباشد. آن آقا بیان کردند: من دلم می‌خواهد این کتاب‌ها بماند و لذا چاپ کردند. الان الحمدلله تمام بحث اصولی ایشان که ۱۰ جلد است به نام لئالی الاصول پیاده شد و الحمدلله به چاپ رسید. بعدا فقه و طهارت ایشان بود که در ۱۰ جلد چاپ شد و به نام کتاب المناظر الناظره فی احکام العترة الطاهره بود و بعد هم بحث صلاة ایشان بود که ۱۷ جلد چاپ شد و الحمدلله الان در مرأی و منظر است. بعد کتاب خمس ایشان است و کتاب زکات ایشان در ۴ جلد است. این اواخر عمرشان نوشته بودند و شروع به نوشتن کتاب صوم کردند و شاید حدود سه‌چهارم از صوم را هم نوشته بودند که دیگر عمر ایشان کفاف نداد که آن هم الحمدلله بعد از فوت ایشان چاپ شده و در اختیار عزیزان است.

* ایشان معمولا در برخورد با شاگردانشان چه نوع تعاملی داشتند؟ بالأخره شاگردان یک اشکالاتی در مباحث درسی داشتند، نوع برخورد و تعامل ایشان با شاگردانشان چطور بود؟

- حجت الاسلام سید محسن علوی گرگانی

دأب والد معظم ما در بحث درس خارج، دأب آیت‌الله العظمی بروجردی بود و بیان می کردند: وقتی به درس آیت‌الله العظمی بروجردی می‌رفتیم طرح مسئله می‌کردند و میدان را برای شاگردان باز می‌گذاشتند که آن‌ها مسئله را حلاجی کنند، بالا و پایین کنند و خوب روی آن بررسی و تحقیق داشته باشند. ایشان هم به همین صورت وقتی موضوع را طرح می‌کردند و مسائل را به صورت ابتدایی بیان می‌کردند.

دأبشان این بود که میدان را به شاگردان بدهند که اگر شاگردی نکته‌ای چیزی به ذهنش می‌رسد بیان کند. روحیه‌ی این را نداشتند که اگر شاگرد حرفی می‌زد، بگوید: آقا! چرا حرف می‌زنی؟ وسط درس است، بگذار که من حرفم را تمام کنم. مگر این‌که خدایی ناکرده اشکال خیلی اشکال بی‌ربطی بود که در آن فضا هم باز با احترام می‌گفتند: اجازه بده ما حرفمان را بزنیم و بعد اگر چیزی روی زمین ماند، شما جمع کنید. یعنی با یک بیانی می‌گفتند که خدایی ناکرده آن فرد را ناراحت نکند. بنای ایشان این بود که اجازه‌ی اشکال را به شاگردان بدهند، اجازه‌ی طرح موضوع را بدهند. بعد از درس همیشه مقید بودند که چند دقیقه‌ای در همان صندلی یا منبر باشند، شاگردان بروند، شبهاتشان را بپرسند و اشکالاتشان را مطرح کنند. خود بنده مکرر در مکرر در مسیر بازگشت از درس تا منزل با ایشان مباحثه‌ی فقهی داشتیم. گاهی اوقات پا را فراتر می‌گذاشتم و یک مقدار با ایشان جدل می‌کردم و ایشان در نهایت می‌گفتند: نظر من این است و حالا شما می‌خواهید روی نظر خودتان پافشاری کنید اشکالی ندارد ولی نظر من این است. یعنی وقتی می‌دیدند که من قانع نمی‌شدم این‌طور بیان می کردند.

علی ای حال فضا را به گونه‌ای قرار می‌دادند که شاگردان و مخصوصا شاگردان زرنگ و کسانی که احساس می‌کردند که مطلب را می‌دانند، آن‌ها بتوانند اشکالات و استشکالات و فروعات را بیان کنند.

* حاج‌آقا مهدی! می‌خواهم بدانم که ایشان نسبت به نظام و انقلاب و یا نسبت به رهبر انقلاب چه مواضعی داشتند؟ این مسئله را هم بفرمایید.

- حجت الاسلام سید مهدی علوی گرگانی

شاید درباره‌ی مسئله‌ی انقلاب بهترین بازخورد و بازگوی مسائل انقلابی حاج‌آقا در پیام مقام معظم رهبری بعد از فوت ایشان مشخص شده باشد. مستحضر هستید که پیام‌هایی که مقام معظم رهبری می‌دهند، همه حساب شده است. اگر دقت کنید، ایشان بیان کردند: مرجع مردمی، وفادار به انقلاب. مقام معظم رهبری این‌ها را بی‌جهت در پیامشان ذکر نفرمودند.

همان‌طور که مستحضر هستید در مراتب مختلف مواضع خاص حاج‌آقا بود، چه در انتخابات‌ها، همیشه خود حاج‌آقا حضور داشتند و پیام می‌دادند، در راهپیمایی‌ها، چه در روز قدس، چه در ۲۲ بهمن و چه در جاهای دیگری که لازم بود پیام می‌دادند، به همایش‌هایی که لازم بود پیام می‌دادند. همیشه همراه مقام معظم رهبری بودند و کسانی که برای صحبت می‌آمدند و حاج‌آقا برای آن‌ها سخنرانی می‌کردند. همیشه تأکید داشتند: ما باید پیروِ مقام معظم رهبری باشیم. سکان انقلاب در زمان حضرت امام در دست حضرت امام بود و بعد از امام هم در دست مقام معظم رهبری است و باید تمام چشم و نگاه ما به این بزرگوار باشد که این بزرگوار هر چه فرمودند، ما طبق فرموده‌ی ایشان عمل کنیم و ایشان سکاندار انقلاب هستند و باید پشت سر ایشان باشیم.

نکاتی شنیدنی و خواندنی از سیره اخلاقی و اجتماعی مرحوم حضرت آیت الله علوی گرگانی

در تمام مراحل چه در مسائل مهم مملکت، مسائلی که پیش می‌آمد، اگر خدایی ناکرده اغتشاشات و یا فتنه‌هایی بود، حاج‌آقا همیشه حضور داشتند و بیانیه‌هایی را می‌دادند و همیشه صحبت‌هایشان را داشتند که بحمدلله بعد از فوت ایشان هم در پیام مقام معظم رهبری مشخص و معلوم بود.

* سوال زیاد است و یقینا نتوانستیم به زوایای گوناگون از احوالات و سیره‌ی مرحوم حضرت آیت‌الله علوی گرگانی بپردازیم؛ اگر در پایان نکته‌ای باقی مانده، بفرمایید.

- حجت الاسلام سید محسن علوی گرگانی

اهمیت دادن به سیره‌ی علما و مراجع عظام تقلید برای مردم می‌تواند راهگشا و هدایتگر باشد. این‌ها الگوهایی هستند که برای رشد معنوی و اخلاقی جامعه خیلی مفید خواهند بود و لذا همگان باید حالات علما را از طریق کتب و یا نوشته‌ها و یا گفته‌های مدرسین بزرگوار بررسی کنند، بخوانند، یاد بگیرند و عملی کنند.

نکات خاصی در زندگی حضرت آیت‌الله علوی گرگانی تبلور داشت که این‌ها برای ما درس‌آموز است. مثلا در بحث سلام کردن به افراد، ایشان مقید بودند که به همه سلام کنند، حتی به نوجوانان و جوانان هم سلام می‌کردند. آن داستان هست که به آن مرد یهودی در قبل از انقلاب سلام می‌کردند، مکرر سلام کردند که آن یهودی را مسلمان کردند و آن یهودی بعدا در هنگام فوت وصیت کرد که خانه‌اش را برای امورات خیریه در اختیار آقا قرار دهند. این داستان برای ما درس‌آموز است. گاهی اوقات منِ طلبه به این لباسی که به تن دارم مغرور می‌شوم و می‌گویم که من مثلا به چه کسی سلام کنم؟ به مردم عادی؟ حاضر نیستم که سلام کنم. گاهی اوقات حتی جواب سلام را هم خیلی آهسته و به سختی می‌دهم ولی ایشان مقید بودند و به همه سلام می‌کردند.

مسئله‌ی خوش‌برخوردی و تبسم ایشان هم بود که «المؤمن بشره فی وجه» واقعا در وجود ایشان تبلور داشت. هیچ‌کسی نبود که من با آن‌ها ملاقات کنم و از خنده‌رو بودن و تواضع و تبسم آقا صحبت نکند. تواضع ایشان خیلی برای من درس‌آموز بود. ایشان تا همین چند سال اخیر مرجعیتشان بارها و مکرر می‌دیدم که در مجالس روضه شرکت می‌کردند و در وسط مجلس و روی زمین می‌نشستند. یعنی حاضر نبودند به بالا بروند و ببینند که آیا جایی برای ایشان هست. در این اواخر خود مردم راه باز می‌کردند و جا می‌دادند. این نکته خیلی درس‌آموز است.

نکاتی شنیدنی و خواندنی از سیره اخلاقی و اجتماعی مرحوم حضرت آیت الله علوی گرگانی

مسئله‌ی توسلات دائمی ایشان به اهل بیت(ع) هم برای طلاب ما درس‌آموز است. به هر مقامی که رسیدید هیچ‌گاه توسل به اهل بیت(ع) را فراموش نکنید. بیان می کردند: اصلا منبر مال ماست. پیامبر خدا(ص) با آن عظمتشان منبر را رها نکردند، ما چه کسی باشیم که بخواهیم تا به جایی رسیدیم منبر را رها کنیم. روضه می‌خواندند. این خیلی حرف است که مرجع تقلید در ماه محرم و ماه رمضان روضه‌خوانی داشته باشند که این نکته برای منِ طلبه درس‌آموز است. به من هم سفارش می‌کردند که؛ محسن! به هر جایی رسیدی، روضه‌خوانی و منبر را فراموش نکن. این‌ها نکاتی است که به نظر من برای طلاب و روحانیون ما و برای عموم مردم می‌تواند خیلی راهگشا باشد.

نکات دیگری هم هست، مثلا صله‌ی رحم ایشان هم بود. در ایام مرجعیتشان صله‌ی رحم را رها نمی‌کردند .به مناسبت‌های مختلف با دایی، خاله‌ها و افراد مختلف ارتباط می‌گرفتند. حتی ایشان با فامیل سببی بحث صله‌ی رحمشان را داشتند. بعضا در طول سال چند بار همه‌ی فامیل را دعوت می‌کردند و اطعام می‌دادند که این‌ها زمینه‌ای شود برای این‌که این مراودات محفوظ بماند.

گفت و گو از: محمد رسول صفری عربی

برچسب‌ها

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • محمد IR ۱۰:۲۱ - ۱۴۰۱/۱۲/۱۴
    13 0
    خنده های همیشگی ایشان فراموش نشدنی است
  • اجتهاد IR ۱۶:۳۵ - ۱۴۰۱/۱۲/۱۴
    1 0
    رحمه الله علیه
  • سعید IR ۲۲:۱۳ - ۱۴۰۱/۱۲/۱۴
    1 0
    بنده چندین بار سعادت دیدن ایشان رو داشتم چقد روحانی دلنشین و مردمی بود هر وقت ایشون رو می‌دیدم یه حس آرامش پیدا میکردم رضوان الهی بر ایشان