شنبه ۸ اردیبهشت ۱۴۰۳ |۱۸ شوال ۱۴۴۵ | Apr 27, 2024
شهید مطهری

خبرگزاری حوزه / بر اساس جهان­بینی غیرمادی، زندگی دنیوی ما از ابعاد متنوع مادی و معنوی، دنیوی و اخروی، جسمی و روحی تشکیل شده است. در اندیشه استاد مطهری، که برگرفته از معارف نورانی اسلام است، نگاهی جامع نسبت به هردو بخش به چشم می خورد. ابتدا اشاره گذرا و مختصری به استعدادهای جسمی و ظاهری داشته باشیم:

کار و فعالیّت جسمانی

در نگاه نخست ممکن است به نظر برخی برسد که اسلام فقط دین معنویت و اخلاق است و چندان به ابعاد مادی و جسمانی توجه ندارد. اما جامعیت اسلام اقتضا می­کند که تمامی ابعاد جسمی و روحی، فردی و اجتماعی، دنیوی و اخروی او مورد توجه و نکته سنجی قرار گیرد. شهید مطهری نیز در چند مورد از جمله انسان در قرآن و تعلیم و تربیت به اهمیت شناخت و توجه مناسب و معتدل به استعدادهای جسمانی اشاره دارند و جالب است بدانیم که خود ایشان نیز اهل ورزشهایی از جمله اسب سواری بوده اند.

همچنین کار و فعالیت به عنوان یکی از ارکان زندگی اجتماعی مورد تأکید است اما نه با نگاه مارکسیستی که کار محترم و مقدّس باشد به خاطر شناسایی و خلق انسان! (مطهری، 1377، ج)

بلکه به خاطر نتایج ارزشمند و ضروری که به دنبال دارد مانند:

  1. ایجاد حسّ شخصیت و استقلال
  2. اشتغال فکری مولّد و هدفمند
  3. نظم در فکر و عمل
  4. دفع خیالهای باطل و زمینه­های گناه

 

‏15، ص 445ایجاد صفای روح و نرمی دل

  1. خودآزمایی و شناخت استعدادها (همان، ج‏22، صص 785 تا 800 و صص 166 تا 170)

استعدادهای روح انسان

اما اصل و حقیقت انسان، که همان روح اوست چه استعدادهایی دارد؟ استاد مطهری که در تحقیقات و مطالعات خود، تتبع و بررسی اقوال و نظرات را با انصاف و امانت داری درآمیخته اند، در موارد متعددی به آثار محققان غربی اشاره می کنند و از جمله در این موضوع، به نقل از یونگ، استعدادهای روح انسان را در چهار محور اصلی دسته بندی کرده اند:

  1. استعداد عقلى (علمى و حقيقت جويى)
  2. استعداد اخلاقى (وجدان اخلاقى)
  3. استعداد دينى (حس تقديس و پرستش)
  4. استعداد هنرى و ذوقى يا بعد زيبايى.

البته استعداد پنجمى را هم به عنوان استعداد خلاقيت و نوآورى افزوده اند. (همان، ج‏22، ص 560 )

طرح و بررسی این استعدادها برای شناخت انسان و تواناییهای او بسیار ضروری است و توجه مناسب و معتدل به همه آنها، بهترین و دقیق­ترین راه برای تربیت و کمال انسان است. شهید مطهری که پرورش یافته در آغوش علم و تقوا بودند، در جای جای آثار ارزشمند خود، همین اعتدال و جامعیت را به کار بستند و در توجه به یک بُعد، از سایر ابعاد و محورها غفلت نکردند.

تعليمات اسلامى نشان مى‏دهد كه اين مكتب مقدس الهى به همه ابعاد انسان، اعم از جسمى و روحى، مادى و معنوى، فكرى و عاطفى، فردى و اجتماعى توجه عميق داشته است و نه تنها جانب هيچ كدام را مهمل نگذاشته بلكه عنايت خاص به «پرورش» همه اينها روى اصل معينى داشته است‏. (همان، ج2 ص285)

سیر تکاملی فرد و جامعه

رشد و تکامل، هدف اصلی هر موجود زنده از جمله انسان است؛ آنچه مهم است شناخت راه و بیراه در این مسیر است. استاد مطهری هم فرد و هم جامعه بشری را در مسیر تکامل می دانند.

فرد انسان که در آغاز جسمى مادى است، با حركت تكاملى جوهرى تبديل به روح يا جوهر روحانى مى شود روح انسان در دامن جسم او زائيده مى شود و تكامل مى يابد و به استقلال مى رسد. انسانيت انسان چه در فرد و چه در جامعه، به هر نسبت تكامل پيدا كند، به سوى استقلال و حاكميت بر ساير جنبه ها گام بر مى دارد. يعنى جامعه انسانى هر اندازه كاملتر شود، حيات فرهنگى، استقلال و حاكميت بيشترى بر حيات مادى پيدا مى كند. انسان آينده، حيوان فرهنگى است نه حيوان اقتصادى. انسان آينده، انسان عقيده و ايمان و مسلك است نه انسان شكم و دامن. (همان، ج‏2، ص 28)

این نگاه فلسفی به تکامل، موجب می شود که با برهان إنّی بتوان نتیجه گرفت که اگر قطع وابستگی نسبت به ابعاد مادی و حیوانی اتفاق نیفتد، تکاملی صورت نگرفته است.

تحول دائم انسان

راز اشرف مخلوقات بودن انسان نیز همین نکتة فوق است چرا که او نه مانند فرشتگان، یکپارچه عقل و عبادت است و نه مانند حیوانات، تحت حکومت غریزه و شهوت؛ بلکه آمیخته و امشاجی از هردو است تا با استفاده مناسب از آنها بتواند مراحلی را طی کند که برای ملائک قابل تصور هم نیست.

بنابر این دو استعداد و توانایی در انسان وجود دارد که زمینه ساز تحول دائم او به سمت صعود یا نزول را فراهم می سازند. این همان بار امانتی است که جهان مادی با همه عظمت و شکوهش از کشیدن آن عاجز است و تنها انسان ظلوم و جهول، این دو استعداد را در خود جمع کرده است. (همان، ج‏19، ص 109)

هدف اصلى در اسلام

حال که سخن از تکامل به میان آمد، لازم است مسیر و مقصد آن تعریف شود. در مجموعه معارف اسلامی اصل توحید به عنوان محور، مبدأ و منتهای همه امور است: «إنا لله و إنا الیه راجعون». در این سیستم فکری، هر چیزی در سایه ارتباط و انتساب به خدا مطلوبیت و تقدس پیدا می کند حتی مفاهیم اصیل و عمیقی همچون عدالت، علم، زیبایی و غیره. این مسأله از پررنگ­ترین ویژگی­های اندیشة استاد مطهری است و در تمام آثارشان –بدون استثنا- به چشم می­خورد و می­توان گفت او فیلسوفی بود که انسان را فقط از خدا و در راه خدا می­دانست و تمام شؤون زندگی بشر را در این راستا دارای معنی و ارزش می­دید. (همان، ج‏2، ص 235)

بنابراین علم و حكمت، فلسفه و سیاست، اقتصاد و تجارت و هر پدیدة دیگر، قطع نظر از اين كه انسان را به خدا برساند، هدف نيست. حتی عدالت و اخلاق هم از آن جهت كه جلوى نفس اماره و دشمن تکامل انسان را مى گيرد قداست پیدا می کند.

خودِ عالی یا دانی؟

یکی از نکات برجسته در اندیشه استاد مطهری (ره) تفکیک بین مفاهیم و الفاظ مشترک است؛ موضوع مهمی که عدم توجه به آن در بسیاری از موارد باعث مغالطه و اشتباهات خواسته یا ناخواسته می شود.

به عنوان نمونه در مورد «خودِ» انسان، عده­ای قائل به مبارزه و تحقیر هستند و گروهی معتقد به اکرام و احترام و بزرگداشت. و جالب است که هر دو نظریه نیز مؤیدهایی از قرآن و روایات دارد.

در بحث اصالت روح بیان کردیم که استاد مطهری قائل به یک حقیقت واحد مرکب برای انسان هستند، ذاتی که از ابعاد و گرایشهای مختلفی برخوردار است و برای رسیدن به کمال، باید برخی از آن ابعاد را رشد دهد و با برخی دیگر مبارزه کند.

از دیدگاه ایشان، یکی از اشتباهات مهم صوفیه عدم درک صحیح این موضوع بوده است و آنان تحت تأثیر تعالیم ناقص مسیحی، بودایی و مانوی رشد حقیقی انسان را در گرو نفس­کُشی و مبارزه با تمام تمایلات نفسانی و تمایلات دنیوی دانستند. در صورتی که جامعیت اسلام اقتضا می کند به هر تقاضا و گرایش، توجه مناسبی شود و هر غریزه و نیاز، در مسیری صحیح و متناسب با ابعاد دیگر انسان، مورد رشد و بالندگی قرار گیرد.

اگر اندك توجهى به تعليمات اسلام مى كردند مى ديدند اسلام طرفدار منهدم كردن نوعى خودى و زنده كردن نوع ديگر از خودى است. اسلام مى گويد خود را فراموش كن و خود را فراموش نكن. خود سافل حيوانى را توصيه مى كند كه فراموش بكنيد ولى يك تولد ديگر، يك ولادت ديگر در روح شما مى خواهد. مى خواهد يك خود ديگر، يك منش ديگر در وجود شما زنده شود... خودت يادت باشد. تو اين [جسم] نيستى، تو برتر از اين هستى، تو يك انسانيتى هستى، يك شخصيتى هستى، يك منشى هستى كه وقتى آن منش را در خودت بيابى خودت را يكپارچه نور مى بينى، خودت را يكپارچه عظمت و قدرت مى بينى خودت را يكپارچه شرافت مى بينى آنرا فراموش نكن. (همان، ج‏23، ص 633)

 

منبع:

مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، تهران، صدرا، 1377

سیدمحسن طباطبایی[1]

 

 

 

 

 



 

 

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha