با یک نگاه اجمالی به موضع الازهر در روزهای اخیر پی میبریم که این نهاد پر سابقه و مهم که بعضاً داعیهی رهبری جهان اسلام را نیز مطرح کرده ، بیشتر نقش انفعالی داشته است.به طوری که وقتی نخستین جرقههای اعتراض مردمی و حضور خیابانی آنها در شهرهای مهم مصر مانند قاهره ، سوئز و اسکندریه انجام گرفت ، به مقابله با این جریان اعتراضی پرداخت و حتی سعید عامر دبیر کل هیأت صدور فتوای الازهر از تحریم تظاهرات سخن گفت.
*برخورد انفعالی الازهر
اما آنگاه که موج اعتراضی مردم ، ابعاد وسیعتری به خود گرفت و فراگیر شد ، شیخ الازهر اعلام داشت که ریختن خون تظاهر کنندگان حرام است، هر چند همزمان ، رسانههای منطقه گزارش دادند که احمد الطیب طی تماس تلفنی با حسنی مبارک به وی اطمینان داده برای برگرداندن آرامش و امنیت به کشور تلاش خواهد کرد.
نکته دیگر آن است که دیگر مجموعههای دینی در مصر نیز واکنشهای متفاوتی در ارتباط با تحولات اخیر مصر داشتند؛ مثلاً اخوان المسلمین که جریانی دینی سیاسی به حساب میآید از آغاز از چنین حرکتهایی حمایت کرد و رسماً اعلام نمود در اجتماعات شرکت میکند و یا "جبهه علمای الازهر" نیز که جریانی متفاوت از "الازهر" به شمار میرود و موضع آنها موضع رسمی "الازهر" به حساب نمیآید ، بر ادامه اعتراضات تاکید داشتند و رسماً حسنی مبارک را از مظاهر طاغوت معرفی نمودند اما نهاد "الازهر" در این شرایط تاریخی نقش آفرینی ویژه ای نداشت.
*پاسخ به یک سئوال
به راستی چرا " الازهر " با آن پیشینه چند صد ساله که به دوران فاطمیون در مصر بر میگردد اینگونه عمل کرد و میکند؟!
باید گفت، یک بخش ، مربوط به ساختار الازهر و فرایند انتخاب شیوخ آن میباشد، زیرا بر اساس قانون ، شیخ الازهر طبق نظر رئیس جمهور انتخاب میشود و پس از فوت "طنطاوی" نیز همگان شاهد بودند که "دکتر احمد الطیب" ، دانش آموخته دانشگاه سوربن فرانسه و عضو حزب حاکم مصر ، از سوی حُسنی مبارک به عنوان شیخ الازهر معرفی شد.
البته بی انصافی است که به مواضع وحدتگرایانه و ضد صهیونیستی "احمد الطیب" بعد از تصدی این جایگاه اشارهای نکنیم، اما این حقیقت را هم نمیتوان نادیده گرفت که او روزی عضو حزب حاکم مصر بوده و از سوی حسنی مبارک منصوب شده است بنا بر این به رغم آنکه نه نظام حاکم بر مصر اسلامی است و نه حاکم آن یک شخصیت اسلامی به شمار میرود ، سر بزنگاه نمی خواهد و یا نمیتواند مصالح ملت و امت را به خوبی در نظر بگیرد .
*موانع نقشآفرینی الازهر
نکته دیگر در این مسأله ، ماهیت فقهی حاکم بر الازهر و دیگر جریانات اهل سنت است که مانع نقش آفرینی آنها در اینگونه رخدادهای مهم میشود، زیرا نظام سیاسی مورد نظر اهل سنت بر خلاف فقه شیعه ، نظام " امت و امامت " نیست و حتی گروههای جهادی اهل سنت تا آنجا پیش میروند که با ظلم و ظالم مبارزه کنند و بعد از پیروزی ، فاقد یک مدل اسلامی برای اداره کشور هستند و این دقیقاً همان چالش مهمی است که فرا روی انقلابهای مردمی در کشورهای عربی همچون تونس و مصر و دیگر کشورها قرار دارد و شاید کشورهای استکباری نیز به خوبی این چالش را درک کرده و لذا دنبال کنترل و یا مهار انقلابهای موجود در کشورهای عربی برآمده اند از همین رو با بهره مندی از رسانههایی که مستقیم و غیر مستقیم آنها را اداره میکنند ، چهرههایی چون البرادعی را مطرح مینمایند و او را به عنوان رهبر جنبش جا میاندازند که تا چندی پیش در خدمت سیاستهای آمریکا بود.
با یک مقایسه ساده بین انقلاب ایران و انقلاب کشورهای عربی ، به بلند نظری حضرت امام (ره) در طرح "ولایت فقیه" از یکسو و غنای فقه شیعه از سوی دیگر پی میبریم که نه تنها امام و علما و روحانیون از خواست مردم حمایت نمودند بلکه آنرا هدایت کردند و خود نیز در صف اول مبارزه قرار داشتند و بیشترین سختیها و مشکلات را به جان خریدند؛ نه تنها تا سقوط طاغوت و برچیده شدن نظام پادشاهی در کشور ایستادگی و مقاومت کردند ، که با معرفی نظام مردمسالاری دینی به عنوان یک مدل اسلامی برای اداره کشور ، مایه امید بسیاری از آزادی خواهان جهان شدند به طوری که تحلیلگران ، بسیاری از حرکتهای اخیر را ناشی از انقلاب اسلامی ایران می دانند.
نکته پایانی آنکه بر خلاف خواست و اراده آمریکا چه الازهر بخواهد و چه نخواهد ، خاور میانه در حال تبدیل شدن به خاور میانه ای استکبار ستیز و اسلامی است و بهتر آنکه علمای الازهر و در رأس ایشان آقای احمد الطیب نیز به جمع مردم بپیوندند و نام خود را در تاریخ ثبت کنند.
* حسن صدرایی عارف