به گزارش خبرگزاری «حوزه»، معاونت فرهنگی و تبلیغی دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، در شماره 167 کتاب «ره توشه راهیان نور» به مناسبت ماه رمضان 1440 به ارائه مقالات در موضوعات گوناگون پرداخته که در شماره های گوناگون تقدیم حضور علاقه مندان می گردد.
* رفتارشناسی جامعه در برابر گنهکاران (۱)
اشاره
خداوند سبحان در قرآن کریم می فرماید: «التَّائِبُونَ الْعابِدُونَ الْحامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاكِعُونَ السَّاجِدُونَ الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّاهُونَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ الْحافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنين».
یکی از موضوعات بسیار مهم و مورد نیاز جامعه، «شیوه های رفتار با فرد خطاکار و گنهکار» است که باید به طور جامع و کامل، مورد توجه قرار گیرد.
اهمیت این موضوع از آن روست که میتواند راه جذب جوانان و افراد بدبین نسبت به دینداران را هموار نماید و آنان را از این باور غلط که «مؤمنان ما را انسان های پلید و لکه ننگ و جهنمی میبینند» جدا کند. البته این موضوع به جامعه بیرون از خانواده اختصاص ندارد؛ بلکه رعایت این موارد در محیط خانوادگی ـ که حتماً لازم است ـ بسیاری از آسیبهای موجود ـ همچون طلاقهای رسمی و عاطفی و قهرها و قطعرحمهای چند ساله ـ را برطرف خواهد کرد، از بسیاری مشکلات دیگر پیشگیری، و سبک زندگی ما را به آرمان اصیل «سبک زندگی اسلامی» نزدیکتر خواهد نمود.
در این مجلس و نیز مجلس بعدی، به صورت مختصر با ده نمونه مهم از رفتارهایی که قرآن و عترت در این باره به ما تعلیم داده اند، آشنا می شویم.
رفتار اول: نداشتن سوءظن
خداوند در سوره حُجُرات که مجموعهای از دستورات اخلاقی ـ اجتماعی از منظر اسلام است، میفرماید: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثيراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ لا تَجَسَّسُوا...»: «اى کسانى که ایمان آوردهاید! از بسیارى از گمانها بپرهیزید؛ چرا که بعضى از گمانها گناه است و هرگز (در کار دیگران) تجسّس نکنید».
اگر چه این دستور الهی به فرد گنهکار اختصاص ندارد و ما باید نسبت به همه افراد جامعه چنین رفتاری داشته باشیم، ولی از آنجا که گناه قبلی انسان، سبب تقویت سوءظن به او برای یافتن گناه جدیدی می شود، آن را به عنوان اولین وظیفه جامعه در برابر فرد گنهکار مطرح نمودیم.
بنابر آیه فوق، مهمترین پیامد سوءظن، عیبجویی و جستجو در امور شخصی مردم است. اگر قرار باشد هر فرد نسبت به زندگی خصوصی شخص دیگر سوءظن داشته و در جستجوی عیوب او باشد، او نیز در مقام مقابله به مثل بر میآید و زندگی برای همه افراد جامعه تلخ خواهد شد.
فقیهان در پاسخ به این مسئله که اگر زنِ بی شوهری حامله شد، آیا باید حد زنا بر او جاری شود یا خیر؟ گفتهاند: ما حق بدگمانی به چنین شخصی را نداریم؛ زیرا احتمال دارد از راهی غیر از گناه حامله شده باشد.
امام خمینی(ره) در تحریر الوسیله درباره این موضوع فرموده است: «اگر زنی که شوهر ندارد حامله شود، حد بر او جاری نمی شود؛ مگر با چهار بار اقرار خودش به زنا و یا شهادت چهار نفر عادل. و بر دیگران جایز نیست که علت حامله شدن را از او سؤال کنند و درباره آن واقعه، او را تفتیش نمایند».
