چهارشنبه ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۳ |۲۲ شوال ۱۴۴۵ | May 1, 2024
شیخ شهاب الدین سهروردی

حوزه/ در فلسفه اشراق نشانه هایی بر قائل بودن شیخ سهروردی به پیوند دین و فلسفه وجود دارد، برای نمونه؛ از جمله نشانه های این پیوند، بحث مراتب نور اوست که واجب تعالی را نورالانوار به شمار می‌آورد.

به گزارش خبرگزاری حوزه، حسین اکبری از دانش پژوهان رشته فلسفه و کلام مدرسه علمیه عالی نواب مشهد مقدس در یادداشتی به بررسی پیوند دین و فلسفه در نگاه شیخ شهاب الدین سهروردی (ره) پرداخته و نوشته است:

به طور کلی، مسئله را باید با شناختی از هر کدام از مقوله دین و فلسفه شروع کرد تا مقصود از آن دو و پیوند بین آن دو مشخص گردد.

دین، همان آیین و برنامه ای برای زندگی انسان که از شارع به واسطه یک پیامبر آورده شده و به خاطر تأثیر مند بودن در سعادت انسان، از جایگاه بسیار بالایی برخوردار است و فلسفه نیز نگاه عقلانی به هستی و موجودات است و به خاطر جنبه تعقلی آن، مورد ستایش و اهمیت قرار گرفته است.

حال این دو در برنامه زندگی بشری هر کدام به نوبه خود دخیل هستند و باید دید که اگر میان آن دو پیوند و همراهی نباشد، اولویت با کدام بوده و چه باید کرد.

از جمله این نزاع ها می‌توان به مسائلی از قبیل؛ موافق بودن فلسفه با ظواهر قرآن کریم به عنوان کتاب آسمانی و یا جمع بندی اختلافات میان خود فلاسفه و.. می باشد و طبیعتا هر یک از دیدگاه ها نتایج و بازخوردهای مختلفی می‌تواند در پی داشته باشد.

پس مقصود از این پیوند، هماهنگی در جریان این دو پایه مهم زندگی بشری هست و این ضرورت، به این مسئله بهایی با ارزش می‌دهد که در این نوشتار، اشاره مختصری به آرای شیخ اشراق که خود ازجمله مکتب داران فلسفی است، شده است و علاوه بر آن، اتهام مجوسی یا مانی بودن وی، مورد اشاره و بررسی قرار می گیرد.

بررسی امکان پیوند دین و فلسفه در نگاه وی

باید دانسته شود که سهروردی که پایه گذار مکتب فلسفی اشراق می‌باشد، نسبت به شرع نیز چه میزان اهمیت قائل است و به آن می‌پردازد.

با نگاهی به برخی از آثار وی، عظمت جایگاه شرع در نزد او مبین می‌گردد، مانند؛

اشاره به عبادت پروردگار و قرائت بسیار قرآن[۱]

وصیت به اعتصام به توحید[۲]

استفاده از آیات قرآن در متون خود[۳]

با توجه به این موارد، می‌توان به این نکته پی برد که وی ساز مخالفت با دین را ندارد، بلکه حتی از متون دینی در آثار خود استفاده های فراوانی کرده و موافقت با مبانی دینی را ضروری می‌شمارد.

در فلسفه اشراق، نشانه هایی بر قائل بودن شیخ سهروردی به پیوند دین وفلسفه وجود دارد، برای نمونه؛ از جمله نشانه های این پیوند ، بحث مراتب نور اوست که واجب تعالی را نورالانوار به شمار می‌آورد.

اینکه سهروردی در منطق، در مواردی، مطالبی را برخلاف گذشتگان مطرح کرده است (مثل بحث در جهات قضایا، اشکال قیاسی و تعریف[۴]) یا مثلا در فلسفه، مبانی متفاوتی داشته است (مثلا مواردی وجود، وحدت، وجوب، جوهر، عرض و... را اموری «اعتباری» و بدون مطابقتی در خارج از ذهن لحاظ کرده است[۵])، این موارد فقط اختلافاتی در یه سری مسائل علمی است و در میان برخی فلاسفه دیگر نیز وجود داشته است که این باعث مخالفت وی با کلیت پیوند نمی‌شود، همان طور اختلاف فقیهان یک دین سبب مخالفت با این امر نمی‌شود.

همچنین وی در مقدمه حکمت الاشراق، حکما را علاوه بر اینکه متفق در توحید دانسته، اختلاف آن ها را در بیان می‌داند؛

« و الاختلاف بین متقدّمی الحکماء و متأخّریهم انما هو فی الالفاظ و اختلاف عاداتهم فی التصریح و التعریض. و الکلّ قائلون بالعوالم الثلاثة متّفقون علی التوحید لا نزاع بینهم فی اصول المسائل.»[۶]

بررسی یک اتهام

ممکن است اشکال شود که با توجه به اینکه مبانی شیخ اشراق(ره) بر اساس نور و ظلمت بوده و این تعابیر را می‌توان در متون مذاهبی انحرافی مانند مجوس و مانی مشاهده کرد، پس مذهب وی نیز دچار این انحراف بوده و مباحث او قابل دفاع نمی‌باشد.

اما این اشکال، نشان ناآگاهی کافی مستشکل از مبانی و متون شیخ اشراق است؛ چراکه خود وی تصریح به اصالت این حکمت داشته و بیان می‌دارد که این در ادامه جریان حکمای فارس بوده، نه اینکه متصل به مجوس و مانی باشد.

«و ما ذکرته من علم الانوار و جمیع ما یبتنی علیه و غیره یساعدنی علیه کلّ من سلک سبیل اللّه عزّ و جلّ و هو ذوق امام الحکمة و رئیسها افلاطون صاحب الأید و النور، و کذا من قبله من زمان والد الحکماء هرمس الی زمانهمن عظماء الحکماء و اساطین الحکمة مثل انباذقلس و فیثاغورس و غیرهما و کلمات الاوّلین مرموزة و ما ردّ علیهم؛ و ان کان متوجّها علی ظاهر اقاویلهم لم یتوجّه علی مقاصدهم، فلا ردّ علی الرمز. و علی هذا یبتنی قاعدة الشرق فی النور و الظلمة التی کانت طریقة حکماء الفرس مثل جاماسف و فرشاوشتر و بوزرجمهر و من قبلهم. و هی لیست قاعدة کفرة المجوس و الحاد مانی و ما یفضی الی الشرک باللّه تعالی و تنزّه.»[۷]

منابع

۱. سهروردی، یحیی بن حبش، ۱۳۷۲ ه.ش، کتاب حکمة الإشراق (مجموعه مصنفات شیخ اشراق)، تهران، وزارت فرهنگ و آموزش عالی، موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی (پژوهشگاه).

۲. سهروردی، یحیی بن حبش، ۱۳۷۲ ه.ش، اللمحات (مجموعه مصنفات شیخ اشراق)، تهران، وزارت فرهنگ و آموزش عالی، موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی (پژوهشگاه).

۳. سهروردی، یحیی بن حبش، ۱۳۷۲، المشارع و المطارحات (مجموعه مصنفات شیخ اشراق)، تهران، وزارت فرهنگ و آموزش عالی. موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی (پژوهشگاه).

۴. معلمی، حسن، ۱۳۸۵ ه.ش، تاریخ فلسفه اسلامی (پژوهشگران)، قم، مرکز جهانی علوم اسلامی.

پی نوشت ها:

[۱] ر.ک؛ سهروردی، یحیی بن حبش، ۱۳۷۲، جلد: ۴، صفحه: ۲۴۰.

[۲] ر.ک؛ سهروردی، یحیی بن حبش، ۱۳۷۲، جلد: ۱، صفحه: ۵۰۶.

[۳] ر.ک؛ سهروردی، یحیی بن حبش، ۱۳۷۲، جلد: ۲، صفحه: ۲۵۹.

[۴] ر.ک؛ معلمی، حسن، ۱۳۸۵، ص: ۲۶۰.

[۵] ر.ک؛ همان، ص: ۲۶۶.

[۶] سهروردی، یحیی بن حبش، ۱۳۷۲، ج: ۲، ص: ۱۱.

[۷] همان، ج: ۲، ص: ۱۱.

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha