شنبه ۱۹ خرداد ۱۴۰۳ |۱ ذیحجهٔ ۱۴۴۵ | Jun 8, 2024
کد خبر: 299995
۲۲ آذر ۱۳۹۱ - ۰۷:۰۳

امام فخر رازی آیه شریفه مباهله را دلیل قاطع بر این مطلب گرفته که حسن و حسین دو پسر رسول خدا (ص) می باشند؛ زیرا هنگامی که به دستور خدا مأمور شدند که در مباهله پسران شان را دعوت کنند، پیامبر (ص) حسن و حسین را دعوت کرد و با خود آورد.

به گزارش سرویس علمی- فرهنگی خبرگزاری حوزه، حجت‌الاسلام حمید‌الله رفیعی زابلی در مقاله‌ای دیدگاه اهل‌سنت در خصوص حادثه عاشورا را تشریح کرده است.

بدون تردید امام حسین‌(ع) نواده پیامبر‌(ص) سید جوانان اهل‌بهشت است که در قرآن بر محبت آن حضرت تاکید شده است. جایگاه آن حضرت نزد شیعیان بر کسی پوشیده نیست زیرا که آن حضرت را سومین امام منصوب از سوی خدا برای هدایت امت می‌دانند.

و اهل سنت نیز محبت آن حضرت را بر خود فرض و لازم می‌شمارند هر چند ناصبی‌ها و وهابیت با ایجاد بدعت در دین بسیاری از معارف آن را دگرگون کردند.

پیش از آنکه نظر اهل سنت در باره حادثه عاشورا بیان شود لازم است جایگاه امام حسین (ع) از دیدگاه اهل­سنت مورد بررسی قرار بگیرد.

بدون ترديد امام حسين ـ عليه السلام ـ فرزند رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ يکي از سروران جوانان اهل بهشت و از اهل بيت پيامبر ـ عليه السلام ـ مي باشد[1] که در قرآن کريم محبت و دوستي شان با آيه مودت[2] بر مسلمين واجب گرديده است. وقتی که آیه شریفه « ... قُلْ لا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى وَمَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيهَا حُسْنًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَكُورٌ » نازل گردید،  از رسول خدا(ص) سوال شد این خویشاوندان شما کیست که محبت و دوستی آنان بر ما واجب شده است؟ رسول الله (ص) فرمود: علی، فاطمه و دو فرزند او(حسن و حسین).[3]

و نیز احادیثی از رسول خدا(ص) از طريق اهل سنت نقل شده که بر اين محبت و دوستي تاکيد دارند. يکي از اين روايات که مشتمل بر جملات متعددي است با جمله «من مات علي حب آل محمد مات شهيدا» آغاز مي گردد و به جمله «ألا و من مات علي بغض آل محمد مات کافراً و من مات علي بغضهم لم يشم رائحه الجنه» به پايان مي رسد.[4]

در کتابهای معتبر اهل سنت آمده که رسول خدا(ص) فرمود: قسم به آن کسی که جان محمد در دست اوست هیچ کس با ما اهل بیت دشمنی نمی کند مگر اینکه خدا او را وارد جهنم کند.[5]

 

*محبت اهل‌بیت‌(ع) بر تمام مسلمانان واجب است

آلوسی یکی از مفسرین اهل سنت از این حدیث این نتیجه را می گیرد که محبت اهل بیت بر تمام مسلمانان فرض می باشد.[6] و به همین دلیل امام شافعی عقیده خود را در باره اهل بیت اینگونه ابراز می کند:

یا اهل بیت رسول الله حبکم     فرض من الله فی القرآن انزله

کفاکم من عظیم القدر انکم      من لم یصل علیکم لا صلات له[7]

  (ای اهل بیت رسول خدا! محبت شما از طرف خداوند در قرآن فرض شده است و این عظمت برای شما کافی است که هر که در نماز بر شما درود نفرستد نمازش باطل است)

مراد شافعی این است که در تشهد نماز های یومیه صلوات فرستادن بر اهل بیت که امام حسین یکی از آنها ست فرض و واجب می باشد و اگر این صلوات فرستاده نشود نماز، نماز نخواهد بود.

و بر طبق حدیث رسول خدا(ص) که در صحیح مسلم از زبان عایشه همسر پیامبر(ص) نقل شده است، امام حسین (ع) از مصادیق بارز اهل بیت به شمار می آید. عایشه می گوید: روزی پیامبر اسلام(ص) صبح بین طلوعین جامه ای را که از پشم سیاه بافته شده بود بر خود انداخت در این هنگام حسن بن علی آمد و رسول خدا او را زیر جامه کنار خود برد لحظه ای بعد حسین آمد او نیز زیر جامه کنار رسول خدا رفت و پس از آن فاطمه دختر رسول خدا آمد او هم زیر جامه رفت و سپس علی آمد و با آنان در زیر جامه یکجا شد. در این زمان رسول خدا فرمود: « إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا »(احزاب/33).[8]

در مستدرک حاکم و کتاب های دیگر اهل سنت نیز از زبان ام سلمه همسر دیگر پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ نقل شده است که زمانی که این آیه در خانه من بر پیامبر نازل گردید پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ علی، فاطمه، حسن و حسین را در زیر کساء جمع کردند و فرمودند: «اللهم هؤلاء اهل بیتی» ام سلمه می­گوید من عرض کردم آیا من از اهل بیت نیستم فرمودند: تو اهل منی و با خیر هستی و اینان اهل بیت من هستند.[9]

 

*سخن عالم برجسته اهل سنت

فخر رازی می گوید صحت این روایت بین اهل تفسیر و حدیث متفق علیه می­باشد.[10]

از طرف دیگر امام حسین(ع) نه تنها فرزند بلکه پسر رسول خدا (ص) است. امام فخر رازی آیه شریفه مباهله را دلیل قاطع بر این مطلب گرفته که حسن و حسین دو پسر رسول خدا (ص) می باشند؛ زیرا هنگامی که به دستور خدا مأمور شدند که در مباهله پسران شان را دعوت کنند، پیامبر (ص) حسن و حسین را دعوت کرد و با خود آورد. بنابراین واجب است که آن دو پسران پیامبر باشند.[11]

    فخر رازي که يکي از علماي برجسته اهل سنت است درباره شدت تعلق اهل بیت با پیامبر اسلام می گوید که شکي در اين نيست که بين فاطمه، علي، حسن و حسين و بين پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ تعلق شديدي وجود داشته و واجب است که آنان اولین مصداق آل محمد باشند. و سپس در ذیل آیه مودت می گوید شکی نیست که پیامبر اسلام (ص) فاطمه و علی و حسن و حسین را دوست داشتند بنابراین مثل همین محبت و دوستی با آنان بر همه­ی امت واجب می­باشد و آیات «وَاتَّبِعُوهُ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ» (اعراف/١٥٨) و «قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ» (آل عمران/٣١)و« لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ » (احزاب٢١) دلیل بر این مطلب می­باشد. و در ادامه می­گوید دعایی که در پایان تشهد نماز خوانده می شود که عبارت است از «اللهم صل علی محمد و علی آل محمد و ارحم محمدا و آل محمد» تعظیم بس بزرگی است که در باره احدی غیر از آنان وجود ندارد و تمام اینها دلالت بر این دارد که دوستی و محبت آل محمد واجب است و لذا شافعی گفته است که:

ان کان رفضا حب آل محمد      فلیشهدان الثقلان أنی رافضی[12]

اینکه پیامبر اسلام(ص) فرزندش امام حسین (ع) را بسیار دوست می داشتند در احادیثی که در کتابهای اهل سنت نقل شده منعکس گردیده است. پیامبر اسلام (ص) امام حسین(ع) را به حدی دوست داشت که مدام دهان او را می‌بوسید و می­گفت حسین از من است و من از حسینم.[13] در حدیث دیگری آمده است که روزی حسین با بچه ها بازی می­کرد در این هنگام رسول الله(ص) آمد او را در بغل گرفت و سپس یک دست خود را زیر چانه او گذاشت و با دست دیگر از قفای سر او گرفت و سرش را بلند کرد و دهانش را بر دهان او گذاشت و گفت: حسین از من است و من از حسینم خداوند بیامرزد آن کسی را که حسین را دوست داشته باشد.[14] از طریق ابی هریره و دیگران نقل شده که روزی حسین داخل مسجد شد و خودش را به بغل رسول خدا(ص) انداخت و انگشتان خود را داخل محاسن رسول خدا نمود، در این هنگام رسول خدا دهان خود را بر دهان او گذاشت و فرمود: خدایا! من حسین را دوست دارم و تو هم او را و هر که او را دوست دارد دوست بدار. ابو هریره می گوید بعد از این که هر گاه حسین را می دیدم اشک از چشمانم جاری می گردید.[15] 

 

*ملاک دوستی با خدا و پیامبر خدا‌(ص)

از رسول خدا(ص) نقل شده است که فرمود: «من احب الحسن و الحسین فقد احبنی و من ابغضهما فقد ابغضنی؛ یعنی هر که حسن و حسین را دوست داشته باشد در حقیقت مرا دوست دارد و هر که با آنان دشمنی کند در حقیقت با من دشمنی کرده است.»[16]

  با تمام این روایات و مطالبی که از طریق اهل سنت در باره اهل بیت و بخصوص امام حسین(ع) مبنی بر مقام و جایگاه او در نزد رسول خدا(ص) و محبت و دوستی آن حضرت و وجوب این محبت بر امت اسلامی نقل شده، وقتی به صفحات تاریخ رجوع شود مشاهده می شود که بیشترین و بدترین ظلم بر اهل بیت رسول خدا(ص) روا داشته شده است. از میان این ظلمها ظلمی که از طرف یزید بن معاویه بر فرزند رسول الله(ص) حضرت امام حسین(ع) انجام گرفت در تاریخ بشریت نظیر آن وجود ندارد و در آینده هم چنین ظلمی واقع شدنی نخواهد بود؛ زیرا آنانی که خود را مسلمان می دانستند و از امت رسول خدا(ص) به شمار می آمدند، به نام اسلام، فرزند و پسر پیامبر خود شان را همراه با یاران او به بدترین و بی رحمانه ترین وضع کشتند و اطفال و زنان خانواده­ی پاک پیامبر(ص) را به نام کافر و طاغی اسیر نموده و در شهر ها در منظر مردم گردانده و در مجالس یزید و عبیدالله بن زیاد آنان را از نظر جسمی و روحی مورد آزار و اذیت قرار دادند.   

اين واقعه تاريخي غير قابل انکار مي باشد که امام حسين ـ عليه السلام ـ با ياران اندک خود به مظلومانه ترين وجه توسط يزيد بن معاويه، در راه خدا و حفظ دين اسلام در کربلا و روز عاشورا سال 61 هجري به شهادت رسيده و خانواده پاک او که خانواده پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ بود با ظالمانه ترين وجه به اسارت گرفته شدند. بنابراين براي يک مسلمان واقعي و پيرو راستين قرآن و سنت، با توجه به آیات و روایاتی که نقل شد کافي است که نسبت به واقعه عاشورا اندوهگين و ماتم زده باشد و بدون شک بي تفاوتي نسبت به آن دليل بر بي مبالاتي نسبت به دستور خدا و پيامبر خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ مي باشد. زيرا ممکن نيست کسي امام حسين ـ عليه السلام ـ را به عنوان قربي و اهل بيت پيامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ دوست داشته باشد، اما واقعه کربلا و عاشورا او را غمگين و ماتم زده  نگرداند. و نيز ممکن نيست کسي مسلمان باشد اما قيام امام حسين ـ عليه السلام ـ را در برابر انحراف و ظلم و دشمنان اسلام به عنوان قيام ناب الهي در قالب مجالس و عزاداري گرامي ندارد.