بدگمانی به دیگران میتواند به یکی از این عوامل برگردد:
1ـ پلیدی درونی؛
2ـ همنشینی با بدان؛
3ـ محیط فاسد؛
4ـ حسادت؛
5ـ احساس حقارت
عیب جویی و بی ایمانی
در حدیثی که زراره از امام باقر(ع) و امام صادق(ع) نقل کرده است، پیامد بزرگ و خطرناک عیبجویی، افتادن از چشم خدا و از دست دادن ایمان و قرار گرفتن بر لبه کفر عنوان شده است:
«أَقْرَبُ مَا يَكُونُ الْعَبْدُ إِلَى الْكُفْرِ أَنْ يُوَاخِيَ الرَّجُلَ عَلَى الدِّينِ فَيُحْصِيَ عَلَيْهِ عَثَرَاتِهِ وَ زَلَّاتِهِ لِيُعَنِّفَهُ بِهَا يَوْماً مَا»: «نزدیکترین حالتِ انسان به کفر، این است که کسی با دیگری رفاقت کند برای اینکه لغزشها و خطاهای او را بشناسد تا در فرصت مناسب، او را خوار و ذلیل کند».
سوء ظن ضمن برانگیختن حس جستجو و عیبجویی، در بسیاری از موارد سبب غیبت کردن و بُردن آبروی افراد نیز میشود.
مرحوم ملا مهدی نراقی(ره) از عالمان بزرگ علم اخلاق، در این زمینه نکته قابل تأملی را ذکر نموده است: «به وسیله روایات ثابت شده و با تجربه هم روشن گشته است: کسی که دیگران را بیآبرو کند، عاقبت، خودش نیز بیآبرو خواهد شد».
رفتار دوم: اشاعه ندادن گناه دیگران
در شبهای قدر، خود را مقید به خواندن دعای «جوشن کبیر» میکنیم؛ دعایی توحیدی که هزار و یک نام خدا را بر زبان و دل جاری می کند.
در فراز دوازدهم از عمق وجود و با گریه و زاری خدا را با نام «سَتَّارَ الْعُیُوبِ» میخوانیم. اگر در همین یک نام خدا بیاندیشیم، توانستهایم قُرب و نزدیکی به حضرت حق را که هدف همه ما در احیای لیلة القدر است، به دست بیاوریم. متأسفانه امروزه با توجه به فضای مجازی، گناه «اشاعه گناه دیگران» دامن بسیاری از افراد را بیش از گذشته آلوده کرده است. سزاوار است با آگاهی از عواقب سوء این گناه بزرگ، روح خود را سالم نگه داریم.
معاویة بن وهب میگوید: روزی امام صادق(ع) فرمود: «وقتى بندهاى توبه واقعى کرد، خداوند او را دوست میدارد؛ لذا در دنیا و آخرت، گناهان او را میپوشاند». از حضرت پرسیدم: خداوند چگونه گناهان را میپوشاند؟ حضرت فرمود: «خداوند هر گناهى را که دو فرشته موکل برای توبه کننده نوشته باشند، از خاطرشان میبرد و به اعضایش وحى میکند که گناهانش را نادیده بگیرند و به زمینی که روی آن گناه کرده، وحى میکند هر گناهى را که روى تو انجام داده بود، نادیده بگیر. لذا وقتى که با خدا ملاقات میکند، شاهدى بر گناهان او پیدا نمی شود».
اهمیت این مسئله به اندازهای است که امام صادق(ع) به اطرافیان خود دستور داده بود تا مراجعهکنندگانی را که به خانه ایشان میآیند، به دو گروه تقسیم کنند: 1ـ مانع کسانی که برای آموختن فقه و قرآن و تفسیر نزد امام میآیند، نشوند؛ 2ـ افرادی که نزد امام میآیند تا عیبی را که خدا پوشانده افشا کنند، دور کنند.
همه عیب خلق دیدن، نه مروت است و مردی// نظری به خویشتن کن که تو هم گناه داری
- تُرشرویی امام علی(ع)
چشمپوشی از گناه دیگران و عدم اشاعه آن، تا اندازهای مهم است که زن بارداری به محضر امیرمؤمنان(ع) آمد و عرض کرد: من زنا کردهام، مرا پاک کن که عذاب دنیا، آسانتر از عذاب همیشگى آخرت است.
حضرت فرمود: از چه چیزی تو را پاک کنم؟
زن گفت: از زنایى که کرده ام.
امام فرمود: آیا شوهر دارى؟
عرض کرد: بله.
حضرت فرمود: آیا آن زمانى که مرتکب زنا شدى، شوهرت حاضر بود یا از تو دور بود؟
زن گفت: بله؛ او در دسترس بود.
امام که دلش نمیخواست گناه آن زن ثابت شود، به او فرمود: برو، هر وقت بچّه ات را به دنیا آوردى، بیا تا تو را پاک کنم.
وقتى زن مىرفت، حضرت خیلى آرام بدون آنکه زن کلامش را بشنود، گفت: خدایا! این یک شهادت و اقرار بود.
طولى نکشید که زن مجدّداً به محضر امام(ع) آمد و عرض کرد: بچهام به دنیا آمد، مرا پاک کن.
حضرت تجاهل کردند و مانند کسی که از ماجرا چیزی نمیداند، فرمود: تو را از چه چیزی پاک کنم؟
گفت: من زنا کرده ام، پاکم کن.
باز حضرت سؤالات گذشته را تکرار کرد. زن نیز مانند قبل جواب داد.
حضرت فرمود: برو و بچه ات را تا دو سال شیر بده تا تو را پاک کنم.
وقتى زن بر میگشت، حضرت به آرامى و به طورى که زن نفهمد، فرمود: خدایا! این دو بار اعتراف.
راوى میگوید: دو سال تمام شد، زن مجدّداً آمد و گفت: من دو سال بچه ام را شیر دادم، پس مرا پاک کن.
باز هم امام(ع) تجاهل کرد و زن هم مانند گذشته پاسخ داد. سپس حضرت به او فرمود: اى زن! برو بچه ات را کفالت کن تا به حدى که عقلِ خوردن و آشامیدن را پیدا کند، بتواند خود را حفظ کند، از بلندى پرت نشود و در چاهى نیفتد. هر وقت فرزندت به این حد رسید، بیا تا تو را پاک کنم.
راوى مىگوید: زن با حالت گریه برگشت.
در همین حال، حضرت آرام مىگفت: خدایا! این سه بار اقرار.
در بین راه، عَمرو بن حُریث مخزومى از اصحاب امام على(ع) دید که زنى از کنار محکمه قضاى امیر مؤمنان(ع)میرود و گریه میکند. جلو رفت و از او سؤال کرد: اى زن! چرا گریه میکنى؟ من مکرّر دیدم که خدمت امیر مؤمنان(ع)رفتى و برگشتی.
زن در پاسخ گفت: آرى! نزد امیر مؤمنان(ع) رفتم تا مرا پاک کند، ولى به من فرمود: برو بچهات را بزرگ کن. وقتى عقلش کامل شد، بیا تا تو را پاک کنم. اى عمرو! مىترسم مرگ من فرا برسد و من از گناهم پاک نشده باشم.
عمرو بن حریث به خیال خود خواست به زن خدمتى کرده باشد، لذا گفت: ناراحت نباش من بچه تو را بزرگ میکنم، برگرد تا امام(ع) حکم خدا را درباره ات اجرا کند.
زن برگشت و پیشنهاد نگهدارى فرزندش توسّط عمرو بن حریث را به حضرت عرض کرد.
باز امام على(ع) درباره زن تجاهل کرد و فرمود: عمرو برای چه کفالت فرزندت را عهدهدار شده است؟
زن گفت: زنا کرده ام، مرا پاکیزه کن.
حضرت مجدّداً سؤالات را تکرار کرد که: آیا شوهر داشتى؟ آیا او در زمان گناه در دسترس تو بود؟
زن هم جوابهای گذشته را داد.
در اینجا چهار بار و در چهار مجلس، زن به گناه اعتراف کرد.
آنگاه حضرت سر مبارک را به طرف آسمان بلند، و به پیشگاه الهی عرض کرد: خدایا، براى تو چهار بار شهادت و اقرار او ثابت شد.
عمرو بن حریث که به نظر خود کار خوبى کرده بود، میگوید: به صورت حضرت نگاه کردم، دیدم حضرت به شدت ناراحت شدند و رنگ صورتشان دگرگون شد. فهمیدم که حضرت از کار من ناراحت است، لذا پیشدستى کرده و گفتم: ای امیر مؤمنان! من خواستم فرزندش را کفالت کنم؛ زیرا گمان مىکردم این کارم را دوست دارید. اگر مىدانستم از این کار ناراحت مىشوید، این کار را نمىکردم.
نهایتاً حضرت با اصرار بیش از حد آن زن و کجسلیقگی عمرو بن حریث، حکم خدا را بر آن گنهکار جاری نمود.
شیطان، به فرموده قرآن، اهل ایمان را با زینت دادن گناه آلوده میکند. به فرد مؤمن میگوید: به اسم روشنگری، این گناه فلانی را فاش یا ترویج کن. فرد مؤمن باید کیّس و زیرک باشد و با خود بیاندیشد این کار چه مشکلی را حل میکند؟
رفتار سوم: دلسوزی و ترحم
امیرمؤمنان(ع) این وظیفه را در ابتدای یکی از خطبههایشان مطرح کرده و فرموده است:
«وَ إِنَّمَا يَنْبَغِي لِأَهْلِ الْعِصْمَةِ وَ الْمَصْنُوعِ إِلَيْهِمْ فِي السَّلَامَةِ أَنْ يَرْحَمُوا أَهْلَ الذُّنُوبِ وَ الْمَعْصِيَة....»: «سزاوار است کسانی که از عیوب پاکند و از گناهان سالم ، نسبت به اهل گناه و معصیت، ترحم و دلسوزی داشته باشند».
دلسوزی دو راه دارد: 1ـ دعا کردن برای فرد گنهکار؛ 2ـ فراهم کردن زمینهای برای ترک گناه.
در مواجهه با افراد گنهکار نباید آنان را به سبب گناهشان سرزنش کرد؛ زیرا این کار نه تنها آنان را از گناه دور نمیکند، بلکه سبب جریتر شدن آنان در انجام گناه میشود. از همین روست که در روایات توصیه شده است که برای آنان خیر گفته و برایشان درخواست توبه شود. عبدالله بن جُندب، از اهالی کوفه و شخصیتی بزرگوار و عابد و از شاگردان سه امام، یعنی امام صادق، امام کاظم و امام رضا بوده است. امام صادق(ع) سفارش هایی جامع و زیبا به او و در واقع به همه پیروان اهلبیت(ع) داشته است، از جمله فرموده است: «ای پسر جندب! درباره گنهکاران پیروان اهلبیت(ع)، سخنى جز خیر نگویید و با تضرع و زارى، از خداوند توفیق اصلاحشان را بخواهید و برایشان درخواست توبه کنید».
دعا برای گنهکاران
امام صادق(ع) فرموده است: «مادرم أمفَروه که از زنان با ایمان و شایسته بود، برایم نقل کرد که پدرم امام باقر(ع) فرمود: ای أمفروه! من برای پیروان اهلبیت(ع) که گنهکارند، هر شبانه روز هزار بار دعا میکنم».
اقدام عملی
دلسوز واقعی، کسی است که علاوه بر درخواست اصلاح فرد گنهکار، آستین همت بالا زده و هر کاری که از او بر میآید، انجام دهد.
شهردار با تدبیر
مرحوم استاد شهید مطهری ماجرای زیبایی را در همین رابطه نقل نموده است:
چندین سال پیش در یکی از شهرهای کوچک واقع در ایالات فیلادلفیا (امریکا) زن ها به قماربازی مبتلا شده بودند. ابتدا کشیشها، روزنامهنویسها، خطبا و فصحا تا میتوانستند درباره بدی قمار خصوصاً برای زنها گفتند و نوشتند، ولی مثل همین حرف های خودمانی مانند: «گردو روی گنبد سُر خورد و پایین افتاد و به جایی نرسید» بیاثر بود. تا آنکه شهردار محل به فکر افتاد که یکی دو باشگاه و نمایشگاه هنری زنانه دایر و سرگرمی های مناسب در آنجا فراهم کند؛ از قبیل نمایش بچه های چاق و تندرست و جایزه دادن به مادران کاردان و کارهای دستی و...، که هر کدام برنامههای خاصی داشت و مردم را سرِ ذوق می آورد. دو سه سالی که از این جریان گذشت، زن های آن شهر به کلی قمار را فراموش کردند.
یکی از اصلیترین وظایف افراد و نهادهای فرهنگی، بسترسازی برای ترک گناه است. برای مثال ما نباید توقع داشته باشیم عروسیهای مردم مانند مجلس عزا یا یک میهمانی معمولی و خشک برگزار شود، مردم این کار را نخواهند کرد. لازم است متولیان فرهنگی مانند سازمان تبلیغات اسلامی با تهیه الگو و گروه های برگزاری «مجالس عروسی شاد و حلال»، به پیشگیری از این گناه فراگیر بپردازند.
رفتار چهارم: نهی از منکر
لازمه دوست داشتن یک انسان و دلسوزی برای او، بیتفاوت نبودن نسبت به دور شدن او از خدای متعال و فطرت بشری است؛ چنان که در مواردی که هم نوع خود را در حال نزدیک شدن به پرتگاهی مالی یا جانی میبینیم، همان حس، ما را به یادآوری و تذکر به او وا میدارد. از همین روست که برخی از فقیهان ما، دلیل اصلی و اولیه واجب بودن نهی از منکر را عقلی دانسته و آیات و روایات (دلایل نقلی) را تأکیدی بر حکم عقل دانستهاند؛ مانند بزرگ شیعه جناب شیخ طوسی، شهید اول و شهید ثانی رضواناللهعلیهم.
و گر بینم که نابینا و چاه است // اگر خاموش بنشینم، گناه است
پیوند سرنوشت ها
اگر از مصلحت فرد گنهکار چشمپوشی کنیم، از مصلحت جامعه بشری نمیتوان صرفنظر کرد؛ زیرا بسیاری از گناهان، علاوه بر پیامدهای شخصی، بیواسطه یا با واسطه، جامعه را مورد هدف قرار میدهد؛ همانند رانندهای که با رعایت نکردن مقررات رانندگی، هم خود و هم سرنشینان ماشین خود یا ماشین های دیگر را به مرز هلاکت میبرد. «پیوند سرنوشت ها» قابل انکار نیست و حق طبیعی هر فردی است که بتواند بر جامعه خود نظارت داشته باشد. اصلاح جامعه نیز جز از طریق «نظارت همگانی» امکانپذیر نبوده و هیچ نیروی نظامی و اطلاعاتی، توان جایگزینی با «سیستم نهی از منکر» را ندارد. پیامبر اسلام(ص) با ذکر مثالی، «پیوند سرنوشت فرد و اجتماع» را چنین بیان کرده است:
«گنهکار در میان مردم، همانند کسی است که با جمعی سوار کشتی میشود، هنگامی که در وسط دریا قرار میگیرند، تبری را بردارد و به سوراخ کردن جایی که در آنجا نشسته بپردازد و هر گاه دیگر سرنشینان کشتی به او اعتراض کنند، در جواب بگوید: من در سهم خود تصرف می کنم! اگر دیگران او را از این عمل خطرناک باز ندارند، طولی نمیکشد که آب دریا به داخل کشتی نفوذ کرده و همه آنها غرق خواهند شد».
چاشنی محبت
در حدیث زیبایی از امام صادق(ع)، یکی از سه شرط اساسی امر به معروف و نهی از منکر، نرمخویی و ملاطفت معرفی شده است:
«إِنَّمَا يَأْمُرُ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَى عَنِ الْمُنْكَرِ مَنْ كَانَتْ فِيهِ ثَلَاثُ خِصَالٍ عَالِمٌ بِمَا يَأْمُرُ عَالِمٌ بِمَا يَنْهَى عَادِلٌ فِيمَا يَأْمُرُ عَادِلٌ فِيمَا يَنْهَى رَفِيقٌ بِمَا يَأْمُرُ رَفِيقٌ بِمَا يَنْهَى»: «کسی می تواند امر به معروف و نهی از منکر کند که سه ویژگی در او باشد: به آنچه امر مىکند و از آنچه نهى مىنماید، آگاه باشد؛ عادلانه امر و نهى نماید و با مهربانى و محبت، امر و نهى کند».
نکته پایانی
نگاهی به خطبهها و سخنان امام حسین(ع) در روز عاشورا، نشان میدهد که آن الگوی نهی از منکر، چگونه و با چه عطوفت و مهربانیای سپاه یزید را مورد خطاب قرار داد:
«بِمَ تَسْتَحِلُّونَ دَمِي وَ أَبِي الذَّائِدُ عَنِ الْحَوْضِ غَداً يَذُودُ عَنْهُ رِجَالًا كَمَا يُذَادُ الْبَعِيرُ الصَّادِرُ عَنِ الْمَاءِ وَ لِوَاءُ الْحَمْدِ فِي يَدِ جَدِّي يَوْمَ الْقِيَامَة؟»: «چرا ریختن خونم را حلال مىدانید، با آنکه پدرم فرداى قیامت، مدافع حوض است و مردم را آنچنان که شتر را از آب برانند، از حوض براند و لواء الحمد (پرچم ستایش) در روز قیامت به دست جدم باشد؟».
ولی در عوضِ پندگرفتن و لبیک به حجت خدا، با سنگ جوابش را دادند.
آنان که به گوش دل شنیدند تو را // رفتند و به پای دل رسیدند تو را
آن کوردلان که بر دلت تیر زدند // دیدند تو را، ولی ندیدند تو را