خبرگزاری حوزه | مشارکت حداکثری یعنی دشمنان حداقلی؛ هر مقدار که مشارکت در انتخابات کمتر، دشمن و دشمنی بیشتر و البته وقیح تر، حتی وقیح تر از زمانی که گروه گروه روبروی خاکریزهای فکه و شلمچه به صف ایستاده اند.
یک روز دشمن وقتی که «انقلاب» همان کودک نوپای پیر جماران را از موضع اقتصادی و نظامی ضعیف می دید و خشمگین از مشارکت حداکثری مردم بصیر پنجاه و هشت و آن «آری» درشت و درست شان به «انقلاب»، روبروی خاکریز های فکه و شلمچه به صف ایستاده اند تا از پای درآورند، سربازان خالص خمینی پشت خاکریز را، تا کما فی سابق بتازند و به غارت ببرند و مع الاسف ارزش یک ایرانی از سگ امریکایی کمتر باشد، دشمنِ نادان غافل از اراده و ایمان جوانان خالص خمینی چشم اش را دوخت به سفره های بدون نان و انبارهای خالی از موشک و اسلحه های بدون فشنگ و دلش را خوش به تار سبیل های صدام، و به خیال خام خودشان می توانند در مقابل سلاح ایمان و اراده جوانان مؤمن خمینی بایستند ولی آنها مردانه ایستادند و جان عزیزشان را دادند ولی ذره ای خاک نه!!
و اکنون که انبارها پر است از موشک های طهرانی مقدم و کلانشیکف قاآنی در حالت رگبار و آماده نبرد و عشق به «خامنه ای» و سرباز جان برکفِ کف میدان اش همان مرد میدان همیشگی «قاسم سلیمانی» در دل ها میجوشد، دشمن از پشت خاکریزهای این مرز و بوم نا امید است، ولی دلش را خوش کرده به سفره های خالی مردم که ماحصل «انتخاب» است نه «انقلاب» و چشمَش را دوخته به دستان مردم خسته از بی تدبیری ها، تا کار ناتمام دهه شصت را در ۱۴۰۰ تمام کند!
یک روز چمران همان مرد جنگ های نامنظم از قلب امریکا قلم را زمین گذاشت و به مرز ایران آمد و اسلحه به دست گرفت تا خنثی کند توطئه آمریکایی ها را و ایضاً قاسم خمینی دهه شصت، شد قاسم خامنه ای دهه نود و میدان را به دست گرفت تا از این مرز و بوم دفاع کند، بلاشک چشم چمران خمینی و قاسم خامنه ای به دستان و قلم ماست تا با یک رأی درست دفاع کنیم از این مرز و بوم و توطئه اشقیاترین انسان ها را خنثی کنیم !!
کسانی که منفعلانه آب خوردنمان را به تعامل با دشمنانمان ربط میدهند و موشک هایمان را دلیل تحریم مان! هیچ وقت به ما نمی گویند که آب و نان خوردن تان و تحریم غذا و داروی تان بسته است به رأی تان! آنها حرفی که نوکریشان را نقض کند را هرگز نمی گویند!!
حتما با خودت می گویی رأی ندادن ما چه ربط است به نان و آب و تحریم!! وا اسفا که اگر اینگونه فکر میکنی!! اصلا دشمن تو را تحریم میکند تا سفره ات را خالی کند و «آری» درشت و درست به «انقلاب» را تبدیل به یک «نه» درشت و غلط کند، کیست که نداند آن وقت نه تنها آب خوردنمان بلکه اجازه آب خوردنمان هم بسته به نظر کدخدا ست، و اگر نمیدانید بدانید که هر چقدر ما قوی تر باشیم ابزار دشمن «تحریم و فشار» ضعیف تر خواهد شد..
از قدیم گفته اند شکم گرسنه دین و ایمان ندارد، چیزی که دشمن به خوبی آن را فهمیده ولی بانیان وضع موجود در فهم آن عاجز اند، کسی چه میداند شاید فهمیده اند و خوب هم فهمیده اند ولی خود را به نفهمی زده اند..
بلا شک دشمنِ نا امید ما تنها امید اش به مشارکت ماست، منتها از نوع حداقلی اش! در میدان نبرد، یک نوع استراتیژیک وجود دارد، اینکه دشمن اول به صورت غیرمستقیم بر روی سرَت آتیش میریزد، وقتی نیرو و تجهیزاتَت را ضعیف دید، آن وقت مستقیما به تو حمله میکند و هر چقدر ضعیف تر شکست ات سنگین تر،
حال که دشمن به لطف دوستان داخلی اش آتیش اش را به سر ما ریخته و ما را از لحاظ اقتصادی ضعیف میبیند، تمام چشم اش را به حضور یا عدم حضور ما دوخته و هر چقدر حضور ضعیف تر، شکست مان سنگین تر، ولی زهی خیال باطل، ما ایستاده ایم پای خون شهدایمان تا کور شود هر آنکه نتواند دید..
کلام آخر
انقلابی که با اسلحه در دست شهیدان و با سرخی خون شان سر پا ایستاده، اکنون باید با قلم در دستان ما و با یک رأی درست نگذاریم زمین بخورد که اگر غیر از این باشد مدیون خون سرخشان هستیم...
حسن هوشیار از یاسوج