      اهل سنت در برابر حادثه عاشورا به دو دسته تقسیم می­شود. یک دسته که اکثریت اهل سنت را تشکیل می­دهد اهل سنت معتدل و محبّ اهل بیت(ع) می­باشد. دسته دوم اهل سنت، پیرو بنی امیه و یزید بن معاویه است که نسبت به اهل بیت و امام حسین (ع) دید مثبتی ندارد بلکه می توان گفت دشمن اهل بیت می باشد. این دسته امروز در قالب سلفیه و وهابیت در جهان اسلام معروف است که می توان گفت آنان در واقع اهل سنت نیستند واگر به تاریخ تکون . فعالیت و نظرات این فرقه رجوع شود دشمنی آنان با اهل سنت ثابت می گردد.

  اما در باره اهل سنت معتدل باید گفت که آنان از این حادثه­ی ناگوار غمگین وناراضی هستند و عوامل آن را مورد نکوهش و گاهی مورد لعن قرار می دهند. موضع گیری این دسته­ی اهل سنت را می توان از مطالبی که در زیر به آنها اشاره می شود به دست آورد:

   علمای اهل سنت از پيامبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ رواياتي را مبني بر شهادت امام حسين ـ عليه السلام ـ نقل نموده که از آن جمله اين روايت است: «... روزي حسين ـ عليه السلام ـ در کودکي بر پشت و گردن پيامبر  (ص)  بازي مي­کرد که جبرئيل به پيامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ گفت آيا او را دوست داري فرمود بلي. جبرئيل گفت امت تو او را خواهد کشت. و سپس محل شهادت او را به پيامبر ـ عليه السلام ـ نشان داده و مشتي خاک سرخ رنگ را از آن محل برداشته و به ام سلمه مي دهد...».[17] و نيز رواياتي را در مورد حوادث روز عاشورا و بعد از آن نقل نموده که در يکي از اين روايات چنين آمده است: «هنگامي که حسين بن علي کشته شد آفاق آسمان تا  چندين ماه رنگ سرخ را به خود گرفته بود و اين سرخي آسمان حکايت از گريه آن داشته است.»[18]

بیشتر مفسرین اهل سنت این روایت را در ذیل آیه« فَما بَكَتْ عَلَيْهِمُ السَّماءُ وَ الْأَرْضُ » (الدخان/29) این سخن را آورده اند.[19]

در تفسیر ابن ابی حاتم آمده است که آسمان از زمانی که دنیا بوده است بر هیچ کسی نگریسته است مگر بر دو نفر یکی یحیی بن ذکریا و دیگری حسین بن علی می­باشد. و از زید بن زیاد نقل شده که چونکه حسین کشته شد آفاق آسمان چهار ماه رنگ سرخ را به خود گرفته بود و از عطاء نقل شده که گریستن آسمان سرخ شدن اطراف آن می باشد.[20]

  طبرانی نقل می کند که محمد بن حمید جهمی از اولاد ابی جهم در قتل حسین این شعر را که به زینب دختر عقیل بن ابی طالب منسوب است انشاد کرد:

مَاذَا تَقُولُونَ إن قال الرَّسُولُ لَكُمْ          مَاذَا فَعَلْتُمْ وَ  أَنْتُمْ  آخِرُ الأُمَمِ

بِأَهْلِ بَيْتِي وَ أَنْصَارِي وَذُرِّيَّتِي           منهم أُسَارَى وقَتْلَى ضُرِّجُوا بِدَمِ

ماكان ذَاكَ جَزَائِي إِذْ نَصَحْتُ لَكُمْ         أَنْ تَخْلُفُونِي بِسُوءٍ في ذَوِي رَحِمِ

یعنی چه می­گویید اگر رسول خدا به شما بگوید که به عنوان آخرین امت با اهل بیت و یاران و ذریه من چه کردید؟ برخی از آنها را اسیر و برخی را کشته و با خون آغشته نمودید. جزای من هنگامی که شما را نصیحت کردم این نیست که با خویشان من اینگونه رفتار بد انجام دهید! [21]

از دیدگاه اهل سنت بنا بر آنچه که در متون روایی آنها آمده امت اسلامی با اهل بیت آن رسول خدا در از مایش قرار دارد زیرا بنابر نقل خالد بن عرفطه رسول خدا فرموده بودند زود است که شما بعد از من در باره اهل بیتم مورد آزمایش قرار خواهید گرفت.[22] و این امتحان و ابتلاء تا پایان تاریخ همچنان ادامه دارد و لذا همانگونه که در روز عاشورا بسیاری از مسلمانان در معرض امتحان قرار گرفتند و فقط تعداد معدودی از این امتحان سربلند بیرون رفتند، امروز نیز مسلمانان با موضع گیری در قبال این واقعه همچنان امتحان می­شوند و هرکه به دلیل محبتی که نسبت به امام حسین (ع) و خاندان رسول خدا(ص) دارد از آن غمگین شود و کسانی را که باعث این حادثه شده و ظلم هایی را بر این خاندان پاک روا داشتند از خود طرد کنند سربلند خواهند بود اما آنانی که در قبال این واقعه­ی دردناک بی تفاوت هستند و یا از یزید و یاران او حمایت می­کنند قطعا در این امتحانی که رسول خدا آن را برای امت خود قرار داده است مردود و در روز جزا در برابر رسول الله شرمسار و سرافکنده خواهند بود.

 

*ظلم به اهل‌بیت‌(ع) در نهایت شقاوت بود

ینست که تفتازاني از متکلمين بنام اهل سنت مي­گويد: ظلمي که بر اهل  بيت پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ انجام گرفته نمي­توان آن را پنهان نمود. زيرا بر اين ظلم که در نهايت شقاوت بوده جمادات و حيوانات بي زبان شهادت مي دهند و نزديک بود که زمين و آسمان بر آن گريه کنند و کوه ها از جا کنده شوند و صخره ها تکه تکه گردند. پس لعنت خدا بر کسي که اين کار را انجام داد يا به آن راضي شد و يا در اين جهت کوشيد. و عذاب آخرت شديد تر و ماندگار تر مي باشد.[23]

بنابراين مي توان گفت علمای آگاه اهل سنت نيز به خاطر واقعه عاشورا محزون و ماتم زده هستند. هر چند عوام آنان اطلاعات چنداني از مسئله عاشورا و کربلا ندارند. و لذا در برخي از مناطق اهل سنت ديده شده که در روز عاشورا براي امام حسين ـ عليه السلام ـ مجلس عزا تشکيل مي­دهند منتهي مجالس در ميان اهل سنت به علت هاي مختلفي فراگير نمي باشد.

اما فرقه وهابيت همانگونه که در واقع نمی توان اسم اهل سنت را بر آن اطلاق نمود بلکه یک حزب سیاسی اموی می باشد، هماهنگ با سياست بني اميه و به ویژه يزيد بن معاويه مراسم عزا  و ماتم و سخنراني را در روز عاشورا حرام و بدعت مي­دانند بلکه از اين حد فراتر رفته اين روز را مبارک شمرده و براي جشن و شادماني و شيريني خوري و خريدن لوازم  جديد منزل و سرمه کشيدن و نظافت و امثال اين ها مناسب مي دانند و اين فرهنگي است که حجاج بن يوسف ثقفي در زمان خلافت عبدالملک مروان براي شکنجه و عذاب شيعيان پايه گذاري کرد.[24]  و سني هايي که با مراسم عزاداري روز عاشورا مخالفت مي کنند متأثر از همين فرهنگ مي باشند.

موضع و دیدگاه منفی وهابیها و سلفی های متجدد در باره حادثه عاشورا بر حمایت یزید بن معاویه و تبرئه او از این جنایت مبتنی است و برای اینکه حقایق و وقایع حادثه عاشورا برملا نشود و یزید و اطرافیان و پیروان او از طرف مسلمانان زیر سوال نرود از برگزاری مراسم عزاداری جلوگیری می­کنند و در این راستا حدیثی را که از عمر خلیفه دوم و پسرش عبدالله بن عمر در باره حرمت گریه و سوگواری نقل شده، دلیل بر این گرفته که گریه بر حسین(ع) و عزاداری به مناسبت عاشورا بدعت و جایز نمی باشد.  این حدیث که در باره گریه بر میت می باشد به صورت های مختلف نقل شده است. در این نقل ها آمده است که: «ميت در قبرش به دليل نوحه اي که برايش مي­کنند در عذاب مي افتد» یا « ميت با گريه هاي بستگانش در عذاب مي افتد» ویا «ميت به واسطه بعضي از گريه هاي اهلش در عذاب مي افتد».[25]

این در حالی است که عبدالله بن عباس و عايشه اصل صحت روايت را بر عمر و ابن عمر انکار کرده و عايشه گفته است که عبدالله بن عمر يا اشتباه کرده و يا فراموش نموده. به خدا قسم آن چه را او از پيغمبر(ص) نقل مي­کند پيغمبر نفرموده بلکه آن چه پيغمبر فرموده اين است: « همانا خدا عذاب کافر را به خاطر گريه بستگانش بر او زياد مي­کند».[26]

این انکار عبدالله عباس و عایشه همسر پیامبر با گریه های شخص رسول خدا (ص) بر مردگان  وتشویق آن حضرت که بر این کار در کتب معتبر اهل سنت نقل شده مورد تایید قرار می گیرد که به چند مورد از آنها اشاره می شود.

الف. ابن عباس نقل کرده که در مرگ رقيه بنت رسول الله(ص) زن ها گريه مي­کردند و عمر آنها را با تازيانه مي­زد و از گريه آنان ممانعت ميکرد تا اينکه پيغمبر(ص) فرمود: رهايشان کن که گريه کنند زيرا نفس مصيبت ديده و چشمها گريان و مرگ نزديک است و خود آن حضرت نيز لب قبر نشست در حالي که فاطمه(س) اشک مي ريخت و حضرت اشکهاي او را پاک مي کرد.[27]

ب. رسول اکرم که کانون عاطفه و رحمت است در مرگ فرزندش ابراهيم اشک مي ريزد. وقتي که از حضرت سئوال مي کنند مي فرمايد: «چشمها گريان است و قلب مي سوزد و آن چه خشم خدا را بر مي انگيزد نمي گوييم».[28]

ج. پيامبر(ص) در مرگ ابوطالب و نيز حمزه که در احد به شهادت رسيد گريه کرد. و هنگامي که به مدينه برگشت ديد زن هاي انصار بر کشتگان شان گريه مي­کنند، حضرت فرمود: (اما حمزه گريه کننده و عزادار ندارد). انصار با شنيدن اين کلام و آن گريه پيغمبر(ص) به زنهايشان دستور دادند که بروند بر حمزه گريه کنند و آنها رفتند خانه پيغمبر بر حمزه گريه کردند و پيغمبر در حق آنها دعا کرد و فرمود: «خدا از شما و اولاد شما راضي باشد».[29] از همين به بعد براي اهل مدينه رسم شد که هرگاه مي خواستند بر کسي گريه کنند در ابتدا بر حمزه گريه مي کردند.[30]

 

*گریه پیامبر‌ در شهادت جعفربن‌ابیطالب

د. همچنين پيغمبر(ص) در شهادت زيد بن حارثه، جعفر ذوالجناحين و عبدالله بن رواحه گريه کرد و ديگران را با اين کلامش تشويق کرد که فرمود: «گريه کنندگان بر فراق افراد مثل جعفر بايد گريه کنند».[31]

از این روایات به دست می­آید که گریه بر میت نه تنها بدعت و حرام نیست بلکه از کارهای پسندیده و مورد تشویق رسول خدا(ص)می­باشد.

 از طرف دیگر گریه بر بستگان و دوستانی که از دنیا می روند و یا کشته می­شوند یک امر غریزی و عرفی است و از عواطف پاک انسان ناشی می­شود. و لذا هر انسان سالم و دارای احساسات انسانی و فطری از هر قوم و ملتی که باشد بر فقدان بستگانش گريه مي­کند. و این امر با سرشت انسان مرتبط و از مشخصات آدمي و مظهر شديدترين حالات احساسي و عاطفي انسان مي­باشد و نمی­شود جلو آن را گرفت.

از مراجعه به متون تاريخي و روايي در مي يابيم که برپايي مجالس سوگواري، خواندن مرثيه، گريه کردن، بي تابي در فراق عزيزان، به سر و سينه زدن و اعمال ديگري که از نشانه هاي حزن و عزا است امر شايع و متداول بين همه ملتها و مسلمانها بوده و هست و سيره پيغمبر و ائمه(ع) و سيره متشرعه و قرآن کريم بر جواز آن دلالت مي­کند. زيرا قرآن گريه يعقوب بر فراق يوسف را نقل کرده و ردّ ننموده است.

 

* بدعت وهابیت در دین

فرقه وهابیت که ربطی به اهل سنت ندارد از این حد هم تجاوز کرده و بر بدعت عزاداری در روز عاشورا بسنده نکرده بلکه روز عاشورا را روز عيد و زينت و سرور و شادماني مي دانند، و به قصد تبرک و شکرانه کشتن امام حسين ـ عليه السلام ـ نور چشم رسول خدا و سيد جوانان اهل بهشت، این روز را روزه مي گيرند. بر طبق روايت عمرو بن ابي يوسف معاويه قبل از حادثه عاشورا روي منبر گفت روز عاشورا روز عيد است، هر کس دوست دارد روزه بگيرد و هر کس نمي خواهد روزه نگيرد حرجي بر او نيست.[32] و این سخن معاویه هم مستمسک برای وهابیان قرار گرفته است.

مقريزي مي گويد: در دوران حکومت فاطميون در مصر، در روز عاشورا به خاطر شهادت حسين ـ عليه السلام ـ ماتم و سوگواري بر پا مي شد، ولي هنگامي که بني ايوب به حکومت رسيدند، آن ها در روز عاشورا سرور و شادماني بر پا نموده و با ريخت و پاش  غذا پخش مي کردند، هم چنين به حمام رفته و تنظيف نموده و به چشم سرمه مي کشيدند آنان اين اعمال را در پيروي از روش و عادت اهل شام که حجاج بن يوسف ثقفي در زمان عبد الملک بن مروان، در مخالفت با شـيـعيان علي بن ابي طالب ـ عليه السلام ـ که روز عاشورا را روز اندوه و ماتم مي دانند پي­ريزي کرده بود، انـجـام مـي­دادند[33]. سقاف مي گويد: اين اخبار زياد و کثير العدد را براي دفن قضيه کربلا آوردند، ليکن قضيه کربلا به عظمت خود باقي ماند و آن ها بيچاره و فشل شدند.[34]

 

حمید‌الله رفیعی زابلی

 
پی نوشت ها:

[1] . محمد بن حبان بن أحمد أبو حاتم التميمي البستي، صحيح ابن حبان بترتيب ابن بلبان ،  ج 15ص412، مؤسسة الرسالة - بيروت - 1414 - 1993، الثانية؛ محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاكم النيسابوري، المستدرك على الصحيحين، ج3ص429، دار الكتب العلمية - بيروت - 1411هـ - 1990م، الطبعة: الأولى.

[2]. شوري/ 23.

[3].زمخشری، محمود بن عمر، الکشاف، ج4ص223و224، بیروت، دار احیاءالتراث العربی؛ قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لاحکام القرآن، ج16ص21و22، بیروت، دار احیاءالتراث العربی.

[4]. زمخشري، جار الله محمد بن عمر، کشاف، 4/220، بيروت، دار الکتب عربي.

[5] .ابن حبان بستی، صحیح ابن حبان، ج15ص435؛ حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج3ص162، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1411ق.

[6] . آلوسی بغدادی، سید محمود، روح المعانی، ج25ص32، بیروت، دار احیاء التراث.

[7] . هیثمی، احمد بن حجر، الصواعق المحرقه، ص148، مکتبة القاهره.

[8] . مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج4ص1883، بیروت ، دار احیاء التراث العربی.

[9] . نیشابوری، محمد بن عبد الله، المستدرک علی الصحیحن، بیروت، دار الکتب العلمیه، اول، 1411 ق، 3/451.

[10] . رازي، فخر الدين محمد بن عمر، تفسير کبير، ج8ص71، بيروت، دار الکتب العلميه، اول، 1421 هـ 2000م، الطبعة: الأولى.

[11] . تفسیر کبیر، ج8ص72.

[12].   تفسير کبير، 27/143.

[13] . حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج3ص184، بیروت دارالکتب العلمیه، 1411ق.

[14] . صحیح ابن حبان، ج15، 428. قزوینی، محمد بن یزید، سنن ابن ماجه، ج1ص51، بیروت، دارالفکر.

[15] .المستدرک علی الصحیحین، ج3ص196.

[16] .سنن ابن ماجه، ج1ص15.

[17]. احمد بن حنبل، مسند احمد، 3/ 242، بيروت، دار صادر، و هيثمي، مجمع الزوائد، 9/187، بيروت دار الکتب العلميه، 1408 ق.

[18]. سيوطي، جلال الدين، الدر المنثور، بيروت، دار الفکر، 1993 م و ابن کثير، اسماعيل بن عمر، تفسير ابن کثير 4/143، بيروت، دار ا لفکر، 1401 ق و طبري، محمد بن جرير، تفسير طبري، 25/124، بيروت، دار الفکر، 1405 ق.

[19] . رک: المحرز الوجیزفی تفسیر الکتاب العزیز، ج5ص73؛ تفسیر بغوی، ج4ص152، تفسیر طبری، ج25ص124، تفسیر قرطبی، ج16ص141، تفسیر ثعلبی، ج8ص353، تفسیرالعز بن عبدالسلام، ج3ص170

[20] . تفسیر ابن ابی حاتم، ج10ص3289.

[21] . سليمان بن أحمد بن أيوب أبو القاسم الطبراني، المعجم الكبير، ج3 ص124مكتبة الزهراء، الموصل - 1404 - 1983، الثانية، تحقيق: حمدي بن عبدالمجيد السلفي.

*[22] المعجم الکبیر، ج4ص192.

[23]. تفتازاني، سعد الدين مسعود بن عمر، شرح مقاصد في علم الکلام، 2/307، پاکستان، دار النعمانيه، اول، 1401 ق.

[24]. الورداني، صالح، الشيعه في مصر من الامام علي ـ ص 34، قاهره، مطبعه مدبولي صغير، اول، 1414 ق.

[25] . مسلم، صحيح مسلم، بيروت، دارالفکر، 1401ق، ج3، ص41ـ43.

[26] . محي الدين بن النووي، المجموع، دارالفکر، بي تا، ج5، ص307ـ308.

[27] . احمد بن حنبل، مسند، بيروت، دارصادر، بي تا، ج1، ص335؛ و السيد شرف الدين، النص و الاجتهاد، ص298.

[28] . محمد بن اسماعيل بخاري، صحيح البخاري، بيروت، دارالفکر، 1401ق، ج2، ص105.

[29] . محمد بن سعد، الطبقات الکبري، بيروت، دار صادر، بي تا، ج1، ص120.

[30] . همان، ج2، ص41.

[31] . احمد بن يحيي، بلاذري، انساب الاشراف، بيروت، مؤسسه الاعلمي، 1394ق، ج1، ص488.

[32]. صنعاني، عبد الرزاق، مصنف  عبدالرزاق، ج 4، ص 29، ح 7850، منشورات المجلس العلمي.

[33]. طبسي، نجم الدين، صوم يوم عاشورا، بين السنه النبويه و البدعه الامويه، ص 137، منشورات عهد به نقل از سير اعلام النبلاء ج 4، ص 343.

[34]. نجم الدين طبسي، صوم عاشورا بين السنه النبويه و البدعه الامويه، ص 139، منشورات عهد.

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha